شب اول محرم سال 1357 بانگ رسای الله اکبر از کوچه ها و خیابان های تهران آغاز شد و به پشت بام ها رسید. این شگرد جدیدی در مبارزه بود. روزهای قبل از محرم همه معتقد بودند که در این ماه کار رژیم تمام است.
کد خبر: ۸۷۳۰۵

مردم با نوشتن شعار «عاشورا یا مرگ یا پیروزی » بر دیوارها به استقبال ماه شور و حماسه می رفتند و لرزه بر اندام رژیم سفاک می انداختند. از سوی دیگر دستگاه جهنمی پهلوی هم که از محرم نفرت داشت با تبلیغات فراوان می کوشید مردم را آرام سازد یا لااقل به آرامش دعوت کند.

اعلامیه امام و گسترش تظاهرات

در این شرایط اعلامیه امام به مناسبت فرا رسیدن محرم از راه رسید که مردم را به گسترش تظاهرات و اعتصاب ها در این ماه دعوت می کرد. امام در پیام حماسی خود، محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر خواندند و همین جمله ، شور حسینی را در دلهای پاک مردم عاشق شهادت برافروخت . در شب اول محرم در تهران غوغایی به پا شد. از یک سو با وجود حکومت نظامی و مقررات منع رفت و آمد از ساعت 9شب ، هزاران نفر در مناطق جنوب و مرکزی با یاد سرور و سالار شهیدان کفن پوش به خیابان ها آمدند و به فیض شهادت رسیدند و از سوی دیگر میلیون ها نفر بر پشت بامهای شهر بانگ الله اکبر سر دادند. ماموران فرماندار نظامی نیز دیوانه وار به هر سو شلیک می کردند. فردا صبح (روز اول محرم) قرار بود مردم از خیابان ری به سمت سرچشمه راهپیمایی کنند اما رژیم جنایتکار که مرگ خود را نزدیک می دید، دیگر تاب تحمل تظاهرات روز اول محرم را نداشت لذا سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به ماموران خویش حکم تیر داد.روز اول محرم ، جمعیت زیادی سیاهپوش با شعارهای الله اکبر و یاحسین ع از خیابان ری شروع به تظاهرات کردند. در مقابل بازارچه نایب السلطنه و سه راه امین حضور ماموران با آنها درگیر شدند تا متفرق شوند اما جمعیت به راه خود ادامه داد و حدود ساعت 9 تا 10 صبح از چهارراه سرچشمه گذشته و در حدفاصل سرچشمه و پامنار قرار داشتند. یک اتوبوس 2طبقه نیز در راه بندان متوقف شده بود. در این حال یکی از تظاهرکنندگان بر فراز یک وانت بار رفت و پیرامون حکمت قیام حسینی و انقلاب ایران به ایراد سخن پرداخت و جمعیت در تایید سخنان او مرتب شعار می داد. حدود ساعت 10صبح خودروهای نظامی از سمت پامنار و سرچشمه مردم را محاصره کردند و نظامیان ، پیاده به سمت جمعیت رفتند و موضع گرفتند. عده ای از تظاهرکنندگان که از حکم تیر سپهبد رحیمی خبر نداشتند گفتند نترسید اینها گاردی نیستند و تیراندازی نمی کنند. حدود ساعت 10:30 افسر فرمانده مرتب جمعیت را تهدید می کرد که جلو نیایند ولی مردم توجه نمی کردند. حدود ساعت 10:30 او با کلت کمری خود یک تیر هوایی شلیک کرد و به این ترتیب به سربازان فرمان آتش داد. چیزی نگذشت که شلیک آغاز شد. اوج تیراندازی مقابل بانک ملی روبه روی پامنار بود. پیر و جوان همچون برگ خزان پرپر می شدند. آنها راه فرار نداشتند لذا زنده ها نیز کنار شهدا روی زمین دراز کشیده بودند. رگبار که قطع شد زنده ها بلند شدند تا فرار کنند و بعضی ها هم شهدا و زخمی ها را برداشته بودند که با خود ببرند.

راننده فداکار
در این هنگام افسر فرمانده به طرف اتوبوس دوطبقه شرکت واحد در مسیر شوش توپخانه آمد که در ترافیک مجبور شده بود بایستد. به راننده فرمان داد که به سمت جمعیت برود و آنها را زیر بگیرد. آن راننده فداکار که رضا استاد حسن بنا نام داشت ، خود سیاهپوش امام حسین ع و روزه دار بود وقتی مردم بی پناه و مظلوم را دید به آرامی پشت فرمان نشست و اتوبوس را به حرکت درآورد و با خونسردی بین مردم و ماموران در عرض خیابان قرار داد. او با این اقدام شجاعانه اتوبوس را جان پناه جمعیت کرد. افسر فرمانده که از این حرکت بسیار عصبانی شده بود خود را به او رساند و با یک گلوله مغز او را متلاشی کرد. بار دیگر سربازان ، تظاهرکنندگان را به رگبار بستند و باز همه روی هم ریختند. نیم ساعت بعد تعدادی آمبولانس آمد و مجروحان را برد و آن گاه چند کامیون ارتشی از راه رسید و بقیه اجساد را روی هم ریخت و برد. سراسر خیابان و جویها پوشیده از خون بود و کنار کوچه زغالی ها کوهی از کفش روی هم انباشته شده بود. آن محل تا شب در قرق ماموران بود و به کسی اجازه نزدیک شدن نمی دادند. بعدازظهر ، چند ماشین آبپاش آمد و خونها را شست . بعد از آن ، تظاهرات در شبهای دیگر محرم نیز ادامه یافت . دیگر کسی بخصوص در جنوب تهران مقررات منع آمدوشد شبانه را رعایت نمی کرد. تهران یکپارچه شور حسینی شده بود. تظاهرات شبانه و شعار بر فراز بامها به سایر شهرها هم سرایت کرد تا این که تاسوعا و عاشورا فرا رسید و راهپیمایی های عظیم آن ، مقبولیت جهانی رژیم پهلوی را یکسره از میان برد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها