همسرم به حرفم گوش نمیدهد
اصغر: من و همسرم در دانشگاه آشنا شده و با هم عاشقانه ازدواج کردیم، اما این عشق متاسفانه بیشتر از دو سال طول نکشید و ریشهاش خشک شد. تا قبل از ازدواج همه چیز عاشقانه و رویایی بود، اما روز بعد از ازدواج یکدفعه همه چیز عوض شد و انگار نه انگار که همدیگر را دوست داریم. همه چیز عوض شد و سر هر موضوع کوچکی مدام با هم جار و جنجال داشتیم.
نمیتوانستیم با هم کنار بیاییم. فقط کافی بود حرفی بزنم که باب میل همسرم نباشد، آن موقع خانه تبدیل به محل جدال من و او میشد. سر هر چیزی که شما فکرش را بکنید، با هم اختلاف نظر داریم. طاقت و توان هر دویمان ته کشیده و آن زندگی را که با عشق شروع کرده بودیم، حالا تبدیل به جهنم شده که هرکدام دوست داریم راهی برای فرار کردن از آن پیدا کنیم. بارها به همسرم گفتم بیا و محض رضای خدا هم شده با هم سر هر چیزی جنگ و دعوا راه نیندازیم، بحث نکنیم. من وقتی عصبانی میشوم، دوست دارم کسی مراقبم باشد و بدتر عصبانیترم نکند. به همسرم میگویم من وقتی ناراحت و عصبانی هستم، هر چه میگویم جوابم را نده و ساکت باش، حرف نزن. آتش بیار معرکه نشو. اما باز کار خودش را میکند. با این شرایط احساس میکنم واقعا در انتخاب همسر اشتباه کردهام و اصلا نباید با هم ازدواج میکردیم. چون همدیگر را خیلی خوب نمیشناختیم و از اخلاق و روحیات هم خبر نداشتیم.
کار به جایی رسیده که زنم براحتی از کلمه طلاق در میان دادودعواهایمان استفاده میکند و انگار نه انگار که روزی من و او برای به هم رسیدن از خیلی چیزها حتی خانوادههایمان گذشتیم. یک زمانی به این فکر میکردم که چطور میتوانم شیرینی دوران قبل از ازدواج را به زندگیمان وارد کنم.
وقتی هر دو عصبانی میشویم چشممان را روی هر چیزی میبندیم و دهانمان را باز میکنیم. تازگیها حتی به هم ناسزا هم میگوییم و حسابی به هم بیاحترامی میکنیم. این را هم بگویم که بچه نیستیم و هر دو بالای 30 سال هستیم و در مقطع کارشناسیارشد درس میخوانیم.
چند روز پیش که در اتاقم بودم و مثلا خوابیده بودم، شنیدم که با یکی از دوستانش حرف میزد و گریه میکرد. میگفت شوهرم هیچوقت به حرفهایم گوش نمیدهد. هرجا بخواهد برود، میرود و هرکاری دلش بخواهد انجام میدهد. حتی من را به دروغگویی متهم کرد. من که همیشه از او خواستهام که با هم حرف بزنیم برایم شنیدن این حرفها عجیب بود.
شوهرم سر هر چیزی فریاد میکشد
زینت: مشکل اساسی زندگیمان این است که نمیتوانیم مشکلمان را حل کنیم. به محض اینکه در مورد چیزی بحث میکنم، شوهرم همه چیز را بد برداشت کرده و شروع به داد و بیداد میکند. نمیتوانیم درست با هم حرف بزنیم. وضعیتمان طوری شده که برای حرف زدن باید از او اجازه بگیرم تا اگر حوصله داشت با هم حرف بزنیم. آنقدر با هم حرف نزدیم و مشکلاتمان را حل نکردیم که روی هم تلنبار شدند و به جایی رسید که من برای شوهرم نامه مینوشتم و میگفتم مشکل دارم و مثلا به او میگفتم که فلان کاری که انجام میدهی خیلی ناراحتم میکند، آنکار را انجام نده، یا اینکار را نکن. هیچ جوابی هم نمیداد و من از بیتوجهی و کممحلی بیشتر ضربه میخوردم. نسبت به او سرد شده بودم . یک روز که داشتم دختر دوسالهمان را تشویق میکردم که چطور مداد را لای انگشتش نگه دارد. شوهرم گفت که اینقدر بچه را به تشویق کردن عادت نده. من هم گفتم اگر من و تو را در کودکیمان به خاطر کارهای خوبی که انجام دادهایم تشویق نکردهاند، دلیل نمیشود که من هم بچهمان را تشویق نکنم؟ گفتن همین جمله کافی بود تا شوهرم مثل انبار باروت منفجر شود و دعوایی راه بیندازد که آن سرش ناپیدا. بلند بلند داد میزد طوری که همسایهها ریختند بیرون و جلوی آنها داد میزد و میگفت من عقدهای هستم، من روانیام، هیچکس دوستم ندارد. خیلی سعی کردم با صدای آرام با او حرف بزنم، اما هر کاری هم که کنم باز به داد و بیداد ختم میشود. دوست ندارم با او حرف بزنم و خودم را به انجام کارهای خانه سرگرم میکنم تا کمتر با هم درگیر شویم. همیشه سعی کردهام اگر با او مشکلی دارم با خودش حل کنم. دوسه شب پیش بعد از دو هفته بگومگو گفتم بیا و آشتی کنیم. من از این همه داد و دعوا و قهر خسته شدهام. گفتم بیا پیش مشاور برویم و با او حرف بزنیم. گفتم من تصمیم گرفتهام خودم را عوض کنم. همین که این را گفتم باز دعواهای کهنه را پیش کشید و دعوا دوباره شروع شد و هرچه سر زبانش آمد، گفت. حتی وقتی عذرخواهی کردم باز هم کوتاه نیامد. دیگر نمیدانم با او چه کار کنم؟ احساس میکنم جدایی بهترین اتفاقی است که باید بین من و او بیفتد.
چشم و گوش خود را باز کنید
دکتر پرویز رزاقی/ روانشناس: اولین دلیل اینکه چرا زندگیها زود به طلاق منجر میشود، عدم انتخاب صحیح همسر است. امروزه دنیای فضای مجازی یکی از روشهای غلط ایجاد ارتباط است و باعث میشود تا انتخاب به صورت عقلانی و منطقی صورت نگیرد. بسیاری از ازدواجهایی که صورت میگیرد، برمیگردد به عقدههای روانی و ناکامیهای درونی. افرادی که در زندگیشان دچار ناکامی شدهاند، تصمیم میگیرند تا با ازدواج کردن این خلأ را پرکنند؛ غافل از اینکه بعد از ورود به زندگی مشترک متوجه اختلافات بین خود و طرف مقابلشان شده و دچار ناکامی میشوند. محرومیتها عامل دیگری بر وقوع این طلاقهاست. در حالت دیگر بعضی از دختران برای اینکه موقعیت ایجاد شده را حفظ کرده و پسر را برای ازدواج راضی کنند، شروع به سرویس دادن به پسر میکنند. برایش کادو میخرند، وقت و بیوقت با او ارتباط برقرار میکنند تا به این نحو پسر را حفظ کنند، اما بعد از ورود به زندگی متوجه اشتباه میشوند.
خانواده را از اول بسازید
اما چرا افراد به سرعت طلاق را انتخاب میکنند؟ رفتارهای اشتباه والدین یک عامل است. زن به همسرش پیام کلامی میدهد که داری زندگیام را نابود میکنی. مرد اما از این حرف همسرش طور دیگری برداشت کرده و فکر میکند این هم مثل غرهای زنانه است و آن را نادیده میگیرد. کار به جایی میرسد که زن میگوید من تلاش کردم زندگیمان را حفظ کنم، نمیشود و میرود و مهریهاش را به اجرا میگذارد. در مورد مرد هم همینطور است و به زنش میگوید که تو به وضع خانه و زندگی نمیرسی، یا اینکه به من خیلی وابستهای. زن هم حس میکند که این هم گیر مردانه است. بعد تا به خودش بیاید، میبیند مرد رفته و تقاضای طلاق داده است. در چنین مواقعی به جای اینکه به یکدیگر پیام کلامی بدهند، به اتفاق همسر نزد یک مشاور بروند. فضای متشنج خانه هم یک عامل دیگر است برای اینکه زوجین زودتر از هم جدا شوند. هر دو ناراحت هستند، اعصاب راحت ندارند و جو خانواده تحریککننده است. این میگوید میروم طلاق میگیرم، دیگری میگوید من طلاق نمیدهم و با همین روند است که دو طرف به سمت طلاق کشیده میشوند. در حالی که طلاق باید آخرین راهحل باشد؛ نه اولین. اینکه زن یا مرد احساس کند که من همه راهها را رفتهام و نتوانستم مشکل را حل کنم، در حالی که هزار راه نرفته وجود دارد برای اینکه یک زندگی ساخته شود. بهتر است زوجین راه برگشت را برای هم باز بگذارند، اگر از خطایی که انجام داده نادم و پریشان است، قول بدهد که خطا نکند و به قولش هم متعهد بماند و وفادار باشد. در مورد مشکلاتشان با هم حرف بزنند و گفتوگو کنند. پیام کلامی بدهند و بگویند از چیزی ناراحت هستی؟ و در مورد آن موضوع با هم صحبت کنند یا اینکه طرف مقابل خودش را تغییر بدهد، در خانواده نقش سازنده داشته باشد تا خانواده از اول دوباره ساخته شود، یک تولد نو، دنیای نو و ساخته شدن نو. خطا نکنند و طرف مقابلشان را ببخشند.
لیلا حسین زاده / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد