سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
جسد زن جوان خارج از اتاقک نگهبانی و در کنار رودخانه افتاده بود. از نحوه قرار گرفتن جسد معلوم بود که قربانی غافلگیر شده و عامل یا عاملان جنایت با شلیک چند گلوله به قفسه سینه زن جوان او را به قتل رسانده بودند. کمی آن طرفتر اتاقک نگهبانی قرار داشت، اتاقکی که محل جنایتی دیگر بود.
زندگی با جسد پدر و مادر
داخل اتاقک جسد مرد جوانی افتاده بود که در تحقیقات مشخص شد سهراب نام دارد. سهراب با شلیک یک گلوله و بر اثر شدت خونریزی به قتل رسیده بود.
دو پسر بچه در کنار اتاقک نشسته بودند و با چشمهایی پر از اشک، به جسد پدر نگاه میکردند. با توجه به وضعیت اجساد این طور به نظر میرسید که قتل شب گذشته رخ داده و از آنجایی که محل جنایات تا روستا فاصله زیادی داشت، تا فردای آن روز کسی از جنایات باخبر نشده بود و زمانی که اهالی روستا به تلمبهخانه رفته بودند، با اجساد زوج جوان مواجه شده و موضوع را به پلیس گزارش داده بودند. به همین دلیل دو پسر بچه تمام شب را در کنار اجساد والدینشان بودند و همین مساله بسیار ناراحتکننده بود.
دستور بررسی نوع اسلحه را دادم و به بازرسی محل جنایتها پرداختم. داخل اتاقک نگهبانی، یخچال قدیمی و زنگ زدهای بود که به خاطر زنگزدگی رنگ آن به قهوهای و قرمز تغییر کرده بود.
یخچال خونین بود و در نگاه اول این طور به نظر میرسید که دست خونین قربانی به یخچال کشیده شده و چیز مهمی به نظر نمیرسید، اما زمانی که به یخچال خوب نگاه کردم سرنخی را بدست آوردم که در رازگشایی این پرونده به ما خیلی کمک کرد. خونهای روی یخچال بیانگر موضوع مهمی بود و مقتول میخواست به ما چیزی بگوید.
کمک در مسیر تحقیقات
مرد جوان قبل از مرگش، با خون خود روی یخچال عبارت نامفهومی را نوشته بود، عبارتی که به خاطر زنگ زدن یخچال در نگاه اول به نظر نمیرسید معنای خاصی داشته باشد، اما خوب که دقت میکردی میتوانستی از بین خطوط زنگ زده، خون را تشخیص دهی که با خطی بد و ناخوانا گویا اسامی افرادی را نوشته بود. مقتول قبل از مرگش میخواست ما را به مسیری هدایت کند تا به عاملان اصلی این جنایت برسیم.
فکرم مشغول نوشتههای روی یخچال بود و با خود گفتم شاید خانواده سهراب بتوانند در شناسایی این افراد به ما کمک کنند. با آن که پدر سهراب از این ماجرا خیلی ناراحت بود، اما چارهای جز تحقیق نداشتیم. به پیرمرد گفتم: «شما مهران و مهراب میشناسی؟»
او گفت: «چرا این سوال را میپرسید؟ معلوم است که میشناسم! آنها از اقوام همسر سهراب هستند، خیلی قبل، پدرشان با پسرم درگیریهایی داشت، اما بعد از مدتی مشکلشان حل شد و رابطه نسبتا خوبی با هم داشتند. مهران و مهراب برادر هستند.»
آدرس محل سکونت مهران و مهراب را که خارج از حوزه استحفاظی ما بود گرفتم و افسر پرونده با نیابت قضایی برای بازداشت آنها اقدام کرد.
اسلحههایی برای جنایت
افسر پرونده همراه چند مامور راهی شهرستان مورد نظر شدند و مهراب و مهران و پدرشان را دستگیر و به دادسرا آوردند. آنها در بازرسی از خانه مهراب و مهران دو اسلحه جنگی، یک اسلحه شکاری و مقدار زیادی مهمات کشف کرده بودند. احتمال میدادم اسلحههای کشف شده در خانه مهران و مهراب، همان سلاحهایی باشد که در قتل زوج جوان استفاده شده بود.
به همین دلیل زمانی که اسلحهها کشف شد، آنها را به آزمایشگاه ارسال و در بررسیهای تخصصی مشخص شد که نوع کالیبراین اسلحهها با اسلحههایی که سهراب و همسرش با آن به قتل رسیدند یکی است. حدس من درست بود و همین مساله تائید میکرد که پدر و پسرها در قتل سهراب و همسرش نقش دارند و این در حالی بود که در تحقیقات اولیه، آنها منکر جنایت شده بودند و میگفتند از این ماجرا بیخبر بودهاند.
متهمان که منکر جنایات بودند با مشاهده مدارک، مدعی شدند عامل جنایات را میشناسند. مرد میانسال که در برابر مدارک چارهای جز اعتراف نداشت درباره این حادثه گفت: «قتل را من و پسرهایم انجام ندادهایم، اما به خاطر من آن دو نفر کشته شدند و قاتلان را میشناسم. آقای قاضی مدتها بود که با سهراب اختلاف پیدا کرده بودم و این اختلاف باعث کینه بین ما شده بود. با اینکه بعد از مدتی بین ما صلح شد، اما کینه او را همچنان به دل داشتم.
چند بار خواستم از او انتقام بگیرم، اما پسرهایم اهل این طور انتقامگیری نبودند به همین دلیل به آنها چیزی نگفتم. مدتی قبل در مجلسی با چند نفر از اقوام بودیم که صحبت از سهراب شد و من از کینه قدیمیام گفتم و اینکه دلم میخواهد از او انتقام بگیرم. خشم و کینه من از سهراب تا حدی بود که آنها با شنیدن صحبتهای من گفتند به خاطر دوستی که بین ما بوده، حاضر هستند هر کاری برایم انجام دهند حتی سهراب را به قتل برسانند. زمانی که صحبتهای آنها را شنیدم، تصمیم گرفتم به کمک اقوامم از سهراب انتقام بگیرم. به همین دلیل اسلحهها را در اختیار آنها گذاشتم تا بهوسیله این اسلحهها سهراب و همسرش را به قتل برسانند. بعد از جنایت آنها سراغم آمدند و با تحویل دادن اسلحهها به من گفتند سهراب و همسرش کشته شدند و ما انتقام تو را از او گرفتیم و به این ترتیب من با خواسته خودم آنها را به قتل رساندم و انتقامم را از سهراب گرفتم.
با توجه به اعترافات مرد میانسال، هویت متهمان اصلی این پرونده که در قتل سهراب و همسرش نقش داشتند بهدست آمد و دستور بازداشت آنها صادر شد. هر دو متهم مدتی بعد دستگیر شده و به قتل اعتراف کردند.
قتل مرد جوان و همسرش یکی از خاطراتی است که علیرضا باوی، رئیس دادگستری خرمشهر به آن رسیدگی کرد
ضمیمه تپش جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد