گفت‌وگو با مهرداد مال‌عزیزی، طراح پارک آب و آتش درباره معماری و رنگ شهر

دل به دنیا ی رنگ بزنیم

سال‌ها دل طلب جام‌جم از ما می‌کرد / وآنچه خود داشت زبیگانه تمنا می‌کرد
کد خبر: ۱۲۰۳۴۰۳

حکایتمان شده، مصداق غزل حافظ که قرن‌ها پیش سروده.دلمان چیزهایی می‌خواهد و در حسرت داشته‌هایی می‌سوزد که روزگاری برای خودمان بوده و اجدادمان آنها را طراحی و ساخته‌اند اما الان ما آنها را نداریم و از این نداشتن اعصابمان به‌هم ریخته و خُلقمان تنگ شده است. خانه‌هایی که تا چندین سال قبل محلی بود برای زیستن ایرانی‌‌ها، حالا شده خانه‌های بوم‌گردی که برای جلب گردشگران خارجی از آنها استفاده می‌شود و آنها که می‌آیند و در این خانه‌‌ها اقامت می‌کنند و با در و دیوار آنها عکس می‌گیرند، با تفاخر در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند و می‌نویسند که ببیند ما کجا بودیم، در سرزمین و خانه‌هایی که انگار رگ حیات در آنها جریان دارد. خودمان هم همین‌طور هستیم. عکس گرفتن با خانه‌های قدیمی که اجدادمان در آنها زندگی می‌کردند، شده ثبت خاطره‌ای فراموش نشدنی و ترس و نگرانی از این که تا چند سال دیگر آنها را نخواهیم داشت و نابود خواهند شد.
پس دم را غنیمت بدانیم و با دنیای آرامش و صلح و دوستی عکس یادگاری بیندازیم.
معماری و شهر بر ما تاثیر دارند یا انتخاب ماست که شهر را می‌سازد؟ چرا شهرها بخصوص شهرهای بزرگ و کلانشهرها روز به روز خالی از رنگ می‌شود؟ چرا شهرستانی‌هایی که برای چند روز به تهران می‌آیند، دوست دارند خیلی زود به شهر خود برگردند و می‌گویند تهران شهری خشن است و عصبانی؟
پنهان شدن از نگاه دیگران
با مهرداد مال عزیزی، معمار و کارشناس شهری همصحبت می‌شوم و از او می‌پرسم چرا در شهرهایمان رنگ نیست؟ چرا دیگر مردم حتی درِ حیاط‌هایشان را آبی و سبز نمی‌کنند؟ قدیم‌ها رنگ آبی آسمانی درِ حیاط‌ها، کوچه‌ها را پر از آرامش می‌کرد اما الان حتی درها سیاه و قهوه‌ای‌ هستند؟
عزیزی که از او به عنوان طراح پارک آب و آتش یاد می‌شود، به پیشینه زیستی ما ایرانی‌‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: ما مردمی بودیم که در میان طبیعت زندگی می‌کردیم. روستاییان و عشایر ما در میان انبوهی از رنگ بودند، آنهایی که در شهرها زندگی‌ می‌‌کردند هم با طبیعت فاصله کمی داشتند برای همین شهرسازی‌ها هم بر اساس رنگ‌های طبیعت بود.اما به مرور مردم از طبیعت فاصله گرفتند و این فاصله آنقدر زیاد شد که روحیه‌ها را تحت‌تاثیر قرار داد و مردم رنگ را به فراموشی سپردند. از روستا‌ها به شهرهای کوچک و شهرهای بزرگ مهاجرت کردند و دور شدن از زادگاه باعث شد آنها احساس ناامنی کنند و بیشتر دوست داشته باشند خود را پنهان کنند. برای همین معماری، خانه‌‌سازی و حتی خودرو‌ها به سمت رنگ‌های سیاه و سفید رفت و به مرور حاکم شد بر جامعه. هنوز در شهرستان‌ها و روستاها مردم از رنگ‌های شاد برای در خانه‌هایشان استفاده می‌کنند چون آنجا بیشتر مردم یکدیگر را می‌شناسند و دلیلی برای پنهان کردن خود ندارند. اما در کلانشهرهایی مثل تهران، هیچ‌کس دیگری را نمی‌شناسد، احساس عدم امنیت باعث می‌شود مردم تا جایی که می‌توانند خود را از دید دیگران پنهان کنند به همین دلیل به سمت رنگ‌های تیره می‌روند. به رنگ خودرو‌ها دقت کنید، بیشتر سیاه یا سفید هستند. حالا دیگر مردم دوست ندارند به واسطه رنگ خودرویشان دیده شوند. مسلما اگر کسی رنگ زرد قناری یا قرمز آلبالویی را برای اتومبیلش انتخاب کند بیشتر به چشم می‌آید و مردم دوست ندارند به چشم بیایند. کارخانه‌‌های خودروسازی هم تابع انتخاب مردم هستند، وقتی آنها بیشتر سفید و سیاه انتخاب می‌کنند آنها هم رنگ را محدود و گاهی حتی حذف می‌کنند.
دری رو به بهشت ایرانی
معماری ایرانی یکی از بهترین و مطمئن‌ترین معماری‌های جهان است. ایرانی‌های قدیم برای خانه‌سازی مراعات همه چیز را می‌کردند که یکی از مهم‌ترین آنها امنیت جانی و روانی بوده است. برای آنها آرامش، مهم‌ترین نکته‌ای بوده که باید در خانه‌سازی رعایت می‌شده، زن خانه که بیشتر وقت خود را در خانه سپری می‌کرده باید از در و دیوار لذت می‌برده تا خانه برایش حکم قفس پیدا نکند. بچه‌ها باید جایی برای بازی می‌داشتند و فضای خانه جایی بود که بچه‌ها روانشان آرام گیرد. مرد که به خانه می‌آمد باید فضای خانه خستگی جسم و روح را از او می‌گرفت و ذهنش را برای کار مهیا می‌کرد. معماران قدیم ایران می‌دانستند مصالح خانه باید با جغرافیا و منطقه همخوان باشد، چون آدم‌ها طبع‌شان شبیه طبع خاک و آب و هوای محل زاد و زیست‌شان می‌شود. اما از وقتی شهرها بدون هیچ ضابطه‌ای بزرگ شدند و خانه‌ها شدند محلی برای خواب بدون آرامش، معماری ایرانی هم فراموش شد.
مهرداد مال‌عزیزی می‌گوید: ظاهر خانه‌های قدیمی ساده بود تا محلی نباشد برای تفاخر، اما وقتی در باز می‌شد با دنیایی از رنگ و گیاه و آب رو به رو می‌شدی. پنجره‌های رنگی، حوض آب رنگی و گلدان‌ها و درخت‌ها. لوازم خانه هم رنگی بود با چینشی چشمنواز. ایرانی‌ها با رنگ زنده بودند چون رنگ، دلیلی برای به چشم آمدن نبود، سبک زندگی بود. اما به مرور حتی رنگ از لوازم داخلی خانه‌‌ها هم حذف شد. در ایران قدیم رنگ خاکستری وجود نداشت چون نشانه دلمردگی بود اما الان به دلیل شرایط اجتماعی و زیستی رنگ خاکستری یکی از رنگ‌های منتخب است.
به طراح پارک آب و آتش که اتفاقا یکی از پارک‌ها و بوستان‌های خوب و متفاوت ایران است و خیلی از مردم وقتی از شهرستان برای چند روزی به تهران سفر می‌‌کنند از این پارک هم دیدن می‌کنند، می‌گویم چه کنیم دوباره به همان دنیای پر از رنگ و‌ آرامش گذشته برگردیم و شهرها و خانه‌هایمان رنگ بگیرد تا مثل سابق حالمان حداقل در خانه و محله‌مان خوب باشد؟
این معمار می‌گوید: باید رسانه‌‌ها درباره معماری و رنگ زیاد صحبت کنند. باید ادبیات سبک زندگی ایرانی - اسلامی دوباره وارد زندگی مردم شود. باید آنها دوباره احساس امنیت روانی نسبت به معماری پیدا کنند. باید آن‌قدر درباره رنگ و تاثیر آن بر روان و روحیه صحبت شود تا آنها جسارت پیدا کرده و باز هم در خانه‌هایشان را آبی و سبز ‌کنند. مسؤولان شهری و شهرداری‌ها در این فرهنگسازی تاثیر زیادی دارند. رنگ‌آمیزی در و دیوار شهر و نوع مبلمان شهری و رنگ‌آمیزی آنها می‌تواند حساسیت مردم نسبت به رنگ را افزایش دهد و آنها را تشویق کند تا از رنگ‌های سیاه و سفید عبور کرده و دنیای اطراف خود را پر از رنگ‌های شاد که نشانه زندگی است،‌ کنند.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها