آیا جز این است که اگر به چارچوبها و قواعد و احکام نظام جهانی تن بدهیم و از آنها تبعیت نماییم، آنها نیز دست از اعمال تحریم و «ایرانهراسی» برمیدارند و شرکتهای چندملیتی سرمایههای خود را وارد کشور میکنند و بدین سان رفاه و رونق پدید میآورند؟ پس چرا باید شعار «استقلال» از نظام جهانی و «تاکید بر ظرفیتهای درونی» سرداد و دعوی استکبارستیزی داشت؟ آیا اینها موجب تنگی سفره معیشت مردم نمیشود؟
آنچه در بالا آوردیم پرسشهایی است که برای تبیین شرایط امروز و ترسیم فرآیندها و رویکردهای معطوف به جهتگیریهای کلان و استراتژیک کشور و روشنگری و ابهامزدایی و پاسخ به شبهاتی که رسانههای وابسته به نظام جهانی (و رسانهها و چهرههای مروج آرا و افکار آنها در داخل کشور) عنوان میکنند، باید به آنها پاسخ گفت.
روشنگری و بیان حقایق درخصوص پرسشهایی که در صدر این مقاله عنوان نمودیم یک ضرورت و وظیفه مهم است.
برای شناخت و درک بهتر نسبت میان پیشرفت و رفاه اقتصادی - اجتماعی و فراخی سفره معیشتی مردم یک کشور با مناسبات برخاسته از نظام جهانی باید با نگاهی واقعبینانه، صفحه شطرنج و واقعیات جاری و حقیقی سیاست و اقتصاد در جهان امروز را دریافت و تحلیل کرد. در ادامه نکات و حقایقی را در این باره عنوان خواهیم کرد:
نظام جهانی سلطه که از زمان پدیدار شدن عالم غرب مدرن بتدریج شکل گرفت، در روند بسط خود کشورهای جهان را به دو دسته اصلی «کشورهای مرکزی» (متروپل) و «کشورهای پیرامونی» تقسیم نمود. در چارچوب این تقسیمبندی، چند کشور معدود متروپل که در شرایط امروز جهانی نوعا سرمایهداری امپریالیستی هستند؛ منابع طبیعی و نیروی کار سرزمینها و مردمان کشورهای پیرامونی را غارت و استثمار میکنند و ضمن وابسته کردن این کشورها، آنها را به بازارهای مصرف کالاهای خود بدل مینمایند.
نظام جهانیای که با آغاز پیدایش غرب مدرن در رنسانس، تاسیس گردید، نظامی مبتنی بر مناسبات بهرهکشانه است و جوهری ظالمانه دارد. این نظام جهانی بویژه از اواخر قرن نوزدهم و درپی ظهور سرمایههای انحصاری و آغاز گسترش فرآیندهای جهانیسازی، ساختاری متصلب پیدا کرده است. در چارچوب این ساختار متصلب برای هریک از اعضای این نظام وظیفه و نقش مشخصی تعیین گردیده است. دولتهای کشورهای متروپل نظام جهانی (همانها که ما با استفاده از تعبیر حکیمانه قرآنی آنها را استکباری مینامیم) نوعی نظام درهمتنیده و پچیده ساختهاند که برپایه وابستگی کشورهای پیرامونی به کشورهای امپریالیست متروپل استقرار یافته است. در چارچوب این نظام (که مناسبات آن ظالمانه و استثماری و تحمیلی و سرکوبگر است) مردمان سرزمینهای پیرامونی حق ندارند از حد و مرتبه خاصی بیشتر رشد نمایند و اجازه ندارند خارج از محدودهها و قلمروهایی که رژیمهای کشورهای متروپل (همان دولتهای مستکبر) تعیین کردهاند، فعالیت و پیشرفت نمایند.
حقیقت این است که مناسبات نظام جهانی (که امام خمینی (ره) در عبارت حکیمانه «نظام جهانی سلطه» بهنحوی موجز باطن و جوهر آن را بیان نمودند) برپایه سلطهگری و استیلای چند قدرت امپریالیست بر بقیه کشورها و بر چند میلیارد نفر انسان (که در سرزمینها و کشورهای پیرامونی بهسر میبرند) بنا گردیده است. اساس مناسبات این نظام، ظالمانه و سرکوبگرانه و مبتنی بر استثمار و استعمار است. سرشت و سرنوشت کشورهای پیرامونی در چارچوب مناسبات نظام جهانی، وابستگی به دولتها و قدرتهای استکباری متروپل و مبتلا بودن به درجات مختلف فقر و فاصله طبقاتی و مشکلات ناشی از ناکارآمدی نهادهای اقتصادی - اجتماعی است. تنها راه مردمان سرزمینهای پیرامونی برای رهایی از فقر و ظلم و وابستگی، مبارزه با ارکان و نهادها و شئون برگرفته از مناسبات نظام جهانی و رهایی از محدودهها و سیاستها و قواعد تحمیلی و سرکوبگر تعیینشده از سوی رژیمهای مستکبر و نهادهای بینالمللی است. در واقع برای مردمان کشورهای پیرامونی، راه رهایی از فقر و ظلم و راه رسیدن به رفاه و رونق و پیشرفت و عدالت اقتصادی - اجتماعی، از جاده استقلالطلبی و مبارزه با نظام جهانی سلطه و استکبارستیزی میگذرد و بدون آن امکانپذیر نیست.
استعمار غرب مدرن حدود 200 سال پیش به منظور تبدیل ایران به یک کشور پیرامونی غارتشده و تحت سلطه به سراغ ما آمد و با روی کار آوردن رژیم پهلوی، عملا ایران را به یک کشور وابسته بدل کرد. کشوری که شرکتهای چندملیتی امپریالیستی نفت و دیگر منابع طبیعی آن و نیروی کار مردمانش را غارت میکردند و بازارهایش را به محلی برای فروش تولیدات خود و انباشت سود تبدیل کرده بودنــــد. نظام جهانی سلطه بــــــــه منظور پیشبــــرد
اغراض و مطامع خــــود، صورتبندی (فرماسیون) فرهنگی - اقتصادی-سیاسی شبهمدرنیته را در ایران به وجود آورده و آن را بر کشور حاکم کرد. رژیم پهلوی تجسم اراده سیاسی این شبهمدرنیته در ایران بود. رهاورد حاکمیت غربزدگی شبهمدرن در ایران چیزی جز نفی استقلال ایران و فقر گسترده اکثریت مردم و تشدید و تعمیق فاصله طبقاتی و دشواری و تنگی معیشت و کمرنگ شدن احساس خودباوری و اعتماد به نفس ملی و ظهور و بروز انواع بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی نبود.
سلطه استبدادی فرماسیون تجددمآبی نتایج فاجعهباری به بار آورد. اینگونه بود که جامعه ایرانی نسبت به آن اعتراض گسترده کرد و در هیات انقلاب شکوهمند اسلامی، عالم ایرانی - اسلامی رستاخیز کرد تا بساط ظلم و غارتگری و بهرهکشی نظام جهانی علیه مردم ایران را برچیند. انقلاب اسلامی با تکیه بر میراث آموزههای قدسی تشیع و فرهنگ اسلامی و توان عظیم مردمی و با مطالباتی استقلالطلبانه، عدالتخواهانه و دینمدارانه رخ نمود تا جامعه ایرانی را در مسیر رشد، اعتلا و پیشرفت مستقل قرار دهد.
حقیقت این است که چه برای مردم ایران و چه برای مردم دیگر کشورهایی که نظام جهانی آنها را در مجموعه «کشورهای پیرامونی» و تحتسلطه خود قرارداده یا بهدنبال تحت سلطه قرار دادن آنهاست؛ فقط یک راه برای رسیدن به پیشرفت و عدالت و زندگی توام با بهروزی وجود دارد و آن، راه استقلالطلبی و حرکت در مسیری جدا از مدارهای وابستگی به نظام جهانی و مبارزه با سلطهطلبی مستکبرانه آن است، زیرا مناسبات نظام جهانی و تقسیم کار بینالمللیای که امپریالیسم جهانی برای کشورها و ملتها و نقشهای آنها انجام داده، بهگونهای است که هر ملتی از آن تبعیت کند همیشه محکوم به وابستگی و فقدان استقلال و گرفتاری در فقر و ظلم و بحرانهای رکودی و تورمی و چرخه ناکارآمدی و فساد است.
نگاهی به تجربه کشورهایی که نه مرگ بر آمریکا گفتهاند، نه با نظام جهانی سلطه و آمریکا و دیگر دولتهای استکباری مبارزه کردهاند، بلکه همیشه کارگزار و وابسته و حیاط خلوت کشورهای امپریالیستی بودهاند، اما امروز از نظر اقتصادی در وضعیتهای بسیار دشوار به سر میبرند، بسیار روشنگر و آموزنده است. به وضعیت امروزی مصر و مکزیک و پرو نگاه کنید (نمونههای بیشمار دیگری را نیز میتوان نام برد و مثال زد) دولتهای حاکم بر این کشورها در همسویی کامل (و فراتر از آن در وابستگی) به آمریکا و نظام جهانی به سر میبرند. اما اکثریت مردم آن در فقر و شرایط بسیار دشوار (به مراتب بسیار دشوارتر از شرایط اقتصادی امروز فیالمثل کشور ما) به سر میبرند. اگر آنگونه که نئولیبرالهای غرب زده مدعیاند این به اصطلاح تعامل سازنده با دنیا (در واقع وابستگی به نظام جهانی و هضم شدن در هاضمه سرمایهداری بینالمللی) موجب رفاه و فراخی سفره معیشت و رونق و رفاه اقتصادی میشود، پس چرا در مصر، مکزیک و پرو (و دهها نمونه دیگر که میتوان برشمرد) نشده است؟ مصر یک رژیم کودتایی وابسته به آمریکا دارد، رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخته است. به وضعیت قاهره، اسکندریه و دیگر شهرهای آن بنگرید. نزدیک یک میلیون نفر از مردم قاهره شبها در گورستان میخوابند، اسکندریه مشکل آب شرب دارد، سرانه درآمد مصر از ایران و برخی کشورهای دیگر منطقه پایینتر است، فاصله طبقاتی ناشی از غلبه مناسبات سرمایهداری در آن کشور بیداد میکند. بهعنوان نمونه دیگر به مکزیک بنگرید: بیشترین درآمیختگی را با اقتصاد آمریکا و شرکتهای چندمیلیتی دارد، یکی از کانونهای فعالیت سرمایهداری جهانی است، از احکام و دستورات و قواعد تقسیم کار نظام جهانی تبعیت میکند، اما غرق در فقر، ظلم، ناامنی و بیکاری و اسیر دست گانگستریسم است. به پرو نگاه کنید. نمونهای دیگر از کشورهای تابع نظام جهانی که مطابق قوانین، قواعد و چارچوبها و تقسیم کار تعیین شده از طرف نظام جهانی عمل کرده است؛ اما نتیجه چه بوده است؟ پرو امروز فقیرترین کشور آمریکای لاتین است. پرو کشوری وابسته با مردمی فقیر است که تحت سلطه مناسباتی ظالمانه به سر میبرند.
حال میپرسیم اگر طبق مدعای روشنفکران و سیاسیون نولیبرال داخلی و رسانههای وابسته به نظام جهانی، راه رسیدن به رفاه و معیشت فراخ و زندگی توام با بهروزی؛ حرف شنوی از احکام و قواعد نظام جهانی و دست کشیدن از مبارزه استقلالطلبانه ضداستکباری، و هضم شدن در هاضمه نظام جهانی (و به قول مرسوم «تعامل سازنده با دنیا!!؟») است؛ پس چرا این نسخه در مصر و مکزیک و پرو و دهها نمونه دیگر جواب نداده و موجب تباهی و سیهروزی مردمان شده است؟
حال برگردیم به پرسش آغاز این گفتار: «چرا مرگ بر آمریکا؟» زیرا آمریکا عنصر هژمونیک و سرکرده نظام جهانی سلطه و دولتی استکباری است و تحلیل عقلانی، علمی و تجربه تاریخی ایران و دیگر کشورها نشان داده است تبعیت از نظام جهانی و وابستگی به آن، برای ملتها رهاوردی جز ظلم، فقر و وابستگی ندارد. تنها راه نجات ملتها، در پیش گرفتن مسیر استقلال و راه رشد مستقل از نظام جهانی و مبارزه با استکبار جهانی است. زیرا نظام جهانی استکبار به سرکردگی دولت ایالات متحده آمریکا مانع پیشرفت و حرکت مستقل ملتها و کشورهاست و رشد همهجانبه، رفاه، رونق، بهروزی و فراخی معیشت زندگی مردمان به مبارزه با آمریکا و نظام جهانی سلطه و استقلال از آن گره خورده است. زیرا نظام جهانی، سدی برای حرکت ملتها به سوی استقلال و آزادی ایجاد کرده است و رسیدن به رفاه، پیشرفت و بهروزی جز از طریق درهم شکستن این سد امکان ندارد.
... به عبارتی دیگر عدالت و رفاه از طریق استقلال و مبارزه با استکبار و به طور مشخص مبارزه با سرکرده نظام جهانی استکبار یعنی آمریکا به دست میآید، زیرا آمریکا و نظام جهانی او سد و مانعی سلطهگر فراروی حرکت ملتهاست که برای رسیدن به پیشرفت، چارهای جز رهایی از سلطه این سد وجود ندارد و گردن نهادن به چارچوبها و قواعد نظام جهانی و تبعیت از نظام تقسیم کار بینالمللی تعیین شده از طرف آنها (آنچه بعضا تعامل سازنده با دنیا نامیده میشود) حاصلی جز وابستگی، فقر و ظلم نداشته است.
امروز کشور ما درگیر مجموعهای از مشکلات اقتصادی است. بخش اصلی این مشکلات ریشه در نحوه کارکرد اقتصاد شبهمدرنی دارد که میراث رژیم پهلوی بوده و متاسفانه تحول بنیادین انقلابی در آن صورت نگرفته است. در واقع چون در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ساخت اقتصادی ایران (که میراث بهجا مانده از دوران سلطه نظام جهانی و رژیم دستنشانده پهلوی بر ایران بود) به طور بنیادین و براساس الگوی انقلابی، متحول نگردید؛ و بویژه به دلیل حاکمیت نسخههای نولیبرالیستی بر اقتصاد ایران در دو سه دهه اخیر؛ شرایط اقتصادی کشور وضعیتی پیدا کرد که موجب بروز فشار بر معیشت و زندگی بسیاری از طبقات و اقشار کمدرآمد شد.
راه رهایی از مشکلات اقتصادی کنونی کشور، حاکم کردن الگو و نسخه انقلابی بر اقتصاد و فرهنگ و تحول بنیادین ساختهای اقتصادی و فرهنگی کشور بر مبنای الگوهای عدالتمدار و انقلابی و اسلامی - ایرانی و ضداستکباری است.
امروز و در شرایط کنونی کشور هر نوع کوشش برای بهبود وضعیت اقتصادی از طریق مبارزه با میراث اقتصاد شبهمدن (که نولیبرالهای داخلی از آن محافظت کرده و خواهان بقای آن هستند) و مقابله با سیاستها و مدیریت ناکارآمد بوروکرات ـ تکنوکراتهای نولیبرال؛ و تلاش در مسیر استقلال از نظام جهانی و ایجاد یک اقتصاد نیرومند خودکفا امکان پذیر است.
در ایران امروز، دو رویکرد و دو دیدگاه در مقابل هم قرار دارد: الف) رویکرد استقلالطلب عدالتخواه انقلابی که خواهان تحقق اقتصاد نیرومند پیشرفته خودکفایی مبتنی بر عدالت، از طریق ایجاد تحول انقلابی عدالتخواهانه در اقتصاد کشور و مبارزه با افزونخواهی استکبار جهانی به منظور راهگشایی برای پیشرفت کشور است؛ ب) رویکردی شبهمدرنیست نئولیبرال که پشت شعار «تعامل سازنده با دنیا» پنهان شده و به عدالتطلبی بیاعتناست و بهنحوی اقتصاد سرمایهداری نئولیبرالی وابسته به نظام جهانی را دنبال میکند.
نسخه نیروهای انقلابی به دنبال «عدالت و استقلال» است و نسخه روشنفکران و تکنوکرات - بوروکراتهای نئولیبرال حاصلی جز «ظلم و وابستگی» ندارد. بخش اصلی مشکلات اقتصادی امروز ناشی از غلبه نسخه و نوع مدیریت تکنوکرات-بوروکراتهای نئولیبرال بر کشور است. گرچه تحریمها در تشدید برخی مشکلات موثر بوده است، اما علت اصلی دشواریهای اقتصادی کنونی، غلبه نسخه ناکارآمد نولیبرالی غیرانقلابی وابستهگرا و بیاعتنا به عدالت و حاکمیت مدیران اشرافیمنش بوروکرات - تکنوکرات پیرو این نسخه است.
در شرایط امروز ایران، مبارزه با مدیریت ناکارآمد اغلب رانتخوار ناکارآمد اشرافیمنش نولیبرال با مبارزه با نظام جهانی سلطه گرهخورده است. زیرا کوشش برای بهبود شرایط اقتصادی کشور و تحقق عدالت و رفاه و فراخی سفره معیشت مردمان، صرفا از طریق پیریزی یک اقتصاد نیرومند مستقل خودکفای بومی بر پایه مدل انقلابی و از بستر مبارزه با نظام جهانی سلطه قابل تحقق است و نسخه نولیبرالی مدیریتهای تکنوکراتیک، سد و مانعی در برابر این راه است. امروز و در شرایط کنونی کشور، هر نوع تلاش برای آبادانی و پیشرفت و رفاه و بهبود وضع معیشتی از طریق مبارزه با نظام جهانی سلطه و مقابله روشنگرانه علیه نسخههای نولیبرالی و حاکمیت نسخه انقلابی عدالتخواه استقلالطلب ضداستکباری و حاکمیت مدیران انقلابی دارای روحیه جهادی امکانپذیر است و باید از این طریق دنبال شود. انشاءا...
شهریار زرشناس
استاد دانشگاه
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد