رعایت قانون، زندگی را آسان‌تر می‌کند

قانون، آزادی است

این سوال دیگر بسیار تکراری شده است. چرا آن‌قدر که باید و شایسته تاریخ و موقعیت‌مان است توسعه نیافته‌ایم؟ این سؤالی است که برخی از ما از صد سال پیش در پی پاسخ به آن هستیم. از خود می‌پرسیم چرا عقب مانده‌ایم؟ حتما برای شما هم زیاد پیش می‌آید که صبح شنبه برای شروع یک هفته خوب از خانه بیرون بزنید و به خیابان نرسیده احساس کنید در جامعه منظمی زندگی نمی‌کنید. از این عصبانی شوید که برخی به قانون بی‌اعتنا هستند.
کد خبر: ۸۲۸۹۵۱
قانون، آزادی است

این روند در مترو،اتوبوس، محل کار صف ناهار و... ادامه پیدا می‌کند و تازه شب که به خانه می‌رسید و اخبار، قطاری از خبرهای ناگوار را جلوی چشمتان می‌آورد می‌شنوید که از مردم عادی تا برخی شخصیت‌های معروف و مهم در پی گریز از قانون بوده‌اند. می‌شنوید که عده‌ای در جاده به دلیل سرعت و سبقت غیرمجاز موجب مرگ و معلولیت خود و عده‌ای دیگر شده‌اند و شخصی با زیر پا گذاشتن قانون به ثروت رسیده و عده‌ای را بدبخت کرده و به اقتصاد کشور آسیب رسانده است. همه این اخبار به شما این احساس را می‌دهد که زندگی شما میان تهدیدات ناگواری قرار دارد. تازه اینها به شرطی است که خود شما آدم منضبطی باشید و قانون را رعایت کنید. هستند اشخاص زیادی که قانون را دوست دارند برای این که دیگران به آن عمل کنند نه خودشان.

آدم که بدبین باشد ممکن است فکر کند هیچ کس به‌اندازه‌ای که شایسته است به نظم شهر خود کمک نمی‌کند و همه به‌گونه‌ای به دنبال این هستند که از راه راحت و غیرمتمدنانه به اهداف خود برسند و توجهی به قوانین حاکم بر جامعه نمی‌کنند. امروز انواع دوربین و فراوانی مأموران پلیس و مجازات و تشویق برای رعایت قانون نشان می‌دهد قانون و رعایت آن در جامعه ما هنوز جا نیفتاده است. جانیفتادن به این معناست که ما به‌طور طبیعی در شهر قانون را صد درصد رعایت نمی‌کنیم. برخی از ما به فکر نقطه‌های کوری هستیم که از چشم پلیس، دوربین و... دور بماند؛ چرا که قانون را یک مانع می‌پنداریم، مانعی که در نبودش می‌توان رها بود، راحت‌تر زندگی کرد و لذت برد؛ اما چرا چنین تصور غلطی از نبود قانون داریم؟

چرا قانون کمتر رعایت می‌شود؟

حدود صد سال پیش یک آدم خیرخواه دنبال این بود که چرا سرزمینش نابسامان و زندگی مردمش نامناسب است. نامش میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله بود. او پس از تحقیق در اوضاع و احوال جامعه و زمان و همچنین ملل دیگر و باورها و اعتقادات ما، به این نتیجه رسید که همه مشکلات ما در یک کلمه خلاصه می‌شود: قانون. برای همین رساله‌ای نوشت به نام یک کلمه که مقصودش از آن یک کلمه، قانون بود. میرزا یوسف‌خان در آن رساله که اکنون هم در بازار کتاب هست نوشت: به خود می‌گویم با این که بنیان دین اسلام بر عدل و انصاف است و با این که در چندین جای قرآن مجید، خدای تعالی عدل را ستوده و سلاطین و حکام اسلام هیچ وقت منکر عدل نبوده‌اند، پس چرا ما چنین عقب‌مانده و چرا این‌طور از عالم ترقی خود را دورتر داشته‌ایم؟

میرزا پاسخ را در قانون پیدا می‌کند و می‌گوید مشکل ما از همه قشر و طبقه و دسته‌ای به این برمی‌گردد که قانون اجرا نمی‌شود تا براساس آن عمل کنیم و روابط خود با خود و خود با حاکمان را در آن قالب درک کنیم. قانون می‌توانست این زندگی نابسامان را سامان بخشد، چرا که از هرج و مرج، مزاحمت ایجاد کردن آدمیان برای یکدیگر و ناحق شدن حق و گسترش بی‌عدالتی جلوگیری می‌کند. این منشأ قانون است؛ ضمانتی برای این که مردم نه بر اساس امیال صرف، بلکه براساس منافع هر کدام و منافع مشترک جامعه با هم ارتباط داشته باشند، کسی نتواند به هر دلیل حقوق دیگری را پایمال کند و نظم و هماهنگی بر جامعه حاکم باشد.

قانون در این حالت همه را مقید می‌کند، بر همه نظارت دارد و برای رساندن انسان و جامعه به تعالی الزامی است. پس احتمالا با وجود قانون، صبح‌ها احساس نمی‌کنید وارد یک فضای بی‌نظم و خطرناک شده‌اید و هر لحظه ممکن است کسی حق شما را پایمال کند و خلاصه از نظم حاکم بر آدم‌ها و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید احساس خوشایندی دارید.

آیا قانون محدودیت است؟

قانون مجموعه‌ای از هنجارها و دستورالعمل‌ها برای زندگی در جامعه است. قانون است که تعیین می‌کند هر کس تا چه حدودی باید در به‌دست آوردن نفع خود پیش برود و چگونه باید این نفع را در امور مختلف تعقیب کند. هیچ‌کس نمی‌تواند این دستورالعمل را زیر پا بگذارد؛ چرا که اگر قانون فکر شده و درست باشد، زیر پا گذاشتن آن به معنای زیرپاگذاشتن دست کم حق یک نفر دیگر است. گاه حتی این خلاف چنان است که حق یک دسته زیادی از مردم و حتی یک ملت را زیر پا می‌گذارد.

در جامعه‌ای که قانونی برای تنظیم روابط و قواعد لازم وجود نداشته باشد، هر لحظه امکان این هست که حق افراد مورد تجاوز قرار گیرد و این در نهایت محدودیت، خشونت ونبود امنیت را برای کل جامعه به بار خواهد آورد. محدودیت برای این که بی‌قانونی باعث می‌شود صاحبان قدرت بر ضعیفان حاکم شوند و هر طور که می‌خواهند آزادی آنها را سلب کنند و همچنین مال و جان آدم‌ها بر اساس میثاقی مشترک محافظت نشود. پس قانون نوعی دستورالعمل برای آزادی است. برای این که بتوانیم با رعایت چند اصل مورد توافق و کلی، زندگی بهتر، ساده‌تر و رهاتر و در مواجهه با اختلافاتمان مرجعی مورد توافق برای رجوع داشته باشیم.

آیا قانون بد‌لازم‌الاجراست؟

برخی می‌گویند قانون کور است، چرا که برای روحیات اشخاص مختلف طراحی نشده است و همه موقعیت‌های انسانی را در بر نمی‌گیرد، از روان‌شناسی و احساسات لحظه‌ای جداست و متکی است بر عمومیت و عقل کلی. حال ممکن است در برخی لحظات به نظرمان برسد یک قانون خاص که به ما تحمیل می‌شود، قانون خوبی نیست؛ آزار دهنده است؛ متوجه شرایط و احوال فرد نیست و حتی تاریخ گذشته است و با زندگی زمانه ما همخوانی ندارد. ممکن است واقعا هر یک یا مجموعه‌ای از این اشکالات درباره یک قانون صادق باشد. اما این را چگونه می‌توان فهمید؟ ممکن است هر قانونی در یک لحظه برای من نامناسب باشد و با منافع کوتاه یا بلند‌مدتم همخوانی نداشته باشد؛ اما این بیشتر تفسیر شخصی است و به معنای غلط بودن قانون نیست. چه زمان می‌توان قانون بد را تشخیص داد؟ واقعا زمانی غلط بودن یک قانون آشکار و ثابت می‌شود که کامل اجرا شود و مجموعه تجربیات غلط بودنش را نشان دهد، نه این که اجرا نشود و براساس تفاسیر شخصی و فردی هر یک از ما که ممکن است تخصصی و دقیق هم نباشد، نقض شود. غلط بودن قانون از آن نظر که میثاقی عمومی و فکر شده است براحتی نشان داده نمی‌شود و چون محصول خرد و توافق جمعی است، باید توسط همان خرد و توافق تغییر کند. پس هر قانونی حتی قانون بد، لازم‌الاجراست و ما مجاز به تفسیر شخصی نیستیم.

قانون و شهروند متمدن

قانون تا اینجا بهترین راه‌حل انسان برای به‌وجود آوردن جامعه‌ای مطلوب و کمی عادلانه‌تر بوده است. بهترین راه برای این که در جامعه آرامش بیشتری داشته باشیم و کمتر مضطرب شویم، زندگی کردن به معنای در نظر گرفتن حقوق خود با توجه به حق افراد است. به معنای این است که آن‌قدر توسعه یافته شده باشیم که در حضور ما جامعه جامعه‌ای بهتر شود، نه این که نبود ما به معنای کمتر شدن یک قانون‌شکن باشد. تصور کنید انسانی باشید که حضور شما مایه بهتر شدن و خوشبختی جامعه شود و در مقابل تصور کنید وجود شما جامعه را بدتر و بدبخت‌تر کند. شما می‌خواهید جزو کدام دسته باشید؟ هر انسان عاقلی که می‌خواهد خوب زندگی کند، قطعا قانون را به عنوان وظیفه‌ای درونی در اعمال خود رعایت خواهد کرد. او به خاطر ترس از پلیس و جریمه نیست که قانونمند عمل می‌کند، بلکه به خاطر زندگی بهتر و راحت‌تر و آزادی حداکثری است که قانون را ملاک عملش قرار می‌دهد.

میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله صد سال پیش خوشبختی و بدبختی، پیشرفت و عقب‌ماندگی ما را وابسته به یک کلمه ساده، یعنی قانون دانسته بود و امروز کسی از میان ما نیست که به این طرز فکر میرزا یوسف‌خان معتقد نباشد و خرده بگیرد. امروز در جامعه به مراتب بهتر از جامعه‌ای که او زندگی می‌کرد زندگی می‌کنیم، اما هنوز قانون‌گریزی یکی از دردهای ماست.

علیرضا نراقی

دین و زندگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها