در اتاق پذیرایی تعدادی زن و دختر نشسته‌اند. سه دختر در گوشه‌ای با هم می‌گویند و می‌خندند. زنی جوان آن سوتر بچه به بغل نشسته و در خود فرورفته، زنی میانسال در کنجی دیگربه این سو و آن سو نگاه می‌کند. همگی منتظرند نوبت‌شان برسد و به اتاق فال بروند. زن فالگیر در اتاق همراه مشتری خود نشسته و مشغول روکردن اسرار ناگفته زندگی آینده اوست. زن هرچه فالگیر می‌گوید حریصانه گوش می‌کند و آینده‌اش را در آنها می‌جوید. فالگیر حدود یک ربع برای او وقت می‌گذارد. زن دوست دارد باز هم از فالگیر سوال کند، اما فالگیر به او اشاره می‌کند که دیگر مشتری‌ها منتظرند و او باید هرچه زودتر اتاق را ترک کند. زن تراول 50 هزار تومانی را از کیفش بیرون می‌آورد، روی میز می‌گذارد و در حالی که ذهنش مشغول حرف‌های جذاب و امیدبخش فالگیر است، آنجا را ترک می‌کند. او می‌رود در حالی که می‌داند طبق عادت، به‌زودی به همین خانه باز خواهد گشت.این روزها تعداد فالگیرها هر روز بیشتر می‌شوند و درآمدشان هم هر چند وقت یک بار بالا می‌رود و از این راه ثروتمندتر می‌شوند، بدون این‌که درسی خوانده باشند یا زحمتی بکشند.
کد خبر: ۸۴۸۹۹۳

تا به حال فکر کرده‌اید در جامعه‌ای که هر سال تعداد بسیار زیادی جوان از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند و سطح سواد رو به فزونی است، چرا بازار فال و فالگیری روز به روز داغ‌تر می‌شود و پیشگویان به ظاهر حقیقت‌گو می‌توانند بر فکر مردم حکومت کنند؟ به‌راستی علت علاقه مردم به فال و فالگیری چیست؟ چرا حاضرند هزینه کلان به فالگیران بپردازند، اما برای حل مشکلاتشان به مشاور مراجعه نکنند؟ شما چه نظری راجع به فال گرفتن دارید؟ وقتی مشکلی در زندگی برایتان پیش می‌آید چه کار می‌کنید؟ آیا آن موضوع را با افراد دانا مطرح می‌کنید یا ترجیح می‌دهید در خلوت خود و فالگیر به راه‌حلی برسید؟ اگر خودتان اهل فال گرفتن نیستید، فکر می‌کنید علت باور مردم به فالگیران چیست و چه راه‌حلی برای این مسائل وجود دارد؟

جای خالی فرهنگ مشاوره

ـ آزاده زنی جوان و دارای مدرک کارشناسی است. او پنج سال پیش ازدواج کرده و بتازگی باردار هم شده است. آزاده به همسرش علاقه دارد، اما چون در دوران مجردی دختری لوس و عزیزدردانه بوده، گهگاه در زندگی زناشویی دچار مشکل می‌شود. جالب است که با وجود تحصیلات عالیه‌ای که همیشه خودش از آن دم می‌زند تحت هیچ شرایطی حاضر نیست برای حل مشکلاتش به مشاور مراجعه کند و ترجیح می‌دهد دوای دردش را از زبان فالگیر محله بشنود، اما این اشتباه تنها محدود به این زن جوان نمی‌شود.

به گفته دکتر علی شمیسا، روان‌شناس و استاد دانشگاه، هنوز که هنوز است با وجود رشد ظاهری تحصیل در کشورمان مساله‌ای به نام رسیدگی به روح و روان برای بسیاری از ما ایرانیان جانیفتاده است. این در حالی است که برای هر انسانی ضرورت دارد گهگاه به مشاور روان‌شناس سربزند و ناراحتی‌های روحی و مشکلات خانوادگی‌اش را با وی درمیان بگذارد.

وی می‌افزاید: زنی که با شوهرش مشکل دارد می‌تواند موضوع را با روان‌شناس مطرح کند تا با کمک او مساله ریشه‌یابی شود و زن بتواند با دردست داشتن راه‌حل، بهترین اقدام را انجام دهد. دختر جوانی که خواستگار ندارد و دوست دارد شوهر کند به جای آن که از فالگیرش بخواهد لای خطوط کج و معوج قهوه برایش خواستگاری ایده‌آل ببیند، می‌تواند از مشاور یا بزرگ‌تری دانا راهنمایی بگیرد تا متوجه شود ویژگی‌های یک دختر پسندیدنی از نظر اجتماع چیست و خود را به همان ویژگی‌ها مزین کند. فردی که می‌خواهد اوضاع مالی‌اش بهبود یابد به جای آن که از فالگیر بخواهد بگوید چند وقت دیگر از آسمان یک گونی اسکناس بر سرش فرود می‌آید باید از مشاوران مالی راهنمایی بگیرد و کتاب‌هایی در زمینه ثروت‌آفرینی مطالعه کند تا بداند کجای کارش نقایصی دارد و با برطرف کردن آنها، روال پول درآوردن و پس‌انداز کردن را بهبود دهد، اما خیلی‌ها ترجیح می‌دهند هیچ کدام از این روش‌های درست را انجام ندهند و پاسخ‌شان را از فال چای و قهوه و شمع و تاروت بگیرند.

حرف‌هایی‌که درست به نظر می‌رسد

منیژه می‌گوید اگر می‌گویید فالگیرها از آینده خبر ندارند، پس چرا فلان فالگیر در آن زمان آن حرف راست را به من گفت؟! چطور خیلی از حرف‌های او درست از آب درآمد، در حالی که کسی از آینده خبر نداشت. خوب، این هم حرفی است، اما اگر کمی دقت کنیم به‌راحتی متوجه اصل ماجرا می‌شویم.

دکتر شمیسا می‌گوید: فالگیرها روان‌شناسان خوبی هستند و دربرخورد با مردم خبره‌تر هم شده‌اند. آنها در روز ده‌ها مشتری دارند و دیگر دستشان آمده که افراد با روحیات مختلف چه خواسته‌ای از فالگیر دارند. وقتی فالگیر دهان می‌گشاید حرف‌های متناقض را با چنان ظرافتی بر زبان می‌آورد که اگر این نشد آن یکی رخ دهد و اگر آن هم نشد نوبت بعدی می‌شود. فالگیری به دختری می‌گفت: خودت کسی را می‌خواهی، اما به تو پیشنهاد می‌دهم به شخص دیگری هم مهلت بدهی. پسر جوان دیگری با قدی متوسط و وضع مادی نسبتا خوب به تو فکر می‌کند و به تو علاقه‌مند است، اما چون به او میدان نمی‌دهی، جرات جلو آمدن ندارد. کمی به حرف‌های فالگیر دقت کنید و ببینید کدام دختری است که نشود این حرف را تحویلش داد. پسری جوان با قد متوسط و وضع مادی نسبتا خوب بالاخره در حلقه ارتباطی هر خانواده‌ای هست. فالگیر هم هیچ تضمینی برای خواستگاری کردن آن پسر نداده و فقط گفته به تو فکر می‌کند و چون از تو رو نمی‌بیند جرات جلو آمدن ندارد. گفتن چنین حرف‌هایی به هیچ وجه سخت نیست.

وقتی‌کنجکاوی از‌حد بگذرد

شمسی خانم خیلی کنجکاو زندگی مردم بود. هر روز صبح که شوهرش پایش را از خانه بیرون می‌گذاشت تلفن را دستش می‌گرفت و تا عصر به این و آن زنگ می‌زد تا از آخرین اخبار به وقوع پیوسته در اقصی نقاط فامیل و آشنا و در و همسایه مطلع شود. حاضر بود بزرگ‌ترین گنجینه دنیا را با یک خبر داغ دسته اول که هنوز کسی نشنیده عوض کند تا نفر اولی باشد که می‌داند بتازگی در کنج خانه قوم شوهر چه اتفاقی رخ داده است. یک بار یکی از دوستانش نزد یک فالگیر رفت و شمسی خانم هم که دوست داشت بداند آنجا چه خبر است به همراهش راه افتاد و فال گرفت.

فالگیر هم که فهمیده بود با چه موجود کنجکاوی طرف است پای یمین و یسار را وسط کشید و آنچه دروغ در چنته داشت راجع به تمامی افرادی که در فامیل و دوست و آشنای شمسی خانم وجود داشتند، تحویلش داد. این حرف‌ها آن‌قدر به دل شمسی خانم نشست که احساس کرد زن فالگیر همان فرشته نجاتی است که آمده تا او را به آرزوهایش برساند. از آن به بعد مرتب سرزدن به فالگیر و اطلاعات گرفتن از او شد یک پای ثابت زندگی‌اش.

دکتر شمیسا، روان‌شناس می‌گوید: شاید باورتان نشود ولی هستند شمسی خانم‌هایی که برای کسب اطلاعات راجع به زندگی مردم پیش فالگیر می‌روند بی‌آن که به این فکر کنند که فالگیر این علم غیب را از کجا پیدا کرده که بتواند تمام اسرار جهان را داخل گوی جادویی‌اش مشاهده کند. فرد کنجکاو باید این نقطه ضعف شخصیتی‌اش را تشخیص دهد و به‌تدریج آن را از وجود خود حذف کند وگرنه با گذشت زمان این حالت در او پرورش می‌یابد و به یک بیماری جدی تبدیل می‌شود.

علاقه به شنیدن وعده‌های دروغ

افسانه می‌گوید: هر بار پیش شهلا فالگیر می‌روم جان می‌گیرم و شاد می‌شوم. از دست فامیل شوهرم ناراحتم و وقتی راجع به آنها سوال می‌کنم به من می‌گوید که چقدر بدبخت و بیچاره‌اند و تمام خنده‌هایشان ظاهری است.

فالگیرها به روحیه طرف مقابلشان توجه می‌کنند و طوری با او سخن می‌گویند که یا دلش را خنک کنند، به او امیدی واهی بدهند یا اطمینان بدهند اگر فلان اتفاق نیفتاده به فلان دلیل است. به این ترتیب آنها به هر نحوی که هست دروغ‌هایی شیرین تحویل مشتری خود می‌دهند. فرد شنونده معمولا با شنیدن سخنان فالگیر برای چندروز دلخوش می‌شود و آرام می‌گیرد و با حرف‌های امیدوارکننده‌ای که شنیده خوش می‌گذراند. اگر فالگیر متوجه شود مشتری‌اش با یکی از اقوام خود لج است سریع به او می‌گوید به تازگی چه اتفاقات بدی برای همان فرد افتاده و این شیرین‌ترین کلام برای مشتری بدخواه است. برای عده‌ای زندگی کردن با دروغ‌ها به مراتب شیرین‌تر از حقایق است.

بی‌برنامگی در زندگی

مهشید بیست و پنج ساله دارای مدرک لیسانس و بیکار است. چند جا دنبال کار رفته، اما رشته تحصیلی‌اش بازار کار چندانی ندارد و خودش هم مهارت خاصی بلد نیست، به همین دلیل هنوز نتوانسته شغل مناسبی پیداکند. او به آینده که نگاه می‌کند افق خاصی نمی‌بیند. نه قصد ادامه تحصیل دارد، نه می‌خواهد هنر یا مهارتی بیاموزد. تاکنون هم فرد مناسبی برای ازدواج پیدا نکرده است. این بی‌برنامگی و تنبلی کلافه‌اش کرده و آینده خود را در نقش و نگارهای دیواره فنجان قهوه مهتاج خانم فالگیر جست‌وجو می‌کند، اما این قصه محدود به مهشید نیست. دختران و پسران زیادی هستند که تلاش خاصی برای زندگی نمی‌کنند و به بهانه آن که کار برایشان پیدا نمی‌شود و همه چیز ناامیدکننده است زندگی بی‌برنامه و بی‌هدفی را برای خود پیشه کرده‌اند. در این قشر هم هستند عده زیادی که به فالگیر مراجعه می‌کنند تا ببینند در چند ماه آینده در زندگی‌شان چه اتفاقاتی می‌افتد و آیا بالاخره قرار است معجزه‌ای برای آنها رخ دهد یا خیر. پول زبان بسته‌شان را در جیب گشاد فالگیران می‌ریزند و نتیجه‌ای هم نمی‌گیرند. چراکه قرار نیست برای فرد بی‌برنامه و تنبل، معجزات ریز و درشت رخ دهد و هر کس خوشبختی را می‌خواهد باید هدفمند زندگی کند، برنامه‌ای جدی برای زندگی‌‌اش بریزد، سختکوش و تلاشگر باشد، در مقابل سختی‌ها و موانع مسیر موفقیت از پا نیفتد و آن‌قدر پیش برود که بالاخره بتواند قله‌های کامیابی را یکی پس از دیگری فتح کند.

سرگرمی اعتیادآور

یکی از همسایگان ما خانمی میانسال است که تمام فرزندانش ازدواج کرده‌اند و در زندگی خود موفق‌اند. به همین دلیل بار اول که به من گفت هرماه به فالگیر سر می‌زند از تعجب دهانم باز مانده بود. علت را جویا شدم و بعد دریافتم او این کار را از جوانی و دوران مجردی انجام می‌داده و چنان به فال گرفتن عادت کرده که قادر نیست ترکش کند. ناراحت‌کننده است، اما واقعیت دارد. وای به حال کسی که چند دفعه پیش یک فالگیر برود، فریب بخورد، از حرف‌هایی که می‌شنود لذت ببرد و کم‌کم این عادت در وجودش رخنه کند.

شاید برای شمایی که اهل فال گرفتن نیستید تعجب‌آور به نظر بیاید، اما هستند کسانی که مدت 30 سال است در شرایط مختلف زندگی‌شان و تجربه کردن فرازونشیب‌های روزگار، مراجعه به فالگیر را فراموش نکرده‌اند و مانند مواد مخدر به سخنان فریبنده‌ای که از فنجان قهوه و کارت‌های تاروت بیرون می‌آید و تحویلشان داده می‌شود دل بسته‌اند. هر کس مدتی به این سرگرمی نامناسب عادت کند، بسختی می‌تواند از آن دل بکند مگر آن که درجایی بر سر مساله‌ای به او ثابت شود این حرف‌ها چیزی جز بساط فریبکاری نیست.

آیا فالگیران خوشبختند؟

فالگیران ادعا می‌کنند همه چیز را می‌دانند و از تمام حوادث آینده دور و نزدیک باخبرند. پس باید خودشان هم از بهترین زندگی برخوردار باشند و دنیا به کامشان باشد. پس چرا ما کمتر فالگیر خوشبختی می‌بینیم؟ نسترن در بیست و یک سالگی ادعا می‌کرد که فالگیری دقیق و حرفه‌ای است و هرچه بر دیواره داخلی فنجان قهوه‌اش می‌بیند صددرصد درست است. او می‌گفت فکر می‌کرده جشن عروسی‌اش در ماه مهر است در حالی که فنجان قهوه آذر را نشان می‌داده و آخرسر هم همان درست از آب درآمده.

جالب است بدانید همان نسترن 13 سال بعد از ازدواج با داشتن یک فرزند از شوهر خود طلاق گرفت در حالی که کوچک‌ترین حق و حقوقی دریافت نکرد. چطور این خانم که ادعا می‌کرد از تمام اسرار آگاه است از آخر و عاقبت ازدواج خود اطلاع نداشت؟ اگر به کنه زندگی فالگیران بروید، می‌بینید آنها هم مثل همه انسان‌ها زندگی‌های متفاوتی دارند، بعضی‌ها خوشبختند و برخی هیچ رضایتی از زندگی خود ندارند. آنها با امید‌های واهی به دیگران دادن، زندگی خود را می‌گذرانند و داشته‌های مادی خود را افزایش می‌دهند. طبیعتا پولی که از این راه به دست بیاید، قرار نیست خوشبختی به همراه بیاورد.

خرافه‌گرایی

بالا برویم، پایین بیاییم، باید این را قبول کنیم هنوز که هنوز است میل به خرافات در قشرهای مختلف موج می‌زند. خیلی‌ها دوست دارند به این طریق سرگرم شوند یا خود را راضی می‌کنند که به زندگی‌شان اهمیت می‌دهند و می‌خواهند از اسرار و ناگفته‌ها مطلع شوند.

جالب آنجاست که فالگیرهای گرانقیمت‌تر از ارج و قرب بیشتری برخوردارند و مشتریان گمان می‌کنند آنها تمام اسرار عالم را می‌دانند. کافی است برای روکردن هر راز یک اسکناس حسابی جلوی دستشان قراردهی تا تو را از ناگفته‌های زندگی‌ات به ظاهر مطلع کنند.

گشتن دنبال مقصر

بیشتر ما عادت داریم وقتی اتفاقی ناخوشایند در زندگی‌مان رخ می‌دهد و اوضاع رنگی نامطلوب به خود می‌گیرد،به دنبال مقصر باشیم و متوجه شویم چه کسی عامل این وضعیت بوده است. خیلی‌ها وقتی زندگی زناشویی‌شان به هم می‌خورد می‌خواهند ببینند کدام عامل فتنه‌جویی آن را به هم زده یا وقتی ورشکسته می‌شوند کنجکاوند بدانند چه عوامل خارجی در این شکست دخیل بوده است. در حالی که وقت برنده شدن در هرچیز تنها عامل موفقیت، خودشان هستند و بس. این عده نزد فالگیر می‌روند تا بهتر بفهمند چه کسی عامل بدبختی‌های آنها شده. فالگیر هم که رگ خواب آنها را بلد است زنی با فلان ویژگی‌های ظاهری از فامیل و مردی با بهمان شرایط زندگی در فلان شهرستان را مقصر قلمداد می‌کند. دل مشتری خوش می‌شود که حالا دیگر مقصر بدبختی‌هایش را شناخته است. در حالی که هر کس خودش عامل برد و باخت‌های زندگی‌اش است و بهتر است این را متوجه شود تا دیگر در مراحل بعدی، اشتباهاتی مشابه را تکرار نکند.

نبود تفریح مناسب

چند دختر جوان حدود بیست و دو سه ساله، تحصیلکرده، زیبا و شاداب دسته‌جمعی نزد فالگیر می‌روند، ساعتی را خوش می‌گذرانند، مشتی وعده‌های سر خرمن می‌شنوند، جیب یک نفر را پر می‌کنند و پس از آن به خانه برمی‌گردند.

این برنامه ماهانه آنهاست. با هم برنامه‌ریزی می‌کنند نزد فالگیر قهوه بروند، هزینه‌ای را متقبل شوند، کمی بخندند و به خیال خودشان تفریح کرده باشند، بی‌توجه به این که این تفریح می‌تواند چه تاثیرات بدی در عمق روحشان بر جای بگذارد. آنها می‌توانند با هم به موزه و نمایشگاه یا سینما بروند تا بخشی از هنر را دستمایه زنگ تفریح زندگی‌شان کنند، اما ترجیح می‌دهند سراغ فال و فالگیری بروند که نتیجه‌ای جز تخریب روح و روان آنها ندارد. این دست خود ماست که چه زنگ تفریحی را برای زندگی‌مان در نظر بگیریم.

اندیشه نکردن به انجام‌ کار

فائزه تعریف می‌کند: «یک بار همراه دوتا از دوستانم نزد فالگیر همیشگی‌مان رفته بودم. ما تقریبا ماهی یک بار پیش او می‌رفتیم و از حرف‌هایش کلی لذت می‌بردیم. دختری جوان در گوشه‌ای از آن یکی اتاق فالش را گرفت و رفت. وقتی او رفت فالگیر نزد ما آمد و گفت: برای این دختر دعا کنید. خیلی بدبخت است. پرسیدیم چرا؟ گفت اخیرا با پسری رابطه داشته و حالا پسر زیر بار ازدواج با او نمی‌رود و این دختر هم می‌گوید پدرش قصد دارد او را به یکی از بستگان شوهر دهد. حرف‌های فالگیر مانند پتکی بر سرم کوبیده شد. با خود فکرکردم آیا این دختر بدبخت خبر دارد فالگیر که ظاهرا محرم اسرارش است تمام نکات ریز و درشت زندگی‌اش را در اختیار دیگران قرار می‌دهد؟

فالگیرها چگونه در این شغل‌جا می‌افتند؟

برای رسیدن به هر شغلی باید دوره دید و مهارت کسب کرد، اما آیا این قانون شامل فالگیری هم می‌شود؟ فریماه زنی 35 ساله است که از دانشگاه مدرک کارشناسی مترجمی زبان گرفته، اما چیز زیادی از رشته تحصیلی خود نیاموخته و سال‌هاست به فالگیری مشغول است.

او بشدت در این کار موفق است و درآمد خوبی دارد. وقتی از او راجع به چگونگی جاافتادنش در این کار سوال می‌کنم، می‌گوید: از هنگامی که بچه بودم بساط فال قهوه در خانه ما پهن بود و من در این فضا بزرگ شدم. خواهرانم برای دوست و آشنا فال می‌گرفتند، اما بابت آن پولی دریافت نمی‌کردند. من در دانشگاه زبان خواندم، اما هیچ وقت درسم خوب نبود و نتوانستم شغلی خوب در این زمینه پیدا کنم. در عوض در همان دوران دانشگاه از میان همکلاسی‌هایم مشتریان زیادی جمع کردم. برای ترجمه یک صفحه باید چهار ساعت وقت بگذارم و چند هزار تومان پول بگیرم، در حالی که سه برابر همین پول را بابت ده دقیقه حرف زدن از مشتریانم می‌گیرم و از کارم هم لذت می‌برم.

نکته جالب حرف‌های فریماه آنجاست که خودش هم حرف‌هایش را واهی و نادرست می‌داند. وقتی از او می‌پرسم چطور می‌تواند مشتری‌ها را از خود راضی نگه دارد، با خنده می‌گوید کار ما همین است. ما با کمی صحبت با مشتری متوجه می‌شویم او دوست دارد چه چیزهایی بشنود و همان‌ها را تحویلش می‌دهیم.

به گفته دکتر شمیسا، فالگیرها روان‌شناسان خوبی هستند و حرف‌هایی می‌زنند که طرف مقابل را مجاب می‌کند. اگر فالگیری به مشتری خود انرژی منفی بدهد، قطعا آن مشتری دیگر سراغش نمی‌رود، اما فالگیر بخوبی می‌داند باید حرفی به مشتری بزند که او حس خوبی پیدا کند و حتی اگر اخبار ناخوشایند به او می‌گوید، باید ‌همراه یک سری راهکارهای موهومی و خبرهای خوشحال‌کننده از جنس دیگر باشد.

چند نوع فال وجود دارد؟

مونا دوست داشت با پسرعمه‌اش ازدواج کند، اما هرچه به زمین و زمان می‌زد پسرعمه محترم از او خواستگاری نمی‌کرد. دوستش ندا به او پیشنهاد کرد: بیا با هم پیش فلان فالگیر برویم تا تو را از جزئیات ماجرای پسرعمه‌ات آگاه کند. مونا گفت: تاکنون پیش ده فالگیر رفته‌ام و هیچ کدام نتوانسته‌اند روشی درست و حسابی به من ارائه کنند. ندا جواب داد: موناجان این فالگیر کارش چیز دیگری است. او به جز فال قهوه، فال شمع و سیگار هم می‌گیرد. قیمت این دو فال او بسیار بالاست، اما آینده را بدرستی پیش‌بینی می‌کند. اگر سراغ بساط فالگیرها بروید با فال‌هایی آشنا می‌شوید که تاکنون اسمشان را نشنیده‌اید و متعجب می‌مانید که بار اول از کدام دکان سر در آورده‌اند. قهوه، چای، عدد، کارت، شمع، سیگار، تاروت، نخود و چند فال عجیب و غریب دیگر که برای هر کدام ادعایی بیش از دیگری می‌شود. یکی می‌گوید برای گرفتن فال سیگار باید سیگار را بکشی و دودش را به سمت یک شیشه بگیری تا نقش و نگار بیندازد. دیگری خاکستر سیگار را ابزار پیشگویی می‌کند و سومی فنجان را مرطوب می‌کند و از مشتری می‌خواهد سیگارش را داخل آن بگیرد. این طور که معلوم است فالگیرها با یکدیگر بر سر چگونگی گرفتن فال توافق ندارند و هر روش پیشگویی، ابداع دست خود آن فالگیر نابغه است. یک بار یک فالگیر می‌گفت من با ته مانده آب هویج مشتری ام به او حرف‌هایی زدم که زندگی‌اش را زیرورو کرد.

قیمت فال چند است؟

از چند نفر که مشتری پروپاقرص فال هستند راجع به نرخ فال سوال می‌کنم و اطلاعات جالبی دستگیرم می‌شود. در خیابان وحیدیه فال قهوه 20 هزار تومان، تهرانپارس 40 هزار تومان و نیاوران 70 هزار تومان است. بعضی فالگیرها ابتدای راهند و هنوز در مرحله جلب مشتری به سر می‌برند. به همین دلیل چیزی حدود نیم ساعت برای مشتری وقت می‌گذارند و با صبر و حوصله به تمام سوال‌ها و نیت‌های مشتری پاسخ می‌دهند، اما آن دسته از فالگیرها که دیگر بار خود را بسته‌ و توانسته‌اند عده قابل توجهی مشتری را به خود وابسته کنند برای یک مشتری حداکثر ده دقیقه وقت می‌گذارنند و بلافاصله سراغ نفر بعدی می‌روند.

فالگیر حرفه‌ای به طور متوسط روزانه 30 مشتری دارد و از هر کدام 50 هزار تومان دریافت می‌کند در حالی که برای هر مشتری فقط ده دقیقه وقت گذاشته و یک فنجان قهوه ریخته است. مشتری‌ها هم براحتی و با رغبت پول پرداخت می‌کنند تا حرف‌های امید‌بخش و غیرواقعی از او بشنوند.

لیلا رعیت

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها