تفریح رفتی یک گوشه فکرت وسط پروژه بود، فوتبال تماشا کردی، قلبت از نزدیک شدن موعد اتمام کار میتپید. مهمانی رفتی، اما بخش بزرگی از وجودت لابهلای کاغذهای روی میز مچاله شده بود. همه اینها در هفت روز استرسزا گذشت، در حالی که تو برای پایان دادن به این غائله فقط یک شب زمان میخواستی. فقط شش، هفت ساعت کافی بود تا تو به آرامش برسی... .
بیست هشتاد را همه نمیشناسند، نام دیگرش قانون پارتو است. مهم این نیست که تعداد کمی از آدمها این قانون را بشناسند و حتی شاید نام مخترعش هم چندان اهمیتی نداشته باشد. ولی مهم این است که حتی با وجود ناشناس بودنش، حسابی پرکاربرد است. بس که هرروزمان وجود دارد بس که همهمان با تمام تلاشی که میکنیم، با تمام شعارهایی که میدهیم، و برخلاف آنچه برنامههای یادداشت شدهمان میگویند، دربست به آن وفا داریم. بیست هشتاد یک جمله ساده است «80 درصد اهداف تنها با 20 درصد تلاش، شدنی میشوند» یا اینکه «80 درصد کارها با 20 درصد وقت قابل انجامند»! حالا میشود این قانون را به همه چیز بسط داد. اینکه تمام دویدنهای صبح تا شبمان برای 20 درصد از اهدافمان است. حالا که فکرش را میکنم، میبینم اصلا تمام آرزوهای محقق شده مان هم تقریبا همان 20 درصد کل آرزوهای بالا بلندمان بودهاند.
وقت خریدن، اغلب بیهوده است. تاریخ آدمیت ثابت کرده که خریدنِ وقتِ بیشتر، مساوی است با تلف کردن زمان بیشتر! حتی آنها هم که نظم بینظیر زندگیشان، هوش از سر آدم میپراند، باز هم در مقابل زمان طولانی، به تلف کردن، وسوسه میشوند. بر خلاف آنها که شاید این اتلاف را یکی از ناکامیهای نوع بشر در حق شخص شخیص خود بدانند من اما به این نتیجه رسیده ام که این اتلاف یک قانون نانوشته ذهنی است. یک جور کمک به زندگی بیاسترس، یک نوع آسودگی خاطر اجباری. فکرش را بکنید اگر قرار باشد آدمها آنقدر وقتشناس باشند، که به تمام اهداف زندگیشان برسند، چیزی از معنای زندگی واقعی باقی نمیماند. اگر از هفتاد هشتاد سال زندگیمان، هر روز و هر لحظهاش برای رسیدن به خواستهای ثانیهشماری شود، چیزی از طعم خوش زندگی نمیماند. اسم تفریح و گردش و ساعتهای الکی خوش بودن را نگذارید هدف! همهمان میدانیم که حتی اگر اقرار هم نکنیم، چیزهای مهمتری برایمان هدف زندگی میشوند. ما آدمها ترقیهایمان را نشان از دست یافتن به اهداف میدانیم. تغییر کردن و بهتر شدنهایمان را... حالا تمام آن اهداف رنگ و وارنگ اگر ریز و درشت ساعتهای زندگیهایمان را از آن خود کند، اوقاتمان کسالتبارتر از آن میشود که بشود چار صباحی برایش زندگی کرد! زندگی ترکیبی از رسیدن به خواستهها و دویدنها و البته دست کشیدن از کارها و به قولی سرخوشانه سپردن اوقات است. اگر این سرخوشی را با اتلاف وقت خطاب میکنید، مختارید! به هر حال با این تفسیر هم، اتلاف وقت چیز بدی به حساب نمیآید.
حالا سر و کله بیست هشتاد درست همین جاها پیدا میشود و پارتو نامی آن را کشف میکند. اینکه ما آدمها آنقدر انعطاف داریم که گاهی ره صد ساله مان را یکشبه برویم. اینکه آنقدر توانمندیم که اگر اراده کنیم میتوانیم با 20 درصد تلاش 80 درصد نتیجه را بگیریم! اینکه ما آدمها کلا دقیقه نودی هستیم. بیست هشتاد، نفی برنامهریزی نیست، بیست هشتاد حرف از تلاش نکردن و پا روی پا انداختن هم نیست، بیست هشتاد یک واقعیت محض است. اینکه برای هر کاری، برای هر هدفی بیشتر از آنچه نیاز است وقت نخریم. بیست هشتاد یعنی اینکه قال قضیه را زود بکنیم و باقی وقت را کمی خوش باشیم. بیست هشتاد یعنی هیچ کاری بیشتر از 20 درصد ارزش زمان گذاشتن ندارد. بیست هشتاد یعنی به جای وقت تلفکردنهای یکساله برای سر رسید برنامهها، یک شش ماهه محکم را پای کار بنشینیم و باقی را با سرعت کمتر، اما با کیفیت بیشتر برانیم!
مریم تجلی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد