در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شیراز چه میکنید برای کار رفتهاید یا آنجا زندگی میکنید؟
برای بازی در یک سریال به شیراز آمدهام.اما غبارکمکاری نصیب من هم شده و زیاد به من نقش پیشنهاد نمیشود.
شما برای بازی در سریال جایزه بزرگ به تهران آمدید؟
نه! قبل از این سریال هم در تهران زندگی میکردم.قبل از سریال جایزه بزرگ در فیلم خوابگاه دختران به کارگردانی آقای لطیفی بازی کرده بودم.بعد از جایزه بزرگ در سریال متهم گریخت بازی کردم که همین سریال باعث شد بین مردم به شهرت برسم. از همان دوره نوجوانی دوست داشتم بازیگر شوم، گاهی اوقات از شدت علاقه به بازیگری گریه میکردم. آن زمان مثل الان نبود که مثل توت از در و دیوار بازیگر بریزد! و هر کسی که پول داشته باشد، بتواند به اصطلاح نقش بخرد و مقابل دوربین برود.در شیراز کار تئاتر میکردم، بچه قنداقی داشتم و با همان بچه میرفتم سر تئاتر و بازی میکردم. بعد با رادیو همکاری کردم و گوینده برنامههای طنز شدم و گاهی قصهگویی میکردم. اما چون بازیگری را خیلی دوست داشتم برای بازی در کارهای تصویری به تهران مهاجرت کردیم.
همسر و بچهها را آوردید تهران تا بازیگر شوید؟
بله! خیلی هم صبر کردم تا توانستم به آرزویم برسم؛ میگویند: «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول آن است که مجنون باشی» همسرم و بچههایم خیلی با من همکاری کردند تا به آرزویم برسم. ازدواج کرده بودم و بچه داشتم که به دانشگاه رفتم و رشته ادبیات خواندم تا به دیالوگگویی مسلط شوم. آنقدر بازیگری را دوست داشتم که شبها رادیو را بالای سرم میگذاشتم و گریه میکردم و از خدا میخواستم کمکم کند تا بازیگر شوم.بازیگری را دیر شروع کردم و خیلی سختی کشیدم، اما آنقدر بازیگری را دوست دارم که اگر دوباره برگردم به گذشته، باز هم بازیگری را انتخاب میکنم.
بازیگری چه چیزی دارد که این همه سختی را تحمل کردید تا بازیگر شوید؟
علاقه و عشق است، نمیشود کاریاش کرد. در جوانی صدای خوبی داشتم، شبها خواب میدیدم روی سن در حال خواندن ترانه هستم! اما این کار که نشدنی بود! اما رفتم رادیو و تست صدا دادم و برای بازی در نمایشهای رادیویی و گویندگی پذیرفته شدم. بعد در فیلمهای کوتاه بازی کردم تا عاقبت، خدا دعایم را مستجاب کرد و برای بازی در فیلم خوابگاه دختران، تست بازیگری دادم و پذیرفته شدم. علاقه به یک حرفه و شغل سن و سال، نژاد، قومیت و... نمیشناسد. آنقدر باید تلاش کنی تا به آرزویت برسی. بازیگری را خیلی دوست داشتم، اما هیچ وقت برای علاقهام روی حرف پدر و مادرم، حرف نزدم و اگر میگفتند فلان کار را انجام نده، نمیدادم.
همسر و فرزندانتان چه واکنشی به شهرت و معروفیت شما داشتند؟
خیلی تشویقم کردند ! میگفتند، جوینده، یابنده است.یک بار خیلی خسته بودم. به مراسمی دعوت شده بودم که باید میرفتم، پسرم همراهم بود.وقتی متوجه شدم عکاسها میخواهند از من عکس بگیرند، مثل برخی از بازیگرها موبایلم را کنار گوشم گرفتم یعنی این که من دارم با تلفن صحبت میکنم، همانجا پسرم گفت: مادرم خدا را پشیمان نکن! یادت هست گریه میکردی و دوست داشتی بازیگر شوی! حالا که خدا تو را به آرزویت رسانده داری ناشکری میکنی! این حرف خیلی روی من تاثیر گذاشت و هرگز آن را فراموش نکردم و همیشه خدا را شاکرم که این موقعیت را به من داد و بازیگر شدم و مهرم را در دل مردم قرار داد.
دستمزد بازیگران بد نیست، اوضاع مالیتان باید خوب باشد؟
(میخندد)آنقدر وام دارم که هر چه درمیآورم قسط میدهم. فکر میکنم بانکها رادار دارند، تا دستمزد میگیرم پیامک بانک برای پرداخت قسط هم میآید.
از دستمزدتان به فرزندان و همسرتان هم میدهید؟
نه! آنقدر نیست که به آنها بدهم، بعضی وقتها آنها به من پول میدهند. از شانس بد من با هر تهیهکنندهای که کار میکنم وضع مالیاش خراب است؛ یکی میگوید طلاهای زنم را فروختهام، میخواهم فیلم بسازم! آن یکی میگوید: خانم موسوی هنر شما قیمت ندارد، اما ما میتوانیم این مبلغ را بدهیم! چند تا دیالوگ را همه تهیهکنندهها حفظ کردهاند و همانها را میگویند.منم که عاشق بازیگری هستم و مبلغ دستمزد برایم مهم نیست. میگویند نیت پرنده پرواز است برایش فرق نمیکند در کدام آسمان!
طاهره آشیانی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم