کد خبر: ۱۰۴۲۶۱۱

کن لوچ، کارگردان انگلیسی در آخرین فیلمش «من، دنیل بلیک» چنان تصویر مخوفی از انگلیس ارائه می‌کند که چندان با تصویر رویایی مطرح شده از زندگی راحت و مبتنی بر رفاه غرب و اروپا تطابق ندارد. البته بیان مشکلات عدیده و طاقت‌فرسای انگلیس، به هیچ‌وجه گل درشت و شعاری نیست و لوچ با تجربه سال‌ها فیلمسازی، حرفش را در قالب قصه‌ای آشنا و روزمره و فیلمی ناتورالیستی می‌زند.

من، دنیل بلیک که برنده نخل طلای کن 2016 شد، قصه یک کارگر تقریبا سالخورده را با بازی خوب و همدلی برانگیز دیو جونز روایت می‌کند که به دلیل یک حمله قلبی توسط دکتر از کار کردن منع می‌شود، بنابراین تنها راهی که برایش باقی می‌ماند، دریافت مستمری بیکاری از دولت است، اما بروکراسی و سیستم اداری انگلیس بعد از این‌که دنیل بلیک را تحت فشار روحی قرار می‌دهد، درنهایت او را باوجود بیماری قلبی شایسته دریافت مستمری نمی‌داند. در این میان بلیک در همان اداره سنگ‌انداز با مادری از طبقه فرودست اجتماع آشنا می‌شود که برای ادامه زندگی و تامین مخارج دو فرزند خردسالش نیاز به حمایت دارد، اما سیستم خردکننده دولتی، رفتاری با او می‌کند که مشابه آن را با پیرمرد شریفی چون بلیک کرده است.

در چنین شرایطی که دولت انگلیس تحت لوای قانون، همچون منگنه و دستگاه خردکن از مردمی بی‌دفاع و بی‌پناه پذیرایی می‌کند، تنها چاره کار و راه‌حل بقا، دستگیری و یاری خود آن آدم‌هاست. بلیک که چندسالی می‌شود همسرش را از دست داده، با نگاهی پدرانه به کتی نزدیک می‌شود و به نوعی در جایگاه پدربزرگ فرزندانش قرار می‌گیرد و با این‌که خودش در مرداب بیماری و بیکاری دست و پا می‌زند، تلاش می‌کند زندگی نکبت‌بار این خانواده بی‌پناه را برایشان قابل تحمل‌تر کند.

فیلم پر از سکانس‌هایی است که بدون هیچ تلاشی برای سانتیمانتالیسم و احساسات‌گرایی افراطی، تماشاگر را متاثر می‌کند، اما آنچه بیش از ابراز احساسات و همراهی و همدردی با شخصیت‌های گرفتار در بروکراسی دولت اهمیت پیدا می‌کند، تعجبی است که مخاطب از دیدن انبوه بی‌خانمان‌ها و فقرا و نهادهایی چون بانک غذا در کشوری که از مدعیان رفاه شهروندان در دنیاست، نصیبش می‌شود.

کن لوچ، فیلمساز چپگرای انگلیسی که 17 ژوئن 1936 به دنیا آمد، سال‌هاست متعهدانه، فریاد طبقه کارگر و بی‌خانمانی شهروندان را در بریتانیا نمایندگی می‌کند و مصائب و مشکلات ناشی از سیستم و رفتار غلط دولت انگلیس را به تصویر می‌کشد. لوچ از زبان مردمی حرف می‌زند زبانشان در مقابل رفتار ظاهرالصلاح اما باطنی خبیث و مرگبار و بی‌اعتنا به انسانیت، بند آمده و دستشان هم به جایی برای دادخواهی بند نیست.

علی رستگار

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها