قاتل برادر در گفت‌وگو با جام‌جم:

عاشق رمان های جنایی هستم

«صدایی به من می‌گفت برادرت را به خاطر آزارهایش در کودکی بکش. من هم تحت تاثیر این حرف‌ها برادرم را کشتم.» این بخشی از اعترافات مرد معتادی است که برادرش را سه‌شنبه کشت.
کد خبر: ۹۴۰۱۵۱
عاشق رمان های جنایی هستم

به گزارش جام‌جم، محمد با کمین مقابل خانه برادرش در شهرک ولیعصر تهران، او را با ضربه چاقو به قتل رساند و شش ساعت بعد از این جنایت در خانه‌اش در شهرک انقلاب خاوران دستگیر شد. او دیروز در تحقیقات توسط قاضی مرادی، بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، به قتل برادرش اعتراف کرد. با دستور قضایی متهم برای تائید سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی خواهد شد.

متهم در گفت‌وگو با جام‌جم به تشریح روز جنایت پرداخت.

از زندگی‌ات پیش از جنایت بگو؟

من معتاد بودم و سال‌هاست به دلیل اختلاف‌هایی که با خانواده‌ام دارم، با هم رفت و آمد نداریم. من در یک کارگاه تراشکاری کار می‌کردم، اما به دلیل مشکلاتی که داشتم، یک سال است که کار نمی‌کنم. با پس‌اندازی که داشتم، هزینه زندگی‌ام را تامین می‌کردم. عاشق زنی بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم اما از ترس آن که به من پاسخ منفی دهد، از این ازدواج منصرف شدم و تنها ماندم. موسیقی گوش می‌دادم و عاشق رمان‌های جنایی بودم.

با مقتول اختلاف داشتی؟

در کودکی برادرم مرا اذیت می‌کرد و آدم زورگویی بود. همیشه او بچه خوبه بود و من بچه بده. این کینه و اختلاف‌ها از همان کودکی میان ما شکل گرفت و تا بزرگسالی هم ادامه یافت. او طوری رفتار می‌کرد که مورد احترام بود و من همیشه توبیخ می‌شدم. همین رفتارها باعث شد به سمت موادمخدر بروم و علاوه بر آن قرص‌های اعصاب مصرف کنم. شاید اینها باعث شد دست به قتل او بزنم. در جوانی 40 روز به زندان افتادم چون تلفنی با یک گروه ضدانقلاب در خارج از کشور حرف زده بودم و بعداز آن خلافی نکردم.

از روز جنایت بگو؟

چند روزی بود که صداهایی می‌شنیدم که به من الهام می‌دادند باید برادرت را که اذیتت می‌کند، به قتل برسانی. این صداها مدام با من همراه بود. حتی خواب‌های عجیبی از حوادث دوران کودکی‌ام می‌دیدم که برادرم در آنجا مقصر بود. آن روز صبحانه خوردم. چاقوی ضامن‌داری را داخل کیفی گذاشتم و به سمت خانه برادرم به راه افتادم. می‌خواستم از او بپرسم چرا این همه از من بدش می‌آید و با من مشکل دارد، او با دیدن من خندید و حرف‌های بی‌ربط زد که عصبانی شدم و با چاقو او را کشتم و فرار کردم. نمی‌دانم چاقو را کجا انداختم.

بعد از فرار چه کردی؟

به خانه‌ام رفتم، بستنی خوردم. بعد موادی را که در خانه داشتم، مصرف کردم. چهره برادرم غرق در خون جلوی چشمانم بود. ساعاتی بعد پلیس دستگیرم کرد.

از مرگ برادرت ناراحتی؟

از نبود برادرم ناراحت هستم اما او در آن دنیا جایش راحت است و از این بابت خوشحالم که فوت کرده است و دیگر اذیتم نمی‌کند. اما نمی‌دانم خانواده‌ام به خاطر این قتل مرا می‌بخشند یا نه.

قاضی مرادی، بازپرس امور جنایی تهران پس از شنیدن اظهارات متهم پرونده، وی را برای آزمایش‌های لازم و بررسی سلامت روحی و روانی‌اش به پزشکی قانونی معرفی کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
نرم افزار موبایل
-
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
۰
۰
بلوچی هستم همه ی معتادها برن به درك كثافت چه جورآدمی بودالبته بهتراز این هم نمیشه ازمعتادانتظارداشت بره به درك
بینام
-
۱۶:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
۰
۰
جان؟! قبل از قتل صبحانه میل كرده بعدشم بستنی!!!!! ماشالا چه روحیه ایی!!

نیازمندی ها