حکایت سفرای بی‌سواد قاجاری!

در میان سفیران و وزیران مختاری که در دوران قاجاریه وبا آغاز و بسط مناسبات سیاسی و دیپلماسی ایران و کشورهای بزرگ و کوچک اروپایی به پایتخت آن کشورها اعزام می‌شدند، همه جور آدمی پیدا می‌شد.
کد خبر: ۱۰۲۹۴۸۴
حکایت سفرای بی‌سواد قاجاری!

از سیاستمداران پخته و مجربی چون امیرنظام گروسی وزیرمختار ایران در پاریس که امپراتور ناپلئون به او احترام می‌گذاشت و روز عید نوروز شخصا به سفارت ایران می‌آمد که عیدی سکه طلا بگیرد و پشمک و قطاب یزد، گز اصفهان و سوهان شیرین قم بخورد! تا امثال سیف‌الدوله که به صدای بلند در تالار کاخ سلطنتی سن‌پترزپورگ باد گلو در می‌کرد و از 20 ظرف بستنی با فرو بردن انگشت و به دهان بردن می‌چشید تا بداند کدام خوشمزه‌تر است!

ماجرای درخت سیف الدوله

سیف‌الدوله مدتی وزیر مختار ایران در پاریس شد. در اولین روزهای اقامت، باغبان‌باشی سفارت را که یک پیرمرد باغبان یزدی بود و از سال‌ها پیش در پاریس زندگی می‌کرد و به کارهای باغبانی سفارت اشتغال داشت احضار کرد و گفت: باغچه سفارت منظره خوبی ندارد و درختانی که قبلا کاشته‌اند باید به دست نجار سپرده شود تا با اره آنها را ببرد. زود،‌ زود! بسیار فوری!

باغبان‌باشی گفت: حضرت اشرف چه نوع درختانی می‌خواهند درخت کاج، درخت تبریزی، سرو، سپیدار، پرتغال یا نارنگی یا هر نوع درخت میوه‌دار ‌دیگر...

وزیرمختار گفت: هیچ‌کدام من «درخت گلندر» می‌خواهم که شعرای بزرگ ایران در اشعار خود بسیار از آن یاد کرده‌اند. درخت گلندر درخت زیبای پرمیوه سایه‌افکنی است که سعدی عاشق آن بوده است.

باغبان‌باشی هرچه اندیشید خاطره‌ای از این درخت به دست نیاورد. نام آن را به زبان فرانسوی روی کاغذ نوشتند و به تمام باغبانان پاریس مراجعه کردند. همه اظهار بی‌اطلاعی کردند. وزیرمختار هر روز جویا می‌شد آیا درخت گلندر پیدا شده است یا نه؟ مرتبا به کارکنان سفارت فحش می‌داد که چقدر نالایق‌اند که یک اصله درخت را پیدا نمی‌کنند. مباشر سفارت به تهران تلگراف زد و از آنجا هم اظهار بی‌خبری کردند. بالاخره دبیر اول سفارت با ترس و لرز به جناب وزیرمختار مراجعه کرد و در کمال احتیاط به عرض رساند ما از تهران پرسیدیم. از پاریس پرسیدیم، باغبانان معروف اتریشی در تهران مانند مسیو پرتیوا می‌گویند ما این درخت را نمی‌شناسیم. در پاریس هم همه اساتید فارسی‌زبان دانشکده کشاورزی به ما پاسخ دادند: درخت گلندر چیست؟ درخت گل است یا درخت میوه؟ میوه آن چیست؟ چه گلی از آن به بار می‌نشیند؟ آیا جناب وزیرمختار نمی‌توانند درخت دیگری را برای غرس در باغچه سفارت انتخاب فرمایند؟

شعر سعدی!

وزیرمختار عصبانی شد و بانگ برآورد: خاک بر سرتان. سعدی شیرازی 700 سال پیش این درخت را می‌شناخته و حتی یک اصله از آن را در باغچه خانه خود غرس کرده است.

مگر نشنیده‌اید سعدی بزرگوار می‌فرماید:

«یکی درخت گل، اندر میان خانه ماست!»

وقتی وزیرمختار این نیم‌بیت را خواند همه اعضای سفارت به خنده افتادند و معلوم شد جناب وزیرمختار آنقدر بی‌سوادو بی‌مایه تشریف دارند که «یکی درخت گل، اندر میان خانه ماست را به اشتباه می‌خوانند: یکی گلندر میان خانه ماست. درخت گل‌ اندر میان را گلندر می‌خواند.

عیدی دادن به ناپلئون

اما ماجرای عیدی دادن سفیر ایران به امپراتور ناپلئون سوم بسیار شنیدنی است که تفاوت شخصیتی و معلومات امیرنظام گروسی با امثال سیف‌الدوله را نشان می‌دهد.

حسنعلی خان امیرنظام گروسی از رجال مجرب ایران در عصر ناصرالدین‌شاه سال‌ها سفیر ایران در پاریس در عصر امپراتوری ناپلئون سوم (م1871 ـ 1852) بود. او هر سال به مناسبت عید نوروز در تالار بزرگ عمارت باشکوه سفارت ایران که به سبک ساختمان‌های عصر صفوی اصفهان آینه‌کاری شده بود، بساط هفت‌سین مفصلی می‌چید. مهمانان محترم فرانسوی و سایر دیپلمات‌های مقیم پاریس از سراسر میز چوب گردویی که روی آن بشقاب‌های سبزه، انواع شیرینی‌های سنتی ایران مانند پشمک، باقلوا، قطاب، نان کاک و ‌گز اصفهان، سوهان قم و کلمبه کرمانی و زولبیا و بامیه تهیه شده به وسیله شیرینی‌پز ایرانی سفارت و آینه و شمعدان و قرآن مجید و شاهنامه و دیوان حافظ چیده شده بود، می‌گذشتند و در پایان وزیرمختار ایران به هر یک از مدعوین و خانم‌های آنان از ثروت شخصی خود یک سکه طلای اشرفی ناصرالدین‌شاهی و تعدادی شیرینی ایرانی در کاغذ براق بسته‌بندی شده اهدا می‌کرد که به رسم عیدی بود.

ماجرای تصور رشوه

در یکی از این ضیافت‌های نوروزی،سفیر ایران به مارشال کاک برن، وزیر جنگ فرانسه که از سرداران عصر استعماری و مقامش رفیع بود سه سکه طلای ناصرالدین شاهی تقدیم کرد.

مارشال کاک برن پس از رسیدن به وزارتخانه یادداشتی برای سفیر کبیر ایران ارسال داشت. کاک برن در یادداشت نوشت: «حضرت اشرف جناب سفیر کبیر. دادن سه سکه طلا به یک وزیر دولت امپراتوری فرانسه که مارشال اول ارتش است توهین به شمار می‌رود و من سه سکه طلا را برگردانده و خواهان پوزش‌خواهی جنابعالی از شخص خودم می‌باشم.»

وقتی این یادداشت به دست سفیر ایران رسید فورا دبیر اول سفارت را به کاخ امپراتور فرستاد و با ضمیمه کردن یادداشت مارشال کاک برن خطاب به ناپلئون سوم که آغاز سلطنت او در سال 1852 مصادف با چهارمین سال سلطنت ناصرالدین شاه بود، نوشت: اعلیحضرتا، تقدیم تمثال طلای اعلیحضرت قبله عالم یک نوع سنت باستانی و اهدای عیدی به رسم ایرانی به یک دوست ایرانی است. اهانت مارشال به من قابل گذشت نیست و من فردا پرچم ایران را خوابانده و راهی کشورم خواهم شد و روابط دو کشور را قطع خواهم کرد.

ناپلئون سوم که کشورش روابط گسترده‌ای با ایران داشت به محض دریافت این یادداشت آجودان خود را با یادداشتی به سفارتخانه ایران فرستاد و آجودان پیغام آورد اعلیحضرت امپراتور شخصا
به سفارت خواهند آمد.

خسرو معتضد - تاریخ نگار

ضمیمه چمدان جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها