با علیرضا بذرافشان، نویسنده و کارگردان مطرح تلویزیون

سبک کاری‌ام به مل‌بروکس نزدیک‌ است

علیرضا بذرافشان از جمله نویسندگان و کارگردان‌های سرشناس و صاحب سبک تلویزیون است.
کد خبر: ۱۱۱۴۱۳۴

هفت سنگ و نابرده رنج . . . دو سریال کارنامه تلویزیونی بذرافشان هستند که هر کدامشان سریال‌های موفقی به لحاظ جذب مخاطب بودند. گسل ساخته آخر بذرافشان که چندی قبل روی آنتن پخش رفت، کار موفقی درتلفیق ژانر کمدی با تم سیاسی و عاشقانه با تکیه بر سادگی و بلاهت شخصیت‌ها بود. تبحر بذرافشان در خلق شخصیت‌های جذاب و موقعیت‌های طنز باعث شده که «گسل» بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.

«نقطه‌چین»، «چهارخونه»، «خط قرمز»، «زیرزمین»، «شب آفتابی»، «راه بی‌پایان»، «داستان یک شهر»، «قلب یخی» و «انتقال» از جمله کارهای مهم نوشتاری و کارگردانی بذرافشان است. با بذرافشان در باره فضای کارهایش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

نوشتن فیلمنامه برای سریال در تلویزیون برایتان چه ویژگی‌هایی دارد؟

بحث مهم در تلویزیون، بحث مخاطب است و یک سریال می‌تواند با داشتن ساختار درست و متن جذاب با مخاطبان میلیونی ارتباط برقرار کند و باعث دیده شدن اثر و موضوعش بشود.

کارهایی که در سال‌های اخیر نوشته یا کارگردانی کرده‌اید در ژانر و فرم‌های مختلفی هستند. در نوشتن و کارگردانی به تنوع ژانری علاقه دارید؟

براساس سفارش هیچ وقت چیزی را ننوشته‌ام. هر قصه خوبی که برای نوشتن و ساختن در ذهنم شکل بگیرد به سراغش می‌روم.

به نظر می‌رسد علاقه دارید در این سال‌ها بیشتر کارگردانی کنید تا نویسندگی.

همه کارهایی را که کارگردانی کرده‌ام، خودم نوشته‌ام.

برای خیلی از کارگردان‌های معروف هم فیلمنامه‌های موفقی نوشته‌اید؟

مشکلی برای نوشتن فیلمنامه برای دیگران ندارم. اما نام و وجهه کارگردانی که باید برایش بنویسم خیلی مهم است. همچنان تلاش می‌کنم برای کارگردان‌های بزرگ و درجه یک فیلمنامه بنویسم. در ادامه بحث قبلی باید بگویم آدم ژانر هستم و دوست دارم در ژانرهای مختلف بنویسم. نویسنده قصه گویی هستم تا نویسنده ژانری خاص. در سریال گسل هم تلفیقی از چند ژانر مورد استفاده قرار گرفته است. درفیلمنامه گسل کنار یک داستان کمدی، یک قصه فانتزی و قصه جنایی وجود دارد و ماحصل یک مولتی ژانر (تریلر، کمدی، معمایی و جنایی) به‌وجود آمده است.

به‌دلیل همین محدودیت‌ها نام تخیلی وزارتخانه منابع را در فیلمنامه به کار بردید؟

این شیوه یک جور تکنیک کاری است که معمولا در تمام دنیا مورد رویکرد قرار می‌گیرد و یک فضای تخیلی به وجود می‌آید. عمده تلاش ما بر این استوار بود که به کسی برنخورد.

در ذهن‌تان وزارتخانه خاصی بود که به نقدش پرداختید؟

نه، به هیچ‌وجه نام وزارتخانه خاصی را در ذهن نداشتم. من از مصداق خوشم نمی‌آید و اگر برویم به سمت مصداق گویی بخصوص در حوزه سیاسی و اجتماعی کار را سخیف می‌کند. در حین نوشتن هم تلاش کردیم که آگاهی و شناخت سیاسی را مورد استفاده قرار بدهیم و به همراه شیرزاد همکار نویسنده‌ام هیچ‌وقت نرفتیم که برای فلان شخصیت سیاسی در سریال معادل‌سازی انجام بدهیم.

یکی از ویژگی‌های مهم سریال گسل، خلق شخصیت‌های جذاب با ویژگی‌های متفاوتی مثل، محسن اعتبار با بازی بیژن امکانیان، عرشیا با بازی سام درخشانی و یا
عرشی‌مامان با بازی مهتاج نجومی و چند شخصیت دیگراست. چقدر در حین نوشتن به خلق چنین شخصیت‌هایی نگاه داشتید؟

اینها شخصیت‌هایی بودند که از نزدیک معادلشان را دیده بودم. بخصوص شخصیت محسن اعتبار معاون وزیر با بازی بیژن امکانیان که نمونه عینیش را می‌شناختم که رتبه بالای مدیریتی سیاسی داشت و آدم خاصی بود که در کارش موفق، اما آدم ساده و بی‌شیله بود و در جمع‌های خانوادگی جوان‌ها مدام با او شوخی می‌کردند و او متوجه این شوخی‌ها نمی‌شد.

بنابراین آدمی است که آی کیوی پائینی دارد؟

نه، آی کیو او پایین نبود و او اتفاقا مدیر درجه یک و توانایی هم محسوب می‌شد، اما در زمینه ‌شوخی‌های اجتماعی و شوخی‌های متداول، کم‌هوش بود و این امر طبیعی است و بیشتر آدم‌های با آی کیوی بالا در برخوردهای اجتماعی دچار کاستی‌هایی هستند. عرشیا هم همین‌گونه است ودر زمان تحصیل شاگرد اول و نخبه بوده و در زمینه حفاظتی هم موفق است. اما در برخوردهای اجتماعی دچار ضعف‌های زیادی است واین جنس از آدم‌ها تمرکزشان روی یک قضیه معطوف می‌شود و در حوزه‌های دیگر ساده لوح به نظر می‌رسند و این ویژگی در کار کمدی خیلی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در اغلب کمدی‌های موفق مثل کارهای چاپلین این شخصیت‌ها ساده لوح هستند.

اما چارلی چاپلین رندی‌های خاصی دارد و دمار از روزگار آدم بدها در می‌آورد؟

اگر کاراکتری باهوش باشد، آن موقع عملکردهایش منفی‌گونه می‌شود. در کشورمان یک عده از دوستان که کار طنز انجام می‌دهند، مدل طنزشان استفاده از شخصیت آدم‌های باهوش بدجنس است که این نوع کمدی هم درجه یک و خوب است. اما مدلی که من کار می‌کنم، استفاده از آدم‌های ساده دل است.

مثل شخصیت پدر خانواده در سریال هفت‌سنگ با بازی مهدی سلطانی؟

بله و یا کامبیز دیرباز در سریال نابرده رنج. من این شخصیت‌ها را مورد توجه قرار می‌دهم. حرف‌هایی را که می‌خواهم مطرح می‌کنم و مربوط به بازگشت به سنت‌ها است و رابطه مادر و فرزندی و زن و شوهری که در سه سریالم قابل بازخوانی است با طرح آن از زبان آدم‌های ساده دل تلاش کردم قابل ارائه شان کنم.

برای ایفای نقش‌های آدم‌های این نوعی از بازیگرانی با هیکل‌های بزرگ جثه مثل کامبیز دیرباز و مهدی سلطانی و سام درخشانی استفاده می‌کنید که برای مخاطب قبل باور باشند؟

این هم یک تعریفی است و البته از برعکسش هم می‌شود استفاده کرد.

در قسمت‌های آخر سریال مدام عرشیا روی بحث عدم ساده بودنش تاکید دارد؟

این رویکرد یک دلیل عمده دراماتیکی دارد. یک تیم عملیاتی قدرتمند روی قضیه سد و ماجراهایش حضور دارند و ماجراهای فساد مالی و پولشویی را رصد می‌کنند. آن موقع اگر قرار باشد کاراکتری که ساده لوح هم هست بیاید و برود گره گشایی کند ودست عوامل پولشویی را رو کند، این رویکرد حتما یک دلیل مختص به خودش باید برایش بتراشیم و قرار نیست عرشیا کارآگاه باشد. قرار است در افکار خودش باشد و به طور اتفاقی راز گشایی می‌کند و فرم کمدی را به وجود می‌آورد.

احمد محمد اسماعیلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها