آیا باید به تمام عقاید احترام گذاشت؟!

جغرافیای لایک‌ها و دیس لایک‌ها

پیشداوری، آدم‌ها را متعصب و غیرمنطقی می‌کند

ترک واقعیت با پیشداوری

اگر به درون خود بازگردیم تصدیق خواهیم کرد مجموعه‌ای از باورها نسبت به یک قشر، دسته‌ای از مشاغل مجموعه‌ای از عقاید، آدم‌ها و دوره‌ای تاریخی‌ در ما وجود دارند، که بر پایه استواری بنا نشده‌اند.
کد خبر: ۸۳۱۵۷۳
ترک واقعیت با پیشداوری

خیلی از باورهای ما برآمده از خاطرات تلخ یا شیرینی است که از یک اتفاق داریم یا مثلا ناشی از شناخت خودمان از یک فرد است که به عده کثیری گسترش یافته است. مثلا نسبت به یک قوم یا نژاد پیشداوری کلی داریم؛ چرا که زمانی از برخورد با یکی از اهالی آن قوم خاطره‌ای بد پیدا کرده‌ایم، به همین دلیل تصور می‌کنیم همه افراد آن قوم یا ولایت خصوصیات اخلاقی مشابه دارند.

یک عقیده را بد می‌شماریم، چون پدرمان یا دوستی که بر ما نفوذ داشته نسبت به آن عقیده بدگمان بوده است.

یک رفتار را غلط می‌پنداریم چون عده‌ای در طول تاریخ نسبت به آن بدگمان بوده‌اند. با این اوصاف خیلی از باورها و عقاید ما برآمده از نگاهی سطحی و ساده‌انگارانه به یک مسأله است و برآمده از تعمیم‌های شتاب‌زده‌ای که تجربه منفرد و خاص ما را به همه موقعیت‌ها و تجربه‌های مشابه گسترش می‌دهد.

این نوع از مواجهه با امور به پیشداوری در مراودات و تعاملات اجتماعی منجر می‌شود.

محدودیت‌های پیشداوری

پیشداوری ما را از یکسری امور بازمی‌دارد. وقتی پیش از آشنایی تصمیم خود را درباره فرد و عقیده‌اش گرفته‌ایم دیگر حرف‌های او را نمی‌شنویم، رفتارهای خوب و بد او را که همسو با عقاید ما نیست نمی‌بینیم. یعنی آن قسمت از حرف‌های او را که خوب نیست، خوب می‌پنداریم چون پیشداوری مثبتی از فرد داریم یا حرف‌های خوب او را بد تعبیر می‌کنیم، زیرا ذهن ما قضاوت از پیش مشخصی دارد که با آدمی صحبت می‌کند که نمی‌تواند عقاید خوبی داشته باشد. این پیشداوری‌ها اغلب در تصمیمات سخت و انتخاب‌های دشوار باعث عدم تسلط انسان بر واقعیت و تفسیری غلط از مسائل می‌شود. پیشداوری به کسی اجازه نمی‌دهد خود را اصلاح کند و نسخه آدم‌ها را به شکلی غیر‌قابل انعطاف، پیچیده است.

یکی از بدترین انواع پیشداوری‌ها، پیشداوری فرد درباره خودش است. بسیاری از آدم‌ها حتی درباره خودشان پیشداوری می‌کنند، مثلا چون در جایی در بیان اعتقاد خود یا احساسشان موفق نبوده‌اند چنین نتیجه می‌گیرند که اساسا انسانی نیستند که بتوانند نظر خود را بیان کنند و احساس کمبود و شکست می‌کنند. حال آن‌که شاید آن موقعیت، موقعیتی استثنایی بوده که نباید به همه موقعیت‌ها و شرایط و به کل استعدادها و توانایی‌ها تعمیم‌اش داد.

رذیلت‌های پیشداوری

پیشداوری به جمود و تعصب هم منجر می‌شود. عقایدی که برآمده از عقلانیت هستند همواره با دلایل خود توضیح داده می‌شوند و اگر دلایل باطل شوند آن عقیده هم باطل می‌شود. انسانی که انتخاب‌هایش را بر اساس عقل و استدلال انجام می‌دهد، همواره آمادگی باطل شدن اعتقاد خود را بر اساس زیرسؤ‌ال رفتن دلایل خود دارد، اما انسانی که عقایدش مبتنی بر استدلال عقلی نیست، بر اساس پیشداوری با چیزها برخورد می‌کند و این به معنای جمود و تعصب خواهد بود. پیشداوری‌ها بیشتر مبتنی بر شنیده‌ها هستند. به ما چنین باورانده شده که درباره انسانی که بلند می‌خندد قضاوت نادرستی کنیم و او را سبک سر بپنداریم، حال آن‌که هیچ دلیلی مبنی بر ارتباط سبکسری با بلند خندیدن نیست. این صرفا باوری غیر‌منطقی است که چون فاقد حجت و دلیل است، انسان را به تعصب و زور وا می‌دارد.

پیشداوری و حقوق دیگران

پیشداوری، حقوق انسان‌ها را هم به‌خاطر آنچه هستند و هم به خاطر آنچه ممکن است بشوند، پایمال می‌کند. بابت آنچه هستند حقوق را پایمال می‌کند؛ چرا که به جای دیدن آنچه هستند پیشداوری‌ها و باورهای ما تعیین‌کننده خواهد بود، نه آنچه حقیقتا یک فرد است و هم این که تغییر را در آنها به رسمیت نمی‌شناسد.

ممکن است زمانی با کسی روبه‌رو شویم که رفتار و فکر و باوری که پیشتر داشته تغییر کرده است؛ اما قضاوت گذشته ما او را همان گونه‌ای ارزیابی می‌کند که پیشتر بوده است. پس نمی‌توانیم تغییرات فرد را درک کنیم و نو شدن او را بپذیریم. برای انسانی که با افکار از پیش تعیین‌شده با دیگران روبه‌رو می‌شود منحصر به‌فرد بودن موقعیت‌ها و تجربیات هر فرد غلط و نادرست درک می‌شود. از سوی دیگر انسان در رویدادها و تجربیات دچار تحول و دگرگونی می‌شود و این تحولات و دگرگونی می‌تواند به انسان جدیدی منتهی شود که پیشداوری این حق را از او سلب می‌کند.

نتایج اجتماعی پیشداوری

اغلب برای جوامع نسخه‌ای می‌پیچند و این نسخه را درمان دردهایش می‌پندارند؛ اما بسیاری از این نسخه‌ها ناشی از پیشداوری است. برای مثال بسیاری از شعارها مبنی بر تقدیر تاریخی یا پیش‌بینی آینده مبتنی بر تجربیاتی محدود از خود تاریخ یا برداشت‌هایی از رفتار عمومی است.

اینجا پیشداوری اجازه درک تغییرات و اتفاقات دگرگون شونده را به فرد نمی‌دهد. برای همین انقلاب‌ها و جنبش‌های اجتماعی اغلب از نگاه پیشگویان اجتماعی می‌گریزد؛ چرا که آنها درباره جامعه پیشداوری می‌کنند و بر‌اساس واقعیت رخدادها درباره آنها نظر نمی‌دهند. حال آن‌که بسیاری از رفتارها و رخدادهای عمومی محصول تغییرات ناگهانی و رفتارهای آنی و خاصی است که بر اساس واقعیت‌هایی رخ می‌دهد که با هیچ پیشداوری و پیشگویی خاصی همخوانی ندارد.

فایده پیشداوری نکردن

پیشداوری نکردن دایره قضاوت‌ها و نتیجه‌گیری‌های شتاب زده ما را کوچک می‌کند و این کوچک سازی کمکی است به این که خود و دیگری را بهتر درک کنیم، کمتر سخن غلط بگوییم و در ارتباط خود با دیگران موفق‌تر و مهربان‌تر باشیم. پیشداوری ما را از عجولانه قضاوت کردن و بدبینی نجات می‌دهد و در عین حال اجازه نمی‌دهد گول بخوریم و ساده‌انگار باشیم، چرا که رفتارها را تجربه می‌کنیم و می‌بینیم و بعد تصمیم می‌گیریم.

پیشداوری درست شبیه عشق است. ما وقتی عاشق کسی می‌شویم از دیدن معایب او عاجزیم. تصور می‌کنیم آن که معشوق ماست در نهایت کمال، جمال و جلال است و هر عیبی از سوی هر انسانی هر چند منصف و عادل ما را برمی‌آشوبد و عصبانی می‌کند.

عشق کور است و پیشداوری موجب کوری می‌شود. همان‌طور که در عشق باید واقعیت‌ها را در نظر گرفت و سپس تن به زندگی داد، در رابطه با دیگری و چیزها هم باید بدون پیشداوری به واقعیت تن داد تا از اشتباهات ما کم شود.

انتخاب و پیشداوری

پیشداوری چشم ما را در دیدن واقعیت کم‌سو می‌کند. اجازه نمی‌دهد ببینیم و بفهمیم واقعیت چیست و چه کارکردی دارد؛ مثلا در مواجهه با یک شئ پیشداوری به ما اجازه نمی‌دهد آن شئ و نقاط منفی و مثبت آن را بشناسیم. در همین خصوص پیشداوری اجازه کشف و فهم نسبت واقعی ما با چیزها را هم خواهد گرفت برای مثال اجازه نخواهد داد بفهمیم مثلا رشته پزشکی به درد ما می‌خورد یا نه و می‌تواند خواسته‌های ما از یک رشته دانشگاهی را پاسخ دهد یا خیر. پزشکی را انتخاب می‌کنیم، زیرا فکر می‌کنیم پزشکانی که دیده‌ایم همه موفق هستند. پس پیشداوری، هم اجازه دیدن واقعیت بیرونی را می‌گیرد و هم غباری می‌شود که اجازه فهمیدن واقعیت خودمان را به خودمان نمی‌دهد.

علیرضا نراقی

دین و زندگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها