ماجرا از کجا شروع شد؟
من همیشه بلندپرواز و نامعقول به زندگی مینگریستم. دوست داشتم پلههای زندگی را زودتر و در یک چشم بههمزدنی طی کنم و همین موضوع باعث شد از آغاز ناگهان به پایان برسم، به پایان آرزوها. تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم و بعد از آن مجبور شدم برای همیشه ترکتحصیل کنم. پدرم راننده کامیون بود و بر اثر تصادف از بین رفت و سایه یتیمی در نوجوانی بر سرم افتاده شد و برای امرار معاش زندگی مجبور شدم به کارهای مختلف مشغول شوم، از نوکری گرفته تا دستفروشی.
چند خواهر و برادر داری؟
یک خواهر و یک برادر.
مادرت هم کار میکرد؟
اوایل نه، ولی بعدها که هزینه زندگی بیشتر شد، او هم مجبور شد کار کند تا بتواند بچههایش را سر و سامانی دهد. او همیشه مادر خوبی بود. گرچه من فرزند خوبی برای او نبودم.
چرا فکر میکنی فرزند خوبی برای مادرت نبودی؟
نمیدانم. دوست داشتم انتقام خودم را از همه بگیرم. فقر و بدبختی را دشمنی میدانستم که نمیتوانستم بسادگی با آن کنار بیایم. به همین دلیل بعد از مدتی هر کاری کردم تا بتوانم از این زندگی فقیرانه نجات پیدا کنم و برای خودم کسی بشوم، ولی افسوس که همهاش سراب بود.
چه کارهایی منظورت است؟
هر اسمی میخواهی روش بذار. چون به قول معروف سیر از گرسنه هیچ گاه خبر ندارد. من و خانوادهام در دریای فقر غوطهور بودیم. کسی درد ما را نمیفهمد، به دریا رفته میداند مصیبتهای دریا را!
سابقه هم داری؟
میشود کسی را پیدا نکرد که سابقه نداشته باشد، یکی مثل من سابقه سرقت و مصرف مواد دارد، دیگری هم سابقه ظلم و پایمال کردن حق مظلوم را.
ولی همه فقیرها دست به کارهایی که تو زدی نمیزنند، قبول داری؟
بله. قبول دارم، ولی سرنوشت زندگی من چنین شد. من هیچگاه منکر ندانمکاریها و اشتباهات خودم نیستم. شاید هم تقدیر بخت من، جز این سرنوشت تلخ چیز دیگری برایم به ارمغان نداشت. از بچگی مادرم همیشه میگفت:
گلیم بخت کسی را که بافتهاند سیاه/ به آب زمزم و کوثر سپید نتوان کرد
از چه هنگامی شروع به مصرف مواد کردی؟
دقیق به خاطر ندارم. شاید از وقتی که پدر دیگر به خانه برنگشت یا هنگامی که مادر برای سیر کردن شکم فرزندان خود، ظلم زمانه را به جان خرید و سخنی نگفت، شاید از آن زمانی که خواهرم به دلیل تنگدستی خانواده نتوانست جهیزیهای آبرومندانه داشته باشد و طعنه و زخم زبان دیگران گل وجودش را خشکاند و هزاران شاید دیگر.
از نحوه آشناییات با سپیده بگو؟
از طریق چت کردن با او آشنا شدم.
با او دیدار هم داشتی؟
بله. پس از دوستی اینترنتی، توانستم اعتماد او را جلب کنم و از طریق تلفن هم با او ارتباط داشته باشم. رابطهمان صمیمی شد. سپیده چندین بار به شهر ما آمد و من هم چندین بار زمانی که شوهرش سرکار بود، نزد او رفتم.
چه اطلاعاتی از سپیده داشتی؟
همه چیز. از نحوة ازدواجش که چندان مایل به این ازدواج نبوده و به اصرار خانوادهاش تن به ازدواج با همسرش رضا داده تا خیلی چیزهای دیگر از قبیل عکسهای خصوصی، فیلم و... .
سپیده فرزند داشت؟
نه. میگفت چون شوهرش را دوست ندارد برای همین تمایلی به داشتن فرزند ندارد.
او را دوست داشتی؟
در ابتدا نه، ولی رفته رفته عشق سپیده در دلم نشست و بسیار به او علاقهمند شدم.
چه شد که دست به قتل همسر سپیده زدی؟
من قصد چنین کاری را نداشتم و تنها میخواستم سپیده طلاقش را از همسرش بگیرد و با هم ازدواج کنیم.
پس چرا این کار را نکردید؟
سپیده میگفت دوست ندارد مهر طلاق در شناسنامهاش بخورد و به عنوان زنی مطلقه شناخته شود.
نقشه قتل رضا را چه کسی کشید؟
سپیده نقشه را طراحی کرد و یک کلید یدک از خانهاش به من داد و قرار شد زمانی که در خانه خواب است، به من اطلاع دهد و سراغ او بروم و کارش را تمام کنم.
همین کار را هم کردی؟
سپیده زنگ زد و گفت به بهانهای به خانه پدرش رفته و شب همسرش در خانه تنهاست. من هم نیمههای شب به منزل آنها رفتم و با ضربات چاقو، رضا را در خواب کشتم.
بعد از قتل چه کردی؟
قرار شد مدتی به یکی از استانهای جنوبی بروم و پس از افتادن آبها از آسیاب و آرام شدن اوضاع نزد سپیده برگردم و با یکدیگر زندگی مشترکمان را شروع کنیم.
چطور دستگیر شدی؟
پس از مدتی سپیده با من تماس گرفت و گفت اوضاع آرام است و دوست دارد که به دیدنش بروم و من هم همین کار را کردم و وقتی نزد سپیده رفتم، با ماموران روبهرو شدم. سپیده در جریان تحقیقات پلیس مجبور به اعتراف شد و همه چیز را فاش کرده بود.
پشیمان نیستی؟
پشیمانی دگر سودی ندارد.
چرا سعی نکردی به جای ارتباط پنهانی با سپیده با دختری ازدواج کنی و بیدردسر زندگی کنید؟
چه کسی به یک فرد معتاد بیکار دختر میدهد. سپیده هم بعد از دستگیری ادعا کرد قصد نداشته با من ازدواج کند و هدفش کشتن شوهرش بوده است. من هم قربانی شدم.
هشدار کارشناس پلیس
بیتردید زندگی آمیختهای از حوادث گوناگون است که انسانها باید همواره خود را برای مقابله با آن آماده کنند و هیچ گاه روحیه خود را از دست نداده و راههای نابهنجار را برای حل مشکلات خود و رسیدن به آرزوها انتخاب نکنند. ازدواج یکی از مهمترین فرآیندهای تصمیمگیری هر فرد در طول زندگیاش است که میبایست هر فردی با شناخت کامل و به دور از احساسات زودگذر و براساس آموزهای دینی و فرهنگی جامعه خود قدم در مسیر آن بگذارد و از آن تنها به عنوان وسیلهای برای تغییر شرایط موجود و رهایی از مشکلات استفاده نکند.
آرمان برای برونرفت از مشکلاتش به ارتباطی پنهانی و نابهنجار از طریق شبکههای اجتماعی تن داده بود که نه تنها مشکل او را حل نکرده بلکه او و خانوادهاش را در سرابی دیگر فرو میبرد و اگر تا دیروز آرمان تنها با فقر مالی و اعتیاد دست به گریبان بود و از مشکلات خود و خانوادهاش رنج میبرد، حالا دیگر خانواده او میبایست تا یک عمر بار روانی عمل گناهآلود او را به دوش بکشند. استفاده بهینه از امکانات و نهادینه کردن فرهنگ بکارگیری شبکههای اجتماعی نیز از ضروریات جامعه امروزی ماست که نهادهای مسئول و متخصصان، شناخت کافی از این قبیل امکانات را در اختیار کاربران قرار دهند و آنان را با انوع فواید و تهدیدات فضاهای مجازی آشنا کنند تا والدین با داشتن آگاهی بتوانند فرزندان خود را نسبت به فرهنگ صحیح استفاده از شبکههای اجتماعی گوناگون آشنا کنند و به سهولت به هر فضای مجازی اعتماد نکنند.
سید مجتبی میری هزاوه / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
من نمیفهمم چرا بی فكری،نادانی،پلیدی،.... و هر مشگل دیگه ای كه از خودمون سر میزنه را گردن شبكه های اجتماعی میندازیم.هر وسیله ای را هم كه بود ازش استفاده كنیم خطرناكه .برای نمونه همین خودرو پراید كه بالفطره عامل قتاله هست اگر با سرعت مناسب باهاش رانندگی كنید اتفاقی نخواهد افتاد.