مرد پس از قتل همسرش جسد او را به آتش کشید

سکوت 5 ساله مرد همسرکش شکسته شد

نگاهی به اطراف انداخت، با آن‌که هوا تازه تاریک شده بود، اما کسی را در آن اطراف نمی‌دید. انگار شانس با او یار بود و شاهدی برای جنایت نبود. به طرف موتورش رفت و سوار آن شد. باید وسیله‌ای پیدا می‌کرد تا با آن جسد را به آتش بکشد. با دیدن آپاراتی ترمز کرد و مقابل مغازه ایستاد. لحظاتی بعد با چند لاستیک دسته دوم به محل قتل بازگشت. جسد کنار جاده افتاده بود، لاستیک‌ها را در کنار جسد گذاشت و آنها را آتش زد، شعله‌های آتش همه چیز را در برگرفتند و نه تنها تمامی سرنخ‌ها بلکه خود جنازه را نیز در خود بلعید.
کد خبر: ۷۹۳۲۱۰
سکوت 5 ساله مرد همسرکش شکسته شد

27 مرداد سال 89 مرد جوان سوار بر خودرویش در حال عبور از روستایی در نزدیک شهرستان لاهیجان بود که متوجه جسم سیاهی در کنار خیابان شد. با آن‌که چند متری از آن فاصله گرفته بود، اما پایش را روی ترمز گذاشت و خودرو متوقف شد. از آئینه، نگاهی به پشت سر انداخت، با آن‌که جسم سیاه بود اما حسی به او می‌گفت جسد انسانی است. در جدال با رفتن و ماندن، بالاخره حس کنجکاوی‌اش بر او غلبه کرد و از خودرو پیاده شد. چند قدمی که رفت با جسد سوخته‌ای مواجه شد. جنازه به قدری سوخته بود که او حتی نمی‌توانست تشخیص دهد چیزی که می‌بیند جنازه یک انسان است یا خیر. شماره پلیس را گرفت و ماجرای جسد سوخته را اطلاع داد.

با اعلام این موضوع کارآگاهان و بازپرس جنایی وارد عمل شدند، جسد سوخته شده در کنار جاده رها شده بود و بررسی‌های اولیه حکایت از آن داشت که جسد متعلق به انسان است، اما جنسیت و هویت جنازه به خاطر شدت سوختگی، نامشخص بود.

جنازه برای مشخص شدن علت اصلی مرگ و شناسایی هویت به پزشکی قانونی انتقال داده شد و تحقیقات کارآگاهان جنایی در صحنه جرم ادامه یافت. در بررسی‌های میدانی هیچ مدرک شناسایی که هویت جنازه را برملا کند، مشخص نشد. درحالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند جسد متعلق به زنی حدود 30 ساله است. با در دست داشتن این اطلاعات کارآگاهان سراغ پرونده‌های گمشده رفتند که مشخصات فرد ناپدید شده با جسد مشابهت داشته باشد.

در میان پرونده‌ها، موردی وجود داشت که زن 29 ساله‌ای به نام مهربانو ناپدید شده بود. زنی با مشخصات جسد که زمان ناپدید شدن او یک روز قبل از کشف جنازه بود. برای مشخص شدن هویت اصلی جنازه و این‌که جسد متعلق به مهربانو است یا خیر، از خانواده مهربانو آزمایش‌های دی.ان.ای گرفته شد و با این آزمایش هویت مقتول شناسایی شد.

در ادامه بررسی‌ها مشخص شد که مهربانو در یک کلینیک شبانه‌روزی مشغول کار بوده و تا ساعت 9 شب 26 مرداد سال 89 سر کار بوده است، اما بعد از آن مرخصی گرفته و محل کارش را ترک می‌کند. بعد از آن خبری از مهربانو در دست نبوده تا این‌که جسدش صبح روز بعد در کنار جاده نزدیکی روستایی در لاهیجان کشف می‌شود.

فرضیه‌های متفاوتی برای این جنایت مطرح شد و کارآگاهان به بررسی آن پرداختند. در تحقیقات مشخص شد که مهربانو هیچ مشکل اخلاقی نداشته و زن معقولی بوده است. از طرفی همکاران و دوستان او بخوبی از زن جوان یاد می‌کردند. اما در تحقیق از خانواده و همسایه‌ها اطلاعاتی به‌دست آمد که حکایت از اختلافات خانوادگی زوج جوان داشت. همسایه‌ها مدعی بودند که آنها با هم اختلاف داشته و صدای داد و فریاد آنها مدام به گوش می‌رسید.

همین مساله باعث شد تا کارآگاهان سراغ همسر مهربانو رفته و تحقیقات را از او آغاز کنند. مرد جوان که سعید نام داشت، در تحقیقات مدعی شد اختلاف و مشکلات آنها در حدی نبود که به قتل منجر شود.

فرار مرد همسرکش

باتوجه به اظهارات سعید و از آنجا که هیچ سرنخی در دست پلیس نبود، مرد جوان آزاد شد. اما در ادامه بررسی‌ها و با گذشت زمان مدارکی به‌دست آمد که حکایت از آن داشت سعید شب حادثه دنبال همسرش رفته و در این قتل نقش دارد و به این ترتیب دستور بازداشت او صادر شد و کارآگاهان جنایی استان گیلان با مجوز قضایی راهی محل زندگی مرد جوان شدند تا او را دستگیر کنند. اما سعید به محض اطلاع از این موضوع پا به فرار گذاشت و زندگی مخفیانه‌ای را آغاز کرد.

کارآگاهان جنایی که در تعقیب متهم بودند، رد او را در چند مخفیگاه شناسایی کردند اما قبل از آن‌که پلیس خود را به مخفیگاه متهم جوان برساند، او از محل متواری می‌شد. تعقیب و گریز همچنان ادامه داشت تا این‌که با گذشت پنج سال از جنایت، رد متهم در شهرستان لنگرود شناسایی و متهم که قصد فرار داشت در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد.

متهم جوان در تحقیقات اولیه منکر جنایت بود، اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به ناچار لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد. سعید در تحقیقات به افسر پرونده‌اش گفت: «مدت‌ها بود که با همسرم اختلاف داشتم و سر کوچک‌ترین موضوعی با هم دعوایمان می‌شد. درگیری‌های ما ادامه داشت تا این‌که تصمیم گرفتم با او به صورت جدی صحبت کنم تا مشکلاتمان حل شود. همسرم در یک کلینیک شبانه‌روزی کار می‌کرد و آن شب شیفت کاری‌اش بود. ساعت حدود 9 شب دنبالش رفتم و به مهربانو گفتم که باید باهم حرف بزنیم. مهربانو سوار موتورسیکلتم شد و به سمت لاهیجان به راه افتادیم. در نزدیکی جاده نگه داشتم و مشغول صحبت شدیم.

هنوز چند دقیقه‌ای از صحبت‌هایمان نگذشته بود که بین ما بحث درگرفت و دوباره دعوایمان شد. از شدت عصبانیت ناگهان همسرم را هل دادم و او تعادلش را از دست داد و روی زمین افتاد. وقتی مهربانو روی زمین افتاد، سرش با زمین برخورد کرد و بیهوش شد. به طرفش رفتم و او را صدا کردم، اما بی‌فایده بود. مهربانو نفس نمی‌کشید. چند بار تکانش دادم، ضربه‌ای که به خاطر اصابت با زمین به سرش وارد شده بود، باعث مرگش شده بود. نمی‌دانستم چکار باید انجام دهم، با پیدا کردن جنازه همه چیز لو می‌رفت و پلیس می‌فهمید که این جنایت کار من است. به همین دلیل سوار موتور شدم و به طرف آپارتی در همان نزدیکی‌ها رفتم و چند حلقه لاستیک دسته دوم خریدم و به محل جنایت برگشتم. لاستیک‌ها را در کنار جنازه همسرم قرار دادم و از موتور بنزین کشیدم و آنجا را به آتش کشیدم تا جسد کاملا بسوزد و هویت آن برملا نشود. بعد از آن به خانه رفتم و زمانی که خانواده همسرم سراغ او را گرفتند، گفتم بی‌اطلاع هستم.»

راز این جنایت پس از پنج سال فاش شد و قاتل به تشریح جنایت خود پرداخت. متهم به قتل بعد از بازسازی صحنه قتل با قرار بازداشت روانه زندان شد.

هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها