در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شش ماه پس از قدرت گرفتن او در ریاض، ایران با آمریکا و شرکایش به توافقی درباره برنامه هستهای دست یافت و یکسال و نیم پس از به قدرت رسیدنش نیز کمیته تحقیق یازدهم سپتامبر نقش پنهان شاهزادگان سعودی در حملات 11 سپتامبر را فاش کرد. گزارشی که کنگره آمریکا را به تصویب طرحی ترغیب کرد که خانواده قربانیان 11 سپتامبر را مجاز به غرامت گرفتن از عربستان سعودی میکند.
هر چند که گفته میشود سلمان به بیماری «زوال عقل» دچار است و آلزایمر شدید نیز دارد، ممکن است از عواقب طرح کنگره آمریکا بیاطلاع باشد، اما تندروهای بیتجربه اطراف او بخوبی میدانند که اگر بنابر غرامت گرفتن از عربستان به دلیل جنایات تروریستی که در کشورهای مختلف انجام داده است، باشد، این کشور باید بابت میلیونها قربانی در سوریه، عراق، یمن، بحرین، افغانستان، لیبی، پاکستان، منا، ایران و... که یا مستقیما هدف ارتش این کشور قرار گرفتهاند یا از سوی گروههای تروریستی حامی آلسعود کشته شدهاند، هزینهای هنگفت پرداخت کند. هزینهای که البته الزاما مالی نیست و میتواند به فروپاشی رژیم نامشروع آلسعود بینجامد.
وارث بحرانآفرینی گروه «هفت سدیری»
اما ملک سلمان که بسیاری میگویند آخرین شاه سعودی است، کیست؟ او، هفتمین پادشاه و رئیس مجلس وزیران عربستان سعودی است. بیستوپنجمین فرزند عبدالعزیز آلسعود از همسرش حصه که با پنج پادشاه پیش از خود برادر است.
سلمان که زاده سالهای آرام بین دو جنگ جهانی اول و دوم است، پس از درگذشت ملک عبدالله پادشاه عربستان شد و از اعضای گروه «هفت سدیری» است. او برادر ناتنی ملک عبدالله (پادشاه سابق عربستان) و برادر تنی ملک فهد (پادشاه اسبق عربستان) و نایف و سلطان (دو ولیعهد سابق ملک عبدالله) است، بنابر این یکی از «هفت برادران» معروف به «السّدیری» محسوب میشود. سلمان برادر تنی همان پادشاهی است که حادثه 11 سپتامبر در دوره سلطنت او رخ داد و برای همین هم، پای خاندان نزدیک به وی در این عملیات تروریستی به میان کشیده شده است. سلمان کهنسال، در طول زندگی سیاسی خود مشاور مخصوص پادشاهان عربستان بوده و از سال 1955 تا 1960 و بار دیگر از سال 1963 تا 2011 سمت استانداری ریاض را داشته است. پس از مرگ سلطان بن عبدالعزیز سال 2011، وزارت دفاع عربستان ـ که همواره در دست ولیعهد بود ـ به وی سپرده شد. پس از مرگِ نایف بن عبدالعزیز در 16 ژوئن 2012، سلمان بنعبدالعزیز بهعنوان ولیعهد عربستان و سومین ولیعهد عبدالله بن عبدالعزیز انتخاب شد و پس از مرگ ملک عبدالله، سلمان در 23 ژانویه 2015 رسما بهعنوان پادشاه عربستان سعودی انتخاب شد.
سلمان سه بار ازدواج کرده و یکی از پسران او به نام سلطان نخستین شاهزاده، نخستین عرب و نخستین مسلمانی است که به فضا سفر کرده است.
پایان حکمرانی پسران «عبدالعزیز»
با آغاز پادشاهی سلمان، موجی از تغییرات سیاسی در این کشور به راه افتاد و شکافهای سیاسی در درون هیات حاکمه سعودی به اوج خود رسید. او در گام اول، کوچکترین برادرش مقرن بن عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد و برادرزادهاش محمدبن نایف آلسعود را به عنوان جانشین ولیعهد انتخاب کرد. سلمان، مشعلبن عبدالله فرزند شاه سابق را از امارت مکه و بندر بن سلطان را از شورای امنیت ملی کنار گذاشت. بندر که در زمان ملک عبدالله مشاور و نماینده ویژه وی بود، از این سمت هم در دوران حکومت سلمان کنار گذاشته شد. بندر همان کسی است که گزارش کمیته تحقیق 11 سپتامبر بصراحت از چکهایی که او در وجه مظنونان عملیات تروریستی کشیده نام برده است. بنابراین شاید حذف او از ساختار قدرت را بتوان چراغ مثبت ریاض به خواست واشنگتن قلمداد کرد. در همین راستا فیصل بن بندر نیز از امارت منطقه القصیم و ترکی بن عبدالله از امارت منطقه ریاض برکنار شدند.
سلمان بن عبدالعزیز همچنین چند نهاد دولتی مربوط به دوران حکومت ملک عبدالله را منحل کرد که شامل کمیته عالی سیاست آموزش، کمیته عالی ساماندهی و تنظیم اداری، شورای خدمات مدنی، شورای آموزش عالی و دانشگاهها، شورای عالی شهر علوم و فناوری ملک عبدالعزیز، شورای عالی آموزش، شورای عالی امور نفت و معادن، شورای عالی اقتصادی، شورای امنیت ملی، شورای عالی امور اسلامی، شورای عالی شهر انرژی هستهای و انرژی تجدیدشونده ملک عبدالله و شورای عالی امور معلولان بودند. این تغییرات ساختاری حکایت از آن داشت که سلمان برخلاف عبدالله، نگاهی مثبت به فرآیند اصلاحات سیاسی ـ اقتصادی ندارد. سلمان به جای همه نهادهای منحل شده، دو نهاد جدید تشکیل داده که اولین نهاد، شورای امور سیاسی و امنیتی و دومین نهاد، شورای امور اقتصادی و توسعه اعلام شده که روسای هر دو نهاد به عنوان اعضای کابینه نیز منصوب میشوند.
اما موج دوم تغییرات اساسی در دولت عربستان، در 28 آوریل 2015 توسط ملک سلمان اجرایی شد. این تغییرات پس از آن صورت گرفت که سلمان سلطه خود بر ریاض را تثبیت کرد. تغییراتی که سلمان در آوریل 2015 ایجاد کرد در رسانهها به «زلزله سیاسی» تعبیر شد. براساس این فرامین، ملک سلمان، مقرن بن عبدالعزیز، ولیعهدی سعودی را برکنار و شاهزاده محمدبن نایف آلسعود را با حفظ سمت در وزرات کشور به عنوان ولیعهد جدید منصوب کرد. ملک سلمان در حکمی دیگرهمچنین محمد بن سلمان آلسعود، فرزند خود و وزیر دفاع را بهعنوان جانشین ولیعهد منصوب کرد. این تغییرات به گمان بسیاری از تحلیلگران، نوعی صفآرایی نظامی از سوی هفتمین شاه سعودی بود.
با این تغییرات، برای اولین بار از زمان حکومت عبدالعزیز، حاکمیت پسران او بر سرزمین حجاز پس از درگذشت سلمان پایان یافته و در واقع ملک سلمان آخرین فرزند عبدالعزیز خواهد بود که بر این سرزمین حکومت میکند.
پادشاه عربستان سعودی همچنین سعود الفیصل وزیر خارجه 75 ساله بیمار این کشور را برکنار و عادل الجبیر را به عنوان وزیر خارجه جدید منصوب کرد. عادل الجبیر همان پسرک متوهمی است که در زمان سفارت عربستان در واشنگتن برای آنکه خود را بیش از پیش به کاخ سفید نزدیک کرده و آمریکا را علیه تهران تحریک کند، مدعی شد ایران به دنبال ترور وی در خاک آمریکا بوده است! بر اساس این حکم، شاهزاده سعود الفیصل، وزیر مشاور در امور خارجه شد. پادشاه عربستان همچنین خالد الفالح را بهعنوان وزیر بهداشت، عادل فقیه را وزیر اقتصاد و برنامهریزی و مفرج الحقبانی را به عنوان وزیر کار معرفی کرد و خالد بن عبدالرحمن العیسی را از سمت معاون رئیس دربار برکنار و وی را به عنوان وزیر مشاور و عضو هیات دولت و عضو شورای امور سیاسی و امنیتی معرفی کرد. همچنین براساس این احکام، عبدالرحمن الهزاع از ریاست اتحادیه رادیو و تلویزیون برکنار شد. پادشاه عربستان سعودی در حکمی دیگر، حقوق ماهانه کارکنان نهادهای امنیتی و نظامی را افزایش داد که این تصمیم، باز هم رویکرد وی در توسعه جنگطلبی منطقهای را به نمایش میگذاشت.
جنگهای نیابتی به سفارش صهیونیستها
سلمان ازجمله چهرههایی در ساختار سیاسی عربستان به شمار میرود که بهطور آشکار هوادار رژیم صهیونیستی است. او با ادعای دفاع از صلح اسرائیل و فلسطین، همان خطی را پیگیری میکند که سیاستمداران در تلآویو دنبال آن هستند. بر این اساس باید سلمان را یکی از صریحترین خائنان به آرمان دفاع از ملت فلسطین به شمار آورد.
او نه فقط در موضوع خیانت به فلسطین، بلکه در بحث ایرانهراسی و به راه انداختن جنگهای نیابتی در جهان اسلام نیز دنبالهرو سیاستمداران صهیونیست است. شاید به همین خاطر باشد که فقط چند ماه بعد از آغاز بکار دولت سلمان بن عبدالعزیز، با دستور پادشاه عربستان، تجاوز نظامی به یمن در 6 فروردین 1394 و درست در زمانی که ایران و 5+1 در لوزان در حال توافق اولیه بر سر برنامه هستهای کشورمان بودند، با حمله هوایی موسوم به عملیات توفان قاطعیت (عملیة عاصِفة الحزم) آغاز شد و از دوم اردیبهشت همان سال با نام عملیات احیای امید (عملیة إعادة الأمل) شدت یافت. در جریان این عملیات، محمدبن سلمان آلسعود، فرزند ملک سلمان و ولیعهد عربستان سعودی، بهعنوان وزیر دفاع عربستان، فرماندهی حملات علیه یمن را در دست داشت. کسی که گفته میشود بلندپروازیهایش برای تصاحب قدرت، آلسعود را در آستانه سقوط قرار داده است.
وحشت سلمان و تهدید 700 میلیارد دلاری
پس از امضای توافق هستهای میان ایران و شش قدرت جهانی، سلمان که تنها عامل قدرت خود را حمایت خارجی قلمداد میکرده، دچار هراس مضاعف شد. بیم از اینکه آلسعود نیز به همان سرنوشتی دچار شود که پیش از آن محمدرضا پهلوی در ایران و حسنی مبارک در مصر به آن دچار شدند؛ قیام مردمی و عدم حمایت آمریکا از دیکتاتورهای متحد.
این ترس پس از آن شدت گرفت که کمیته تحقیق 11 سپتامبر در گزارش خود به نقش آلسعود در بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ اشاره میکرد. انتشار این گزارش میتوانست افشاکننده نقش ریاض در حمایت از گروههای تروریستی کنونی در سوریه و عراق باشد. سلمان در برابر این گزارش، بلافاصله واشنگتن را تهدید کرد که 700 میلیارد دلار داراییاش را از اقتصاد ایالات متحده بیرون خواهد کشید. اقدامی که اقتصاد متزلزل آمریکا را آسیبپذیرتر خواهد کرد.
این تهدید کافی بود تا کمیته تحقیق، 28 صفحه از گزارش 800 صفحهای خود را منتشر نکند. گفته میشود «عبدالله بن فیصل» سفیر عربستان در آمریکا و نیز آیپک، لابی صهیونیستها در آمریکا، نقش مهمی در پنهان نگاه داشتن نقش آلسعود در فاجعه 11 سپتامبر داشتند. با این وجود فشار افکارعمومی باعث شد که این 28صفحه البته با ناخوانا شدن برخی کلمات و عبارات در آن، منتشر شود. اتفاقی که ضربهای کاری به اعتبار ریاض در افکارعمومی آمریکا زد. برای آلسعود، این رسوایی، بخشی از دسیسه اوباما علیه خاندان آلسعود قلمداد شد و نشانهای از اینکه آمریکا در حال عبور از عربستان و پشت کردن به این دیکتاتوری تروریستپرور است.
شاهزادگان وحشتزده سعودی، پس از اطلاع از انتشار بخشهای سانسور شده این گزارش، کوشش کردند که با اعدام یک عالم شیعی، بحران داخلی در کشورشان را سرکوب کنند. آنها بلافاصله از طریق قطع رابطه با تهران سعی در انحراف افکارعمومی و مظلومنمایی چهره خود کردند.
با این وجود رسوایی ریاض در گزارش کمیته تحقیق 11 سپتامبر؛ از افشای کمک مالی مستقیم دولت سعودی به عوامل حادثه تروریستی 11 سپتامبر گرفته تا نقش این دولت در حمایت از سایر گروههای تروریستی، چنان موجی در جهان به راه انداخت که هیچ یک از فرافکنیهای سعودی راه به جایی نبرد.
افشای این اطلاعات با وجود تهدید 700 میلیارد دلاری عربستان، موضوعی نبود که سلمان انتظارش را داشته باشد و همین باعث شد تا پس از این گزارش، عربستان بر آتش جنگ در یمن و سوریه بدمد تا افکارعمومی منحرف شود. با این حال شاهزادگان سعودی بخوبی میدانند که گزارش کمیته تحقیق آمریکایی و انتشار آن نشان میدهد که پترودلارهای سعودی دیگر کارآیی سابق را ندارند و تراژدی عبور از آلسعود از سوی آمریکا کلید خورده است. موضوعی که هرچند سلمان 81 ساله به دلیل دچار بودن به بیماری زوال عقل ممکن است آن را جدی نگیرد، اما اطرافیان جوانتر او را به وحشت انداخته است.
28 صفحهای که آلسعود را به وحشت انداخت
انتشار 28 صفحه سانسور شده گزارش کمیته تحقیق 11 سپتامبر که از سال 2002 تا 2016 محرمانه قلمداد شده بود، نشان میداد که «15 نفر از 19 تروریست دخیل در حملات 11سپتامبر، اتباع سعودی بودند». این گزارش همچنین افشا میکرد که «هواپیماربایان هنگامی که در آمریکا بودند «به طور قابل ملاحظهای» مورد حمایت عربستان سعودی و مؤسسات خیریه و افراد ثروتمند عربستان بودند».
در این گزارش همچنین آمده است: «همانطور که اسناد اف.بی.آی نشان میدهد، چندین شماره که در دفتر تلفن «ابوزبیده» عامل ارشد القاعده کشف شده بود ـ شخصی که در ماه مارس سال 2002 در پاکستان دستگیر شده بود و همچنان نیز در زندان گوانتانامو نگهداری میشود ـ دستکم به صورت غیرمستقیم با تلفنهایی در داخل آمریکا ارتباط داشته است. یکی از این شمارهها متعلق به شرکتی است در «آسپن» کلورادو که مسئولیت هماهنگی اقامت «بندر بن سلطان» سفیر وقت عربستان در آمریکا را در این ایالت به عهده داشته است. بنا به اسناد اف.بی.آی، شماره تلفن یک محافظ شخصی در سفارت عربستان در واشنگتن، «که بنا به ادعای برخی» ـ چندین کلمه آن نوشته شده ـ در وسایل شخصی ابوزبیده، یافت شده است».
در این گزارش که جورج بوش آن را محرمانه اعلام کرده بود، بصراحت آمده است: «برخی از هواپیماربایان حملات 11سپتامبر، در شرایطی که در آمریکا بودهاند، با افرادی که ممکن است با دولت سعودی مرتبط باشند، در ارتباط بوده و از پشتیبانی یا کمک آنها برخوردار بودهاند. اطلاعاتی، عمدتا از منابع اف.بی.آی، وجود دارد که نشان میدهد برخی مدعی شدهاند که دستکم دو نفر از این افراد، افسران اطلاعاتی عربستان سعودی بودهاند: گزارش کمیته تحقیقات تائید کرد که جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز اطلاعاتی را در اختیار دارد که نشان میدهد این افراد مرتبط با دولت عربستان در داخل آمریکا ممکن است ارتباطات دیگری نیز با القاعده و دیگر گروههای تروریستی داشته باشند.» نام این دو افسر اطلاعاتی در این گزارش به وضوح مورد اشاره قرار گرفته است: «البیومی احتمالا یک افسر اطلاعاتی سعودی است. فایلهای اف.بی.آی از این امر حکایت دارد که پس از آنکه «خالد المحضار» و «نواف الحازمی» از جمله هواپیماربایان حوادث 11 سپتامبر در فوریه سال 2000 وارد سندیگو شدند، البیومی کمکهای قابل توجهی به آنها ارائه کرده است. البیومی هواپیماربایان را درست اندکی پس از دیدارش با فردی در کنسولگری عربستان سعودی، در یک مکان عمومی ملاقات کرده بود و شواهدی در فایلها وجود دارد مبنی بر اینکه تعامل وی با هواپیماربایان ممکن است تصادفی و اتفاقی نبوده باشد. در طول این بازه زمانی، البیومی تماسهای بسیاری با نهادهای دولت سعودی در داخل آمریکا داشته و از یک شرکت سعودی مرتبط با وزارت دفاع عربستان کمک مالی دریافت میکرده است. این حمایت به میزان قابل توجهی در ماه آوریل سال 2000، دو ماه پس از ورود هواپیماربایان به سندیگو افزایش یافته و در دسامبر سال 2000 اندکی کاهش یافت و تا ماه آگوست سال 2001 ثابت باقی ماند. این شرکت ظاهرا ارتباطاتی با اسامه بنلادن و القاعده داشته است. علاوه بر این، اف.بی.آی اعلام کرد که البیومی با چند نفر تحت تحقیقات اف.بی.آی و با موسسه خیریه «بنیاد سرزمین مقدس» (Holy Land Foundation) که به عنوان یکی از جبهههای جمعآوری کمکهای مالی برای حماس تحت پیگرد بوده، ارتباط داشته است.» درباره افسر دوم اطلاعاتی سعودی نیز در این گزارش تصریح شده است: «اسامه باسنان احتمالا با المحضار و الحازمی در مدتی که در سندیگو بودهاند، ارتباط داشته است. باسنان همکار نزدیک البیومی و «عمر بکاربشات»، یکی دیگر از همکاران نزدیک هواپیماربایان بوده است. باسنان ارتباطات بسیاری با دولت سعودی داشته، از جمله مأموریت اخیر وی بهعنوان مبلغ اعزامی عربستان سعودی... افبیآی همچنین گزارشهایی را از افرادی در جوامع مسلمانان دریافت کرده که مدعی است باسنان ممکن است یک افسر اطلاعاتی سعودی بوده باشد. طبق یک یادداشت سازمان سیا، باسنان ظاهرا یک گذرنامه جعلی و حمایت مالی از مقامات دولت سعودی دریافت کرده است. وی و همسرش کمک مالی از سفیر عربستان در آمریکا و همسرش دریافت کردهاند. یک گزارش سیا همچنین نشان میدهد که باسنان در سال 2002 به هیوستون سفر کرده و... در طول این سفر یکی از اعضای خاندان سلطنتی سعودی مبلغ قابل توجهی پول در اختیار باسنان قرار داده است. اطلاعات افبیآی نشان میدهد که باسنان یک افراطگرا و یکی از حامیان بنلادن بوده است و با جهاد اسلامی اریتره و عمر عبدالرحمان از رهبران معنوی جامعه اسلامی مصر که در آمریکا به «شیخ نابینا» معروف است، در ارتباط بوده است».
رسوایی آلسعود در این 28 صفحه تمامی ندارد، مثلا در بخشی از این گزارش تاکید شده است: «طبق اسناد افبیآی و یک یادداشت سازمان سیا، الحازمی و المحضار احتمالا با «شیخ الثمیری»، یک دیپلمات در کنسولگری عربستان در لسآنجلس و یکی از «امامان» در مسجد ملک فهد در کالور سیتی، کالیفرنیا ارتباط داشته است». یا در جای دیگر آمده «صالح الحسین که گفته میشود یکی از مقامات وزارت کشور عربستان بوده، در هتل مشابهی در «هرندن» ویرجینیا، جایی که الحازمی اقامت داشت، ساکن شد. در شرایطی که الحسین بعد از 11 سپتامبر مدعی شد که هواپیماربایان را نمیشناخته، عوامل افبیآی اعلام کردند که وی آنان را فریب داده است. او توانست بعدا با وجود تلاشهای افبیآی برای یافتن محل اقامتش برای بازجویی مجدد، آمریکا را ترک کند». جالبتر آنکه این گزارش تصریح میکند: «عبدالله بنلادن مدعی بود که برای سفارت عربستان در واشنگتن به عنوان یک افسر اجرایی فعالیت میکرد. افبیآی بعدا او را بهعنوان برادر ناتنی اسامه بنلادن معرفی کرد.»
نقش دولت سعودی در تروریسم تنها معطوف به یک عملیات نیست و گزارش کمیته تحقیق یازدهم سپتامبر نشان میدهد آلسعود از اماکن مذهبی برای پولشویی استفاده میکرده است: «سازمان سیا و افبیآی مسجد «ابن تیمیه» در کالورسیتی را به عنوان محلی که برای انجام فعالیتهای مرتبط با افراطگرایی مورد استفاده قرار میگرفته، شناسایی کردهاند. چند نفر تحت پیگرد و تحقیقات اف.بی.آی پیش از 11 سپتامبر ارتباطات نزدیکی با این مسجد داشته و گفته میشد که به پولشویی از طریق این مسجد اقدام کرده و پولهایی را در اختیار سازمانهای غیرانتفاعی در خارج از آمریکا مرتبط با اسامه بنلادن قرار دادهاند. یک عامل افبیآی در مصاحبهای اعلام کرد که معتقد است دولت عربستان از طریق این مسجد به پولشویی اقدام کرده است». همچنین ریاض پیش از این، برای فاجعه 11 سپتامبر برنامهریزی نیز کرده است: «بنا به اعلام یکی از مأموران اف.بی.آی در شهر فینیکس آریزونا، افبیآی به «محمد القادحین» مظنون است... «القادحین» در یکی از رویدادهای سال 1999 در یکی از پروازهای خطوط هوایی «آمریکا وست ایرلاینز» نقش داشته است که البته دفتر افبیآی در فینیکس حالا به این نتیجه رسیده که شاید این حادثه یک مانور برای آزمودن امنیت پروازی بوده باشد. در طول این پرواز، القادحین و همکارش از مهمانداران پرواز سوالات مشکوک بسیاری پرسیدهاند؛ محمد القادحین بعدا تلاش کرد تا دو مرتبه وارد کابین خلبان شود. او و همکارش در این پرواز به واشنگتن میرفتند تا در مهمانی سفارت عربستان شرکت کنند و هر دو ادعا کردند که بلیتهای آنها را سفارت عربستان خریداری کرده است. در مدت بازجوییها، افبیآی دریافت که هر دو نفر آنها که در این حادثه دست داشتند، ارتباطاتی با تروریسم دارند.»
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم