برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح یکشنبه

کدخدا در قهوه‌خانه مش قنبر

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه

تضمین توافق نهایی چیست؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «واپسین رایزنی‌های هسته‌ای و موانع پیش‌رو»،«چند و چون عملیات آزادسازی تکریت»،«حکایت همچنان باقیست»،«تغییر از درون»،«مرحله‌ای جدید در معادلات منطقه»،«دست خالی جمهوری خواهان»،«تدبیر در بگم‌بگم!»،«بگو بگو!»،«تضمین توافق نهایی چیست؟»،«حرمت و حقوق آدمیان»،«از نطق مجلسیان تا جوهر افشانی اهل قلم»،«فرصت ارز تک‌نرخی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۷۷۸۷۸۸
تضمین توافق نهایی چیست؟

جام جم: واپسین رایزنی‌های هسته‌ای و موانع پیش‌رو

«واپسین رایزنی‌های هسته‌ای و موانع پیش‌رو»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دکتر غلامرضا کریمی است که در آن می‌خوانید؛همه چیز از حساسیت و سرنوشت‌ساز بودن مذاکرات ایران و 1+5 و همچنین نزدیکی مواضع دو طرف در مذاکرات حکایت دارد و تمام طرف‌ها معتقدند نباید فرصت دستیابی به توافق را از دست داد و حتی پیش‌بینی‌ها بر این است که توافق هسته‌ای تا پایان مارس به واقعیت می‌پیوندد.

تا قبل از سخنرانی نتانیاهو در کنگره، ناظران سیاسی انتظار داشتند این سخنرانی با افشاگری برخی از مفاد مذاکرات، روند دستیابی به توافق نهایی را دستخوش تغییر کند اما سخنرانی نتانیاهو نه فقط نتوانست امضای توافق نامه را با چالش مواجه کند، بلکه برعکس، کاخ سفید را بر امضای توافق مصمم تر کرد به طوری که جان کری در واکنش، گزینه وادار کردن ایران به تسلیم در رابطه با مساله هسته ای را یک انتظار غیرممکن دانست که آمریکا و دیگر اعضای گروه 1+5 از این رویکرد حمایت نخواهند کرد.

با وجود تمامی خوش بینی ها، هنوز موانع جدی و اساسی بر سر راه طرفین وجود دارد که با قضاوتی واقعگرایانه، امکان دستیابی به توافق جامع و نهایی را سخت کرده است.

برخی از موانع و چالش هایی که نیاز به تصمیمات مهم و اساسی از سوی طرفین دارند، عبارتند از:

1- راستی آزمایی درباره جلوگیری از انحراف ایران در فعالیت های هسته ای: غرب به منظور جلوگیری از انحراف و گریز هسته ای ایران، به دنبال اعمال بازرسی های گسترده و سرزده در هر نقطه مورد نظر است اما ایران اجرای پروتکل الحاقی و مقررات متمم آن را با دسترسی محدود برای بازرسی تحت شرایط و قواعد معین و مورد توافق به عنوان بخشی از مرحله نهایی مذاکرات مورد بررسی و پذیرش احتمالی قرار می دهد در این باره ایران آمادگی دارد تا به صورت گسترده بازرسی ها و همکاری ها با آژانس صورت گیرد تا اعتماد بین المللی درباره تلاش نکردن ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای جلب شود؛ البته خبرها از آخرین دور مذاکرات در مونترو سوئیس بیانگر این است که ایران و آمریکا بر سر راهی برای به یک سال رساندن زمان گریز هسته ای به توافق رسیده اند.

2 ـ نوع و میزان سانتریفیوژها: آمریکایی ها تلاش می کنند تا تعداد و نوع سانتریفیوژها را محدود کنند، در حالی که ایران می خواهد ضمن حفظ سانتریفیوژهای فعال فعلی، به صورت پلکانی بتواند تا سال 2021 سوخت مورد نیاز نیروگاه بوشهر در حجم 30 تن و 190 هزار سو را در داخل تولید کند، علاوه بر این ایران تلاش دارد تا امکان استفاده از سانتریفیوژهای نسل دو و سه را برای خود حفظ کند ولی غرب فقط با سانتریفیوژ نسل یک آن هم در حجم محدود موافقت دارد، بنابراین اختلاف در این زمینه جدی است و دیدگاه ها هنوز به یکدیگر نزدیک نشده است.

3 ـ مدت زمان قرارداد: درباره مدت زمان اجرای توافق نهایی اختلاف نظر جدی از هفت تا 20 سال وجود دارد. آمریکایی ها که در ابتدا به دنبال زمان 20 تا 30 سال بودند اکنون به دوره زمانی ده ساله نیز رضایت داده اند، ولی ایران با اجرای مدت زمان محدود حداکثر به طول دو دوره چهار ساله موافقت دارد.

4 ـ ذخایر اورانیوم: با توجه به تبدیل شدن ذخایر اورانیوم 20 درصدی به میله سوخت و رقیق شدن باقیمانده آن، اختلاف نظر بین طرفین در مورد حفظ ذخایر اورانیوم 5 درصدی است که آمریکایی ها اصرار بر خروج این ذخایر از کشور دارند، ولی به نظر می رسد ایران خواهان حفظ بخش عمده این ذخایر در حد 4000 تا 6000 کیلوگرم و رقیق کردن دیگر ذخایر است.

5 ـ رآکتور آب سنگین اراک: با توجه به اصرار غربی ها مبنی بر تبدیل این رآکتور به آب سبک که به ضرر ایران است به نظر می رسد با ادامه کار رآکتور آب سنگین اما با تولید پلوتونیوم کمتر در حد یک هشتم وضع مورد انتظار، طرفین به توافق نهایی نزدیک شده اند.

6 ـ لغو تحریم ها: بزرگ ترین چالش و اختلاف درباره چگونگی لغو تحریم هاست؛ ایران که تحریم ها را از دید حقوقی و عملی، ظالمانه می داند به دنبال لغو قطعی و فوری تمامی تحریم های چهارگانه اعم از اتحادیه اروپا، شورای امنیت، دولت و کنگره آمریکا بلافاصله پس از توافق نهایی است اما غربی ها ضمن موافقت با لغو تحریم های اتحادیه اروپا و دولت آمریکا با امضای توافق نهایی، درباره تحریم های شورای امنیت معتقد به تعلیق هستند و در مورد تحریم های کنگره نیز درخواست دوره زمانی چند ساله برای لغو دارند ضمن این که آمریکایی ها به دنبال سازوکاری برای اعمال دوباره تحریم ها در صورت تخلف ایران از مفاد توافق نهایی هستند، بنابراین تمایلی به لغو کامل تحریم ها ندارند و علاقه مند به تعلیق دوره ای هستند تا ابزار فشار و اجماع بین المللی علیه ایران را در اختیار داشته باشند. البته گرچه واقعیت این است که تحریم ها به صورت تدریجی علیه کشورمان اعمال شده و باید بخشی از آنها به صورت تدریحی برداشته شود اما زمان و چگونگی برداشته شدن آنها باید در متن مذاکرات نهایی گنجانده شود ضمن این که زمان لغو کامل تحریم ها نباید حداکثر از یک سال تجاوز کند.

البته اختلافات دیگری میان طرفین درباره حجم و میزان فعالیت های تحقیق و توسعه، فعالیت یا تعطیلی سایت فردو و زمان پاسخگویی به پرسش های مربوط به احتمال نظامی شدن فعالیت هسته ای وجود دارد که فرآیند رسیدن به توافق نهایی را با پیچیدگی های بیشتری مواجه کرده است، افزون براین ارتقای جایگاه ایران در تحولات منطقه ای و چگونگی مهار نفوذ و تاثیرگذاری آن بر تحولات سیاسی و نظامی و نگرانی برخی کشورهای منطقه از قدرت یابی مجدد ایران در صورت امضای توافق نهایی، از دیگر چالش های فراروی مذاکرات است.

بدون تردید در صورت انعقاد توافق نهایی و لغو تحریم های ظالمانه، ایران در میان مدت توانایی این را دارد تا ضمن پاسخگویی به نیازها و مطالبات فوری مردم در داخل کشور، اقتدار و نفوذ خود را به عنوان یک قدرت فعال منطقه ای گسترش داده و حوزه تاثیرگذاری خود را در سطح جهان اسلام به طور اعم و در خاورمیانه به صورت اخص بیش از پیش تثبیت کند.

کیهان:چند و چون عملیات آزادسازی تکریت

«چند و چون عملیات آزادسازی تکریت»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛عملیات آزادسازی «تکریت» مرکز استان صلاح‌الدین که از چند روز پیش شروع شده است از جنبه‌های مختلفی «راهبردی» و تعیین کننده به حساب می‌آید از این رو نیروهای داعش از همه ظرفیت خود استفاده می‌کنند تا مانع سقوط تکریت به دست نیروهای عراقی شوند. در خصوص اهمیت و پیامدهای این عملیات نکاتی وجود دارد:

-۱ عملیات آزادسازی تکریت، مهمترین عملیات نیروهای مقاومت عراق علیه تروریست‌های داعش محسوب می‌شود. این در حالی است که تعدادی از عملیات‌های گذشته شامل عملیات آمرلی، جرف‌الصخر و مقدادیه از اهمیت بالایی برخوردار بودند. عملیات تکریت از این جهت از حساسیت بالاتری برخوردار است چرا که قلب بعث و داعش به حساب می‌آید. اگر تکریت سقوط کند به این معناست که بعث و داعش در اصلی‌ترین نقطه عراق شکست خورده‌اند و این انرژی رو به تزایدی را به مخالفانشان در عراق می‌دهد و آزادسازی موصل را تسهیل می‌کند. از این رو گفته شده است که داعش با فراخواندن بخشی از زبده‌ترین نیروهای خود از سوریه روی حفظ تکریت متمرکز شده است.

-۲ سقوط تکریت در واقع سقوط آخرین منطقه تحت سیطره بعث و داعش در استان صلاح‌الدین به حساب می‌آید. پیش از این نیروهای عراقی شهرستانهای الشرقاط و بیجی در شمال، توزخورماتو و الدور در غرب و بلد و الفریس در جنوب تکریت را آزاد کرده بودند. شهر بزرگ سامرا هم که از ابتدا از تعرض داعش دور ماند. بنابراین آزادی تکریت به معنای پایان عملیات ارتش و نیروهای مقاومت عراقی در استان صلاح‌الدین به حساب می‌آید. از آنجا که استان صلاح‌الدین در میان دو استان بزرگ سنی دیگر یعنی الانبار و نینوا واقع شده است، تأثیر زیادی روی وضعیت داعش در انبار و نینوا برجای می‌گذارد. بخش وسیعی از شمال و شرق انبار از طریق صلاح‌الدین به استانهای نینوا، کرکوک، بغداد و دیاله متصل می‌شود و از این رو عملیات آزادسازی تکریت نقش مهمی در تعمیق امنیت استانهای مرکزی و شرقی عراق خواهد داشت و تا حد زیادی موقعیت امنیتی پایتخت را تثبیت می‌نماید.

-۳ عملیات تکریت به واسطه آنکه دارای وسعت زیاد عملیاتی است، نیاز به همکاری بخش‌های مختلف مردمی در عراق را گوشزد می‌کند. منطقه عملیاتی تکریت به اندازه کل مساحت کشور لبنان و بیش از یک سوم کشور فلسطین به حساب می‌آید یعنی وسعت این منطقه عملیاتی بیش از ۱۰/۰۰۰ کیلومتر مربع می‌باشد. این وسعت و تأکیدی که بر سرعت عملیات وجود دارد، تکریت را به میدانی برای تمرین آمادگی‌ها و نشان دادن میزان توانمندی‌ها تبدیل کرده است از این رو یکی از مقامات سازمان پیشمرگان مسلمان کرد که در این عملیات دارای نقش می‌باشد، می‌گوید کردها به فرماندهان این عملیات اعتماد دارند و معتقدند عملیات تکریت زمینه‌ساز همراهی نیروهای مختلف و سازماندهی سریع آنان برای آزادسازی موصل می‌باشد. او در این بین با صراحت به برگزار شدن چندین جلسه میان مقامات سازمان پیشمرگه با سردار سلیمانی اشاره می‌کند.

پیش از این کردها از اینکه همراه سردار نام آشنای سپاه اسلام دیده شوند کتمان می‌کردند و از این رو تصریح مقامات پیشمرگه به خوبی نشان می‌دهد که یک اتفاق مهم میدانی افتاده است.

در واقع نیاز به حضور همه نیروهایی که دارای سازمان و سازماندهی مقاومت هستند این امکان را فراهم کرده است که هر جریان مردمی در عراق در حال رقابت با جریانات مردمی دیگر قرار گیرد.

وجود این موضوع دهها هزار نیروی پرتحرک آماده کار را وارد میدان نموده است.
-۴ یک جنبه مهم دیگر تکریت وضعیت اقتصادی و مدنی آن است. بخش عمده‌ای از میدان‌های نفتی عراق در مجاورت تکریت قرار دارد و تسلط داعش بر این منطقه، جدای از آنکه دولت را از امکان استخراج و صدور نفت محروم می‌کند یک پشتوانه مهم هم برای گسترش روابط داعش با کشورهای خارجی و افراد متنفذ در منطقه به حساب می‌آمد.

پایگاه هوایی اسپایکر هم که در همان هفته‌های نخست پس از حمله خردادماه داعش به دست این سازمان تروریستی افتاد، در تکریت قرار دارد و آزادی آن می‌تواند تاثیر روحی فراوانی برجای بگذارد آزادسازی این پایگاه یکی از اهداف عملیاتی در تکریت به حساب می‌آید. در واقع داعش در زمانی که بر اسپایکر و حوزه نفتی صلاح‌الدین در بیجی و تکریت دست پیدا کرد، قدرت خود را به رخ دشمنانش کشید. در آن زمان بسیاری از روزنامه‌های غرب، سیطره داعش بر منطقه بیجی و پایگاه هوایی اسپایکر را نشانه هوشمندی داعش در عملیات خود ارزیابی و شکست آن را در مرز محال معرفی کردند. اما طی روزهای اخیر همین روزنامه‌ها خبرهای زیادی مبنی بر قریب‌الوقوع بودن آزادی مناطق در اشغال باقی‌مانده استان صلاح‌الدین درج کردند. روزنامه واشنگتن‌پست در این میان با شیطنت خاصی نوشت: «هم‌اینک پای سردار سلیمانی به تکریت رسیده و انتظار می‌رود طی روزهای آینده به آزاد شدن مرکز صلاح‌الدین بینجامد.

عراقی‌ها معتقدند پیروزی سلیمانی در تکریت، رغبت زیادی را در عراق پدید می‌آورد تا آزادی موصل را از سلیمانی مطالبه نموده و با او برای عملیات موصل همراه شوند.» این در حالی است که غربی‌ها شدیدا از شکست داعش بدست نیروهایی با محوریت ایران نگرانی دارند و این نگرانی‌شان یادآور نگرانی از شکست صدام حسین در مقابل انقلاب اسلامی در فاصله سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ است. در آن زمان آمریکایی‌ها با صراحت می‌گفتند شکست صدام حسین در جنگ کار را بر کشورهای غربی برای تسلط بر منطقه حساس خلیج‌فارس و نیز کشورهایی که در دو سوی غربی و شرقی ایران قرار دارند، دشوار می‌نماید. همین چند هفته‌ پیش هنری کیسینجر در مصاحبه با «وال استریت ژورنال» گفت: «خطر ایران برای آمریکا و متحدانش از خطر داعش شدیدتر است چرا که داعش یک پدیده است و از عمق راهبردی برخوردار نیست و از این رو به زودی محو می‌شود ولی انقلاب اسلامی ایران بر یک بستر تاریخی تکیه داشته و از سوی نیروهای انرژی یافته از یک مذهب حمایت می‌شود.

ایران دارای پیچیدگی‌های زیادی است که هنوز هم برای نیروهای ما ناشناخته است و حال آنکه داعش همین است که می‌بینیم». البته ایران همکاری با نیروهای عراقی و با مطالبه دولت قانونی عراق را هیچگاه پنهان نکرده است کما اینکه عراقی‌ها هم رسما مشارکت ایران در ساختار امنیتی مبارزه با داعش را خواستار شده و درخواست خود و پاسخ موثر ایران را کتمان نکرده‌اند. اما غربی‌ها به گمان اینکه ایران نمی‌تواند به مرکزیت مشترک بعث و داعش در تکریت غلبه کند، یک سناریو را برای ناامید کردن عراقی‌ها از توانایی ایران در به سرانجام رساندن عملیات‌های پیچیده امنیتی به میدان آورده‌اند و البته این سناریو عمر چند روز‌ه‌ای بیشتر نمی‌یابد و به همین دلیل هم غربی‌ها در این خصوص از حد کنایه‌گویی و استعاره‌سرایی فراتر نرفته‌اند.

۵ - طی روزهای گذشته عملیات آزادسازی تکریت به انجام سلسله عملیات‌های موفقی گره خورده است و از آنجا که در این حرکت یک هدف بزرگ وجود دارد و آن آزادسازی قلب داعش و بعث- تکریت- است، موفقیت‌های پی‌درپی که هر کدام از اهمیت خاصی برخوردارند به چشم نیامده‌اند. طی ۲ تا ۳ روز گذشته، رزمندگان مقاومت در عراق العلم، الدور، البوعیسی، البوطلحه که هر کدام یک شهرستان کوچک محسوب می‌شوند را به همراه ده‌ها روستا آزاد کرده‌اند که برای هر کدام از آنان نیاز به طراحی یک عملیات جداگانه بوده است. همزمان با این مسئله ما شاهد عقب‌نشینی و در واقع فرار بعثی‌ها و داعش از دو منطقه مهم الفتح و الحویجه بودیم که از وحشت و نگرانی عمیق آنان حکایت می‌کند آنان عملا فتح و حویجه را به دالانی برای عبور از تکریت به موصل تبدیل کرده‌اند. این در حالی است که داعش پیش از این به نیروهایش اجازه ترک میدان را نمی‌داد و به آنان با صراحت می‌گفت یا پیروزی و یا مرگ. کما اینکه در جریان عملیات القصیر در شمال استان حمص سوریه که در خردادماه سال گذشته انجام شد، نیروهای داعش وارد دالانی که حزب‌الله برای فرار آنان باز گذاشته بود، نمی‌شدند و تا آخر مقاومت کردند اما پیروزی‌های پی در پی ماه‌های اخیر رزمندگان مقاومت، تبعیت‌پذیری نیروهای داعش از فرمول یا پیروزی یا مرگ را کاهش داده است. نیروهای «شبک» که بخشی از شیعیان استان دیاله به حساب می‌آیند و در عملیات آزادسازی تکریت نیز دارای نقش هستند و منطقه عملیاتی محول شده به آنان مشرف به مناطق فتح و حویجه است می‌گویند شاهد فرار ده‌ها نفر از نیروهای زبده داعش بوده‌اند.

۶ - شکست داعش فقط شکست یک گروه تروریستی نیست بلکه شکست یک برنامه چندجانبه و یک فکر استراتژیک که در پشت آن سرویس‌های اطلاعاتی و سیاسی غرب و برخی از کشورهای منطقه‌ای قرار دارند نیز می‌باشد. از حدود ۳ سال پیش گفته می‌شد که محور آمریکا، انگلیس، فرانسه، ترکیه و عربستان در حال طراحی یک مدل هستند که در عین آن که شباهت زیادی به مدل ایران در مواجهه با دشمنانش دارد، اما در عین حال رو در روی ایران قرار می‌گیرد! در واقع این کشورها با محوریت آمریکا به یک مدل دست یافتند که از روش جنگ‌های نامتقارن سود می‌برد اما اینک این کپی تقلبی در برابر نسخه اصلی، تا حد بسیار زیادی رنگ باخته است.

خراسان:حکایت همچنان باقیست

«حکایت همچنان باقیست»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی است که در آن می‌خوانید؛اسفند که فرا می رسد ایرانی ها مطابق با رسم دیرین خود آماده استقبال از بهار و ورود به سال جدید می شوند. به زودی دفتر سال93 بسته می شود و اتفاقات آن جزئی از تاریخ و گذشته مردمان این مرز و بوم خواهد شد. اما نکته حائز اهمیت در این میان ضرورت مرور و بازنگری علمی، دقیق، بی طرفانه و واقع بینانه بر اتفاقات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور در این سال می باشد تا ضمن بهره گیری از تجارب حاصل از آن زمینه پیشرفت و توسعه مملکت را در سال های آتی فراهم آوریم.

مسلماً در سالی که روزهای پایانی آن را سپری می نماییم مردم شاهد اتفاقات بسیاری در عرصه های مختلف در کشور بوده اند که پرداختن به همه آن ها در این مجال ممکن نیست. اما با توجه به عنوان سال 93 که «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» می باشد بیان نکاتی به شرح زیر در همین راستا اهمیت بیشتری دارد؛ اول: «فرهنگ» همان عنصر مظلومی است که در کشور ما همواره(در عمل و نه در شعار) جزو اهداف دست چندم قرار دارد. این در حالی است که دستگاه های مختلفی به نام کار فرهنگی، بودجه و امکانات دریافت می نمایند تا جایی که فرهنگ درگیر و دار قریب به چهل دستگاه به این سو و آن سو کشیده می شود و هر لحظه بیم آن می رود که در خودش غرق شود.

به بیان دیگر حقیقتِ فرهنگ همیشه در تلاطم واقعیت هایِ تلخ سیاسی، اجتماعی و ... جامعه قربانی می گردد. نشان به آن نشان که هیچ عرصه مدیریتی در کشور به اندازه فرهنگ مدیران غیرمتخصص و ناکارآمد به خود ندیده است و بیشترین آزمون و خطاها در زمینه فعالیت ها و مدیریت های فرهنگی صورت می پذیرد. لذا اگر سال 93 به پایان رسید، عزم ملی و مدیریت جهادی برای اصلاح و توسعه فرهنگ و رسیدن به ارزش های والای فرهنگِ مسلمانی انتهایی نداشته و باید دغدغه همه مردم و مسئولین باشد.

خصوصاً زمانی که به این جمله رهبر انقلاب عنایت کنیم که می فرماید: «در عرصه فرهنگ، بنده به معنای واقعیِ کلمه، احساس نگرانی می کنم و حقیقتاً دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصفِ شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع کند. من چنین دغدغه ای دارم.» دوم: «اقتصاد» و مسائل و مشکلات مرتبط به آن نه تنها در سال 93 بلکه در یک دهه اخیر کشور را با چالش های فراوانی روبرو کرده است. اینکه چند سالی هست که موضوعات اقتصادی یکی از پایه های اصلی عنوان سال می باشد بیانگر همین واقعیت است.

وقتی اتفاقات عرصه اقتصادی کشور در سال های اخیر را مرور می کنیم و مسائلی همچون؛ خام فروشی و وابستگی بی چون و چرا به نفت، تحریم های ناجوانمردانه بین المللی، عدم حمایت از سرمایه گذاران، الگوی ناصحیح مصرف، توسعه واردات به جای مصرف کالای ایرانی، مشکلات زیست محیطی و خشکسالی، مسائل مربوط به نابسامانی نظام بانکی و از همه مهمتر فسادهای مالی گسترده که ناشی از بیماری نظام مالی و اقتصادی کشور می باشد را ملاحظه می نماییم به خوبی این موضوع را در می یابیم که نه تنها یک سال بلکه سال ها عزم گروهی مردم و مجاهدت مسئولان و مدیران هم به این سادگی وضعیت اقتصاد و معیشت کشور را سامان نمی بخشد. سوم: «مدیریت جهادی» داستانی پر فراز و فرود دارد.

زمانی که این عنوان با کلماتی همچون فرهنگ و اقتصاد عجین می شود ثقل معنایی گسترده ای را بر آن وارد می نماید. اگر به اتفاقات سال 93 با دقت بیشتری نگاه کنیم درمی یابیم که علی رغم تلاش های صورت گرفته متأسفانه تعابیری که از مدیریت جهادی در ذهن داریم در عرصه فرهنگ و اقتصاد رخ نداده است.

نظام مدیریت فرهنگی کشور کماکان در گیر و دار جشنواره های پرهزینه -که بعضاً با روح فرهنگ اسلامی مغایرت دارد- دست و پا می زند و خبری از طرح و برنامه استراتژیک و بومی مطابق با ارزش های اسلامی و نیازهای روز نمی باشد و مدیریت مالی و اقتصادی کشور هم در تلاطم تحریم، فساد مالی، ناکارآمدی بانک ها و مواردی از این دست در یافتن مسیر اقتصاد مقاومتی ناتوان می باشد. چهارم: «عزم ملی» آنچنان که باید و شاید در مسیر توسعه فرهنگی و اقتصادی کشور جزم نیست.

هر چند در سال 93 در برخی از صحنه هایی که مردم می بایست حضور فعالانه داشته باشند نسبت به انقلاب و شهدای آن ادای دِین کردند اما واقعیت آن است با توجه به مسیر طولانی پیش روی کشور و کارشکنی ها و مخاطرات بیگانگان، این عرصه تلاش و اراده بسیار گسترده تری را می طلبد. به عنوان مثال هنوز عزم و اراده عمومی در عرصه اصلاح الگوی مصرف و یا حرکت آحاد جامعه در راستای تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی به چشم نمی آید و فرهنگ عمومی ما در عرصه های کار، مصرف، زندگی، ازدواج، طلاق و... با کاستی های فراوانی مواجه است.

سخن پایانی این که آن چه گفته شد نه به قصد سیاه نمایی و تنها دیدن نیمه خالی لیوان می باشد بلکه منظور ارائه مسیر طولانی پیش روی کشور برای دستیابی به آن چیزی است که ایران زمین و مردمان شریف آن لیاقتش را دارند. اگر می گوییم مدیریت جهادی رخ نداده و عزم ملی آنچنان که باید و شاید در مسیر توسعه کشور جزم نیست بدان معناست که هنوز مردم ایران به آن جایگاهی که به دلیل بهره مندی از اسلام، تمدن بی همتای ایرانی و استعدادهای درخشان و... شایستگی آن را دارند نائل نشده اند.

مدیریت جهادی و عزم ملی برای توسعه فرهنگ و اقتصاد کشور یک باور و اعتقاد ارزشمند است که می بایست مؤلفه های آن نه برای یک سال بلکه به صورت مستمر و دائمی در تمامی عرصه های فعالیت در کشور خصوصاً فرهنگ و اقتصاد متجلی باشد. سال 93 تقریباً به پایان رسیده اما حکایت عزم ملی و مدیریت جهادی برای توسعه و بالندگی اقتصاد و فرهنگ همچنان باقیست.

جمهوری اسلامی:مرحله‌ای جدید در معادلات منطقه

«مرحله‌ای جدید در معادلات منطقه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛پیروزی‌های ارتش و نیروهای مردمی عراق در پاکسازی استان صلاح الدین از لوث وجود تروریست‌های داعش از جهات زیادی بسیار مهم و نقطه عطفی در تحولات 9 ماه اخیر و از زمان پیشروی گروه تروریستی «داعش» در مناطق شمال غرب عراق محسوب می‌شود و برای آینده این کشور تعیین کننده خواهد بود.

این عملیات که هفته گذشته با فرمان حیدرالعبادی نخست‌وزیر عراق آغاز شد، تاکنون دستاوردهای چشمگیری داشته است و در جریان آن، شهرهای مهم «البغدادی»، «الدور» و «مکیشفه» به همراه صدها روستا آزاد شده‌اند.

این عملیات از چند جنبه اهمیت دارد.
1 – عملیات آزادسازی ارتش عراق، نخستین عملیات منسجم و سازمان یافته برای قلع و قمع گروه‌های تروریستی تکفیری و اخراج آنها از شهرهای عراق به شمار می‌رود. در این عملیات به همراه نیروهای ارتش، نیروهای مردمی «الحشد الشعبی» متشکل از مبارزان مردمی و همچنین عشایر منطقه دوش به دوش می‌جنگند و صحنه‌ای از وحدت و جریان‌های سیاسی عراق را به نمایش گذاشته‌اند.

در این عملیات 30 هزار نیرو مشارکت دارند و با برنامه‌ریزی و حرکت کاملاً سازمان یافته عمل می‌کنند، اقدامی که در اقدامات گذشته ارتش عراق مشهود نبود. همین تاکتیک دقیق، عامل از هم پاشیدگی تروریست‌ها شده و آنها را در موضع کاملاً انفعالی قرار داده است.

2 – ویژگی دوم عملیات آزادسازی استان صلاح الدین، استفاده از نیروهای بومی و ملی عراق در این عملیات است و موفقیت در آن می‌تواند پیامدهای بسیار مهمی در جهت تحکیم قدرت دولت و حفظ استقلال عراق در پی داشته باشد.

دولتمردان عراقی از ابتدای عملیات نیز تاکید کردند که نیازی به نیروی خارجی ندارند و ملت عراق اراده کرده است که خود، برای آزادی سرزمین‌هایش از چنگ تروریست‌ها و شورشیانی که از جانب برخی دولت‌ها حمایت می‌شوند، اقدام کند.

محافل رسانه‌ای غرب، این رویکرد دولت عراق را سیاستی جدید عنوان کرده‌اند که موجب نگرانی دولت‌های خارجی مداخله‌گر، و در راس آنها، آمریکا شده است. شماری از شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌های آمریکا دولت باراک اوباما را به باد انتقاد گرفته‌اند که چرا با خالی کردن میدان، نفوذ واشنگتن در عراق را با خطر جدی مواجه ساخته است. ژنرال «مارتین دمپسی»، رئیس ستاد ارتش آمریکا در جمع اعضای کمیسیون نیروهای مسلح سنا، ضمن انتقاد از ضعف عملکرد دولت آمریکا در عراق و عدم مشارکت در جنگ با تروریست‌ها، اعتراف می‌کند که این سیاست، افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته است.
دمپسی با نگرانی تاکید می‌کند در بررسی عملیات آزادسازی تکریت مشخص است که دو سوم از نیروهای شرکت کننده در این عملیات، شیعیانی هستند که با جمهوری اسلامی ایران ارتباط نزدیک و همسویی دارند. «لیبراسیون» نوشت: بعضی مقامات آمریکایی در توضیح اینکه چرا آمریکا در عملیات تکریت کنار نشسته است به این نکته استناد کرده‌اند که دولت عراق از آمریکا برای این عملیات دعوت نکرده است.

در این باره منابع عراقی گفته‌اند آمریکا در مبارزه با داعش جدیت ندارد و درحالی که عراق اعلام کرده بود عملیات آزادسازی موصل را در بهار آغاز می‌کند، آمریکایی‌ها به بهانه اینکه ارتش عراق آمادگی لازم را ندارد، خواستار موکول شدن این عملیات به پاییز سال آینده شده بودند.

3 – نکته سوم در عملیات آزادسازی تکریت، تاثیر آن برای اقدامات آینده دولت عراق به ویژه برای آزادسازی شهر موصل خواهد بود. پیروزی کامل در تکریت که به گفته منابع نظامی عراق، طی چند روز آینده محقق خواهد شد، توانمندی و قدرت ارتش و نیروهای مردمی عراق را مورد تاکید قرار می‌دهد.
این رویداد، در عین حال که آمادگی عراقی‌‌ها را برای رویارویی در برابر تروریسم ارتقا می‌دهد در تضعیف روحیه تکفیری‌ها و تروریست‌‌ها نیز قطعاً موثر خواهد بود و عملیات تکریت در واقع دروازه آزادی موصل است.

بسیاری از ساکنان شهرهای آزاد شده در عملیات تکریت، نارضایتی خود را از حاکمیت تروریست‌ها بر مقدرات خود ابراز نموده‌اند و این، خلاف تبلیغات گروه تروریستی داعش را به اثبات می‌رساند.
این فضا در بقیه مناطق تحت اشغال تروریست‌ها نیز حاکم است و این موضوع، آسیب‌پذیر بودن تروریست‌ها و نبود پایگاه مردمی آنها را آشکار می‌سازد. 9 ماه سیطره تروریست‌ها بر مناطقی در عراق و اقدامات ضدانسانی و جنایات تکان دهنده آنها، ماهیت این گروهک ضد بشری را آشکار کرده است. بسیاری از ساکنان شهرهای تحت اشغال تروریست‌ها که تا پیش از آن، چنین تصور می‌کردند که گروه‌های تکفیری، به نفع آنها عمل خواهند کرد و برای آنها جامعه‌ای ایده‌آل خواهند ساخت، اکنون کاملاً به اشتباه خود پی برده و خواهان رهایی از چنگال این عناصر وحشی، جنایتکار و منفعت‌طلب هستند. چنین فضایی، زمینه را برای پیشبرد اقدامات دولت عراق و پیشروی ارتش و نیروهای مردمی هموارتر ساخته است.

4 – نکته آخر اینکه، عملیات آزادسازی تکریت، مرحله جدیدی را در معادلات منطقه ایجاد کرده است و این واقعیت که تروریسم، یک تهدید جدی برای ثبات و امنیت کل منطقه است، آشکارتر شده است. همه کشورهای منطقه باید در مبارزه با این پدیده شوم که مولود سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی قدرت‌های مداخله‌گر و توسعه‌طلب است در کنار یکدیگر و متحد با هم اقدام کنند و این نکته مهم باید مدنظر باشد که مقابله با این پدیده تنها در صلاحیت کشورهای منطقه است و قدرت‌های خارجی نه تنها مصمم به مبارزه با تروریسم نیستند بلکه از این دستاویز به عنوان ابزارهای نفوذ خود در منطقه سود می‌جویند.
توجه به این واقعیت‌ها، اهمیت عملیات تکریت را آشکار می‌سازد و تعیین کنندگی آن را مورد تاکید قرار می‌دهد.

رسالت:تغییر از درون

«تغییر از درون»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می‌خوانید؛بیداری اسلامی، وزش یک نسیم الهی بر امت اسلام بود و می رفت با این نسیم، با توفان ستم تاریخی ای که از سوی غرب در جهان اسلام می وزید، مقابله شود. بیداری اسلامی، نوید سقوط دیکتاتورها در بلاد اسلامی و محو سلطه خارجی و پدیداری استقلال و آزادی را می داد. اروپا و آمریکا در برابر این پدیده تاریخی، کاری نمی توانستند بکنند. حکومت های دیکتاتوری و وابسته در کشورهای اسلامی قدرت بازتولید مشروعیت خود را نداشتند، عقیم بودند، آنها با کمترین تکانه سیاسی، آسیب پذیر شده بودند. غرب هیچ نسخه ای برای کنترل از بیرون جهت حفظ منافع خود در این کشورها نداشت، لذا به کنترل از درون یا تغییر از درون، روی آورد.

آنچه امروز در عراق، سوریه، لیبی، نیجریه، سودان و... می بینیم واقعاً تأسف بار است. شهرهای سوخته، روستاهای ویران شده، سرهای بریده شده بر سر میله های آهنین در میادین شهرها، زنده سوزی اسیر، تجاوز به نوامیس، اعدام های دسته جمعی زیر بیرق ایسم ها و ایست های غربی صورت نمی گیرد، اینها با فریاد الله اکبر و لا اله الا الله انجام می شود!پدیده تکفیر، همان پدیده ای است که در دهه اول انقلاب، امام (ره) از آن به عنوان اسلام آمریکایی یاد می کرد. اسلام آمریکایی، زمان امام (ره) از حیطه «تئوری» به وادی «عمل» پا نهاده و این همه جنایت و خشونت، محصول این حرکت کور است. امت اسلام از این گردنه عبور می کند اما این عبور، مستلزم هزینه های مادی و معنوی بسیار است که پرداخت آن اجتناب ناپذیر است.

دو دهه قبل در کشورهای عربی خبری نبود، نخبگان و جوانان سر در گریبان خود داشتند، تحرکی در میان آنان دیده نمی شد، هر چه گفته می شد به پا خیزید و از منافع خود دفاع کنید و نگذارید مصالح شما را آمریکایی ها و اروپایی ها تشخیص دهند، از سنگ صدا درمی آمد از اینها حرفی و کلامی صادر نمی شد! اما الآن آنها صاحب ایدئولوژی، لشکر و حشم و سلاح و مهمات و لشکرکشی های چند ملیتی شده اند. این سازماندهی و تحرک را از کجا آوردند؟ چه کسانی آنها را تجهیز کردند؟ این همه خشونت و نفرت از کجا آمد؟!

آنها هر روز در عراق و سوریه و دیگر بلاد اسلامی سر می برند، آدم می سوزانند، قبل از آن بیانیه می خوانند و جالب است که بیانیه آنها هم به زبان لاتین، گاهی با لهجه آمریکایی و گاهی هم با لهجه انگلیسی قرائت می شود! غرب با این بیانیه ها می خواهد به جهان اسلام بگوید با دست خودتان، خودتان را نابود می کنیم. امت اسلام باید پیرامون این مسئله تدبر کند و با هوشمندی در برابر «تغییر از درون» به سبک آمریکایی ها و انگلیسی ها بایستد.

ظلم و ستمی که امروز از ناحیه جریان سلفی و تکفیری بر ملت های اسلامی می رود، روزی به پایان می رسد، چرا که خداوند متعال وعده فرموده؛ «فقطع دابر القوم الذین ظلموا - به کیفر ستمگری، ریشه گروه ظالمان برکنده شد.» (سوره مبارکه انعام، آیه 45) باید فکری برای پس از آن بکنیم. جریان تکفیر در جهان اسلام یک جریان نفاق پیچیده است. انقلاب اسلامی ایران در ابتدا در درون خود با این پدیده رو به رو بود. جریان نفاق در ایران با روشنگری، منزوی شد. خشونت منافقین ده ها برابر خشونت تکفیری ها بود. آنها حتی به کادرهای وفادار خود هم رحم نمی کردند و بارها در درون تشکیلات خودشان، تصفیه های خونین داشتند.

جریان اخوان المسلمین یک گفتمان مسلط در کشورهای اسلامی است. ما باید به رهبران اخوان بگوییم راه را از کجا اشتباه آمده اند و چرا ویروس زدایی از تفکر وهابیت و تکفیر در درون خود را آغاز نمی کنند؟ آنها باید بدانند غلبه اسلام در بلاد اسلامی، از راه خشونت، محقق نمی شود. پیامبر اکرم (ص) رحمت للعالمین بود. او بنای قدرت الهی خود را بر اساس عدل و علم و بسط رحمت خدایی در میان انسان ها استوار کرده بود. او ریختن خون انسان ها را آن گونه که در جریان تکفیری و سلفی باب شده است، هرگز برنمی تابید و ساحت مقدس او از این همه ظلم و تباهی و سیاهی، بری بود. امروز رسالت اخوان المسلمین و علمای جهان اسلام این است که نگذارند چهره نورانی پیامبر (ص) و سیمای درخشان اسلام با خون و تجاوز و خشونت، آلوده شود.جهان تشنه معارف اسلامی است و این تشنگی با خشونت و بی رحمی، مرتفع نمی شود، با اندیشه پاک و تفکر وحیانی و آواهای قرآنی سیراب می گردد.ما در ایران اسلامی باید چالش های فراروی دیپلماسی وحدت بین فرَق اسلامی را مورد بازبینی و بازخوانی قرار دهیم.

اقتدار اسلام با وحدت و همگرایی مسلمانان در برابر کفار و مشرکین، نمود پیدا می کند. اقتدار و شوکت اسلام، رهین بازسازی تمدن اسلامی و برقراری تمدن نوین اسلامی است. بازسازی تمدن اسلامی در گرو شکل گیری امت واحده است. ما برای حرکت به این سو، نیاز به سرمایه گذاری و به ویژه تئوری پردازی داریم. امروز نگاه جهان اسلام به حوزه های علمیه ایران است.

اینکه به همت مراجع عالی قدر، کنفرانس علمای بلاد اسلامی در قم، با استقبال عظیم نخبگان جهان اسلام رو به رو شد، نشانه این نگاه درست در رفع تشنگی های فکری ملت های مسلمان است. آنچه امروز ما را از مهلکه ها خارج می کند تکیه بر فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و نگاه آنها به وحدت مسلمین است؛ نگاهی که در عراق امروز در دیدگاه های آیت الله العظمی سیستانی به خوبی مشاهده می شود.

کافی است به مسلمانان تفهیم کنیم که اوباما و نتانیاهو، اولی الامر نیستند. تغییر از درون باید بر اساس نسخه اولی الامر مسلمین جهان باشد، نه نسخه ای که از واشنگتن، لندن و تل آویو دیکته می شود. «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم - در حقیقت‏، خداوند حال قومی را تغییر نمی ‏دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.» (سوره مبارکه رعد، آیه 11)

قدس:دست خالی جمهوری خواهان

«دست خالی جمهوری خواهان»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم آرش خلیل خانه است که در آن می‌خوانید؛خط و نشان کشیدن و رجز خوانی تعدادی از سناتورهای جمهوری‌خواه آمریکایی در برابر توافق هسته ای با ایران، در نگاه نخست، شرایط مبهمی را پیش روی مذاکرات و چشم انداز توافق احتمالی قرار می دهد.

47 نفر از سناتورهای جمهوری‌خواه آمریکایی در نامه‌ای سرگشاده به مقامهای ایران، هشدار دادند که هرگونه توافق هسته ای میان آمریکا و ایران تنها تا پایان دوره ریاست جمهوری باراک اوباما دوام خواهد داشت.

این سناتورها، مقامهای ایران را ناآشنا به قانون اساسی آمریکا خوانده و گفته اند، هرگونه توافقی در صورت تأیید نکردن کنگره عملی نخواهد شد و تنها در کاخ سفید باقی خواهد ماند و رئیس جمهور بعدی آمریکا به راحتی می تواند با حرکت خودکار، این توافق را به طور کلی لغو کند و کنگره نیز می تواند مفاد این توافق را در زمان دلخواه تغییر دهد.

این نامه لحنی تند، قاطع و تهدید آمیز دارد، اما نگاه دقیق تر به اصل این رخداد و محتوای این نامه خود پرسشهایی را مطرح می‌کند که به روشن شدن فضای واقعی پشت این نامه کمک می‌کند. اساسا اگر کنگره در اختیار جمهوری خواهان درباره نقش و تأثیر گذاری خود در توافق هسته‌ای با ایران مطمئن است، چرا تا این حد از وقوع آن و امضای یک توافق هسته‌ای جامع با ایران نگران و خشمگین است. آن گونه که سناتورهای تندرو جمهوری خواه ترسیم کرده‌اند، به راحتی می‌توانند مانع از اجرای این توافق شود. به گفته آنها، چنین توافقی باید به تصویب کنگره برسد تا قابلیت اجرا داشته باشد.علاوه بر این، آنها تأکید کرده‌اند که مفاد این توافق را تغییر خواهند داد. در همین بخش دو موضوع قابل توجه است. نخست آنکه یک سفسطه بزرگ در این نامه وجود دارد. سناتورهای آمریکایی توافق هسته‌ای را توافق میان ایران و آمریکا دانسته‌اند، حال آنکه اساسا توافق جامع هسته‌ای که از دل مذاکرات جاری به دست آید، توافقی بین ایران و گروه 1+5 به نمایندگی از شورای امنیت سازمان ملل متحد خواهد بود، نه توافقی بین ایران و آمریکا.

طرفهای مذاکره با ایران پنج قدرت جهانی دارای حق وتو در شورای امنیت هستند که سناتور های آمریکایی نقش جایگاه وظرفیت آنها را نادیده گرفته و منکر شده‌اند. این موضوع بی تردید واکنش دیگر اعضای گروه 1+5 و کشورهای ذینفع در حصول توافق هسته‌ای با ایران را هم در پی خواهد داشت.

علاوه بر این، مدیریت این مذاکرات را مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا برعهده دارد. پس این مذاکرات و توافق حاصل از آن از پشتوانه اجرایی محکمتری از خواست و رفتار یک دولت و کشور برخوردار است.

از سوی دیگر چنین توافقی حتماً شامل راهکارهای سیاسی و حقوقی معطوف به پرونده ایران در شورای امنیت و قطعنامه‌های این شورا و همچنین نظام حقوقی و فنی آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای حکام آن خواهد بود. هر توافقی با هر مدت زمانی در وهله نخست می‌باید شامل برطرف شدن تحریمهای یک جانبه آمریکا و اروپا و سپس تحریمهای ناشی از قطعنامه‌های شورای امنیت باشد و این ساختار به راحتی نمی‌تواند از سوی کنگره آمریکا دگرگون شود.

نباید فراموش کرد که هر توافق و معاهده‌ای دو یا چند طرف مختلف دارد که ذیحق هستند و نقض تعهدات یا تغییر آنها منوط به رأی و اراده یک طرف نیست. اما از سوی دیگر درباره نقش کنگره در تغییر یا تأیید توافق هسته‌ای با ایران و برداشتی که سناتورهای آمریکایی دارند و تطبیق آن با واقعیت میدانی یک تضاد آشکار وجود دارد. جمهوری خواهان ادعا کرده‌اند که توافق هسته‌ای بدون تأیید کنگره اجرایی نخواهد شد و در کاخ سفید خواهد ماند. در همین حال آنها طرحی را ارایه داده‌اند که هفته آینده قرار است در سنا به بحث گذاشته شود. این طرح دولت آمریکا را ملزم می‌کند تا در صورت توافق هسته‌ای با ایران آن را برای اعلام نظر و تصویب به کنگره ارایه کند. این طرح خود نشان می‌دهد که در شرایط موجود دولت آمریکا ملزم به گرفتن مصوبه کنگره نیست، ضمن اینکه اوباما هم اعلام کرده، در صورت تصویب این طرح آن را وتو خواهد کرد.

تنها برگی که در اختیار جمهوری خواهان قرار دارد، تحریمهایی است که کنگره علیه ایران اعمال کرده که این مسأله همان طور که مقامها و دیپلماتهای ایرانی تصریح کرده‌اند، مسأله داخلی آمریکایی هاست و در صورت توافق، ساز و کار حل این مشکل را دولت آمریکا باید طراحی و اجرا کند. در چنین شرایطی انتشار این نامه را باید یک خطای ناشیانه سیاسی از سوی جمهوری خواهان دانست که برآیند تأثیرات معکوس و منفی دعوت آنها از نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای انجام شوی تبلیغاتی مضحک علیه ایران بود، با این امید که شاید این بار بتواند در طرف دیگر این معادله، یعنی تهران برای رسیدن به توافق هسته‌ای تردید ایجاد کند.

این یک رفتار کاملاً خارج از عرف سیاسی و دیپلماتیک است که در عالم واقع و میدان عمل به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام خواهد شد. ایجاد تردید در ضمانت اجرایی توافق هسته‌ای تنها موجب می‌شود که مذاکره کنندگان ایران با هوشیاری و دقت بیشتری ضمانتهای محکمتری را مطالبه و اخذ کنند و این مطالبه نیز اکنون کاملاً مستند شده است. از سوی دیگر اکنون جامعه جهانی دیدی روشنتر به نیات و رفتار جنگ طلبان و مخالفان حل مناقشه هسته‌ای با ایران دارند و در صورت شکست این مذاکرات یا نقض توافق احتمالی، نه ایران مقصر شناخته می‌شود و نه دیگر اجماع یا حتی همراهی با گروه‌های فشار در آمریکا و اسراییل وجود خواهد داشت. جمهوری خواهان با قلم خودشان مشت خودشان را گشوده‌اند، بی آنکه در این بازی تبلیغاتی چیزی نصیب آنها شده باشد.

سیاست روز:تدبیر در بگم‌بگم!

«تدبیر در بگم‌بگم!»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می‌خوانید؛حکایت عجیبی است. برخی‌ها پایشان را درست جای پای قبلی‌ها می‌گذارند. تا پیش از این برای تصاحب صندلی‌ها و ساختمان‌ها رفتارهای یک بنده خدایی را مذموم می‌دانستند و مدام می‌گفتند فلانی چنان کرده و اخلاق را زیر پا گذاشته و... اما حالا کپی برابر اصل شده‌اند.

عجیب‌تر آنکه گویی یادشان رفته خودشان قبل‌ترها چه کرده‌اند و منتقد چه بوده‌اند.
می‌گویند یک بنده خدایی آمده و گفته دولت فلانی «آلوده‌ترین دولت تاریخ بعد از انقلاب» بوده و تازه مدعی شده «حالا نوبت ماست که بگم‌، بگم‌ها را شروع کنیم»

این بنده خدا که معلوم نیست برای چه به این راحتی اتهام وارد می‌کند و البته دچار ذوق‌زدگی کاذب هم شده است، البته معذوریت‌هایی هم دارد. مثلا اینکه نگران این است که اگر فسادها را الان اعلام کنند، از دهان بیفتد! برخی‌ها نگران بیات شدن اتهامات هستند و می‌خواهند فعلا انبار کنند و تا به وقتش به بازار بفرستند.

طرف می‌گوید: «سال آینده، سال مهمی خواهد بود، در اسفندماه سال آینده انتخابات خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی برگزار خواهد شد بنابراین اگر آقایان بخواهند این طرف سال افشاگری کنند ممکن است مطالب کهنه شود»

بله. به همین راحتی و خوشمزگی! احتمالا خروجی برخی همایش‌ها و نمایش‌های مبارزه با فساد این بوده که هرگاه فسادی رویت شد، نباید خیلی سریع اعلام شود. البته نه برای اینکه برای اثبات اتهام صبر پیشه کنیم. نه. باید بگذاریم تا از آن استفاده ابزاری کنیم و به وقتش سرِ زبان مردم بیندازیم. همین بنده خدا یک اعتراف دیگر هم دارد: «دولت می‌خواهد دیرتر معرفی کند تا مردم حضور ذهن داشته باشند و بدانند چه کسانی این کارها را انجام داده‌اند.» دست‌شان درد نکند با این همه دغدغه برای مردم. اسم این هم که ورود مستقیم به انتخابات نیست. شورای نگهبان هم که...

آقایان واقعا خسته نباشید. این تدبیر در زمان اعلام مفاسد واقعا جای تشکر دارد. اینکه هر از گاهی یکی از پاستوری‌ها می‌آید و برای سرپوش گذاشتن بر ضعف خود و مجموعه‌اش قبلی‌ها را متهم می‌کند، اتفاق تازه‌ای نیست. اتفاقا قبلی‌ها هم همین کار را می‌کردند. اسامی مفسدان در جیبشان بود، قرار بود با آقازاده‌های درشت برخورد کنند، قرار بود دست مفسدان را از بیت‌المال کوتاه کنند، اما دست خودشان و اطرافیانشان هم مشکل پیدا کرد. این اتفاق قبلا هم افتاده است. در خارج از دولت هم بوده آن آقایانی که محض رضای خدا از آقا شهرام پول گرفتند و خوردند و هیچ‌کس هم پی‌شان را نگرفت.

آقایان خیلی مواظب باشید. محمود خان هم فکرش را نمی‌کرد، بعدی‌ها بیایند و این طور سکه یک پولش کنند و در بگم بگم، گوی سبقت را از او بربایند. او فکرش را نمی‌کرد که معاونش این روزها روی یکی از تخت‌های یکی از بندهای اوین دراز بکشد و به سقف خیره شود و به کارهای کرده و نکرده‌اش فکر کند.

حالا اگر خدای ناکرده ۲سال یا ۶ سال دیگر یکی دیگر آمد و او هم خواست رکورد بگم‌بگم‌ها را بشکند باید چه کرد؟ به قول معروف «وای اگر از پس امروز بُود فردایی»

متاسفانه این روند غلط هم در دولت گذشته رخ داد و هم در دولت فعلی با همیتی کم‌نظیر در حال اجراست. رهبر انقلاب هم به دولت گذشته تذکر دادند و هم در دیدار تابستان گذشته خود با دولت یازدهم فرمودند: «همواره دولت‌ها نسبت به دوره‌های گذشته‌ی خود منتقد بوده‌اند که ایرادی هم ندارد، اما این انتقاد نباید حالت اغراق‌آمیز و تخریب پیدا کند، زیرا در روحیه‌ی مردم تأثیر بد می‌گذارد و آنان را نسبت به آینده نیز نامطمئن می‌کند. اگر در این اظهار‌نظرها بی‌انصافی شود، قطعاً در آینده نیز نسبت به عملکرد ما هم بی‌انصافی خواهد شد.»

حال سوال این است آیا آنچه این روزها رخ می‌دهد با توصیه رهبر انقلاب هم‌خوانی دارد؟ آیا این رفتارها نشانی از تقوا دارد؟ آقایان مراقب تدبیرتان باشید.

وطن امروز:بگو بگو!

«بگو بگو!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محسن مؤید است که در آن می‌خوانید؛ اکبر ترکان، مشاور ارشد، ویژه و بلامنازع رئیس‌جمهور در جدیدترین اظهارات خود اعلام کرده «برخی با این پول‌های کثیف می‌خواهند در آوردگاه‌های سیاسی سال ۹۴ شرکت کنند و اینکه سال ۹۴ ما سکوت کنیم و چیزی نگوییم و نقاب از چهره کسی برنداریم، درست نیست».

مشاور ارشد آقای روحانی در مدتی که حکم‌های سریالی در دولت یازدهم گرفته بارها معرکه «بگم‌بگم» راه انداخته اما در لابه‌لای این بگم‌بگم‌ها چیز به‌ درد بخوری نمی‌گوید! اکبر ترکان فقط تهدید می‌کند و معلوم است از این بگم‌بگم‌ها قرار است چه بهره‌برداری سیاسی‌ای صورت بگیرد و مضحک خواهد بود اگر کسی فکر کند اظهارات وی در راستای تامین منافع ملی است؛ اظهارات کسی که هیچ ابایی ندارد در توهینی آشکار به نیمی از ملت بگوید آنهایی که به حسن روحانی رای ندادند بی‌قانون هستند. مشاور ویژه رئیس‌جمهور آنقدر جملات سخیف و بی‌ادبانه‌ دارد که در این مقال نمی‌گنجد اما واقعا این اظهارات سخیف از کسی با سن ایشان موجب شرمساری است. اکبر ترکان در اظهارات اخیر خود باز هم تهمت‌ها و افتراهای مبهم به افراد مبهم زده و گفته: «اگر هزار بار پوستین خود را عوض کنند نمی‌توانند دست‌های آلوده به فسادشان را بپوشانند. ۹۴، سال افشای آنهاست.

تهدیدها، افتراها و بگم‌بگم‌های ترکان در حالی است که هیچگاه منتج به نتیجه‌ای نمی‌شود و وی مانند اکثر مسؤولان دولت یازدهم فقط اعلام می‌کند فساد اقتصادی راه انداخته‌اند و فساد را به حد اعلا رسانده‌اند، پول‌ها معلوم نیست کجا رفته است و... اما دریغ از یک اطلاعات شفاف و کدهای واقعی. در همین راستا روزنامه «وطن‌امروز»، 29 مهر بخش کوتاهی از یک فایل صوتی را منتشر کرد تا دیدگاه‌ مسؤولان فعلی درباره سایرین روشن‌تر شود. در آن متن آمده بود ترکان درباره موضوع پلت‌فرم در صنعت خودرو می‌گوید: «ساختن یک پلت‌فرم مشترک و کاری که روی تندر 90 شد به نظر من یک کار غیرفنی بود. یک هیجانی در آن موقع رئیس سازمان گسترش را گرفت. این کار فنی نیست. تندر 90 که 6 سال ساختن آن طول کشید موفق نشد. در حال حاضر ما یک پلت‌فرم مشترک نداریم. معنی پلت‌فرم مشترک برای یک کمپانی است. آقای ویسه این اشتباه را کرد و با پلت‌فرم به سمند خیلی ضرر رساند، درست در اوج شکوفایی صنعت خودرو‌سازی ایران آقای ویسه بحث پلت‌فرم مشترک را مطرح می‌کند».

یک دلال پشت این داستان است مشاور ارشد رئیس‌جمهور درباره اسحاق جهانگیری، معاون اول فعلی رئیس‌جمهور هم می‌گوید: «آقای خاتمی و آقای جهانگیری خیلی بحث خودروی ملی را نمی‌فهمیدند. از آقای جهانگیری که لیسانس فیزیک دارد بیشتر از این نباید انتظار داشت ولی آقای ویسه که باید این موضوع سمند را در اوج افتخار دنبال می‌کرد، دنبال یک خودروی دیگر می‌رود. احساس من این است که یک دلال پشت این داستان است. من می‌دانم دلال پژو یک شخصی است به نام آقای[...] که تمام پورسانت‌های خرید ما را از فرانسه آقای[...] انجام می‌دهد و در فرانسه هم دفتر دارد».

بعد از انتشار این متن خیلی‌ها انتظار داشتند اکبر ترکان به آن واکنش نشان دهد اما این اتفاق رخ نداد و ترکان درباره این فایل صوتی سیاست سکوت در پیش گرفت و این سکوت تا الان ادامه دارد. غرض از یادآوری این مطلب این است بدانیم آقای ترکان اتفاقا از بسیاری ریشه‌های پول‌های کثیف و نامشروع باخبر است حتی مفاسدی که در دولت‌های اسبق رخ داده و چه خوب است به جای بگم‌بگم‌ها و ادای جملات مبهم واقعا بگوید که چه کسی و کسانی تخلف کرده‌اند. آقای ترکان می‌تواند با همین موضوع خودرو بگم‌بگم‌های واقعی را آغاز کند و اگر ادعایش راست است بگوید چه کسی پول دلالی تندر‌90 را گرفته و هنوز هم می‌گیرد؟ بگوید که چرا آقای ویسه (که هم‌اکنون معاون جهانگیری است) اشتباه کرد و با تندر90 به خیلی ضررها رساند؟ بگوید که آن دلالی که پشت این داستان بود چه کسی بود؟ پورسانت‌های دلالی پژو چقدر بوده و آیا هنوز پرداخت این پورسانت ادامه دارد؟ بگوید چرا باید مردم هنوز هزینه یک تصمیم اشتباه را در دولت اصلاحات بپردازند؟

ترکان و سایر مسؤولان باید بدانند دوران بگم‌بگم گذشته و باید بگویند؛ بگویند که چه فسادهایی در دولت‌های گذشته حتی دولت‌هایی که در آن مسؤولیت داشته‌اند رخ داده است. (جالب اینکه جناب ترکان در دولت احمدی‌نژاد سمت‌های مهمی در وزارت نفت داشته است! )آقای ترکان که فریاد عدالتخواهی‌شان عرش را به لرزه درمی‌آورد بیاید و برخی فسادهای دولت‌های اسبق و سابق‌تر را بگوید. البته انتظار داریم ایشان رعایت سن خود را بکند و از ادای جملات توهین‌آمیز و سخیف حتی درباره دوستان مساله‌دار خود نیز پرهیز کند!

حمایت:تضمین توافق نهایی چیست؟

«تضمین توافق نهایی چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم اسماعیل کوثری است که در آن می‌خوانید؛ 47 سناتور جمهوریخواه با ارسال نامه ای سرگشاده به اصطلاح، هشدار دادند هر گونه توافق هسته‌ای ایران با آمریکا فقط تا پایان زمامداری «اوباما» قانونی و معتبر خواهد بود. در این نامه خطاب به مقامات کشورمان آمده است: "پس از مشاهده مذاکرات هسته‌ای شما با دولتمان متوجه شدیم ممکن است درک کاملی از ساختار قانون اساسی‌مان نداشته باشید.

هر آنچه که به وسیله کنگره تأیید نشود، فقط حکم یک «توافق اجرایی» را دارد. رئیس جمهور آینده می تواند این توافق دولتی را با «اشاره یک خودکار» لغو کند و کنگره های آتی نیز می توانند مفاد این توافق را در هر زمانی تغییر دهند."از سویی دیگر، پیش از این نیز رئیس جمهوری آمریکا در مصاحبه با شبکه سی بی اس گفت که اگر به توافق قابل قبول با ایران نرسیم واشنگتن مذاکرات را رها خواهد کرد.

اوباما تاکید کرد هرگونه توافق هسته‌ای باید به قدرتهای غربی این قابلیت راستی آزمایی را بدهد که مطمئن شوند ایران به سلاح هسته‌ای دست پیدا نخواهد کرد و اگر ایران تمرد نمود، قدرتهای غربی وقت کافی برای واکنش را داشته باشند. وی اینگونه نتیجه گیری می کند که اگر قرار باشد به چنین توافقی نرسیم پس ما آن را نمی‌خواهیم.

اظهارات اخیر مقامات ارشد آمریکایی که به گونه ای پالس منفی به مذاکرات به شمار می آید و این سؤال را به ذهن متبادر می نماید که اساساً تکلیف مذاکرات چه می شود و مذاکره کنندگان ما باید چه سیاستی را درباره این مواضع در پیش بگیرند؟ هنگامی که سناتورها، نسبت به تعلیق و توقف هرگونه توافق احتمالی، پس از اتمام دوره ریاست جمهوری اوباما هشدار می دهند و شخص رئیس جمهور نیز، اصل هر گونه توافق که نوعی بده بستان معقول و منطقی است را زیر سؤال می برد، جا دارد که مذاکره کنندگان ما، گام های بعدی را با احتیاط بیشتر و بردارند. پیش از بررسی زوایای این دو اظهار نظر باید به تذکرات مقام معظم رهبری، مبنی بر غیرقابل اعتماد بودن سیاستمداران آمریکایی اشاره کرد.

در فضایی که هم تیم مذاکره کننده ایرانی و هم مقامات آمریکایی، برای دستیابی به توافق تلاش کردند و در نهایت به توافق ژنو منتهی گردید، طیف گوناگونی از نقض توافقات را پیش از توافق نهایی شاهد بودیم که از سوی همین دولت دموکرات و طرفدار به اصطلاح توافق صورت گرفت. چنانچه این دولت که حدود دو سال از عمر آن باقی است در چنین شرایط متزلزلی که آشکارا خلف وعده کرده و به ظاهر به دنبال توافق است، زمام امور را در انتخابات بعدی به جمهوری خواهان بسپارد، کاملاً مشخص است که چه بر سر توافقنامه نهایی احتمالی خواهد آمد. لذا در شرایط کنونی، ضروری ترین و اصلی ترین نکته ای که تیم مذاکره کنندگان ما باید آن را لحاظ کنند، اخذ تضمین اجرایی توافقنامه به شکلی غیرقابل خدشه است.

درباره چرایی گرفتن تضمین اجرای توافقنامه نهایی باید به نکات ذیل اشاره کرد:

1- وضع و رفع تحریم ها در قانون اساسی آمریکا باید از تصویب مجلس سنا بگذرد و بر این اساس، تنها راه رفع تحریم ها، رای گیری مجدد در کنگره آمریکاست.

2- سخنرانی هفته گذشته نتانیاهو در کنگره آمریکا و استقبال همراه با سوت و کف از نمایش سیاسی نخست وزیر رژیم کودک کش، نشان می دهد که کنگره، نسبت به رفع تحریم ها بی علاقه است و در مقابل از وضع تحریم های جدید حمایت می کند.

3- متن نامه سناتورهای جمهوریخواه، از جهت قانونی و حقوقی و رعایت ساختار سیاسی آمریکا صحیح به نظر می رسد؛ بدین معنی که ایستگاه آخر هر گونه توافق احتمالی، سنای آمریکا و تایید سناتورها است.

4- مدت زمان مسئولیت رئیس جمهور آمریکا، حداکثر دو دوره است، در حالی که دوره تصدّی سناتورها محدودیت ندارد و اگر سناتوری به عنوان مثال 10 دوره رأی بیاورد، می تواند همچنان به کار خود ادامه دهد. بنابراین، قدرت سناتورها در تصمیم گیری نهایی بیش از قدرت رئیس جمهور و مقامات کاخ سفید است.

5- پیام نامه سناتورها به مقامات کشورمان در مورد یادآوری ساختار قانون اساسی آمریکا و برچسب «توافق اجرایی» زدن به توافقنامه احتمالی نهایی، نشان از این واقعیت روشن است که «با ما طرفید و نه کاخ سفید». علّت اصلی نامه نگاری سناتورهای آمریکایی احتمالاً این است که مشاهده نموده اند مذاکره کنندگان کشورشان، مشکلات ساختاری را برجسته نمی کنند و از سوی دیگر،می پندارند طرف ایرانی به توافق مشتاق تر است، لذا تصمیم گرفتند که با نوشتن این نامه، فلش راهنما را به سمت طرف اصلی و واقعی مذاکرات هسته ای بگیرند.

ضروری است وزارت خارجه تضمین های لازم را به شکلی محکم و مؤکد، از طرف آمریکایی اخذ کند. چنانچه با تغییر دولت ها و عوض شدن ترکیب مجلس سنا، توافقات معلق و متوقف نشوند. اگر بناست مشکل روند مذاکرات هسته ای اعلام شود، به هیچ عنوان مطلوب نیست که چنین معضلاتی از سوی طرف آمریکایی به مردم آمریکا و ایران گوشزد شود؛ بلکه انتظار این است که مذاکره کنندگان ما به صورت شفاف، آن را با مردم در میان بگذارند.

این، وظیفه وزارت خارجه است که ساختارها و موانع را توضیح دهند، زیرا مردم ما با هوشیاری چنین اظهاراتی را رصد می کنند و کلّی گویی بعضی مسئولین که گاهاً به گفتن «در مذاکرات پیشرفت داشتیم» یا «روند مذاکرات را مثبت ارزیابی می کنیم» بسنده می کنند، منجر به اعتمادسازی نمی شود و در حوزه افکار عمومی با مشکلاتی رو به رو خواهیم بود. طرفه آنکه، از آمریکا و سیاست متناقض مسئولین آن باید به نتیجه تلخ ولی واقعی «عدم اعتماد و عدم خوشبینی» رهنمون شویم که در گذشته بارها تجربه نموده ایم و اینکه اگر بناست توافقنامه ای را امضاء‌ کنیم، گرفتن تضمین اجرایی، حقوقی و قانونی بر اساس دلایل ذکر شده، ضروری ترین اصل دیپلماسی عزتمندانه است.

آفرینش:نصب سرعت گیر در مسیر مخالفان هسته‌ای

«نصب سرعت گیر در مسیر مخالفان هسته‌ای»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛ در دور دست‌های افق دیپلماسی، دودی سفید از اتاق مذاکرات هسته‌ای به نظر می آید و بوی توافقی نسبی به مشام می رسد. اما نمی‌توان به طور قطع گفت که این اتفاق رخ داده و همه چی حل و فصل شده است. چرا که مخالفان این توافق با نزدیک شدن به آخرین مراحل مذاکره، تمام انرژی و تلاش خود را می‌کنند تا بلکه روند این گفتگوها را منحرف و طرفین از رسیدن به توافق محروم بمانند. اینکه تاکنون دیپلماسی هسته‌ای در برابر فشارهای داخلی و خارجی تاب آورده‌ است، مدیون حمایت‌هایی است که رهبرانقلاب از تیم مذاکره کننده داشته و از سوی دیگر مقاومت دولت آمریکا در برابر لابی‌های عبری – عربی می‌باشد.

در داخل ایران عده‌ای هرگونه توافق با غرب را به صلاح نمی‌دانند و در آمریکا نیز جمهوری خواهان که وامدار لابی صهیونیسم هستند تا آنجا که بتوانند فشار خود را بر دولت وارد می‌کنند تا بتوانند همکاری با ایران را یک توافق بد جلوه دهند و نظام تحریم‌ها را پایدار نگه دارند. دراین راستا حتی نمایندگان آمریکا درنامه‌ای به مقامات ایرانی، تهدید کرده‌اند که توافق احتمالی با ایران صرفاً در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما پایدار خواهد بود و پس ازآن رییس جمهور بعدی این توافق را لغو خواهد کرد. با این اوصاف مشاهده می‌کنیم که سرعت و قدرت مخالفان در مسیر هسته‌ای بسیار بیشتر از روند توافق میان طرفین می‌باشد.

عقب‌گرد پرونده هسته‌ای ایران به حالت قبل شاید منافع برخی افراد و گروه‌ها در داخل و خارج را تامین کند، اما ادامه این وضعیت به لحاظ مادی و روانی فشار سنگینی را برمردم ایران تحمیل خواهد کرد. لذا باید سرعت گیرهایی بر سر راه آنها نصب شود تا بیهوده پرونده هسته‌ای ایران پس ازگذشت یک دهه مذاکره، مجددا به حالت قبلی باز نگردد. یکی از طرح‌های پیشنهادی ایران که اخیراً توسط وزیرخارجه کشورمان مطرح گردید، تبدیل شدن توافق هسته‌ای به یک "معاهده بین المللی در سازمان ملل" بود. این پیشنهاد ایران درصورت توافق دیگر طرف‌های مذاکره کننده از چندین جهت دارای بار سیاسی و دیپلماتیک خواهد بود. البته برخی کارشناسان معتقدند این امر میسر نخواهد شد، مگر اینکه به تایید سنای آمریکا برسد، اما تیم مذاکره کننده کشورمان براین باور است که درصورت توافق همه طرفین مذاکره، می‌توان این امر را جامه عمل پوشاند.

ازجهتی می‌توان ارجاع توافق هسته‌ای به سازمان ملل را اقدامی کم سابقه و یک راه حل هوشمندانه توصیف کرد. چرا که این اقدام می تواند جلوی برخی افراط گری‌ها و کارشکنی‌های احتمالی را در صورت توافق میان طرفین، بگیرد. به عنوان مثال تاکنون بارها کنگره آمریکا حصول توافق را منوط به تایید خود دانسته و احتمال کارشکنی درآن بسیار است. چرا که ممکن است کنگره آمریکا و برخی کشورهای دیگر زیر بار لغو تحریم‌های ایران نروند و خودسرانه به ادامه این فشارها اقدام کنند.

حال آن که در صورت تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت یا مجمع عمومی سازمان ملل، همه پارلمان ها و دولت ها موظف به اجرای آن خواهند بود. همچنین اگر مفاد این توافق حافظ حقوق هسته‌ای کشورمان باشد، با تبدیل شدن آن به معاهده‌ای بین المللی، حوزه مخالفت‌های داخلی نیز با آن محدود خواهد شد و در صورت تغییر دولت‌ها و جابه جایی قدرت سیاسی درکشور، نمی توان به طور سلیقه‌ای در اجرای تعهدات هسته‌ای اقدام کرد.

اما درصورت توافق با چنین پیشنهادی و تبدیل شدن آن به معاهده‌ای الزام آور در سازمان ملل، مسلماً ضمانت‌های اجرا و مجازات‌هایی برای تعدی و تخلف از مفاد آن تصویب خواهد شد. اگرچه نسبت به راست آزمایی فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان شکی وجود ندارد، اما بر حسن نیت غرب هیچ اعتمادی نیست.

چه بسا غرب بار دیگر به بهانه‌های واهی که در طی این سال‌ها ایران را به نقض فعالیت صلح آمیز هسته‌ای متهم کرده، و تحریم‌های مختلفی که برعلیه کشورمان به اجرا گذاشته، بار دیگر به این شیوه عمل کند و این بار با ملاک قرار دادن مجازات‌های قانونی فشارهای سنگین تری را برعلیه ایران به اجرا بگذارند.

با تمام این اوصاف هرگونه تفاهم و فعالیت میان کشورها در جامعه بین‌المللی ، اگرچه مورد اعتبار و دارای ارزش حقوقی است، اما ورود چنین توافق‌هایی به سازمان ملل و تایید رکن مهمی همچون شورای امنیت می‌تواند بر افزایش اعتبار حقوقی و سیاسی آن توافقنامه بیفزاید. اما ضرورت ایجاب می‌کند تا دیپلمات‌های کشورمان تمام جوانب، احتمالات و ابهامات چنین پیشنهادی را مورد بررسی قرار دهند، چرا که باید پذیرفت تحریم‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل و شورای امنیت "کاغذ پاره" نیست.

شرق:حرمت و حقوق آدمیان

«حرمت و حقوق آدمیان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد تقی فاضل‌ میبدی است که در آن می‌خوانید؛برخی مطبوعات، رسانه‌ها و معدودی از سیاستمداران در ایران هرگاه گام در بازی سیاست می‌گذارند، تلاش می‌کنند با اتکای به باورها یا مردم، سیاست بورزند و سخن بگویند و از این دو سرمایه، سود بجویند. آنها در رقابت‌های سیاسی و اظهارات دیپلماتیک، یا می‌گویند دین چنین گفته یا نظر مردم چنان است که ما می‌گوییم. اگر این دو واژه را از قاموس برخی سیاست‌ورزان و نویسندگان عرصه مطبوعات بگیریم، پناه و برهانی برای سخن خود ندارند. آنچه در اینجا با تاسف باید یاد کرد این است که گاهی، با اتکا به برخی واژه‌ها اصول اولیه اخلاق در اظهارنظرها رعایت نمی‌شود. برای حذف رقیب یا پیروزی بر رقیب از کلماتی استفاده می‌شود که هیچ ارتباطی با فرهنگ اسلام و ایران ندارد. جملاتی از قبیل: «عضو باند فلانی» یا «گروهک فلان» و اصطلاحاتی از این دست در برخی نوشته‌ها و یا «اخبار خاص» نشان‌دهنده این است که اخلاق انسانی یا رسانه‌ای در عرصه مطبوعات رو به آسیب است.

در دستگاه حقوقی اسلام و نیز حقوق جهانی اصل اولیه بر این است که آدمیان مبرای از جرم و گناهند. انسان مجرم چون از این قاعده کلی مستثنا می‌شود، باید جرم او در محاکم حقوقی و قانونی با حضور متهم یا وکیل‌مدافعش به اثبات رسیده باشد. اگر انسانی در برابر جرمش متحمل مجازات شد، بازگشت به اصل اولیه می‌کند و جزو قاعده می‌شود، پس باید همانند دیگر آدمیان به حقوق وی احترام گذاشته شود. بنابراین نباید کسی که جرمی برای او از طریق محاکم قضایی ثابت نیست یا ازخود دفاع نکرده یا در مرحله اتهام است، در نوشته و رسانه‌ای یا تریبونی مورد هجوم و حمله قرار گیرد، حقوقش تضییع شود و بدتر اینکه با تعابیری نازیبا و به‌دوراز اخلاق، کرامت و شخصیتش مورد تمسخر یا استهزا قرارگیرد.

قرآن کریم خطاب به مومنان می‌فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید گروهی از مردان شما گروه دیگری را استهزا نکند؛ عَسَی ان یکونُوا خَیرا مِّنْهُمْ، شاید آنها که مورد استهزا قرار گرفته‌اند، از اینها که مسخره می‌کنند بهتر باشند؛ وَلا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَی ان یکنَّ خَیرا مِّنْهُنَّ؛ همچنین گروهی از زنان نباید زنان دیگری را مورد سخریه قرار دهند چرا که ممکن است آنها از اینها بهتر باشند. در مرحله بعدی می‌فرماید: وَلا تَلْمِزُوا أَنفُسَکمْ؛ یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید. و در مرحله سوم می‌فرماید: وَلا تَنَابَزُوا بِالأَلْقَابِ؛ و یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. در مرحله چهارم می‌فرماید: بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِیمَانِ؛ بسیار بد است کسی را که ایمان آورده نام فسق و کفر بر او بگذارند و در پایان یادآور می‌شود: وَمَن لَّمْ یتُبْ فَأُوْلَئِک هُمُ الظَّالِمُونَ؛ یعنی آنها که چنین کارهای زشت را نسبت به دیگران انجام دهند، اگر توبه نکنند و دست از این اعمال برندارند، ظالم و ستمگرند. (حجرات، آیه ١١) مفسران بزرگ نوشته‌اند یکی از مسایلی که آدم‌ها را وادار می‌سازد تا نسبت به دیگران حالات مورد اشاره داشته باشند و به طعن و توهین و تمسخر دیگران بپردازند، عجب و خودبرتربینی است.

این خودبرتربینی که در برخی قلم‌ها و نوشته‌ها و گفتارها خود را نشان می‌دهد، از نگاه و زوایای اصول اخلاقی و اسلامی مطرود و مذموم است. با چه حجتی در نزد خدا، به افراد اتهام، ضد نظام، همدست با بیگانگان و مخالف ارزش‌ها زده می‌شود و در برخی رسانه‌ها برایشان محکمه تشکیل می‌شود...و با هجمه و جنجال، افراد به‌صورت غیابی محاکمه می‌شوند؟ چرا نباید از سیره امام علی (ع) با مخالفان خود درس بیاموزیم؟ خوارجی که دست به شمشیر نبرده بودند ولی به عقیده خود باقی بودند، حضرت آنان را در پناه حکومت خود جای دادند و فرمودند: لا تقتلوا الخوارج من بعدی فلیس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فا درکه، یعنی پس از من خوارج را نکشید؛ زیرا آنکه در جست‌وجوی حق می‌رود و در راه خطا گام می‌گذارد، همسان کسی نیست که هدف باطلی را دنبال می‌کند و بدان دست می‌یابد. امام علی (ع) می‌داند که خوارج نیز در جست‌وجوی حق بوده‌اند ولی خطا رفته‌اند. با این حال با آنان به عنوان یک شهروند برخورد می‌کند و دستور می‌دهد کسی متعرض آنان نشود.

آیا احترام به حقوق بشر از این بالاتر می‌شود؟ پیامبر در مدت ٢٣ سال بعثت به گونه‌ای مخالفان خود را به صف مومنان درآورد که خداوند فرمود: و یدخلون فی‌الدین الله افواجا، اینکه فوج‌فوج و گروه‌گروه مردم به دین درآمدند. جز با سرمایه اخلاقی پیامبر نبود که در چندجای قرآن به آن اشاره دارد. مخالف یا منتقدی را از طریق رسانه‌ها خردکردن و از اذهان انداختن و احیانا از حقوقش محروم‌داشتن کار دشواری نیست. اما ساختن یک انسان نمونه و الگو و باسابقه برای انقلاب و نظام کار آسانی نیست. باید مواظب باشیم که با سرمایه‌های انسانی چه می‌کنیم. امروز که بحث از توسعه در یک کشوری می‌شود، نخست توسعه را از توسعه انسانی آغاز می‌کنند؛ اینکه با انسان‌های اسوه، فکور و فرهنگی چگونه برخورد می‌شود.

سخن‌گفتن احساسی در خطبه و خطابه نسبت به دیگران یا فعال‌کردن یک سایت، چندان کار دشواری نیست؛ اما بازتولید این نوع رسانه‌ها نسبت به سرمایه‌های انسانی و ملی و انسان‌های فکور و فرزانه تا چه میزان است؟ شاید کمتر مکتبی مانند اسلام روی کرامت آدمی انگشت گذاشته باشد. عرفای ما درباره حفظ شان و کرامت آدمی تا آنجا پیش رفته که گفته‌اند: «نانش دهید و از آیینش نپرسید». در طریقت امثال حافظ که از مفاخر فرهنگ ایران و جهان است، گناهی غیر از انسان‌آزاری نیست. «مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/ که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست».

حال شاید این مضمون را با این اطلاق ،پاره‌ای نپذیرند ولی نقطه حساس امثال این کلام این است که نباید آدمیان از دست همنوعان خود برنجند. ادبیات، هنر، موسیقی، شعر، رنگ‌هایی که امثال کمال‌الملک و پیکاسو و داوینچی و سایر نقاشان بزرگ به روی کاغذ ریخته‌اند، برای این بود که انسان در مسیر زیبایی و زیبانگری در راه مکارم اخلاقی گام بردارد. تاریخ واقعی بشر، تاریخ تمدن و فرهنگ و هنر و معنویت و حفظ حقوق آدمیان و در یک کلام تاریخ اخلاق است و نه تاریخ جنگ و جدال و حذف رقیب و برخوردهای ناعادلانه که به رنج آدمیان انجامیده است. آفریده‌های قلم و سخن در رسانه‌‌ها و مطبوعات باید مانند آفریده‌های هنرمندان بزرگ باشد که آدم‌ها را به سوی خود جذب کند. نیک بدانیم هنر و هدایت قرآن و کلام پیامبر در این راستا صورت گرفته است.

دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ / که رستگاری جاوید در کم‌آزاری است

مردم سالاری:از نطق مجلسیان تا جوهر افشانی اهل قلم

«از نطق مجلسیان تا جوهر افشانی اهل قلم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ارسلان عبدالله‌پور است که در آن می‌خوانید؛شاید در چند ساله اخیر مفهوم نقد و انتقاد بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته باشد درباره این مفهوم بسیار گفته و نوشته شده نگارنده تصمیم ندارد این مفاهیم و تعریفات آنها را مجدداً تکرار نماید بلکه هدف از نگارش این سطور تنها یادآوری انتقادات وارده و عدم پاسخگویی نقد شوندگان است که می‌توان آن را نوعی بیماری فرهنگی قلمداد کرد که همه به نحوی آن را با خود همراه داریم انگار عدم پاسخگویی یک مشکل و بیماری تاریخی است که خود از عوارض بیماری‌های موجود در ساختار اجتماعی جامعه است.

می‌توان گفت نقدی با ارزش و سازنده است که به دور از هر نوع تخریب طرف نقد شده باشد در واقع نقد از بررسی آگاهانه و روشمند سرچشمه می‌گیرد به منظـور آشکار شدن نقاط ضـعف وقـوت آن همچنین نقد باید هدفش ارزیابی عینی و بیطرف از افکار واعمال دیگران جهت تصحیح اشتباهـات باشد و بایستی به نحوی ابراز گردد که در جهت مصالح و پیشرفت و توسعه جامعه به کار رود. درواقع دغدغه انتقاد در جامعه حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است و انتقاد به عنوان یک فرآیند نظارتی بر مجموعـه عملکرد مدیران و دولتمـردان در جامعه عمل کند.

در همین راستا برخی از منتقدین دست به قلم برده و قسم یاد می‌کنند که قلمشان در راستای توسعه و پیشرفت جامعه و در چارچوب قانون جوهرافشانی کند قلمی‌که در قرآن به آن سوگند یاد شده (و القلم و ما یسطرون + الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ). قسم خداوند به قلم نشان از عظمت قلم و کتابت دارد؛ پس مسوولین باید بدانند که جوهر قلمها از یک نوع پر نمی‌شوند و قلمها نباید به یکسو هدایت شوند تا فقط تعریف و تمجید را برروی کاغذ بیاورند نباید هراسی از ابراز اندیشه‌های متفاوت داشته باشند بلکه باید انتقادهای صحیح را پذیرفته و اگر جامعه‌ای خواستار پیشرفت باشد باید محیطی برای نقد فراهم نمایند.

با ذکر این نکته که مطبوعات و رسانه‌ها آیینه تمام نمای افکار و اندیشه‌های مردمند نباید مسوولان از منتقدین هراسی داشته باشند لذا باید این روحیه در مسؤولان موجود باشد که نوشته ای انتقادی مطلبی دیکته شده از طرف دشمنان نیست بلکه از سر دلسوزی و احساس مسؤولیت است که زبان به گفتن و دست به نوشتن میزنند و چه بسا ممکن است در این راه و در برخی مواقع صاحبان قلم مورد بی مهری نیز قرار گیرند.

ای کاش زمانی که از وضعیت نامطلوب و عدم خدمات‌رسانی از ادارات و دستگاه‌های دولتی و یا هر دستگاهی به نحوی با دولت در ارتباط است سخنی به میان می‌آید همانند نطق‌های نمایندگان مجلس که آن نطق به دستگاه‌های مربوطه ارجاع داده می‌شود و قابل رسیدگی می‌شود این نوع انتقادات نیز به دستگاه‌های مربوطه ارجاع داده می‌شد. ایکاش نمایندگان در حوزه‌های انتخابیه خود نیز با همین رویه عمل می‌نمودند.

- برابر آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی ‌وظایف نمایندگی شامل نطق، بحث‌های داخل دستور، بحث‌های جلسات کمیسیون‌ها، اظهارنظراتی که برای اعمال قانون اساسی انجام می‏ شود و سایر موارد نظارتی و قانونی است.-یکی از فواید نطق پیش‌از دستور مجلس این است که نمایندگان مجلس نظرات خود را بیان می‌کنند و مردم آگاه می‌شوند که نمایندگان مختلف چه دیدگاه و نظراتی دارند پس اگر مجلس مکانی برای ابراز عقاید و انتقادات و نظارت‌های نمایندگان است روزنامه‌ها و رسانه‌های گوناگون نیز می‌توانند تریبون و کرسی‌هایی برای آزاد اندیشی باشند.

اگر در روزنامه‌ای و یا هر نوع رسانه‌ای انتقادی از یک و یا چند دستگاه خدمات‌رسان و دستگاه‌های مرتبط همچون بیمارستان، شهرداری، شورای شهر، دانشگاه‌ها و... منتشر می‌گردد انتظار می‌رود پاسخی شایسته به افکار عمومی ‌و منتقدین داده شود و موضوع مورد انتقاد از طرف اداره مربوطه پیگیری گردد ایکاش فرهنگ انتقاد پذیری و پاسخگویی تغییرات اساسی را به خود می‌دید ای کاش با پاک کردن صورت مسأله و یا عدم پاسخگویی مردم را سرخورده از نحوه خدمات‌رسانی ننماییم ای کاش همچنانکه در مواقع ضروری از مردم انتظار مشارکت و حضور گسترده دارند این حق را نیز به مردم بدهند که انتظار پاسخگویی و پیگیری مطالبات را مطابق قانون از دولتمردان و یا دست‌اندرکاران دولتی داشته باشند چرا که ساز و کارهای قانونی برای انتقاد و رسیدگی به مطالبات مردم فراهم شده و در چارچوب قانون سعی در جلب رضایت مردم داشته باشند.

جدای از موارد قانونی دیگری که به صراحت در این زمینه موجود است می‌توان به بند الف ماده 2 قانون سازمان بازرسی کل کشور که به این موضوع اختصاص داده شده اشاره کرد در اطلاعیه آن سازمان آمده است «چنانچه شما از نحوه ارائه خدمات وزارتخانه، اداره، شرکت دولتی یا موسسه مأمور به خدمت عمومی در زمینه‌های نقض قوانین، عدم انجام وظیفه، اطاله رسیدگی، عدم پاسخگویی یا ضعف در ارائه خدمات شکایتی داشته‌... و یا به عنوان یک شهروند آگاه با حس مسؤولیت اجتماعی از سوی جریان اداری نظیر تضییع اموال عمومی، دولتی، منابع طبیعی و محیط‌زیست، وجود فساد و جرم و یا دیگر تخلفات اداری اطلاعاتی دارید، می‌توانید شکایت و یا اطلاعات خود از این گونه سو جریانات را با رعایت نکات [مربوطه] به سامانه ملی رسیدگی به شکایات و اعلامات سازمان بازرسی کل کشور ارسال نمایید»... بارها مشاهده شده که در رسانه‌ها مطالبی انتقادی مطرح می‌گردد ولی متأسفانه همچنانکه در سطور پیشین ذکر گردید با استقبال دستگاه‌های مربوطه مواجه نمی‌شود و حتی دستگاهها در صدد پاسخ نیز برنمی‌آیند و موضوع را حداقل به صورت غیر‌آشکار نیز پیگیری نمی‌نمایند.

در اینجاست که نقش نمایندگان مردم در مجلس و صاحب منصبان رده بالای دولتی در شهرها خطیرتر شده و بایستی ارگان‌ها و دستگاه‌های دولتی را مجاب کنند در چارچوب قانون سعی در پیگیری و پاسخ به نظرات و انتقادات شهروندان نمایند. به نظر میرسد یکی از وظایف روابط عمومی‌ادارات یاری رساندن به مدیریت سازمان است در تحقق اهداف سازمانی، اعتقاد به شفافیت امور و پاسخگویی، رعایت حقوق شهروندان، شناخت تکالیف و مسؤولیت‌های حکومتی، حق نظارت مردم بر کارها و حق مردم در نقد و ارزیابی برنامه‌ها و عملکردهای سازمان، ولی سوال اینجاست آیا این واحد به این موارد جامه عمل می‌پوشاند؟

می‌گویند عدم اعتماد اجتماعی که میان منتقدین ودستگاهها وجود دارد ناشی از توسعه نیافتگی کشور ماست و می‌توان گفت مشکلات موجود تنها از طریق بسط دموکراسی در جامعه و پاسخگو شدن نهادهای حکومتی و اصلاحات در ساختار اجتماعی حل خواهد شد همان‌طور که رشد و توسعه رسانه‌ها و مطبوعات نیز از همین طریق میسر می‌شود همین بسط را می‌توان با پاسخگویی شروع کرد برای این منظور میتوان از واحد روابط عمومی‌های ادارات کمک گرفت.

برای نیل به اهداف فوق بایستی چالشها را شناسایی، اطلاعات مربوطه را جمع آوری و سعی نمود مسایل و مشکلات حادث شده را حل و ساماندهی کرد. به مخاطبان درونی و برونی دستگاه به موقع پاسخ لازم ارائه داد. پایش مستمر رسانه‌ها اعم از مکتوب،‌ دیداری و شنیداری، شناسایی مسائل مرتبط با دستگاه مربوطه و پاسخگویی به آنها در سرلوحه کار قرارگیرد. افکار مخاطبان درونی و بیرونی دستگاه نسبت به فعالیت‌ها و عملکرد دستگاه مربوطه مورد سنجش قرار گیرد.

اگر برای واحدهای روابط عمومی‌وظایفی چون اطلاع‌رسانی، فرهنگ سازی، شکل دهی به افکار عمومی‌ و ارتقای سطح آگاهی‌های عمومی‌قایل باشیم؛ وظیفه پاسخگویی به افکار عمومی؛ یکی از مهم‌ترین وظایف این واحد سازمانی است به طوری که پاسخگویی دربرگیرنده و نتیجه تمامی‌تلاش‌های صورت گرفته دستگاه مربوطه است. دستگاه‌های دولتی با ارتقا جایگاه پاسخگویی به عنصری موثر در جهت شفاف کردن روابط اجتماعی، جلب اعتماد مردم، درستگویی و درستکاری تبدیل می‌شوند. با درنظر گرفتن شرایط موجود و نیاز به حضور مردم در حوزه‌های مختلف امید است روند پاسخگویی دستگاه‌ها و نحوه خدمات رسانی به مردم رو به پیشرفت بگذارد.

آرمان:کاندیدا های مستقل شانس کمتری دارند

«کاندیدا های مستقل شانس کمتری دارند»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم سید حمید حسینی است که در آن می‌خوانید،اتاق‌های بازرگانی کشور یکی از مهمترین نهادهای صنفی و اقتصادی کشور محسوب می‌شوند. انتخابات این اتاق‌ها با توجه به شرایط خطیر اقتصادی که کشور در آن قرار دارد و با توجه به رسالتی که بخش خصوصی در این میان بر دوش دارد، اهمیتی دوچندان یافته است.

انتخابات اتاق بازرگانی تهران و سایر شهرستان‌ها، دیروز 18 اسفند با مشارکت بالای رای‌دهندگان و فعالان بخش خصوصی انجام شد و پایان پذیرفت. اخباری که ما دریافت نمودیم حاکی از این بود که در دو شهر اهواز و ارومیه حتی تعرفه‌های انتخاباتی برای انتخابات اتاق بازرگانی به نسبت رای دهندگان کم آمده بود و برای این دو شهر تعرفه ارسال شده شد.

در عین حال نسبت به دوره‌های گذشته در این دوره تعداد کاندیداها نیز افزایش یافته بود. لازم به ذکر است که ما در این دوره تجربه‌ خوبی داشتیم و آن این بود که این انتخابات برای اولین بار به شیوه‌ الکترونیکی برگزار شد. بنابراین لازم نبود رای‌دهندگان محترم زمان زیادی را برای رای گیری صرف کنند. البته با این احوال به‌دلیل مشارکت بالایی که وجود داشت، زمان اخذ رای تا ساعت19 تعیین شده بود.

صرف‌‌ نظر از برخی حواشی و حرف و حدیث‌هایی که در این دوره توسط برخی محافل ایجاد شد، باید اذعان کرد که حضور فعالان اقتصادی جوان و رای اولی‌ها نیز در این دوره از انتخابات اتاق‌های بازرگانی، به شدت جدی و پررنگ‌ بود. همچنین به نسبت دوره‌های قبل، بانوان نیز در انتخابات حضور خوبی داشتند. درعین حال، تسهیلات لازم برای رای دهندگان در محل اخذ رای‌گیری (از قبیل امکانات رفاهی و فضای پارکینگ) با تمام مشکلاتی که وجود داشت، فراهم آمد که همه‌ این مسائل جای تقدیر و تشکر دارد. البته تخلفات و حواشی خاصی نیز در این دوره از انتخابات اتاق وجود داشت.

شواهد نشان می‌داد که تعداد اندکی از کاندیداها سعی نمودند تا تعدادی از آرای رای‌دهندگان محترم را خرید و فروش کنند. اما از آنجایی که قشر رای‌دهنده‌ حاضر در این انتخابات قشری فرهیخته و آگاه است تحت تاثیر قرار نگرفتند. وضعیت نشان‌ می‌دهد که بیشتر آرا به لیست‌ها و گروه‌ها داده شده است و بعید است کسانی که به طور مستقل برای انتخابات کاندیدا شده‌اند، شانسی داشته باشند. امیدواریم که با این توصیف اتاق بازرگانی آینده، اتاقی پویا و توانمند باشد و بتواند برای وضعیت اقتصادی کشور و مردم مفید واقع شود و به فعالان اقتصادی بخش خصوصی خدمت کند.

ابتکار:در جستجوی مقصران قانونی، شبه قانونی و غیر قانونی یک پدیده

در جستجوی مقصران قانونی، شبه قانونی و غیر قانونی یک پدیده»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛روز یکشنبه رهبر انقلاب در دیدار با مسوولان و فعالان حوزه مدیریت زمین، منابع طبیعی و محیـــط زیست کشور در سخنـــان مهم و کم سابقه ای بر لزوم حفاظت از خــاک و زمین و منابع طبیعی کشـــور تاکید کرده و خواستار برخـورد بـــدون اغماض با زمین خواران و تخریب گران منابع ملی کشور شدنـــد. تیـــرماه امسال هم ایشان در جمع اعضای هیات دولت درباره خطر تخریب و نابودی زمین های کشاورزی هشدار دادند. جغرافیای 165 میلیون هکتاری ایران با بهره مندی از اقلیم‌های متعـدد، علی رغم محدودیت های منابع آب و خاک، هم ترکیبی از همه منابع و مواهب طبیعی از جنگل تا بیابان را در خود جای داده است و هم یکی از قطب‌های کشاورزی منطقه محسوب می‌شود.

مرکز آمار ایران اخیرا با اعلام نتایج سرشماری کشاورزی، مجموع اراضی زراعی، باغی و آیش کشور را حدود 6/16 میلیون هکتار یعنی 10 درصد مساحت کل کشور اعلام کرده که در مقایسه با یک دهه پیش کاهشی 7 درصدی را نشان می‌دهد. با کمی بررسی در قوانین و اقدامات دستگاههای دولتی و شهروندان و بخش خصوصی می‌توان ردپای مجموعه ای از عوامل قانونی، شبه قانونی و غیرقانونی را به عنوان مقصران اصلی کاهش تدریجی اراضی کشاورزی و منابع ملی کشور و زمین خواری شناسایی کرد.

افزایش تعداد و مساحت شهرهای کشور و واقع شدن 70 درصد شهرها و بیش از 80 درصد روستاهای بزرگ در دشت ها و اراضی حاصلخیز و قابل کشاورزی باعث شده است تا همواره این اراضی قربانیان اصلی برنامه‌های توسعه، تغییرات جمعیتی، گسترش شهرها و روستاها و انواع ساخت و سازهای مجاز و غیر مجاز باشند.درکنار گسترش محدوده شهرهای بزرگ، یکی دیگر از عواملی که به نابودی زمین های کشاورزی و عرصه های منابع طبیعی دامن زده است، کاهش نصاب قانونی تبدیل مناطق روستایی به شهر با تغییر قانون تقسیمات کشوری در دولت گذشته است. درحالی که پیش‌تر هر منطقه مسکونی بالای 10 هزار نفر به عنوان شهر شناخته می‌شد، در سالهای اخیر این نصاب به تدریج کاهش یافت و از سال 1389 صرفا برای خوشایند درصدی از روستاییان، بار دیگر قانون تغییر داده شد تا روستاهای دارای جمعیت 3500 نفر به‌عنوان شهر شناخته‌ شوند.

در این فرآیند روستاهای زیادی شهر محسوب شدند و مساحت زیادی از اراضی به ویژه باغ ها به عنوان محدوده به شهرهای جدید(روستاهای سابق) اضافه شده و از شمول قانون حفظ اراضی کشاورزی خارج ‌شد و یا به دلیل رشدتصاعدی ارزش زمین های واقع درحاشیه اینگونه شهرها و شهرک‌های نوساخته به امیدالحاق به محدوده شهر تفکیک و خرید و فروش و بایر شده و از چرخه کشاورزی و تولید خارج شده اند.

از سوی دیگر طی یکی دو دهه اخیر هرگاه که شرایط اقتصادی کشور فراز و نشیبی غیرعادی را به خود دید و ریسک سرمایه گذاری در تولید و بازارهای متداول بالا رفت، تمایل شهروندان به سرمایه گذاری در ملک و تبدیل نقدینگی‌ها به زمین افزایش یافت. در کنار پدیده نگاه به زمین به مثابه سرمایه گذاری، رواج پدیده خوش نشینی و ویلا سازی سرمایه دارها و ساخت باغ‌شهرها و تفرجگاهها نیز بلای دیگری شد که به جان کشور افتاد. این دو پدیده را می‌توان اصلی ترین عوامل فشار سازماندهی شده برای زمین‌خواری از طریق تغییر غیرمجاز کاربری اراضی کشاورزی و نیز تصرف اراضی منابع ملی و دولتی در مناطق مختلف کشور به ویژه در حریم شهرها و حوزه نفوذ شهرهای بزرگ دانست.

بررسی روند تغییرات اجتماعی در کشور نشان می‌دهد که در دهه های اخیر به دلایلی واقعی مانند خشکسالی‌ها و کاهش منابع آبی و خاکی و بهانه‌هایی مانند میل به شهری شدن و یک شبه پولدار شدن، روز به روز روستاییان زیادی راهی شهرهای بزرگ شده اند.درصدی زیادی از این مهاجران معمولا در خارج از محدوده شهرها حاشیه نشین و زاغه نشین شده اند.

به موازات این پدیده، همانطور که گفته شد شهرنشینانی که دستشان به دهنشان می‌رسد، هم راهی روستاهای خوش آب و هوا شده‌اند و دراطراف روستاها و در دل مزارع و باغ ها ساخت و ساز نموده و مسکن دومی برای خود بناکرده و ویلانشین شده اند. در این روند دوگانه، روستاییان دیروز تخریبگران اراضی خارج از محدوده شهرها شده و دهها ناهنجاری اجتماعی ناشی از شکــــاف طبقــاتی را نیز با خود به همراه آورده اند.

شهری‌ها هم نابودگران مزارع و باغ های اطراف روستاها شده و روستاییان باقیمانده را نیز خواه ناخواه دچار بحران هویت اجتماعی کرده‌اند. در این روند شهرداری ها به جای عمل به قانون در ازای دریافتی مشتی عوارض و جرایم از تخریب باغ ها و مزارع و ساخت و سازهای بی‌قواره و غیر اصولی خارج از محدوده شهـــرها، توسط حاشیه نشینان چشم می‌پوشند و دهیاران و بخشداران هم در حاشیــــه روستاها به جای کمک به جهاد کشاورزی برای حفاظت از زمین های کشـــاورزی، در ازای دریافت مبالغی به عنوان عوارض و همیاری و... قدم ویلاسازان تخــــریبـــگر را بر دیده خود می‌گذارند و آنان را عامل توسعه روستاهای خود معرفی می‌کنند.

مجموع پدیده های گفته شده و ناگفته هایی از این دست باعث شده تا در مجموع طی سه چهار دهه اخیر بیش از یک میلیون هکتار از اراضی کشاورزی کشور از راههای قانونی و شبه قانونی، یا به صورت غیر قانونی تغییر کاربری داده شده و از چرخه تولید خارج شود و بیش از 3.5 میلیون هکتار دیگر از زمین های کشاورزی حاشیه شهرها و روستاها در معرض زمین خواری و تخریب و خروج از چرخه تولید قرار گیرد.

بدیهی است که مجموع این پدیده ها هم عرصه های زراعی و باغی کشور به عنوان بخشی از محیط زیست کشور را دچار مخاطره کرده و با کاهش سطح فضای سبز سرانه، تشدید آلودگیهای زیست محیطی در شهرها و کانونهای جمعیتی را به همراه خواهد داشت و هم باکاهش میزان تولیدکشاورزی به کاهش اشتغال و درآمد و افزایش بیکاری، فقر و مهاجرت کشاورزان دامن زده و هشداری جدی برای تامین امنیت غذائی در آینده نزدیک و دور خواهد بود.

دنیای اقتصاد:فرصت ارز تک‌نرخی

«فرصت ارز تک‌نرخی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که ر آن می‌خوانید؛این اجماع در بین تصمیم‌گیرندگان وجود دارد که نظام دو نرخی باید هر چه سریع‌تر اصلاح شود، ولی آن چه مانع احیای نظام تک‌نرخی می‌شود، عدم قطعیت در مورد زمان اجرای آن است. نگارنده در زمان توافق موقت بر این نظر بود که ضرورتی بر نگهداری نرخ ارز مرجع نیست و بازار با دوری متقاضیانی که به دلار به شکل دارایی امن نگاه می‌کردند و باعث شوک‌های سال 90 و 91 شدند، از آرامش کافی برای اصلاح نظام ارزی برخوردار است. در واقع از همان بر سرکار آمدن دولت جدید این شرایط آماده بود و با توافق موقت این امر تکمیل شده بود. اما به نظر می‌رسد که مقامات هنگام توافق موقت بر این نظر بودند که می‌توان 6 ماه دیگر هم صبر کرد و با توافق جامع، کار برای احیای نظام تک‌نرخی آسان‌تر است، اما عملا این‌گونه نشد و احیای نظام تک‌نرخی با تمدید مذاکرات به تاخیر افتاد و به نظر تصمیم‌گیرندگان هنوز فرصت مناسبی به‌دست نیامده است.

در واقع دغدغه اصلی در احیای نظام تک‌نرخی آن است که با افزایش بهای نرخ ارز دولتی، بازار دچار شوک شده و نرخ ارز آزاد بار دیگر جهش داشته باشد. از این رو قید بزرگ مقامات ارزی آن است که چه زمانی باید این کار صورت پذیرد؟ البته مساله دیگر نیز آن است که آیا باید به‌طور یکباره این کار صورت گیرد یا تدریجی؟ پاسخ بدون شک آن است که بستگی به شرایط دارد، اما به هر روی اگر افزایش یکباره ایجاد شوک در بازار نکند، بسی بهتر از فرآیند تدریجی است که در آن نمی‌توان مطمئن بود که در طول تعدیل ارزی چه رویدادهای دیگری رخ خواهد داد و معلوم نیست این فرآیند به سرانجام رسد و از سوی دیگر برای اقتصاد تورمی چون ما، زمان، امر گرانبهایی است؛ زیرا هر روزی که بگذرد احتمال افزایش نرخ ارز آزاد وجود دارد و این یعنی شکست احیای نظام تک‌نرخی.

از این رو افزایش یکباره با کمترین شوک در بازار، بهترین گزینه است و برای رسیدن به کمترین شوک، زمان انجام آن مهم است. خصوصیت اصلی این زمان در این مشخصه خلاصه می‌شود که بازار برداشتی مثبت از آینده درآمدهای ارزی داشته باشد، زمانی که معامله‌گران با اطمینانی بالاتر به این اعتقاد رسیده باشند که روند قیمتی ارز در روزها و ماه‌های آتی با ثبات خواهد بود. بهترین زمانی که دارای این مشخصه باشد، روزی است که توافق بین قدرت‌های جهانی و ایران صورت می‌گیرد: پایان ماه میلادی جاری. چه روزی بهتر از این، آن هم زمانی که بازار با معاملات کم در تعطیلات است.

بازیگران بازار خوب می‌دانند که این توافق انجام نمی‌شود مگر آنکه دو طرف همه جزئیات را مرور کرده باشند و بر سر آنها به تفاهم رسیده باشند. مانند آنکه شما بر سر قیمت خانه‌ای به تفاهم می‌رسید و قولنامه امضا می‌کنید و چند هفته بعد باید آن را محضری کنید. این برداشتی است که اکنون بازار کم و بیش به آن اعتقاد دارد. در این فضا و با امضا شدن توافق، بهترین فرصت برای مقامات ارزی فراهم است تا با بیان این مطلب که نرخ مرجع برای دوران خاص تعریف شده بود و فصل دیگری در اقتصاد ایران جاری شده است، از شر نرخ دولتی رهایی یابند.

احتمال بسیار ناچیزی وجود دارد که با این اقدام، بازار دچار شوک شود. فراموش نکنیم حتی زمانی که نرخ مبادله‌ای به میزان نرخ بازار تعریف شد یا زمانی که نرخ 1226 تومانی به‌طور کلی ملغی شد با وجودی که فضا از آنچه در بالا ترسیم شد نامساعدتر بود، باز شوکی به‌واسطه این سیاست‌ها در بازار ایجاد نشد. از این رو ترس ایجاد تکانه‌ای در بازار به‌واسطه احیای نظام تک‌نرخی در فضای پس از توافق بی‌مورد است. اکنون زمان استفاده از فرصت است تا دو دل بودن و دست دست کردن.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها