
حجتالاسلام سید حمید روحانی در گفتوگوی تفصیلی با «جامپلاس»:
علی جعفری ، کارآفرین
من یک افغان کارآفرینم
سال 92 بود که علی جعفری یک شرکت تبلیغاتی در زمینه دیجیتال راهاندازی کرد. شرکتی که در آن برای بسیاری از اپلیکیشنها و کسبوکارهای دیجیتالی، زیرساخت فنی ایجاد میکند تا زمینه تبلیغات برای آنها مهیا شود. تخصصی که به گفته او باعث شده تا بسیاری از شرکتهای خدماتی بزرگ که خدمات آنلاین دارند، مشتری شرکتش باشند. تا قبل از سال 92، اما علی که در ایران به دنیا آمده و زندگی کرده بود، در دبی یک شرکت بازرگانی داشت. شرکتی که کارش درنهایت با ورشکستگی به پایان رسید. همان زمان بود که او دوباره به عنوان یک دانشجو به ایران بازگشت.
در نیمه راه دانشجویی، درس را هم رها کرد و به دنبال کار در بسیاری از وزارتخانهها و ادارات را زد؛ اما کمتر کسی به او کار میداد. برای او به عنوان یک تبعه خارجی فرصت کاری کمتری وجود داشت. او نه تجربه کار و نه مدرک تحصیلی داشت و تنها کاری که میتوانست برای او مناسب باشد، کارگری بود. ولی علی نمیخواست که مانند بسیاری از هموطنانش در ایران کارگری کند. به خاطر همین به این فکر کرد که از تخصص شخصیاش یعنی کدنویسی که به صورت تجربی یاد گرفته بود، استفاده کند. همین زمینهای شد که در خانه یک سایت ساده راهاندازی کند. فعالیت شرکت تبلیغاتیاش هم از همین نقطه شروع شد. حالا بعد از گذشت پنج سال، او به درآمد میلیونی رسیده و برای 27 نفر هم اشتغالزایی کرده است. هرچند مانند هر ایرانی دیگری هر ماه مالیات میدهد، اما مشکلاتی برای کسبوکارش دارد. به جز مشکلاتی که برای همه کارآفرینان ممکن است وجود داشته باشد. به خاطر این که علی، جزو اتباع خارجی است. باید مسائل و مقرراتی را رعایت کند. هر چند وقت یکبار حساب بانکی او بسته میشود و علی دوباره باید یک حساب جدید باز کند. او به ما میگوید: «قوانین اداری و ثبت شرکتها برای اتباع خارجی در ایران ناقص است.» او هر هفته باید به اداره مهاجرت برود و شرایط خروج و ورودش را ثبت کند. با وجود تمام این سختیها، اما علی دلش نمیآید که شرکت را ببندد و در خارج از ایران به کسب و کار بپردازد.
به قول خودش، حالا شرکتش مانند یک بچه است که او بزرگش کرده.
حامد حسینی ، رئیس و موسس گروه ارکا
رنگینکمان اقوام افغانستانیم
داستان حامد حسینی تا یک جایی شبیه بسیاری از تبعههای افغانستان است که در ایران زندگی میکنند. او خودش کودک کار است و در یک ساختمان هم کارگری میکند. حامد به ما میگوید: «من تا سوم دبیرستان درس خواندم. درسم خیلی خوب بود و دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم و در دانشگاه مهندسی معدن بخوانم.» ولی شرایط خانواده اجازه نمیدهد و او مجبور به ترک تحصیل میشود. محرومیت از تحصیل و تجربه کار کردن در کودکی باعث شد حامد، زمانی که بزرگ شد به فکر کمک به هموطنانش باشد. به خاطر همین شش سال پیش، گروهی را تأسیس میکند که دغدغه آنها آموزش به کودکان کار افغانستان بود. گروهی که دغدغه فرهنگی، آموزشی و ورزشی دارد. حامد نام گروهش را ارکا میگذارد. او توضیح میدهد: »ارکا نام مخفف افغانستان رنگینکمان اقوام است و در آن به همه کودکان افغانستانی خدمات میدهیم.» هر کسی در گروه داوطبانه وارد میشود و استادان ایرانی و افغان در کنار هم برای بچهها کار میکنند. هرچند شغل حامد کارگری است، اما به خاطر خودش و بچهها در کلاسهای مربیگری فوتسال شرکت کرده و دورههای تصویربرداری را هم گذرانده است. بچههایی که حسینی و دوستانش به آنها آموزش میدهند، اتفاقا خیلی هم موفق عمل میکنند، به خصوص در ورزش خوب درخشیدهاند. یکی از بچههای گروه آنها سال گذشته به قهرمانی جهان در رشته کینگبوکسینگ رسید. یکی دیگر از رزمیکارها، به مقام سومی جهان دست پیدا کرد. گروه فوتسال بانوان آنها برای اولین بار وارد لیگ دست دوم شد و چهار نفر از بازیکنان تیم فوتسال در اردوی تیمملی بانوان هم شرکت کردند. سه نفر از رزمیکارانی که در گروه آموزش دیدهاند، در تیم ملی رشته خود هستند. حامد میگوید حالا میکوشند کودکانی را که از تحصیل بازماندهاند با آموزش درست هدایت کنند؛ کاری که از نظر او تا به حال موفق بوده است.
نادر موسوی ، ناشر ادبیات داستانی و شعر افغانستان در ایران
پیک شادی افغانستانی داریم
سال 79 بود که نادر موسوی در جنوب غرب تهران، برای بچههای بازمانده از تحصیل تبعه افغانستان مدرسهای تأسیس کرد؛ مدرسهای به نام خانه کودکان افغانستان. مدرسهای که در آن به کودکان افغان که تازه به ایران مهاجرت کرده بودند، اما به خاطر نداشتن مدارک لازم نمیتوانستند در مدارس ایرانی تحصیل کنند، درس میداد. موسوی کتابهای ایرانی را به دانشآموزانش تدریس میکرد؛ اما اینها برایش راضیکننده نبود. در گوشه ذهن معلم مدرسه، همیشه این دغدغه وجود داشت که پیک نوروزی و کتابی برای دانشآموزانش با محوریت افغانستان و سنتهای خاص کشورش طراحی کند. هرچند موسوی در کودکی به همراه خانوادهاش به بندرعباس سفر کرد و در همین شهر هم دیپلم گرفت و بعد وارد دانشگاه تهران شد و در رشته علوم اجتماعی فوقلیسانس گرفت؛ اما تهذهنش همیشه آداب و رسوم افغانستان مانده بود. به خاطر همینها او در سال 80، برای دانشآموزانش پیک گل سرخ درست کرد.
او درباره نامگذاری این پیک به ما میگوید: «نام دیگر جشن نوروز در افغانستان، جشن گل سرخ است. چون در نزدیکی بهار و نوروز در دشتهای مناطقی مثل مزارشریف شقایق و لاله قرمز میروید.» داستانهایی که مردم افغانستان درباره سمنو و مراسم خاص خودشان دارند، در مجموعه گل سرخ معلم داستان ما جمع میشود تا پیک نوروزی دانشآموزانش شود. دانشآموزان موسوی از مجموعهاش لذت میبرند. ذوقزدگی بچهها بهانهای میشود که او با درنظر گرفتن سیستم آموزشی و کتاب آموزشی ایرانی، خودش دست به ابتکار بزند و مسائل درسی را به کشورش ربط دهد. او مثال میزند: «مثلا درباره جغرافیا در کنار دروسی که در کتب درسی و درمورد ایران بود، من درباره اقلیم و ایالتهای کشورم، آیین و رسوم به دانشآموزها آموزش میدهم.» موسوی حتی دست به ابتکار جالبی زد و با الگوبرداری از تعلیمات اجتماعی، خانواده هاشمی تبعه افغان را مینویسد. خانوادهای که درست شبیه به خانواده هاشمی با دوستانشان نامهنگاری و در ایالتهای افغانستان سفر میکنند و از تاریخ و سنتها میگویند. موسوی تعریف میکند که داستانها و کتابها در خارج از زمان مدرسه، بعد از آموزش کتابهای درسی به دانشآموزان آموزش داده میشود. موسوی به اینها قناعت نکرد. او با الگوبرداری از برنامهها و مسابقههایی که کانون پرورش فکری کودکان برگزارمی کند، برای کودکان مسابقه طراحی کرد، مسابقاتی که کودکان از آن استقبال میکنند. او میگوید: «مجوز چاپ مجله برای کودکان افغان را هم از وزارت فرهنگ و ارشاد گرفتم.»
البته موسوی میگوید به خاطر مشکلات کاغذ فقط توانسته، چند شماره مجله چاپ کند. 18سالی که موسوی خانه کودکان افغانستان را راهاندازی کرده است، بسیاری از دانشآموزان بازمانده از تحصیل توانستهاند درس بخوانند. بسیاری از معلمانی که امروز در مدرسه او به دانشآموزان درس میدهند، از دانشآموزانی بودند که روزی نمیتوانستند درس بخوانند و در مدرسه او امکان تحصیل پیدا کردهاند. حالا بسیاری از دانشآموزان او در رشتههای کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاههای معتبر درس میخوانند. بسیاری هم ادامه تحصیل دادهاند و در خارج از ایران کسبوکار موفق خود را دارند. موسوی میگوید: «دانشآموزان دختر و پسر هر دو در مدرسه من امکان تحصیل دارند.» بعد از آمادگی برای ورود به مدارس معمولی، با مدارک خود، آنها میتوانند از مدرسه او خارج شوند و ادامه تحصیل دهند. هر دانشآموزی میتواند وارد خانهای که موسوی ساخته است، شود. تحصیل اما هزینه دارد. البته موسوی میگوید دانشآموزان به هر میزان که توانایی پرداخت دارند، شهریه میدهند: «یک نفر 700 هزار تومان و یک نفر هم یک میلیون تومان شهریه میپردازد. به خاطر نداشتن پول هیچکسی اجازه ندارد از تحصیل محروم شود.» موسوی میگوید خیرانی هم هستند که به او کمک میکنند و اتفاقا بسیاری از آنها هزینه تحصیل بسیاری از دانشآموزان را میپردازند.
لیلا شوقی
جامعه
حجتالاسلام سید حمید روحانی در گفتوگوی تفصیلی با «جامپلاس»:
در گزارشی پشت پرده شبکه جاسوسی و تخریب نیروهای حامی در منطقه را بررسی کردهایم
گفتوگو با محمد فیلی:
به بهانه بحث درباره بودجه تولید مجموعههای فاخر تاریخی-مذهبی
شهرام مسلخی، کارگردان «یقهسفیدها» در گفت وگو با «جام جم»
بوبانا آنجلکویچ، روزنامهنگار و تحلیلگر صربستانی در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد:
گفتوگوی «جامجم» با هنرمندی که در ۸۰سالگی همچنان فعال است
علیرضا محمدی، کارگردان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد