سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
مادرش ناراحت میشود. اخم میکند و میگوید: «مگر عمو صدایت نکرد چرا نرفتی؟»
پسر مضطرب میشود و زیر لب میگوید: «دوست نداشتم بروم.» و مادر تشر میزند: «دوست نداشتم یعنی چی! هرچی بزرگترت گفت فقط بگو چشم!» و پسر پیش عمو رفت.
سنسالاری و اطاعتپذیری محض کودک در همه روابط و همه جا ادامه مییابد و کودک حق نه گفتن ندارد.
چند سال بعد پسر یازده ساله شد. پر انرژی و زیبا. مثل هر روز غروب برای خرید نان تازه بیرون رفت، اما دیر به خانه برگشت. هراسان و آشفته. گریه میکرد. به زور راه میرفت و سرش پایین بود. نگاههای پدر و مادرش آزارش میداد. پدر سکوت کرده بود. میترسید فکری که میکند درست باشد. تصویر تیترهای صفحات حوادث روزنامهها و شبکههای اجتماعی در ذهنش میچرخید. مادر فرزند را در آغوش گرفت تا آرام شود و ماجرای دیرآمدن و ناراحتی او را بداند. درست بود. پسرش مورد آزار و اذیت همسایه جوانشان قرار گرفته بود. اینبار، پدر و مادر به عنوان بزرگتر درمانده شده بودند و کاری از دستشان بر نمیآمد. مادر فقط گریه میکرد و مدام میگفت: چرا رفتی؟
پسر هقهق کنان گفت: «خودتان همیشه میگویید بزرگتر هر چی گفت فقط بگو چشم.»
ذهن مادر را صداهایی پر کرد که نمیدانست از کجا میآیند؛ «نه گفتن را به پسرت یاد بده. نه گفتن یاد گرفتنی است. نه گفتن یک مهارت زندگی است. نه گفتن حق هر کودک است. بچهها نباید از نه گفتن خجالت بکشند.»
پدر به مقالهای فکر میکرد که دیگر خیلی به کارش نمیآمد. مقالهای درباره حقوق و تکالیف کودکان و نوجوانان بود؛ اینکه باید در کنار آموزش تکالیف و وظایف به فرزندانمان، حقوق آنها را بشناسیم و به آنها هم یاد بدهیم. مثل حق شادی، بازی، آموزش، بهداشت و حق نه گفتن و چیزهای دیگر.
حالا پدر و مادر مجبور بودند به چیزهای دیگری فکر کنند: پزشکی قانونی، نیروی انتظامی، روانپزشک کودکان، مدد کاراجتماعی و... .
الهام امجدیان
جامعهشناس
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد