در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سال گذشته خانه تکانی کردیم، اما بیایید در همین آغازین روزهای سال جدید، خانه دل و ذهن هم بتکانیم، بیایید طرحی نو دراندازیم، روابطمان را حسنهتر کنیم، دلهای زخم خورده را مرهم شویم، خالی از کینهها شویم، دروغهایمان را راست کنیم، ظاهر و باطنمان را یکی کنیم، صبور و مهربان شویم و از همه مهمتر خودمان را، بیش از پیش، به صورتی درست، دوست بداریم! خلاصه بیایید این بار به وقت سبزه و گل، طرحی نو، به روشنی آفتاب، به مهربانی نسیم نوروزی، کینه از خود به یغما ببریم و وجود نازنین و طاهر خود را سخت در آغوش بفشاریم.
سلام بدقولی، خداحافظ اعتماد
«وای برمن، به جان خودم یادم رفت، قول میدهم که در اولین فرصت آن کار را انجام بدهم»، «باز هم دیر رسیدم، اما چه کنیم که هیچ وقت این خیابانها خلوتی ندارند، اتوبوس و مترو هم که همیشه دیر میرسند، من بیتقصیرم، شرمندهتان شدم»، «وای خدای من، آنقدر مشغول کار بودم که فراموش کردم با شما تماس بگیرم» و هزاران جمله دیگر که ثابت میکنند گوینده آنها، فرد خوش قولی نیست!
متاسفانه مدتهاست که بدقولی کردن و پایبند نبودن به قول و قرارها جزئی از فرهنگ مردم ایرانزمین شده است؛ به طوری که دیگر برخورد با یک فرد خوش قول، مایه تعجب افراد شده است! فردی که وفای به عهد در قاموس اخلاقیاش جایی ندارد، کسی که هیچ گاه بر سر حرف و وعدهاش نمیایستد، فردی که وقت دیگران برایش هیچ ارزشی ندارد و همیشه مشغول سرکار گذاشتن دیگران است، بیشک شخص بدقولی است که معمولا پس از بدقولی هم، به جای احساس ندامت و پشیمانی، زبانی دراز میکند و گاه حتی طلبکار هم میشود. فردی که بدقولی میکند، مسلما فرد بیبرنامهای است که در کارهایش نظم و انضباط خاصی ندارد و همواره وقت خود را از دست میدهد و نسبت به وقوع آن، نهتنها احساس ناراحتی نمیکند بلکه این وضعیت یعنی تکرار خلف وعدهها برایش امری عادی و طبیعی است.
بدقولی خصلتی است که باعث میشود فرد به مرور زمان، اعتبارش را در میان اطرافیان از دست بدهد تا بدان جایی که دیگر، هیچ کسی برای حرفها و قول هایش ارزشی قائل نیست! معمولا افراد بدقول نسبت به قضاوتهای دیگران بیتفاوت هستند، از وضعیت خود احساس ناراحتی و گلایهای ندارند و غالبا نیز برای ترک یا اصلاح رفتارهایشان تصمیمی جدی نمیگیرند، گرچه ممکن است اطرفیانشان برای همیشه در درد و رنج باشند.
پایبند نبودن به وعدهها، خصلت آزاردهندهای است که برای همه افراد بخصوص خوشقولها نهتنها مشکلات عدیدهای را به وجود میآورد بلکه آنان را مجبور به تحمل چنین افرادی میکند. اگر شما هم جزو آن بدقولان همیشه معروف هستید، شایسته است در این نخستین روزهای سال جدید، عزم تان را جزم کنید و به فکر چارهای بر این مشکلتان بیفتید، چه بسا در شأن و منزلت والای انسان شریفی چون شما نیست که موجب آزار دیگران شوید یا شهره به چنین خصیصه ناپسندی باشید، چرا که اگر دیگران انگ بدقولی را به کسی بچسبانند، خلاصی از آن و پاک کردن ذهنیتها و نوع قضاوتها، کاری بسیار سخت و دشوار خواهد بود. از سوی دیگر، به خاطر داشته باشید که بدقولی زنگ خطری برای سلامت نسل آینده و عاملی برای ایجاد تنش و نگرانی، کینه و کدورت، کاهش عزتنفس و قطع ارتباط است.
برای مواجهه با این مشکل، باید نسبت به این رفتار و عواقب آن آگاهی داشته باشید. بهتر است یاد بگیرید و به یقین بپذیرید که قول دادن به دیگران و باقی ماندن در عهد و قرار، همانند یک سند رسمی، دارای اعتبار است و به محض قول دادن، مسئولیتی را بر دوشتان قرار میدهد که وفای به آن، به معنای احترام زیاد به خود و حرفهایتان است، پس هرگز حاضر نشوید که اعتبار خود را به بهایی اندک از دست بدهید. بیاعتنایی نسبت به وفای به عهد، خصلتی است که اگر بخواهید میتوانید در هر سن و جایگاهی برای تغییر آن حرکت کنید.
پینوکیوی همیشه راستگو
«یک روده راست به دل نداری، کاش هیچ وقت حرفهای تو را باور نمیکردم، من ماندهام که چطور توانستی این همه دروغ رنگارنگ به من تحویل بدهی، آبروی خودت و مرا بردی، حالا با رسوایی آن چه کنم.»
دروغگویی از دیگر خصایص ناپسندی است که برخی افراد به آن مبتلا هستند. تخیل، بیاعتمادی، ترس، جلبتوجه، فخرفروشی، بدآموزی، حب جاه و مقام،کمبود عزتنفس، غلبه هوای نفس، غفلت از زیانهای دروغ ازجمله دلایل دروغگویی است.
دروغگویی خصلتی است که با شروعش، نمیتوان پایانی برای آن متصور شد، چرا که دروغ، دروغ میزاید. دروغگو برای حفظ دروغ خود مجبور است یا با تاکید برهمان دورغ اول، آن را تکرار کند یا با ساخت دروغی دیگر و بیان آن، تلاش کند تا از کشف دروغ نخستش جلوگیری نماید و به این صورت است که این مار خوش خط و خال پنداشته شده، مارهای دیگری میزاید که در عاقبت، همگی صاحبش را میگزند. دروغگویی اثرات منفی بسیاری دارد که مهمترین آنها عبارت است از ناراحتی درونی، بیآبرویی، برملا شدن دروغ و رسوایی، بدگمانی و بیاعتمادی، سخریه و استهزاء، از بین رفتن شرم و حیا، نومیدی، فراموشی و... .
برای اصلاح این خصلت ناپسند، در اولین گام لازم است از عواقب دردناک معنوی، مادی، اجتماعی و فردی این رذیله زشت مطلع شوید و با تدبیر، تفکر، تجزیه و تحلیل به این نکته مهم دست یابید که دروغگویی، گر چه شاید در پارهای از موارد، منفعت شخصی برایتان دارد، اما نفعی زود گذر و آنی است که هرگز نباید به قیمت از دست دادن سرمایه اعتماد و اطمینان دیگران نسبت به شما تمام شود. ترس، طمع، خودخواهی، حب و بغضهای بیاندازه، احساس حقارت و خودکمبینی و کمبود شخصیت یکی از عوامل مهم روانی دروغگویی است، به واقع دروغ گفتن یک نوع عکسالعمل برای جبران یک موضوع است، بنابراین پرورش شخصیت یکی از موثرترین روشهای درمان دروغگویی است. اگر مبتلایان به دروغ احساس کنند که مجهز و صاحب نیرو و استعدادهایی در درون خود هستند که با پرورش آنها میتوانند ارزش و شخصیت خود را بالا ببرند، بی تردید دیگر نیازی به توسل جستن به دروغ و ساختن شخصیت قلابی نیست، پس توصیه میکنیم برای مقابله با این خصلت ناپسند، با درونتان آشتی کنید و نادیدههای وجودتان را آن گونه که بوده ببینید و در معرض نمایش دیگران هم بگذارید. از سوی دیگر باید با ارزشهای اجتماعی یک انسان راستگو آشنا شوید و بپذیرید که راستگویی از هر سرمایه مادی بالاتر است و با هیچ چیزی برابری یکسان ندارد. شایسته است کارهای خود را به گونهای تنظیم کنید که نیاز به دروغ پیدا نکنید و اگر احیانا خطا و اشتباهی را مرتکب شدید که بابت آن نیز، مورد سرزنش و مواخذه هم قرارگرفتید، شهامت راست گفتن را داشته باشید و عواقب هر چند ناخوشایند آن را به جان بخرید و تحمل کنید. از سوی دیگر، توصیه میکنیم به پرورش و تقویت برخی از مهارتهای ارتباطی بپردازید، مثلا سکوت کردن به موقع را یاد بگیرید و بپذیرید که «سخن گفتن هنر نیست، درست گفتن هنر است»؛ چه بسا عادت به سخن گفتن از جمله دلایل دروغگویی است، معمولا افرادی که پرگویی میکنند، وقتی سخن صحیح و مفیدی برای بیان نداشته باشند به موهومات و خیالات پناه میبرند، همچنین بهتر است قبل از سخن گفتن اندکی تامل کنید و تمرین کنید تا در قضاوت عجله نکنید، چرا که تا سخن نگفته اید، اختیار سخن و آبرو به دست تان است، اما بعد از سخن گفتن خیر، پس به جوانب سخنی که میخواهید بگویید فکر کنید و تا مطمئن نشده اید آن را به زبان نیاورید. اجتناب از دروغهای کوچک و عادی، همنشینی با افراد راستگو، تقویت اعتماد به نفس و ایجاد آرامش در محیط زندگی از دیگر روشهای مناسب برای مقابله با دروغگویی است.
زندگی پشت حصار خجالت
کمرویی و خجالتم باعث شده است که دیگران تحکم بسیار به من داشته باشند و همیشه حق مرا نادیده بگیرند از این که مجبورم به همه بلهقربانگو باشم، احساس بدی دارم، کاش میتوانستم اندکی جرات داشته باشم و به برخی از خواستههای نابهجا «نه» بگویم.
همان گونه که برای رانندگی نیاز به کسب مهارت رانندگی است و بدون کسب آن نیز نمیتوان اقدام به رانندگی کرد، زندگی کردن هم نیازمند کسب مهارتهایی است که بدون فراگرفتن آنها، جاده زندگی نهتنها لغزنده خواهد بود، بلکه با مشکلات و مصائب بسیار همراه خواهد شد، آسیبهایی که صد البته از آسیبهای رانندگی بدون گواهینامه و مهارت، بهمراتب بدتر و سختتر است. مهارت «جراتورزی» و مهارت «نه گفتن» ازجمله مهارتهایی است که یادگیری آن بر هر فرد امری واجب است. برای این که فرد باجرات باشید تا بتوانید به وقت لزوم به دیگران «نه» بگویید لازم است به توصیههای زیر توجه کنید: در نخستین گام لازم است، هر روز برای چند دقیقهای که البته این دقایق بتدریج زیادتر میشود، بهطور مفصل در ذهن خود موفقیتهایی را که جراتورزی در زندگی شما به بار میآورد را تجسم نمایید، مثلا تصور کنید که اگر موفق به کسب تحول عظیم در زندگیتان شوید، چقدر خوشحال خواهید شد و جایگاه اجتماعیتان از رتبه فعلی به کدامین درجات بالاتر صعود خواهد کرد، به طور حتم، این کار انگیزه شما را در به چنگ آوردن مهارت جراتورزی بالا خواهد برد، از سوی دیگر، بهتر است به عقبماندگیها و ضربات بیشماری که کمرویی و «نه» گفتن برایتان به بار آورده و خواهد آورد، اندیشه کنید تا انگیزه لازم جهت رهایی از دام آن برایتان فراهم شود. همچنین توصیه میکنیم موقعیتهایی را که با کمرویی عمل کردهاید را شناسایی کنید و سپس با تحلیل منطقی آن موقعیتها، خود را برای مواجهه صحیح در موقعیت مشابه آماده سازید، چهبسا رودربایستی و انفعال، عدم آگاهی از حدود حقوق خود و دیگران ازجمله دلایل گرفتار آمدن در دام بیجراتی است. شایسته است «نه» گفتن را هم تمرین کنید، مثلا فهرستی ازجملات افراد باجرات و قاطع تهیه کنید، سپس در خلوت جلوی آیینه بایستید و با خود تمرین کنید تا هم بتوانید در صورت لزوم و موقعیتهای اجتماعی مختلف از آن استفاده کنید و هم این که با آثار مثبت «نه» گفتن آشنا شوید، سعی کنید به هر بهانهای که شده با دیگران صحبت نمایید و هراز چندگاهی در مقابل گفتهها و خواستههای آن ساز مخالفت بزنید و «نه» بگویید، به این صورت حقیقت به درک این مطلب میرسید که آنقدرها هم که فکر میکردید، «نه» گفتن سخت نیست.
حسود هرگز نیاسود
حسد از امراض نفسانیه و از بدترین رذایل اخلاقی است که مانع درک و تحمل موقعیتهای دیگران از جانب فرد حسود میشود، به دیگر سخن، حسد روحیه خواری و خودکمبینی است که به دنبال آن، فرد حسود همواره خواهان و آرزومند آن است که موفقیتها و نعمتهای مذکور از محسود گرفته شود. معمولا حسد صاحب خود را به حزن و الم همیشگی گرفتار میکند و حسود بیچاره پیوسته محزون و غمناک خواهد بود. خباثت و زشتی باطنی، احساس تهی و خواری کردن، روحیه خودخواهی و خودستایی، روحیه دشمنی عواملی هستند که موجب پیدایش حسد میشوند. البته حسادت با غبطه توفیر بسیار دارد، غبطه روحیهای است که به واسطه آن، فرد خواهان دریافت نعمت و کمالی میشود که دیگری از آن برخوردار است بدون آن که آرزوی نابودی آن را در دیگری داشته باشد. حال به چه شکل میتوان با حسادت مقابله و مبارزه کرد؟ برای مقابله با حسادت، بر فرد حسود واجب است درباره آثار و عوارض تلخ حسد تأمل و تفکر کند، چه بسا حسود همواره در غم و غصه خواهد بود و در آتش نگرانی و افسردگی نعمات موجود در زندگی دیگران که هم همیشگی است و هم بیشمار، خواهد سوخت، برای مقابله با این وضع لازم است مدام به یاد این مهم بیفتید که اگر چه شاید در زندگیتان از برخی عقبمانده باشید، اما از بسیاری دیگر جلوتر هستید، همچنین بهتر است به انجام رفتاری خلاف مقتضای حسادت مبادرت بورزید، مثلا به جای نگرانی خوشحالی، به جای ترشرویی خوشرویی و به جای بدگویی تعریف بسیار کنید به گونهای که ادامه این نوع رفتارها به دوستی و مهربانی ختم شود، اگر چه به دست آوردن روحیاتی که در ضدیت با منشأ حسد بوده نیز بسیار مفید است، مثلا به جای احساس حقارت در مقابل دارایی دیگران، عزت و کرامت نفس داشته باشید، بهجای خودخواهی و خودستایی خداخواهی و فروتنی یا به جای دشمنی دوستی با دیگران را پیشه خود سازید. همچنین تلاش کنید تا حسد خود را به غبطه تبدیل کنید، به یقین بپذیرد شکست دیگران نهتنها هیچ کمکی به شما نخواهد کرد بلکه باعث بروز مشکلاتی هم خواهد شد، پس چه بهتر است به جای تخریب دیگران به تقویت خود بپردازید. خوشبین بودن به دیگران، روشی دیگر برای درمان حسد است، چراکه سوءظن به دیگران باعث حسادت میشود و حسود نیز پس از ریاکاری و عوامفریبی به گونهای کاملا غیرمستقیم به تخریب چهره مردم میپردازد و چهبسا این عمل برضد خوشبینی است. حتی گاهی اوقات لازم است، به خودتان تلقین کنید که خوب شده اید و دیگر نهتنها حسود نیستید بلکه از حسد نفرت بسیار دارید.
عجولی و کمصبری
با کوچکترین تلنگری چنان به هم ریزد که گویی تمام کشتی هایش غرق شده است، بر انجام هر کاری عجول است و صبر و قرار ندارد، بارها به دلیل این رفتار نامطلوبش دچار آسیب شده است، اما گویی چشم و گوش عبرتگیری ندارد!
عدم خویشتنداری و بیصبری از دیگر خصایصی است که بسیاری از افراد به آن گرفتار هستند، این در حالی است که صبوری بر شرایط میتواند، خوشایندترین احوال را هر چند دیر، اما به وقت مساعد نصیب صاحبش کند، کاش برخی از عجولان، به درک حقیقی معنای این ضربالمثل میرسیدند که «گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی!» اگر فرد عجولی هستید، لازم است با علم بر این مشکل و پذیرش آن، درصدد رفع آن برآیید، باید قبول کنید که عجول هستید و به همین لحاظ نیز گرفتار مسائلی در زندگی شدهاید. بهتر است بدون رودربایستی با خود، در برگهای مواردی را که بدون صبر و تامل پیش رفتید را یادداشت کنید، عواقبی که با آن مواجه شدید را هم بنویسید، سپس رفتارهای جایگزینی که در آن شرایط میتوانستید به آنها متوسل شوید را هم از نظر بگذرانید و عواقب آنها را هم متذکر شوید، سپس به ترازوی سنجشتان ببرید و با سبک و سنگین آنها، با خود قرار بگذارید که بار دیگر، در شرایطی که نیاز به صبر دارد، متوسل به چه رفتارهایی خواهید شد، بهتر است خود را در آن موقعیتها تجسم کنید و تمام سعیتان را داشته باشید هر بار بیشتر در آن شرایط باقی بمانید، اگر چه میتوانید این تمرین را در عالم واقعیت نیز انجام دهید، مثلا به نانوایی بروید و ایستادن در صفهای طولانی آن را تحمل کنید، به دیگر سخن اگر آدم صبوری نیستید خود را به صبوری بزنید تا از افراد صبور شوید، این روش در روشهای اصلاح و تربیت، به نام روش تاثیر ظاهر بر باطن است.
من محرم اسرارم
شما که غریبه نیستید، از خدا پنهان نیست، از بندهاش چه پنهان، بین خودمان بماند و... عبارات نام آشنایی هستند که معمولا با بیان آنها، مجوز سخن و رازگشایی مییابیم و سفره دل خود یا دیگرانی که به ما اعتماد کرده بودند را پیش این و آن پهن میکنیم و از هر کس و هرچیزی که میخواهیم باب صحبت میگشاییم بدون آن که متوجه این مهم باشیم که طرف مقابلمان کیست و قرار است درباره چه موضوع مهم یا بیاهمیتی با او سخن بگوییم.
کمنشنیدهایم که به واسطه همین درددلهای ساده، چه اختلافات عمیق خانوادگی و فامیلی پیش آمده که موجب به هم خوردن آرامش و ایجاد دلخوریها و ناراحتیهایی شده که هرگز به وقت بیان آنها هم، گمان نمیکردیم عاقبت چنین شود. خبر چینی یا عدم راز داری، یک ضعف عمیق شخصیتی است که باید درمان شود. به راستی چگونه میتوانیم سعه صدر داشته باشیم و هر چیزی را بازگو نکنیم بخصوص اگر چیز محرمانهای بر دل پنهان باشد و کسانی فشار زیادی بیاورند تا آن را بازگو کنیم؟
در اولین گام لازم است بپذیرید رازداری موجب رشد شخصیت، قدرت و کنترل،اعتماد و صمیمیت، احساس تعلق، هویت و استقلال شخصی و حس محافظت در شما میشود و پایبندی به مسائل و موضوعات اخلاقی مهمترین انگیزهای است که باید شما را برای آموزش و تقویت این مهم، راسختر کند. برای این که یک رازدار خوب باشید باید تلاش کنید تا از مهمترین عوامل افشای رازها اجتناب نمایید، مثلا خودنمایی و جلب توجه نکنید، احساس حقارت نسبت به دیگران نداشته باشید، حسادت نکنید، پرحرفی نکنید، دشمنی با دیگران نداشته باشید و...، از سوی دیگر لازم است هرگز اصل حریم شخصی را فراموش نکنید، بهتر است به یقین بپذیرید هر یک از ما خطوط قرمزی داریم که متمایل نیستیم دیگران بخصوص نامحرمان، در آن ورود و خروج کنند و حال اگر به کسی اجازه این ورود داده میشود، صرفا به این معناست که ایشان امین و معتمد هستند و به طور حتم چون خود فرد حافظ آن حریمها خواهند بود، پس شایسته است این اعتماد را قدر بدانید و حریمهای دیگری را چون حریمهای شخصی خود پاس بدارید.
کنجکاوی به رنگ فضولی
«وای خدا من، چه همسر گوش به فرمانی، چطور گربه را دم حجله سر بریدی؟»، «رابطهات با خانواده همسرت چگونه است؟»، «شغل جدید و درآمد عالی، نگفتی چقدر حقوق میگیری؟» و... .
برخی از ما به اشتباه تصور میکنیم به حکم یک محبت و صمیمیت بسیار، باید از بود و نبود زندگی دیگران سر دربیاورم یا حتی باید بتوانیم برای ارکان مختلف زندگی اطرافیان مان تصمیم بگیریم، اگر چه گاه ممکن است صمیمیتی هم مطرح نباشد و فقط به صرف همخونی و همسفره بودن، خود را مجاز به کنجکاوی بسیار بدانیم. به راستی این کنجکاوی از چه جهت برای شما معنادار است؟ آیا کنجکاوی افراطی و بیحد و حصر شما، دیگران را به ستوه آورده است؟ آیا دیگران شما را به عنوان فردی میشناسند که میتواند در یک لحظه چشم برهمزدنی، آمار دیگران را بگیرید؟
بی شک کنجکاوی بیش از حد یا به عبارت عامیانه «فضولی کردن»، صفت نابهنجاری است که نهتنها مایه سلب آرامش و عذاب دیگران است، بلکه موجب بروز مشکلات و اختلافات بسیار در زندگی میشود. در شروع این سال نو، بر جستجوگران کنجکاو، پویا و فعال، شایسته است اندکی به خودشان بیایند، دست و پا، چشم و گوش و زبان از زندگی دیگران برچینند و سر از دایره زندگی خصوصی و شخصی خویش برنیاورند!
برای مقابله با این صفت ناپسند بهتر است بر وسوسه دل که مدام شما را ترغیب به کنجکاوی میکند، بیتفاوت باشید و آن را بسیار نادیده بگیرید، اما در عین حال لازم است مدام از خود بپرسید: «اگر نتوانید کنجکاوی کنید، چه اتفاق ناخوشایندی رخ خواهد داد»؟، « با انجام این کنجکاوی، چه چیز عایدتان خواهد شد»، «آیا دیگران متمایل به انجام این کنجکاوی از جانب من هستند؟»، «آیا انجام این عمل بیشتر باعث خشنودی دیگران است یا ناخشنودی آنان»؟، «چرامن باید کنجکاو به زندگی دیگران باشم»؟ و...، بیتردید با پاسخهای صریح و آشکار و به دور از سوگیریهای جانبدارانه و قضاوتهای عجولانه به سوالات فوق و تجزیه و تحلیل آنها و بررسی جوانب امر، میتوانید گامی بلند در جهت برطرف کردن این مشکلتان بردارید.
باطنی که عین ظاهر نیست
نگاهش که میکنی، گمان میبری، امامزادهای است که میتوانی گرد او بچرخی و به یقین حرفها و اعمالش را بپذیری، اما چه زیبا نقابی است این نقاب دروغین، کافی است چهره حقیقیاش را ببینی، دیگر حتی حاضر نمیشوی برای لحظهای هم که شده، همصحبتش شوی، چون بوی تعفن ریا و تظاهر، تو را برای همیشه از نزد او فراری خواهد داد.
ریا، تظاهر و خودنمایی اغلب به دلیل ستایش خواهی، خواستاری جلب توجه، دوستداری سرشناس شدن و مقبولیت اجتماعی، احساس حقارت، عدم ارزشمندی، کمبود اعتماد به نفس، غفلت از استعدادهای بالقوه و بالفعل، هوای نفس و فزونخواهی پدید میآید. افراد ریاکار از درون احساس پوچی میکنند به هر ترفندی چنگ میزنند تا از آن نجات یابند. معمولا برای جبران این کمبودها دست به اعمال جبرانی میزنند تا هم به خود و هم به دیگران اعلام کنند که هیچ چیز کم ندارند و... غالبا این جبرانها نهتنها بیفایده هستند بلکه مشکلاتی را هم به وجود میآورند. غالبا خودنمایی و تظاهر در لباس، گفتار، نوع کلمات، رفتار و حتی در عبادات نشان داده میشود؛ اگرچه گاهی نیز برخی به دلیل کسب منفعت و دفع ضرر، تظاهر و ریا میکنند، مثلا مبادرت به انجام کارهای خیر میکنند، تنها به این دلیل که به هدفی که مقصود اصلی شان است، برسند یا از اتهامات ممکنه رهایی یابند. برای دفع تظاهر و ریا از شخصیت، لازم است به حقیقت و معنای واقعی ریا و تظاهر توجه کنید، به راستی با توسل به این رفتار، قصد دارید به کدامین مقصد پوچی و خیالی برسید که هرگز وجود خارجی هم نخواهد داشت.
چهبسا با این عمل، نه تنها خودتان را فریب داده و فراموش خواهید کرد بلکه خود واقعی تان فرسنگها از خود آرمانی و ساختگی تان به دور خواهد ماند. تضاد و تعارضی که در درون (وجدان) و رفتار بیرونی ریاکاران مشخص است، به یقین هم به خود فرد و هم به اطرافیان مینمایاند که کدامین اعمالشان ریاکارانه هستند، پس به راستی به چه دلیل موجه و منطقی است که برخی حاضر میشوند هم خود را فریب داده و درصدد توجیه رفتار اشتباه شان برآیند هم نگاه منفی دیگران را تحمل کنند و از محبوبیت خوبی برخوردار نباشند.
بهتر است به خود تلقین کنید که رفتارهای ریاکارانه، اعمال پوچی بیش نیست، پس شایسته است به خود و شعورتان بیش از پیش احترام بگذارید. از سوی دیگر توصیه میشود با خودخواهی هایتان مبارزه کنید، چهبسا خودخواهی ریشه همه صفات منفی ازجمله تظاهر و ریاست، تلاش کنید خود واقعیتان را دوست داشته باشید و همان طور که به خود حقیقیتان احترام میگذارید، خودهای دیگران را هم ببینید و آنها را ارزشمند تلقی کنید و با تغییر خود، سالی که در پیش دارید را شادتر و دوستداشتنیتر کنید.
نسرین صفری/ مشاور خانواده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد