به بهانه سالروز شهادت استاد شهید مطهری ؛

معلم، تجلی دانایی و ایثار

زنگ انشاء

آخر هفته خودتان را چگونه گذراندید؟

به‌نام تک نوازنده گیتار عشق . با عرض سلام خدمت معلم عزیزتر از جان که خام بُده پخته شده سوخته تا هنر خود به من آموخته، انشای خود را آغاز می‌کنم. یک روز که پدر ما از سر کار آمد بعد از شام به من گفت به خانه سیف‌ا... بروم و پیراهن دامادی‌اش را قرض بگیرم و وقتی مادر جانمان گفت چرا؟ بابایمان گفت چون ما با یک نفر که خیلی آدم مهمی می‌باشد و همه ش تلفیزون نشانش می‌دهد جلسه داریم و زشت است که نامرتب باشم.
کد خبر: ۱۱۸۸۱۲۹

ما هم رفتیم از سیف‌ا... لباسش را گرفتیم و سیف‌ا... گفت به پدرت بگو بیاورد حسابش را هم بدهد و ما نمی‌دانیم حساب یعنی چی؟ فردا هم که داشتیم می‌آمدیم مدرسه مادر جانم برایم رب گوجه سرخ کرده بود و من با نان خوردم، من نان با رب گوجه خیلی دوست می‌دارم و دهان آدم مزه مغازه ساندویچ پزی می‌دهد و هی کیف می‌دهد. ما که داشتیم صوبانه می‌خوردیم مامانم برای پدرم آب گرم کرد و پدرم با تیغ ریشش را زد و موهایش را شست. پدر من خیلی دست‌هایش زبر است و من هی دلم می‌خواهد کمرم را بخاراند.
پدر من بعضی وقت‌ها اعصابش خراب است و من را می‌زند و مادرم می‌گوید چون کار نیست ... من دوست دارم بزرگ شدم برای پدرم از آن کمربندهای شلوار بخرم که درد ندارد. پدرم دیروز که از دیدار آن آقای مهم آمد خیلی حالش بد بود و هی سیگار می‌کشید و مادرم در حالی که پرزهای شکمبه را پاک می‌کرد، گفت: خیر نبینه اونی که اشک مرد رو در میاره. خدا را شکر مادر ما درآمد دارد، او از کشتارگاه شکمبه گوسفند می‌خرد و آنها را تمیز می‌کند و به بعضی همسایه‌ها می‌فروشد. مادرمان به پدرمان گفت حرف بزن مرد. خودتو خفه کردی از بس سیگار کشیدی. حرف بزن جیگرت خال زد ... پدرمان هم سیگار را در قوطی تن ماهی که من توی کوچه پیدا کرده بودم خاموش کرد و گفت: گفتن بیایین تسویه حساب کنید. از سر برج دیگه نیایین و مادر ما جیغ کشید و گفت یا قمر بنی‌هاشم.
من خیلی دوست دارم پدرم موتور داشته باشد و موبایل داشته باشد و توی موبایلش بازی داشته باشد. ما دلمان می‌خواهد با خانواده‌مان به مغازه ساندویچ‌پزی برویم و هامبرگرد با نوشابه سیاه بخوریم... سلیمی می‌گوید: وقتی نوشابه بخوری دهانت را ببندی و بادگلو بکنی می‌سوزد بینی ات آی کیف می‌دهد... ما دوست داریم برای دست‌های پدرم کرم بخرم و برای مادرم ماتیک بخرم، مثل عروس طلعت خانم بشود و لب‌هایش برق بزند... ما نمی‌دانیم باعث و بانی یعنی چی ولی امیدواریم کسی که اشک پدر ما را درآورده است خدا اشکش را در بیاورد. این بود انشای ما پاینده باد بابای ما.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها