2 شاهد برای شناسایی قاتلان مدیرعامل

قضات دادگاه برای افشای راز کشته شدن مدیر عاملی جوان شرکت خصوصی که جنازه‌اش در کف حیاط کشف شده بود دو شاهد را به دادگاه احضار کردند. دو متهم در دادگاه بار دیگر جنایت را گردن یکدیگر انداختند.
کد خبر: ۱۱۶۵۶۴۰

به گزارش جامجم، 29 دی ۹۰ رضا 39 ساله که مدیرعامل یک شرکت خصوصی فروش شیرآلات در حاشیه تهران بود به طرز مرموزی ناپدید شد. همسر وی با پلیس آگاهی تماس گرفت و گفت: همسرم رضا مدیر یک شرکت فروش شیرآلات است. او دیروز از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. گوشی تلفن همراه او هم خاموش شده است.

تلاش پلیس برای افشای راز ناپدید شدن این مرد ادامه داشت تا اینکه ۱۱ ماه بعد مشخص شد اموال میلیونی رضا به نام یک مرد ۳۸ ساله به نام فرهاد که با او
در رفت و آمد بود سند خورده است. فرهاد بازداشت شد اما گفت: من وکیل قانونی رضا بودم. او به من وکالت بلاعزل داده بود تا اموالش را به نام خودم سند بزنم و در فرصت مناسب آنها را بفروشم.

در حالی که مدرکی علیه فرهاد به دست نیامد تکمیل تحقیقات و اظهارات نگهبان شرکت مسیر رسیدگی به پرونده را وارد مرحله تازهای کرد و یکی از دوستان صمیمی فرهاد به نام هوشنگ که وی نیز با رضا در ارتباط بود بازداشت شد. هوشنگ گفت: ما ازمدتی پیش با رضا آشنا شدیم و با انگیزه تصاحب اموالش با او طرح شراکت ریختیم و در فرصتی مناسب او را داخل شرکت کشتیم و جنازه اش را داخل جعبه گالوانیزه گذاشتیم و آن را کف حیاط شرکت دفن کردیم.

به این ترتیب فرهاد نیز لب به اعتراف گشود اما ادعا کرد در قتل رضا دستی نداشته است. دو متهم در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و انگشت اتهام را به سوی یکدیگر نشانه رفتند.

با پایان دفاعیات دو متهم، هیات قضایی ادامه جلسه را برای احضار دو شهود و تکمیل تحقیقات به بعد موکول کردند. به این ترتیب دو متهم بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده و با حضور یک قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستادند.

نگهبان شرکت رضا گفت: من از سالها پیش در شرکت، نگهبان وفرهاد و هوشنگ را بارها در آنجا دیده بودم. آن شب بیرون از شرکت رفته بودم اما هنگامی که به آنجا برگشتم فرهاد و هوشنگ را دیدم که یک صندوق گالوانیزه را از شرکت خارج و داخل ماشین گذاشتند و به سرعت دور شدند. من به آنها نرسیدم، اما توانستم در تاریکی شب صورت آنها را تشخیص دهم.

مرد جوانی نیز که به عنوان شاهد به دادگاه احضار شده بود گفت: من در همسایگی شرکت رضا زندگی میکنم. آن شب دو متهم را هنگام خروج از شرکت دیدم و در مواجهه حضوری آنها را شناسایی کردم.

سپس فرهاد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: هوشنگ به تنهایی رضا را کشت. وقتی من به شرکت رفته بودم با جنازه رضا روبهرو شدم ، اما او در آنجا پیشنهاد سرقت مدارک و جعل را مطرح کرد و با حرفهایش مرا فریب داد. اشتباه بزرگ من این بود که این پیشنهاد را پذیرفتم و سپس در دفن جسد به او کمک کردم.

وقتی هوشنگ در جایگاه دفاع ایستاد گفت: آن شب فرهاد با من تماس گرفت و گفت به شرکت بروم و برایش مقداری دلار ببرم. من به شرکت رفتم و او دلارها را از من گرفت. او یک صندوق گالوانیزه خریده بود که برای حمل آن از من کمک خواست. من صندوق را داخل ماشین فرهاد گذاشتم و سپس با مترو به خانهام رفتم. فرهاد حالا با دروغگوییهایش میخواهد مرا به دردسر بیندازد. من هیچ دخالتی در این ماجرا نداشتم و بیگناهم.

در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها