توی اتاق خانه ابو‌زید نشسته‌ام، اتاق بوی عطر چای عراقی دارد و‌ ژل رزماری. پاهایم از درد تیر می‌کشند، تاول‌ها ترکیده‌اند، امروز اربعین بود، براده‌هایی که این ده روز از سرتا سر جهان حرکت کرده بودند، بالاخره به مغناطیس حسین رسیده‌اند، صبح ساعت ده از خانه زده‌ام بیرون. نقشه گوشی‌ام می‌گوید از منزل ابوزید تا حرم پنج کیلومتر راه است و یک ساعت و 17دقیقه طول می کشد که برسم، از خانه که بیرون می زنم جمعیت بولوار حی النصیر کچل است و تنک، کم‌کم جمعیت انبوه می‌شود، به خودم می‌آیم مسیری که قرار بود یک ساعت و 17دقیقه در راه باشم سه ساعت است راه می‌روم و نرسیده‌ام.
کد خبر: ۱۱۷۳۸۱۶

مسیر فرقی نکرده ازدحام جمعیت بسیار است، بالاخره میرسم به بین الحرمین، دو چرخبال بالای سر جمعیت در حرکتند، اینجا قیامت است، بساط چای و نذری به راه است، تا اذان چیزی نمانده، خیلی کار دارم، میروم روی سقف هتلی در بین الحرمین که استودیو برنامه مخاطب خاص است، گنبد جلوی چشمانم است در چند ده متری ام، چند بار زیارت اربعین میخوانم به نیابت از پدر ومادرم، به نیابت از درگذشتگانم در بم، به نیت همه دنبالکنندگان اینستاگرامم، به نیابت رهبر، به نیابت شهدا، به نیابت همه آنهایی که خون دادند و نوشتند که کربلا کربلا ما داریم میآییم، محسن را میبینم دارد روضه گودال میخواند، بساط اشک برقرار است، میگویم دو خط امالبنین بخوان: یک دوبیتی میخواندکه به این مصرع ختم میشود: گل امالبنین شیرم حلالت...

از بین الحرمین میزنم بیرون، خستهام، این اربعین هم تمام شد، موکبها را یکی یکی جمع میکنند، اهالی موکب عکس یادگاری میگیرند، تا سال دیگر کی مرده وکی زنده؟ پاهایم دو ستون سیمانی است، هر کدام هزار کیلو ... از بین الحرمین میزنم بیرون، یکی دوباری نفیسه را گم میکنم، در هیاهوی هیات پاکستانیها... حالا رسیدهایم به خانه ابو زید ... اتاق را بوی ژل رزماری پر کرده و من رمق به انگشتهایم نمانده این یادداشت را تمام کنم، تلویزیون روشن است خیل جمعیت را شبکهای در عراق مستقیم نشان میدهد... عراق دو نهر بزرگ دارد ... دجله و فرات .... آه از فرات ... تصویر جمعیت را نشان میدهد و کارگردان هنری و خوش ذوق برنامه زیرنویس جمعیت نوشته است: نهرالثالث، نهر من ذهب... رودخانه سوم رودخانهای از طلا ... انگشتهایم بیشتر از این قدرت تایپ ندارد یک نقطه میگذارم و این یادداشت را همینجا تمام میکنم....

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها