معمای پلیسی

جنایت عشقی

معمای پلیسی

مرگ خاموش در ساختمان نیمه‌کاره

سلمان از خواب که بیدار شد، خبری از محسن نبود. فکر کرد برای خرید نان از خانه خارج شده است. از اتاق نگهبانی خارج شد تا قبل از آمدن کارگران در را باز کند. به سمت در که می‌رفت با صحنه تلخی روبه‌رو شد. جسد محسن در طبقه اول حلق‌آویز بود.
کد خبر: ۱۰۶۵۹۵۵
مرگ خاموش در ساختمان نیمه‌کاره

سریع خودش را به او رساند. چند بار صدایش کرد اما او مرده بود. به اتاق نگهبانی برگشت و با صاحب ساختمان و پلیس تماس گرفت.

دقایقی بعد مامور گشت کلانتری خود را به ساختمان نیمه‌کاره رساند. با تائید گزارش، موضوع را به بازپرس کشیک قتل اعلام کرد. قاضی دستور داد صحنه جرم حفظ شود و تیم بررسی صحنه در محل حاضر شوند.

سروان میری در مسیر پلیس آگاهی بود که گزارش خودکشی به او اعلام شد. آدرس را در غرب تهران گرفت و راهی آنجا شد. عقربه‌های ساعت، 9 صبح را نشان می‌داد که به مقابل ساختمان نیمه‌کاره رسید. وارد ساختمان که شد، جسد حلق آویز را دید.

هنوز تیم تشخیص هویت به محل نرسیده و جسد پایین آورده نشده بود.

سراغ افسر کلانتری را گرفت. مامور جوانی به سمت او آمد. کارآگاه خودرا معرفی کرد و از او خواست گزارش حادثه را بدهد.

مامور جوان گفت: مرد جوان به نام محسن کارگر این ساختمان بود. او اهل شهر دیگری بود و شب‌ها همین‌جا می‌خوابید. او و کارگر دیگری به نام سلمان شب‌ها اینجا می‌ماندند. سلمان که صبح از خواب بیدار می‌شود با جسد حلق آویز دوستش روبه‌رو شده و با ما تماس گرفت. مدتی بود او گوشه‌گیر شده و علت آن مشخص نبود. به نظر می‌رسد صبح زود خود را از سقف حلق آویز کرده است. بررسی‌های اولیه آثاری از درگیری را روی بدن او نشان نداد البته باید جسد پایین بیاید و بیشتر بررسی شود.

سروان سپس به بررسی محل پرداخت. رد کبودی روی گردنش دیده می‌شد. هیچ وسیله‌ای هم در اطراف او نبود و آثار مشکوکی هم دیده نمی‌شد. از سربازی که در محل بود خواست چهارپایه‌ای بیاورد و جسد را به پایین انتقال دهد.

در این فاصله سراغ سلمان رفت تا از او تحقیق کند. مرد جوان خیلی خونسرد بود. بعد از هر سوال مکث کوتاهی می‌کرد و پاسخ می‌داد.

محسن چرا خودکشی کرد؟

من نمی‌دانم. اما به همکارتان گفتم از مدتی قبل گوشه‌گیر شده بود. با کسی حرف نمی‌زد. دو بار درباره تغییر رفتارش سوال کردم اما پاسخی نداد. حتی دفعه دوم با لحن بدی با من حرف زد. به همین دلیل تصمیم گرفتم در کارش دخالت نکنم.

چطور جسد را پیدا کردید؟

صبح که بیدار شدم آن را دیدم.

متوجه نشدی چه زمانی از اتاق خارج شده بود؟

نه. خواب بودم.

به جسد یا وسایل اطراف آن دست زدی؟

نه. سریع به پلیس و صاحبکارم زنگ زدم. آنها از من خواستند تا آمدن ماموران کاری نکنم.

با او اختلاف داشتی؟

از رفتارش ناراحت شده بودم اما آنقدر جدی نبود. به او حق دادم.

سروان به تحقیق از دیگر کارگران پرداخت و بعد از آن گزارش ماجرا را به بازپرس داد.

پاسخ معمای پلیسی قتل در شب تولد

سروان میری با اشاره به دو دلیل راز قتل را فاش کرد.

1ـ سامان از شنا بدش می‌آمد و کسی نصف شب با لباس وارد استخر نمی‌شود.

2ـ متهمان مدعی بودند مهمانان ساعت 12 رفتند اما آنها گفتند ساعت 10 شب به خانه رفته‌اند.

در مسابقه شماره گذشته 2160 نفر شرکت کرده بودند که 945 نفر پاسخ صحیح داده و از میان پاسخ‌های صحیح مسعد پیروی از تهران و هومن شیری از دلگان به قید قرعه برنده شده‌اند.

شما خوانندگان گرامی با اشاره به دلیل کارآگاه میری مشخص کنید محسن به قتل رسیده یا خودکشی کرده است. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.

وحید شکری

ضمیمه تپش جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها