در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در این میان قهرمان و ضدقهرمان از جایگاه والایی برخوردار هستند که از برخورد آنها با یکدیگر درام شکل میگیرد. ضدقهرمانها با توجه به پیچیدگی و چند لایه بودنشان بیش از قهرمانها جای مانور داشته و به همین دلیل هم شخصیتهایی جذاب در مسیر پیشبرد داستان به حساب میآیند. آنها در عین حال روی مرزی باریک قرار داشته و تنها با کمی چرخش قابلیت تبدیل شدن به شخصیت منفی (بدمن) را دارند. حال نگاهی به هشت شخصیت ضدقهرمان و گاه منفی مرد سریالهای تلویزیونی در سه دهه گذشته میاندازیم.
شوکت ـ نرگس
این مجموعه پربیننده و در عین حال پرسروصدا به مانند بسیاری از ساختههای سیروس مقدم سرشار از شخصیتهای مختلف از تیپ تا تیپ ـ شخصیت و شخصیت بوده که از میان آنها شوکت با بازی حسن پورشیرازی بیش از بقیه در خاطرهها مانده است. یک ضدقهرمان درست و حسابی که کنشمند عمل کرده و بخش مهمی از داستان را تحت تاثیر خویش قرار میدهد. او پدر پسری است که با خواهر نرگس پنهانی ازدواج کرده و حال شوکت برای ضربه زدن به این خانواده از هر فرصتی بهره میبرد. او که از طبقه فقر جامعه بوده حال با ثروتمند شدنش به اصطلاح جلد عوض کرده و کسی را هم جلودار خویش نمیبیند. غرور کاذب یکی از عناصر کلیدی این شخصیت است که بخش مهمی از رفتارهایش را تحت تاثیر خود قرار داده است.
نکته مهمی که سیروس مقدم در رابطه با شوکت رعایت کرده، نگه داشتن او روی مرز خاکستری است و این که او اعمال و رفتار خود را کاملا طبیعی و قابل دفاع میداند.
پورشیرازی ازجمله بازیگران توانایی است که در نقشهای مکمل همیشه درخشان بوده و حتی به نقشهای کاملا خنثی نیز چیزهای زیادی را اضافه کرده و به آن شکل قابلتحملتری میبخشد. همچنین بازی بیرونی و کنترل شده وی در نقش شوکت نیز در ماندگاری آن در حافظه مخاطبان نقش مهمی داشته است.
حشمت فردوس ـ ستایش
کلیشهای تمامعیار از مردان خودساختهای که از صفر به همه چیز رسیده و حال برای جبران کمبودهای دورهای از زندگیاش میخواهد همه چیز را با پول و قدرتش بخرد. سعید مطلبی در خلق این شخصیت به بهترین شکل از کلیشههای رایج نهایت استفاده را برده و فردوسی را خلق کرده که مهمترین خصیصهاش زورگویی و قلدری است، اما مخاطب نسبت به او احساس خیلی بدی نداشته و به چشم ضدقهرمان نگاهش میکند تا یک بدمن تمامعیار. بخصوص در سری نخست ستایش که منطق بیشتری بر قصه حاکم بوده و شخصیتها بر مبنای درستتری نسبت به وقایع واکنش نشان میدادند.
داریوش ارجمند هم که نقشهای نزدیک به این نقش را در کارنامه داشته، در نقش حشمت فردوس بخوبی از کلیشههای آشنا بهره گرفته و یک بازی بیرونی تمامعیار با چاشنی اغراق را به نمایش گذاشته است. از میمیک چهره گرفته تا زبان بدن که در همگی آنها ارجمند این غلوشدگی را لحاظ کرده و یکدستی آن را در طول کار حفظ کرده است.
حسام فروزانفر ـ زمانه
سریالهای حسن فتحی را میتوان جزو نمونههای خوب و قابل اعتنا به لحاظ ساخت و پرداخت ضدقهرمان به حساب آورد که زمانه هم از این قاعده مستثنا نیست. حسام که در جوانی برادرش را تصادفا به قتل رسانده یکی از پختهترین شخصیتهای داستان با وجود بهرهگیری از کلیشههاست که مخاطب را در طول داستان به واکنشهای مختلفی وامیدارد. یکدنگی و لجاجت مستتر در این شخصیت به گونهای کاملا باورپذیر از کار درآمده و به کلیدی برای حل معمای این شخصیت تبدیل شده است.
لو رفتن ماجرای کشته شدن پدر بهزاد و نقش حسام در بالا کشیدن اموال برادرش این دو نفر را روبهرو هم قرار داده و به وجوه ضدقهرمان گونه حسام فروزانفر رنگ و لعاب خاصی بخشیده است. ایده نابینا شدن تدریجی حسام، داستان را وارد فاز تازهای کرده و لایه دیگری به این شخصیت میبخشد که بیش از هر چیز از وضع وخیم جسمیاش نشأت میگیرد. حسین محجوب را عموما با نقشهای مثبت در سریالها به خاطر میآوریم که شاخصترینش هم «صاحبدلان» ساخته محمدحسین لطیفی است، اما در زمانه محجوب با درک درست و تمام و کمال نقش، آن را با ظرافت خاصی به تصویر کشیده و چند لایه بودن حسام را به رخ مخاطبان خود میکشاند.
سرکار رفیع ـ خانهای در تاریکی
سعید سلطانی در یکی از نقاط اوج کارنامه کاریاش در تلویزیون، خانهای در تاریکی را براساس قصهای جذاب و پرفراز و نشیب ساخت که زمان وقوع آن در سالهای ابتدایی سلطنت رضاخان بود. دختری به نام ماه تابان در پی مفقود شدن پدر و مادرش به تهران آمده و پیش پدربزرگش میرود که طی سلسله حوادثی در خانه شازدهای قجری به نام میرزا بهادر گرفتار میشود. در میان شخصیتهای نسبتا پرتعداد این مجموعه تلویزیونی به شخصیتی جذاب به نام سرکار رفیع برمیخوریم که لایههای مختلفی داشته و از همین رو هم جذابیتهای بسیار با خود دارد. کارآگاه اداره پلیس سیاسی که در دستگاه رضاخانی از هیچ به همه جا رسیده و حال میخواهد با از بین بردن میرزا بهادر به اموال او چنگ بیندازد. پیشینهای که برای رفیع تدارک دیده شده را میتوان برگ برنده وی به حساب آورد که تمام و کمال بوده و رفتارهای امروزیاش را توجیه میکند. از طرف دیگر این شخصیت بدون بازی درخشان فرهاد اصلانی اینچنین در نمیآمد چراکه نهتنها شناسنامه رفیع را خوانده، بلکه تکههای کوچکی را هم به او افزوده که به مرور و در دیدارهای مجدد این سریال میتوان آن را کشف کرد. در عین حال از چهرهپردازی خوب کار هم نباید غافل شد که اصلانی بخوبی از آن بهره گرفته و یکی از بهترین ضدقهرمانهای تلویزیونی را به نام خود سند زده است.
زرین ـ تنهایی لیلا
یکی از بهترین شخصیتهای مجموعه تلویزیونی تنهایی لیلا که در قطب شر کار حضور قدرتمند و پررنگی داشته و در شکلگیری داستان و رساندن آن به نقطه اوج نقشی کلیدی ایفا میکند. زرین از آن دسته آدمهایی است که لایه ظاهری نسبتا موجهی داشته و برای دست پیدا کردن به این وجاهت هزینه زیادی صرف بازسازی بیرون خود کرده است، اما در درونشان لایههای متعددی وجود داشته و به همین دلیل در تلاطمی دائمی به سر میبرند. از یکسو آبرویی نصفه و نیمه در محلهای قدیمی برای خود دست و پا کرده و از طرف دیگر به بدترین شکل سرمایه شریک خود را بالا کشیده و ریالی هم به وارثش نداده است. حامد عنقا در مقام نویسنده فیلمنامه، یک زخم درونی هم برایش تراشیده که آن هم چیزی جز بچهدار نشدنش نیست. زخم بزرگی که باعث دزدیدن کوتاه مدت نوزاد لیلا شده و زرین را حتی به فکر ازدواج با او به واسطه بچه میاندازد. این شخصیتپردازی درست و اصولی با بازی متفاوت حسن پورشیرازی کامل شده که درک تمام و کمالی از نقش داشته است.
قدرت ـ زیر تیغ
درام تلخ و بشدت تاثیرگذار محمدرضا هنرمند بخش مهمی از قوت خود را از شخصیتهایی گرفته که هر یک پیشینهای مناسب و قابل دفاع داشته و برای مخاطب در بالاترین سطح باورپذیری به سر میبرند. از اوس محمود و دوست قدیمیاش جعفر گرفته تا بقیه و حتی شخصیتهای مکملی مثل شاگرد قدیمی جعفر اخراج شده از کارخانه که در شکلگیری این ملودرام تلخ به سهم خود نقشی ایفا کردهاند. اوسمحمود که عمری درست و با قاعده زندگی کرده و حرام نخورده برای برهم خوردن زندگیاش نیاز به دشمنی قوی و باورپذیر دارد که قدرت، برادر بزرگتر جعفر همه اینها را با خود دارد. وی که هیچ شباهتی به برادرش نداشته، اما برای ازدواج دخترش با برادرزاده خود دندان تیز کرده است.
قدرت برای ضربه زدن به محمود و دور کردن او از برادر خود دست به پروندهسازی زده و او را به دروغ متهم به خیانت در امانت موجود در انبار میکند. موضوعی که سببساز دعوای این دو دوست قدیمی شده و سرانجام ناخواسته رنگ خون به خود میگیرد.
در ادامه قدرت به مرور از خاکستری به سیاهی متمایل شده و تمام تلاش خود را برای اجرای قصاص اوس محمود میکند تا از این طریق برادرزادهاش را از نامزدش (دختر اوس محمود) دور کرده و به دختر خود نزدیک کند. هنرمند در این چرخش نرم هم به گونهای عمل کرده که تو ذوق مخاطب نزده و قدرت را با همه بدیهایش بپذیرد و باور کند، اما این شخصیت درخشان و به یادماندنی را سیاوش تهمورث با بازی بیرونی خود تکمیل کرده و آن را به نمادی از شر، البته شری حقیر و کوچک تبدیل کرده که در آخر خود در چاهی تدارک دیده برای اوس محمود میافتد.
احسان شریفی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: