آدم‌های با آبرویی هستند که در کوچه و خیابان و فامیل، از آنها خوب یاد می‌شود. نه بیماری روحی شدیدی دارند و نه خلافکار بوده‌اند. ایجاد مزاحمت برای دیگران را در شان خود نمی‌دانند و در تمام طول روز سرشان به کار خود گرم است. آنها انسان‌های عادی هستند که فقط و فقط زود عصبانی می‌شوند.
کد خبر: ۹۶۵۱۱۹

هیچ‌کدام از ما حتی احتمال این را نمی‌دهیم که ممکن است روزی به جرم قتل یا آسیب رساندن به دیگران با چاقو پشت میله‌های زندان باشیم.

قتل همان کلمه‌ای است که تن هر شنونده‌ای را می‌لرزاند اما او را به این فکر وا نمی‌دارد که خودش با آن فقط سه قدم فاصله دارد. فرد در جامعه به دلیل فشار زیادی که تحمل می‌کند مانند بمبی می‌شود که هر آن ممکن است منفجر شود. زمانی که سر مسائل کوچک با دیگران بحث می‌کند و عصبی می‌شود بدون تعارف و براحتی قدم اول را برمی‌دارد. قدم دوم همراه داشتن سلاح سرد است. این مورد بسیار دردسرساز می‌شود. در بیشتر موارد فردی که چاقوی کوچک جیبی همراه خود دارد، فقط و فقط نیتش دفاع یا ترساندن مزاحمانی است که در طول روز ممکن است با آنها برخورد کند. سومین قدم اقدام به استفاده از سلاح و گلاویز شدن با افراد دیگر است.

شاید بسیاری از خوانندگان بعد از خواندن این متن با خود فکر کنند هرآنچه گفته شده فقط برای ترساندن و احتیاط بیشتر افراد جامعه است اما لازم است بدانید جنایاتی که نقشه قبلی نداشته اند و به عبارتی دیگر اتفاقی صورت می‌گیرند 70 درصد قتل‌های کشور را به خود اختصاص می‌دهند.

پشیمانی پس از قتل

دکتر شبنم نداف، روان‌شناس درباره میزان و شدت عصبانیت افراد در طول روز می‌گوید: شاید اشتباه نباشد اگر بگوییم در حال حاضر بیشتر جمعیت شهر‌های بزرگ ما را انسان‌های عصبانی تشکیل داده‌اند. به طور مثال وقتی فردی به دیگری خیره نگاه می‌کند، همین موضوع یک جریان درگیری بین دو نفر را پیش می‌آورد و درگیری رخ می‌دهد. یک نگاه ساده که شاید در بسیاری از جوامع با لبخند طرف مقابل روبه‌رو شود و موضوع بسادگی از یاد برود، در جامعه ما قتل و جنایاتی را به دنبال داشته است.

وی ادامه داد: این همه داستان نیست، عمق فاجعه برای ضارب یا قاتل بعد از انجام کارش شروع می‌شود. او هیچ اطلاعاتی از قتل و قاتل بودن ندارد.او حتی مقتول را هم نمی‌شناخته است. هیچ ایده‌ای درباره کشتن یک نفر نداشته است اما حالا یک مجرم است و فردی را کشته که خودش نمی‌داند چرا. هم برای تباه شدن آینده‌اش ناراحت است و هم برای خود مقتول. بسیاری از افرادی که به همین شکل قاتل شده‌اند بیشتر از آن که برای آینده و مجازات خود نگران باشند یک حس عذاب وجدان از کشتن فرد بی‌گناه دارند که هیچ وقت رهایشان نمی‌کند.در تمام لحظات آخرین حالت صورت مقتول را به یاد می‌آورند و ناراحت می‌شوند و حتی در بعضی افراد عذاب وجدان به حدی می‌رسد که خودشان حرف از قصاص خودشان می‌زنند.

دکتر نداف درباره کنترل خشم آنی گفت: برای یافتن راهکار‌های کنترل خشم آنی اول باید آن را خوب بشناسیم و بدانیم آن چیست. برخی افراد فکر می‌کنند خشم آنی فقط یک بار در زندگی اتفاق می‌افتد و خودشان درگیر آن نمی‌شوند اما این اشتباه است. حتی یک انسان آرام و صبور هم ممکن است درگیر این عصبانیت در لحظه شود. این موضوع به زمان و مکان و حالت انسان برمی‌گردد. حتی ممکن است یک فرد از یک ماه قبل سر موضوعی ناراحت شده باشد و بعد از یک ماه آن را بروز دهد. خشم آنی برخلاف اسمش در یک لحظه اتفاق نمی‌افتد بلکه رویکرد بیرونی آن آنی است. این نوع عصبانیت محصول همه نگرانی‌ها و تنش‌هایی است که انسان در یک دوره طولانی پشت سر گذاشته است و بالاخره در یک لحظه و سر یک مساله بی‌ربط منفجر می‌شود.

وی ادامه داد: برای کنترل آن هم راه‌های مختلفی وجود دارد. کلاس و کارگاه‌های کنترل خشم و... یکی از راه‌هاست. فقط انسان باید همه چیز را ساده بگیرد. ما زمانی که از یک موضوع ناراحت می‌شویم و از آن می‌گذریم فکر می‌کنیم همه چیز برای ما تمام شده در صورتی که این طور نیست. ما هر لحظه به موضوع فکر می‌کنیم و هیچ چیز برایمان تمام نشده و عصبانی‌تر از قبل می‌شویم. کلاس‌های کنترل خشم می‌تواند بهترین گزینه برای آرامش روحی افراد باشد.

خشم آنی با بیماری روانی فرق دارد

این روان‌شناس تاکید می‌کند: همین عصبانیتی که دیگر جزو جدانشدنی جامعه ما شده و بسیاری از جوانان به آن افتخار می‌کنند از ما یک جامعه خشن ساخته است. البته تمایز دادن بیماری‌های روحی با خشم آنی موضوعی بسیار پیچیده و ظریف است. به طور مثال در یک پرونده قتل، مادر جوانی بعد از به دنیا آوردن فرزندان خود آنها را می‌کشت. این موضوع به بیماری روحی مادر برمی‌گردد اما در پرونده‌ای دیگر یک مادر به حدی از دست فرزند خود عصبی شده بود که بعد از کتک زدن فرزند خود او را در حمام انداخت و کودک بیچاره همانجا جان داد. مادر دقایقی بعد به خود آمد و تازه فهمید چکار کرده است. او که قصدش کشتن فرزند خود نبود فریاد می‌زد: من را بکشید. من پسرم را کشته‌ام. نمی‌خواهم زنده باشم. من را بکشید. عصبانیت آنی باعث شد مادری در یک لحظه عشق به فرزند را فراموش کند و همه چیز را خراب کند. این حالت مجنونی و دیوانگی همراه سلاح سرد مثل چاقو اجزای یک نمایش خونین را تکمیل می‌کند. درست زمانی که شخصی سر موضوعی ساده با فردی گلاویز می‌شود، آینده و حالش را شاخ به شاخ می‌کند. در پرونده‌های زیادی، جوانان این گونه آینده خود را به بازی گرفته‌اند.

تصادف ساده باعث قتل شد

همراه خانواده‌اش سوار خودرو شده بود که ناگهان خودروی دیگری جلو آنها پیچید و با هم تصادف کردند. به قدری از این موضوع عصبانی شد که بدون کوچک‌ترین حرفی قفل فرمان را برداشت و از خودرو پیاده شد. مرد دیگری که همراهش بود هم به پیروی از او همین کار را انجام داد. جالب‌تر آن که افراد حاضر در خودروی روبه‌رو هم بدون هیچ حرفی آماده دعوا شدند.

انگار تعدادی انسان برای این کار پول گرفته بودند و باید وظیفه خود را انجام می‌دادند. هر دو جلو رفتند و با عصبانیت کار خود را انجام دادند. انگار نه انگار که تا دقایقی قبل با خانواده‌اش می‌گفت و می‌خندید.در این درگیری ضربه شدیدی به سرش خورد و به بیمارستان منتقل شد اما با یک درمان سرپایی از بیمارستان مرخص شد. فکر می‌کرد همه چیز تمام شده اما این گونه نبود.

روز به روز حالش بدتر می‌شد. حالات و عادت‌های روحی جدیدی پیدا کرده بود و دیگر تعادل روحی و روانی نداشت. بعد از چهار سال هم بدون هیچ دلیلی جان باخت. پزشکان دلیل جان باختن را ضربه‌ای دانستند که چهار سال قبل به سر او وارد شده بود.

تکیه بر سلاح سرد

پسر جوان می‌خواست با دوستانش وقت بگذراند. موتور را برداشت و به محلی رفت که قرار بود همه رفیقان در آنجا جمع شوند. او زودتر از همه در محل حاضر شده بود. تصمیم گرفت همانجا بنشیند تا دوستانش برسند. در همان لحظه بود که نگاه سنگین فردی را روی خودش حس کرد.

سر برگرداند و جوانی را دید که هم سن و سال خودش بود. متوجه نگاه خیره آن جوان شد ولی روی برگرداند. خوشش نیامد. دوباره سر برگرداند و دوباره همان نگاه. دفعه سوم طاقتش تمام شد. دستی به جیبش کشید و مطمئن شد چاقو سرجایش است. بلند شد و به سمت جوان دیگر رفت. هردو با صدای بلند دیالوگ‌های خود را شروع کردند. مشغول داد زدن بودند که جوان به سمتش حمله‌ور شد. او که اوضاع را امن ندید چاقو را از جیبش بیرون آورد. قصد نداشت از چاقو استفاده کند. فقط می‌خواست طرف مقابل را بترساند، اما موفق نشد.

طرف مقابل دوباره حمله کرد و فحش داد. آنقدر کارش را ادامه داد تا این که او هم ناخودآگاه چاقو را به سمت پسر جوان برد و ضربه‌ای وارد کرد. پسر جوان به علت شدت جراحت جان داد. یکی قاتل و دیگری مقتول شد.یکی 23 و دیگری 24 سال داشت.

قتل به خاطر سوءتفاهم

وقتی پسری 22 ساله در مقابل خانه‌شان متوجه سارقان خودروی سمندش شد با آنها درگیر شد. همین موضوع باعث چاقوکشی و در نهایت قتل پسر جوان شده بود.

خودرو را جلو یک سمند پارک کرد و از ماشین پیاده شد تا با دوستش تماس بگیرد و آدرس دقیق را از او بپرسد. لهجه داشت و همیشه صمد را سمند صدا می‌زد. این بار هم مثل همیشه با لهجه دوستش را بلند صدا زد اما نمی‌دانست مالک خودروی سمند در همان حوالی است.

مالک خودرو با شنیدن کلمه سمند فکر کرد او می‌خواهد خودرویش را سرقت کند و بدون حرف فقط به سمتش حمله کرد. بعد در پی درگیری به او گفت نباید خودرویش را سرقت کند. او هر چه گفت قصد دزدیدن ندارد مالک خودرو باورش نمی‌شد و با شدت بیشتری حمله می‌کرد. بالاخره به چاقویی که همراهش بود متوسل شد. چاقو را درآورد، بدون آن که قصد استفاده داشته باشد؛ اما هیچ چیز دست خودش نبود. سریع چاقو را در شکم مالک خودرو فرو برد و او را کشت.

غزاله مالکی

جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها