در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
امپراتورهای چوپان
اوراق هویتی مانند شناسنامه و اجازه اقامت و حقوق شهروندی شاید اصلیترین مشکلات مهاجران در ایران باشد که دربارهاش شنیده و خواندهایم اما گویا نخبگان مهاجر گرفتاریهای دیگری هم دارند. اگر چه مشاغلی مانند چوپانی، شاگردی استادبنا، گچبری و امثال آنها ارزشمندند و در جای خود لازم و ضروری اما کدامیک از اساتید اهل فرهنگ در این کشور رضایت میدهد که شغلش یکی از آنها باشد. گویا نویسندگان و پژوهشگران و نخبههای تاجیک و افغان برای زندگی در ایران چارهای ندارند که در اوراق رسمی یکی از این مشاغل را به عنوان حرفه اصلی معرفی کنند وگرنه شاید برای همیشه از کشور رانده شوند.
یک میزبانی نصف و نیمه
محمدحسین جعفریان شاعر، مستندساز، روزنامهنگار و خبرنگار جنگی که دو دوره رایزن فرهنگی ایران در افغانستان بوده و با بسیاری از این اساتید آشناست، به این واقعیت تلخ اشاره میکند. او به جامجم میگوید: خجالت میکشم درباره اوضاع نخبگان مهاجر در ایران حرف بزنم، باید نقد کنم و این برایم سخت است که از نظامی خرده بگیرم که برایش خون داده و جنگیدهایم اما واقعیت این است که ما درباره نخبگان فرهنگی و ادبا و پژوهشگران مهاجر کاهلی کردهایم.
او میتواند صدها نفر مانند استاد نجیب مایل هروی را نام ببرد که روزگار بدتری داشته و برخی از آنها رفتن را به ماندن ترجیح دادهاند؛ کسانی مانند خاوری و حمزه واعظی که به نروژ رفتهاند، سید نادر احمدی و الیاس علوی که به استرالیا رفتهاند، سید بشیر رحیمی که از یک نجاری در قم به کانادا رفت و امروز مسئولیت یک رادیو در شهر کبک را برعهده دارد یا محمدضیا قاسمی که بعد از اتمام شدن کارت اقامتش در ایران به سوئد رفت و ...
مگر چند نجیب مایل هروی در جهان وجود دارد یا چند بیدلشناس چون محمدکاظم کاظمی؟ این سوال مهم جعفریان است با تاکید بر این نکته که تکتک کسانی که نام برده، پهلوانان گردی هستند در عرصه ادبیات فارسی، توضیح میدهد: وقتی مدعی امالقرای بودن کشورمان برای زبان فارسی هستیم پس باید افسرانش را اینجا حفظ کنیم. نمیشود تحقیرشان کنیم و فرارشان بدهیم.
جعفریان میگوید: کسانی چون کاظمی برای ماندن در ایران ناچار به انتخاب مشاغلی هستند که با سطح دانش آنها فاصله بسیار دارد. او درباره ثبت حرفه چوپانی در اوراق هویتی یک بیدلشناس بزرگ تعریف میکند که از میان مشاغل درنظر گرفته شده برای مهاجران یکی از بهترینها بهنظر میرسید.
افغانی سرمایه است
سالها از واژههایی مانند افغانی برای بیراه گفتن بهره گرفتهایم و تا همین چند سال پیش خیلی از ما نمیدانستیم بین آنها هنرمندان و ادبیان و شاعرانی وجود دارند که حضورشان نه باری است بر شانههای کشور که مغتنم است و ازرشمند مانند سرمایهای سودآور. شاید میزبانهای خیلی خوبی نبودیم برای مهاجران کشورهای دوست و همسایه و همزبان اما نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که آمدن آنها همزمان بود با جنگ تحمیلی. هنگامه و شمایل حضور آنها در ایران متفاوت بود با حضور کسانی چون فردریک بک در کانادا که دعوت شده بودند تا افتخاری برای این کشور به ارمغان بیاورند.
جعفریان که شعرها، گزارشها و مستندهایی درباره جنگهای جهان از جمله افغانستان، تاجیکستان، بوسنی، کوزوو، پاکستان و کشمیر، عراق و لبنان در کارنامه دارد و او را با مستند «حماسه ناتمام» یا شیردره پنجشیر درباره زندگی احمدشاه مسعود میشناسند با شرایط نخبگان مهاجر در ایران خوب آشناست و توضیح میدهد که افغانهای مهاجر زمانی وارد کشورمان شدند که درگیر یک جنگ به تمام معنا بودیم آن هم نه فقط در یک جبهه و با یک دشمن؛ به همین دلیل آمادگی مهاجر پذیری نداشتیم. جعفریان از تصویب قوانین مربوط به مهاجران افغان میگوید: در آن شرایط قوانین مربوطه طوری تدوین و تصویب شد که این مهاجران مشتاق حضور در کشور نشوند و حتی زمینه برای دلزدگی و خروجشان فراهم شود، اما حالا سالها گذشته است و صرفا با یک قیام و قعود در مجلس قابل اصلاح و تغییر است. این مستندساز امیدوار است بعد از چهار دهه نمایندگان مجلس، یک روز و یک جلسه کاری را به این امر اختصاص بدهند و قوانین مربوط به مهاجران را متناسب با شرایط امروز جامعه اصلاح کنند. به نظر میرسد این خواسته جعفریان چندان دشوار نباشد اما حالا مهاجران افغان از پایینترین سطوح اجتماعی هم رخت رفتن بربستهاند چه رسد به اساتید و فرهنگیانش!
خالد حسینیهای ایران
وقتی صائب، شاعر نامدار سبک هندی نوشت: «حساب مهجبینان لب بامش که میداند/ دوصد خورشیدرو در هر پای دیوارش»، در مخیلهاش هم نمیگنجید چند قرن بعد پسری در 11سالگی از افغانستان به پاریس برود، رماننویس شود و نام رمان معروفش را به تأسی از این بیت بگذارد «هزار خورشید تابان» و بشود یکی از مهمترین نخبههای مهاجر افغانستان در جهان. جز خالد حسینی که حالا در آمریکا حلواحلوایش میکنند، بسیارند اهالی ادبیات افغانستان که در کشورهای دیگر بالیده و مهمترین قلههای ادبی را فتح کردهاند و با ارج و قرب بسیاری از آنها استقبال شده است. حالا که چند سالی است چند تن از ادبیاتیهای کشور همسایه که در ایران زندگی میکردند و به دلایلی از ایران به غرب رفتند، مهمترینشان شاید الیاس علوی شاعر و نقاش باشد، یادآوری رفتار دیگر کشورها با نخبههای مهاجر افغان به ما گوشزد میکند که میتوانیم با آنها مهربانتر باشیم و به سرمایههایمان بیفزاییمشان.
آذر مهاجر
گروه فرهنگ و هنر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد