
در داستان حسنک وزیر نیز آمده است که او را: بر پای دار آوردند... آواز دادند که سر و رویش را بپوشید تا از سنگ تباه نشود که سرش را به بغداد خواهیم فرستاد، نزد خلیفه! حالا خلیفه داعش لابد قامت ناموزونش را تکان میدهد و کالیوه فریاد میزند که: ایمه! جوانی را به مسلخ کشاندم! اما در مسلخ عشق جز نکو را نکشند.
دل میموید و شانه خم میشود از چنین اندوهی. چنین رعنا جوانی که تمام قد نستوه و استوار میایستد. شولای درد بر قامت خود پیچانده است اما حرامیان را بها نمیدهد که بهانهای بیابند برای پایکوبی مستانه و قهقهه جنونآمیز. به تصویر بنگرید: آنکه کارد را در دامن خود پنهان کرده چگونه خوف کرده است! با چشمان ترسخورده گویی دارد خود را پشت این جوان پنهان میکند! زهره ترکانده است. بر آن است که با شتاب کارد را بر گلوی عشق بکشد شاید این قصه به «سر» برسد! اما تازه داستان آغاز شده است. چنین مرگ دلپذیری جوهر زیبایی را عیان میکند. خون در رگ مردم شهر به جوش میآید و عشق جوانه میزند.
تاریخ از این سختکشیها بسیار به یاد دارد: مثله کردن، شمع آجین، بردار کشاندن و بریدن سر! گوش تا گوش! خضاب خون گرفتن. مرگ در چنین سختکشیها تحقیر میشود. در تاریخ نشنیدهاید آزادهمردی را بردار کنند و صیحه کند و عجز گوید یا لابه کند. اتفاقا چنین دریدهکاری و ددمنشی برای شنیدن آهی یا آخی و یا مویهای است که حسرت شنیدنش را دارند. مانند غواصان دست بسته و مانند شهیدان شلمچه .
حالا حججی حجتی شده است برای آنها که دلیل راه میخواهند و سندی که حرامیان را رسوا کند. مُهاجراً إلیالله، فأجرُه علَیالله.
ساسان والی زاده - روزنامه نگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰
رئیس مرکز ارتباطات و رسانه آستان قدس رضوی از تولید یک برنامه نخبگانی میگوید