
در این مدت، فقط دو بار تماس گرفته، در تماس اول از برادرش خواسته که چون میخواهد با هواپیما با دوستانش به شمال بروند، ماشینش را از محل کار به خانهاش ببرد و در تماس دوم از من خواست، مبلغی را به حسابش واریز کنم که در حین مکالمه، تلفن قطع شد و از چهار روز گذشته دیگر تماس نگرفته است.
در نخستین گام، شماره تلفن همراه سعید و تمامی تماسهایش از طریق اداره اطلاعات جنایی بررسی و مشخص شد که از دو روز گذشته گوشی وی خاموش بوده است. گام بعدی بررسی حسابهای بانکیاش بود. البته بنا به گفته پدرش، سعید یک روز قبل از ناپدید شدنش، برای انجام معاملهای، تمامی حسابهایش را خالی کرده بود.
پس از استعلام از بانک، مشخص شد که یک فقره از چکهای سعید به مبلغ 60 میلیون ریال توسط پسرعمویش یک روز پس از ناپدید شدن او، وصول شده است.
در ادامه تحقیقات، متصدی بانک اعلام کرد که چک مذکور در ابتدا با توجه به تطبیق نداشتن امضای صاحب حساب و مشکوک بودن آورنده چک، وصول نشد، اما ساعتی بعد صاحب حساب، طی تماسی اعلام کرد که پرداخت چک به آورنده آن، بلامانع است.
با توجه به صحبتهای متصدی بانک، مأموران با بازبینی فیلم دوربین مداربسته بانک پی بردند شخصی که برای گرفتن مبلغ چک به بانک مراجعه کرده، پسرعموی سعید نیست؛ بنابراین شناسایی هویت واقعی او نیز در دستور کار قرار گرفت که با وجود تلاشهای گسترده مأموران، شناسایی نشد.
حدود یک ماه از ماجرای مفقودشدن سعید گذشته بود که یک روز صدای تلفن آگاهی به صدا درآمد.
فردی از آن سوی خط گفت؛ یکی از مشتریان سعید که یک خودروی گرانقیمت از نمایشگاه اتومبیل او خریده، الان بعد از وصول شدن آخرین چکش، با نمایشگاه تماس گرفته و سراغ سعید را برای سند زدن گرفته است.
با حضور در بانک مشخص شد، فردی چکهای مقتول را به حساب خوابانده است. در بررسی کپی مدارک ارائه شده به بانک و در پی استعلام از اداره ثبت احوال مشخص شد که مدارک افتتاح حساب جعلی هستند. برای جلوگیری از سوءاستفادههای بعدی، به تمامی سرپرستیهای بانکهای استان اعلام شد که
از هر گونه خدمات بانکی به فرد مورد نظر خودداری و در صورت شناسایی او، موضوع را اطلاع دهند.
تحقیق در این خصوص هم نتیجهای در برنداشت. چند ماه بعد، جسد نیمه سوختهای در زیر پلههای خط راه آهن کشف شد و پس از بررسیهای دقیق مأموران تشخیص هویت با استفاده از فنون و تکنیکهای خاص پلیسی، مشخص شد که این جنازه با عکس شخصی که در بانک اقدام به نقد کردن چک فقدانی کرده و سپس در یکی از بانکها اقدام به افتتاح حساب با نام جعلی کرده است، مطابقت دارد. این سرنخ نشان میداد، آدمربایان با کمک شخصی نفوذی که در خانواده فقدانی داشتهاند، نقشه را اجرا کرده، اما برای این که دستگیر نشوند همدست خود را کشته بودند.
آدمربایان فکر میکردند که دیگر خطری تهدیدشان نمیکند، اما غافل از یک موضوع بودند و آن هم همسر این مردبود. کسی که مأموران به وسیله او توانستند مخفیگاه آدمربایان را شناسایی و پرده از راز دو جنایت بزرگ را بردارند.
مأموران که مطمئن شده بودند، سرنخ کشف ماجرای فقدانی، در گرو شناسایی هویت واقعی جسد نیمهسوخته است، دست به تحقیقات مختلفی زدند و سراغ پروندههای فقدانی که در چند ماه اخیر تشکیل شده، رفتند که مشخصات یکی از پروندههای فقدانی و تصویری که از جسد در پرونده موجود بود با تصویر فرد مورد نظر، شباهت زیادی داشت، بنابراین مأموران سراغ همسر فرد مفقود شده که کورش نام داشت رفتند.
این زن در تحقیقات گفت: یکی از دوستان کورش، هرازچندگاهی به بهانههای مختلف به خانه ما میآمد و خبر از سلامتی او میآورد و میگفت کورش در شهرستان کار مهمی برایش جور شده و پیغام داده که نگران من نباشید و به دلیل شرایط ویژه کاری که دارم نمیتوانم تماس بگیرم. اوایل قانع شده بودم، اما کمکم به حرفهای او شک کردم و فکرهای مختلفی به سرم زد. حتم دارم که او دروغ گفته، چون الان یکماه است که او هم دیگر پیدایش نیست و جواب تلفنم را هم نمیدهد.
با توجه به اظهارات زن کورش، این بار شناسایی حمید (دوست کورش) در دستور کار قرار گرفت و پس از تحقیقات لازم مشخص شد که حمید به عنوان شاگرد، در نماشگاه اتومبیل سعید کار میکند.
کارآگاهان با توجه به شواهد و جمعآوری مدارک، تا حد زیادی مطمئن بودند که حمید در پرونده فقدانی سعید و قتل کورش نقش دارد. به همین جهت وی تحت بازجوییهای فنی و پلیسی بیشتری قرار گرفت، تا این که وقتی دید همه شواهد و مدارک علیه اوست و تمامی درها به رویش بسته شده است. بالاخره لب به اعتراف گشود که با اعتراف وی همدست او نیز که فردی به نام جواد بود، دستگیر شد.
حمید در بازجوییها گفت: حدود چهار پنج سالی است که به عنوان شاگرد در نمایشگاه اتومبیل سعید کار میکنم. نمایشگاه برای سعید بود ولی به وسیله برادرش اداره میشد. سعید جوانی خوشگذران بود، بیشتر اوقات را در کنار دوستانش میگذراند، البته با زنان و دختران متعددی هم مراوده داشت به همین دلیل اداره نمایشگاه را به برادرش سپرده بود چون با این کار هم میتوانست آزادانه به تفریحات خود بپردازد و هم از جانب برادرش که فردی سر به زیر و قابل اطمینان بود، خیالش راحت بود. مدتی بود که بیپولی بدجوری به من فشار آورده بود و به هر دری هم که میزدم نمیتوانستم پول جور کنم. حقوقی هم که از نمایشگاه میگرفتم تا وسط برج تمام میشد، آخر مگر با چندر غاز شاگرد نمایشگاهی هم میشود زندگی کرد. در آن نمایشگاه فقط دلم خوش به انعامهایی بود که مشتریان به من میدادند.
خلاصه فکرم دیگر کار نمیکرد تا این که به ذهنم رسید، چه کسی بهتر از آقا سعید، چرا باید او این همه پول داشته باشد و من در حسرت بخش کوچکی از آن باید بسوزم. پس از کلی کلنجار رفتن با خودم، بالاخره تصمیم خودم را گرفتم. برای همین منظور سراغ پسرداییام جواد رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم و او هم قبول کرد که در اجرای نقشهام با من همراهی کند. نفر بعدی که با ما همکاری داشت کورش بود. با طرح نقشهای سعید را به خانهای در خارج از شهر کشاندیم. فکر میکردیم حسابش پر از پول است، اما فقط شش میلیون بود. به همین دلیل نقشه اخاذی از خانواده اش را کشیدیم که بینتیجه ماند. اگر سعید را رها میکردیم ما را لو میداد. جواد و کورش او را به بیابان برده و با شلیک گلوله کشتند. بعد هم جسدش را آتش زدند. بعد از مدتی فهمیدم کورش از طریق دوربینهای بانک شناسایی شده، بنابراین ترس و وحشت وجودم را فرا گرفت و سراغ پسرداییام جواد رفته و موضوع را با او در میان گذاشتم.بعد تصمیم به قتل او گرفتیم. او را در خارج از شهر و در زیر پل راهآهن با اسلحهای که از قبل تهیه کرده بودیم به قتل رساندیم و جسدش را روی دو حلقه لاستیک گذاشتیم و به آتش کشاندیم. سپس برای این که همسرش به غیبت او مشکوک نشود هر از چند گاهی به بهانهای به در منزلش رفته و از قول کورش میگفتم که حالش خوب است و نگران نباشد و تا چند وقت دیگر
برمیگردد.
با اقرار متهمان، دو نفر دیگر از همدستانشان که در جعل اسناد و مدارک و اجرای آدمربایی و قتل با آنان همکاری داشتند توسط مأموران و کارآگاهان آگاهی دستگیر، بازجویی و همراه متهمان اصلی پرونده روانه زندان شدند. همچنین آثار استخوانهای سوخته شده از محل سوزاندن کشف و جهت آزمایش تحویل پزشکی قانونی شد.
بر اساس خاطرهای از ستوان ذکایی - افسر پلیس آگاهی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر حسن سبحانی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با روزنامه«جامجم» مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد