جام جم:سیامک کاکایی
«صلاحالدین، نقطه پایانی»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم سیامک کاکایی است است که در آن میخوانید؛استان صلاحالدین عراق علاوه بر قدمت تاریخی و اعتبار و نام، به لحاظ ژئوپلتیک موقعیت برجستهای در جغرافیای سیاسی این کشور دارد. به تعبیری، صلاحالدین نقطه مرکزی و ثقل استانهای سنی، کرد و شیعهنشین عراق است.
چنانچه صلاح الدین با شش استان مهم الانبار، موصل یا نینوا، اربیل، کرکوک، دیالی و بغداد همجوار است.
هنگامی که تابستان گذشته گروهک تروریستی داعش بسرعت مناطق غرب و شمال غرب و تا نواحی مرکزی عراق را به تصرف خود درآورد و در استان صلاح الدین تا دروازه های بغداد نزدیک شد، این برداشت بخصوص از سوی رسانه های عربی بوجود آمد و تبلیغ شد که عراق در آستانه فروپاشی قرار دارد.
آن طرف تر کسانی چون احمد داوود اوغلو، نخست وزیر ترکیه پیشروی های داعش در عراق را نشانه خشم اهل سنت قلمداد کردند اما این تمام ماجرا و فرجام تحرکات خشونت بار داعش و تجهیزکنندگان وحامیان آن نبود و همان زمان در نتیجه شکل گیری گروه های مردمی، صلاح الدین به آخرین مرز هجوم داعشی ها تبدیل شد.
فراخوانی مرجعیت برای دفاع مردمی از عراق با استقبال گروه های شیعی، کرد و عشایر اهل سنت مواجه شد.
در همین حال سامان دهی نیرو های مردمی و تبیین استراتژی نظامی عراق در تقابل با داعش همراه با نقش بی بدیل ایران در حمایت از ملت و دولت عراق شرایط را دگرگون کرد.
در ماه های گذشته عمده درگیری ها در مناطق شمالی و در مناطق تماس منطقه کردستان با عراق علیه داعش متمرکز بوده است و نقش پیشمرگه های کرد در عملیات های اطراف کرکوک، برعقب راندن داعش بی تاثیر نبوده است.
اما نقطه اصلی عملیات علیه داعش از حدود دو هفته پیش و از استان صلاح الدین و در مناطق اطراف تکریت برای آزادسازی این استان آغازشده است.
عملیاتی که به گفته حیدرالعبادی، نخست وزیر عراق می تواند به آزادسازی موصل بینجامد و ادامه داشته باشد.
وجه مشخصه عملیات آزادسازی تکریت و تمام صلاح الدین وسعت عملیات و اتحاد و انسجام میان نیرو های ملی در تقابل با داعش است.
بعلاوه این که این عملیات فارغ از حمایت های نیروهای موسوم به ائتلاف بین المللی علیه داعش، شکل و شمایلی عراقی دارد بنابراین، نحوه طراحی عملیات نیروهای نظامی و ارتش عراق در صلاح الدین و وحدت میان نیروهای مردمی شیعه، عشایر اهل سنت و نیرو های کرد در جنگ علیه داعش، نقشه گستردگی عملیات برای آزاد سازی موصل را ترسیم خواهد کرد؛ چرا که مهم ترین اولویت دولت حیدرالعبادی، تثبیت اوضاع امنیتی و استقرار حاکمیت در سراسر عراق است.
اما در این میان نقش بازیگران منطقه ای و بین المللی در پیشبرد شرایط آن گونه که محور سیاست دولت بغداد را تشکیل می دهد، کارگر است.
گرچه باورپذیری تغییر بنیادین در سیاست حمایت گرانه عربستان سعودی و مماشات ترکیه در قبال داعش دشوار است، اما بغداد انتظار دارد که رویکردهای ریاض و آنکار غیر ازآنی باشد که تاکنون مشق کرده اند.
بعلاوه برآورد روشنی از میزان تاثیرگذاری پرهیاهوی ائتلاف بین المللی ضد داعش به رهبری آمریکا وجود ندارد. اما در نقطه مقابل و برای ایران امنیت عراق در حکم امنیت خود بوده است و عراقی ها با درک این حقیقت، زبان به تقدیر از ایران گشوده اند.
اکنون عراق آبستن تحولاتی سرنوشت ساز از منظر ایجاد و تقویت اتحاد میان گروه های متنوع و متکثری است که هر یک از شیعه، سنی و کرد گرفته تا ایزدی و مسیحی و ترکمن و دیگر گروه های قومی و مذهبی از هجوم خشونت بار داعش مصون نبوده و امروز بیش از هر مقطع دیگری در گره تاریخی پاسداری از حاکمیت ملی، قرار گرفته است.
از نگاه استراتژیک هم موقعیت صلاح الدین و عزم ملی برای آزادی موصل، می تواند نقطه پایانی برحضور داعش در سرزمین عراق را نشانه گذاری کند.
کیهان:توافق هستهای محال است!
«توافق هستهای محال است!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛
۱- شاید کسانی این نگاه را «بدبینانه» تلقی کنند ولی همه شواهد و نشانههای موجود حکایت از آن دارند که نگاهی «واقعبینانه» است و آن، این که چالش هستهای کشورمان با حریف «نقطه پایان» ندارد و رسیدن به توافقی که در آن حق ایران اسلامی به رسمیت شناخته شده باشد، «ناممکن» و «محال» است. چرا که چالش هستهای یازده ساله با ۵+۱ و پیش از آن با تروئیکای اروپایی فقط تابلوی هستهای دارد ولی ماهیت و موضوع آن «هستهای» نیست. آمریکا چالش هستهای را بهانهای برای تحریمها میداند و تحریمها را «کارآمدترین حربه»! برای مقابله با پیشرفت و جهانشمولی ایران اسلامی تلقی میکند. حالا اگر دشمنی آمریکا با موجودیت جمهوری اسلامی ایران را هم به صورت مسئله اضافه کنیم، نتیجه میگیریم که از نگاه آمریکا و متحدانش چالش هستهای ادامه درگیریهای سی و چند ساله و از جمله، صحنه دیگری از جنگ ۸ ساله است. بنابراین، «لغو تحریمها» که در مذاکرات هستهای دنبال میکنیم، مانند آن است که از حریف انتظار داشته باشیم در میدان جنگ با ایران اسلامی، کارآمدترین اسلحه خود را زمین بگذارد! و بدیهی است که نگذاشته و نمیگذارد. کسانی که از مذاکرات هستهای نتیجه دیگری را انتظار دارند، جغرافیای مذاکرات را آنگونه که واقعاً هست نمیبینند و به جای آن که با نگاه به «شناسنامه مذاکرات» که «غیر هستهای» است، مسیر حرکت خود را تنظیم کنند، به «تابلوی مذاکرات» که آدرسی غلط میدهد چشم دوختهاند.
۲- همین دو روز پیش، رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای خبرگان به یکی از شگردهای آمریکا اشاره کرده و فرمودند؛ «هر وقتی که یک زمانی معین شده است برای پایان مذاکرات و ما به این زمان نزدیک میشویم، لحن طرف مقابل، بخصوص آمریکاییها تندتر، سختتر و خشنتر میشود، این، برای این است که جزو شگردهای اینهاست، جزو حیلهها و خدعههای اینهاست.»
و اکنون، سؤال این است که چرا در طول بیش از ۱۱ سال گذشته، هر وقت به نقطه پایان نزدیک شدهایم، آمریکاییها بهانه جدیدی پیش کشیده و ساز تازهای کوک کردهاند و اجازه ندادهاند مذاکرات به نتیجه برسد؟! علت آن است که به ادامه چالش برای ادامه تحریمها نیاز دارند.
سال گذشته در آغاز سال ۱۳۹۲، حضرت آقا طی سخنانی در حرمرضوی علیهالسلام به همین نکته اشاره داشته و گفتند؛ «آمریکاییها دوست ندارند گفتوگوهای هستهای تمام شود و مناقشه هستهای حل شود وگرنه چنانچه آنها مایل به اتمام این مذاکرات بودند، راه حل بسیار نزدیک و بسیار آسان بود».
۳- «دیوید فروم» کارشناس و نویسنده برجسته آمریکایی در سایت CNN مینویسد «در صورت پایان مذاکرات هستهای و رسیدن به توافق با ایران، باید تحریمها برداشته شود و این در حالی است که تحریمها با دو هدف پلکانی «تغییر رفتار- BEHAVIOR» و سپس «تغییر ساختار - STRUCTURE» نظام دینی ایران وضع شدهاند!» که البته به قول رهبر انقلاب تغییر رفتار همان تغییر ساختار است.
پیش از او، «جرج فریدمن» مسئول مرکز راهبردی «استراتفور» که به باشگاه کهنهکاران CIA معروف است، تصریح کرده بود که «مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هستهای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری و مناقشه با آمریکا نیز میتوان بزرگترین قدرت تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده، ایران را به یک الگو تبدیل کرده که بهار عربی (بیداریاسلامی) را در پی داشته است».
۴- اوایل دهه ۸۰ و در گرماگرم نخستین سالهای چالش هستهای کشورمان با تروئیکای اروپایی- فرانسه، انگلیس و آلمان- و چند ماهی بعد از اجلاس اکتبر ۲۰۰۳ تهران، طی یادداشتی با اشاره مستند به کارشکنیها و قانونگریزیهای حریف، نتیجه گرفتیم که چالش هستهای غرب با ایران اسلامی فقط یک بهانه است و این چالش را با استناد به شواهد و قرائن موجود، ادامه جنگ تحمیلی دانستیم که با تغییر شکل- و نه ماهیت- در عرصهای دیگر کلید خورده و به جریان افتاده است. پیشبینی کرده بودیم که آمریکا و متحدانش پرونده هستهای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل میفرستند. آن روزها برخی از مسئولان محترم کشورمان، ابرو در هم کشیده و به کیهان اعتراض کردند که چرا «تخم بدبینی میافشاند!» و آقای «گری سیک» مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا در مصاحبهای، کیهان را به «تندروی»! و «سنگاندازی»! در مسیر مذاکرات متهم کرد. ولی آن پیشبینی به حقیقت پیوست و آمریکا و متحدانش برخلاف بند«C» از ماده ۱۲ اساسنامه آژانس، پرونده هستهای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل فرستادند».
۵- تأکید بر این واقعیت که چالش هستهای هرگز نقطه پایانی ندارد و رسیدن به «توافق» با حریف «ناممکن» و «محال» است، از آن جهت ضروری است که؛
الف: برخی از مسئولان محترم کشورمان برخلاف آنچه انتظار میرفت و میرود، از فراز و نشیب چالش ۱۱ ساله هستهای درس نگرفتهاند و هنوز با خوشبینی غیرموجه و بیدلیل به نتیجه مذاکرات مینگرند. بدیهی است که چنانچه این طیف از مسئولان محترم نگاه خویش را از تابلوی مذاکرات به «شناسنامه مذاکرات» برگردانند، کلید لغو تحریمها را در قفل مذاکرات نمیچرخانند.
ب: اگر بپذیریم که حریف از چالش هستهای به عنوان یک بهانه برای تحریمها استفاده میکند و هرگز از آن دست نمیکشد، بیتردید، برای عبور از تحریمها به راهکارهای دیگری روی میآوریم و بسیاری از ظرفیتهای بر زمین مانده داخلی را به کار میگیریم که رویکرد به اقتصاد مقاومتی از جمله آنها و بااهمیتترین آنهاست.
ج: چنانچه ما نیز به مذاکرات هستهای به عنوان آوردگاه و میدان جنگ با حریف نگاه کنیم، به جای امتیازدهی برای جلب اعتماد طرف مقابل، که میدانیم بینتیجه است، پاشنه آشیل حریف را نشانه میرویم و از اهرمهای فراوانی که در اختیار داریم برای ضربه زدن به آمریکا و متحدانش استفاده میکنیم. به عنوان مثال، چرا مجلس شورای اسلامی، طرحی را به تصویب نمیرساند که براساس آن، کشورهای اروپایی همراهی کننده با تحریمهای آمریکا را از اولویت مبادلات تجاری کشورمان خارج کند. هم اکنون کارخانه عظیم «رنو» و «پژو سیتروئن» فرانسه به برکت روابط اقتصادی پرحجم با ایران نفس میکشد و قطع این رابطه میتواند فرانسه را با بحران اقتصادی بزرگی روبرو کند و یا در حقوق بینالملل فصلی با عنوان حق مقابله بهمثل -RETALIATION- آمده است. این فصل به کشوری که حق قانونی آن از سوی یک یا چند کشور دیگر نقض گردیده اجازه مقابل به مثل داده است. جمهوری اسلامی ایران میتواند در واکنش به قطعنامه اتحادیه اروپا که تعهدآور بینالمللی نیست، از این حق استفاده کند و تنگه هرمز را به روی نفتکشهای حامل نفت برای کشورهای اروپایی تحریم کننده ایران ببندد. گفتنی است کشورهای اروپایی مجاز به خرید یا نخریدن نفت ایران هستند ولی قطعنامه اتحادیه اروپا تصریح دارد که این اقدام برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نیز با استناد به «کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو» و «کنوانسیون ۱۹۸۲ جامائیکا» که مدلول آن نظام حقوقی آبراهههای بینالمللی و حق عبور کشتیهاست، میتواند عبور نفتکشهای حامل نفت برای کشورهای اروپایی تحریمکننده ایران و یا کشتیهای اروپایی حامل کالا برای کشورهای منطقه را ممنوع اعلام کند و...
د: اگر آنگونه که شواهد و نشانهها حکایت از آن دارند، بر این باور باشیم که چالش هستهای فقط یک بهانه برای تحریمهاست، دلیلی ندارد که همه توان کشور را درگیر مذاکرات کنیم و میتوانیم سطح مذاکرات را هم از مقامات بلندپایه- وزیر خارجه- به سطح کارشناسان و مدیران کل تنزل بدهیم.
همین جا گفتنی است که ادامه مذاکرات به دو علت ضروری است. اول؛ اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و دوم آن که تیم هستهای کشورمان به لحاظ فنی و حقوقی که مبنای قانونی مذاکرات است نسبت به حریف دست برتر را دارد.
۶- متأسفانه جریان مرموزی در داخل کشور که به شدت شیفته آمریکاست و برخی از اصحاب فتنه ۸۸ نیز در آن نفوذ کردهاند، هرگونه نقد و پیشنهادی را بدون ارزیابی میزان کارآمدی آن، به حساب مخالفت با دولت محترم و یا تیم مذاکره کننده هستهای مینویسند و حال آن که هیچ منتقد دلسوز و دوستدار نظام، فرزندان انقلاب را به کوتاهی و بیتوجهی نسبت به منافع ملی متهم نمیکند، اگرچه به قول رهبرمعظمانقلاب، طرف مقابل اهل حیله و نیرنگ است و این واقعیت علاوه بر آن که هوشمندی و هوشیاری بیشتر تیم محترم مذاکره کننده را میطلبد، به دلسوزان انقلاب که دوستداران تیم مذاکرهکننده هستند نیز این حق را میدهد که دلواپس و نگران ترفندهای حریف باشند. چرا که فرزندان انقلاب بیتردید، منافع اسلام و انقلاب و مردم را نادیده نمیگیرند. اما احتمال این که خدای نخواسته در مواردی از سوی نمایندگان شیطان بزرگ فریب بخورند، وجود دارد.
رسالت:خنجر از پشت!
«خنجر از پشت!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با خبرگان، آخرین ارزیابی ها از مذاکرات هسته ای را در چند جمله کوتاه از باب روشنگری و بیدار باشی مطرح فرمودند.
1- تیم مذاکره کننده ای که رئیس جمهور انتخاب کرده اند خوب، امین، مورد قبول و دلسوزند
2- باید از سطحی نگری درباره چالشهای موجود بین ایران و آمریکا پرهیز کرد
3- مشکلات موجود بین ایران و آمریکا را باید ریشه یابی کرد و به راه حل منطقی رسید
4- من نگرانم، چون طرف مقابل حیله گر و اهل خدعه و نیرنگ است واز پشت خنجر می زند
5- آمریکاییها با حیله و فریب عمل میکنند این واقعیت ما را نگران می کند
6- نامه سناتورهای آمریکایی نهایت فروپاشی سیاسی از درون نظام آمریکاست.
7- مقامات جمهوری اسلامی کار خود را بلدند و می دانند اگر به توافقی هم برسیم چگونه عمل کنیم تا دولت آمریکا نتواند زیر آن بزند.
مخاطب این هفت بند در درجه اول دولت، تیم مذاکره کننده و در درجه بعدی مردم هستند. امروز ایران در مقطع حساسی در مناسبات خود با قدرتهای جهانی بویژه آمریکا به سر می برد. گفتگویی که در سوئیس تحت عنوان گفتگوهای هسته ای در جریان است در نوع خود در تاریخ دیپلماسی ایران بی سابقه است. جمهوری اسلامی ایران در آغاز انقلاب اسلامی با چنین چالشی روبه رو بود. قرارداد الجزایر محصول توافق ایران و آمریکا بود.آن زمان تیم ایران مهارت کافی برای گفتگوها نداشت. طرف ایرانی که با آمریکاییها گفتگو می کرد اصلا دیپلمات نبود؛ از حقوق بین الملل و چالشهای حقوقی،مالی، سیاسی ایران و آمریکا بی خبر بود. نتیجه توافقات این شد که ایران به همه تعهدات خود عمل کرد اما آمریکاییها به هیچ کدام از تعهدات خود عمل نکردند. مهارت دیپلماسی آمریکایی در حیله، فریب، نیرنگ و دروغگویی و از همه مهمتر بدعهدی است. گفتگو با چنین مخاطبی نیاز به ایمان بالا، آگاهی وسیع و تعهد به مطالبات ملت دارد.
الحمدالله پس از 36 سال که از عمر جمهوری اسلامی می گذرد در این مدت نظام توانسته است دیپلماتهای زبردست و ماهری را تربیت کند و برای این گفتگوها در نظر بگیرد. شهادت مقام معظم رهبری به سلامت تیم مذاکره کننده بویژه به صفت امین و دلسوز بودن، مقداری از نگرانیها و دلواپسی ها را کاهش می دهد.
اما همه این اطمینان بخشی ها نمی تواند ما را از نگرانی گزیده شدن دوباره از سوراخ دیپلماسی آمریکا برهاند.دولت باید مراقب باشد و ملت را از نگرانی برهاند.چه کسانی از پشت به ما خنجر زدند؟ بی تردید فتنه 88در تدارک سناریوی خنجر زنی از پشت به ملت ایران طراحی و عملیاتی شد. سران فتنه به کمک منافقین ، ضد انقلاب، بهائیان، سرویسهای جاسوسی دشمن و ... اقتدار و امنیت ملی را هدف قرار دادند و دشمن را در تجهیز خنجر از پشت زدن کمک کردند.
آنها اوباما و نتانیاهو را امیدوار کردند و نوید " تغییر از درون" را به دشمن دادند. سران فتنه وقتی با سد بیداری مردم و قیام تاریخی 9دی روبه رو شدند نمایندگان خود را به کنگره آمریکا فرستادند تا با تشدید تحریم ها پروژه فرودآوردن خنجر از پشت را عملیاتی کنند. قطعنامه 1929 در خرداد سال 89 محصول چنین خیانتی بود.
اکنون آمریکاییها علیرغم اینکه هیچ نشانه ای ازحیات فتنه در داخل ندارند، هنوز ناامید نیستند که پسمانده های فتنه کاری کنند. لذا آنها به دنبال خرید زمان هستند و الا توافق یک شبه عملی است و این همه کش و قوس لازم ندارد.
دولت و نخبگان باید نگرانی مقام معظم رهبری و مردم را از این باب رفع کنند . مراقبت های درونی امروز بیش از هر چیز مهم است.شوی نتانیاهو و نامه 47سناتور آمریکایی نوعی رونمایی از فریب جدید آمریکایی ها بود. تیم مذاکره کننده باید دشمن را با واقعیتهایی که خود بیان می کند بشناسد و از هر گونه خوش بینی و حسن ظن به دشمن پرهیز کند.
ما با دولتی داریم گفتگو می کنیم که از درون دچار فروپاشی سیاسی و اخلاقی است، با مشکلات زیادی در درون خود روبه روست، با متحدین جهانی خود درگیر است و بویژه با روسها تا یک جنگ هسته ای پیش رفته است.
بعید است با این بدعهدی آمریکایی ها و تزلزل در درون آنها به توافقی برسیم اما اگرافق روشنی برای توافق آن هم به دلیل صدق جمهوری اسلامی وجود داشته باشد باید همه تضمین های لازم برای رسیدن به یک توافق خوب راداشته باشیم.
قدس:تحول طبیعت ؛ فرصت بازگشت به خویشتن
تحول طبیعت ؛ فرصت بازگشت به خویشتن»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر سعید منتظرالمهدی است که در آن میخوانید؛زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی / ازاین باد مدد خواهی چراغ دل برافروزی / به صحرا روکه از دامن غبار غم بیفشانی / به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
در تقارن سال نو با سالروز شهادت مظلومانه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام ا… علیه (بنا به روایتی) و عرض ادب به روح بلند و آسمانی ایشان که پیامبر(ص) در بیان مقام بی نظیر حضرت زهرا(س) خطاب به علی(ع) می فرمایند: سلام بر تو ای پدر دو ریحانه «حسن و حسین(ع) » بزودی دو رکن «پیامبر(ص) و فاطمه (س)» از میان می رود و خداوند خود کمبود مرا برای تو جبران خواهد نمود.
1- مفهوم «عید» برای یکایک ما ایرانیان از بار معنایی و «مضمون» ادراکی ویژه ای برخوردار است.چه، هریک از ما بلافاصله پس از شنیدن این مفهوم انبوهی از مفاهیم ،خاطرات وتجارب اغلب مثبت را در ذهن وحافظه خود تداعی میکنیم. به تعبیر دیگر واژه عید موجب میشود شمار زیادی از مفاهیم در ذهنمان به حرکت در آیند جلو دیدگانمان به گونهای منظم رژه بروند. به زبان و بیان دقیق عصب شناختی (نورولوژیکی) ،مفهوم عید به سبب تجربه متنوع ومتعددآن از همان آغاز طفولیت، با مراکز متعدد مغزی،درهردونیمکره ودرلوپ های مختلف مغز، هم بسته شده است، بنابراین دیدن وشنیدن آن و بوییدن شمیم دل انگیزش تک تک سلولهای عصبی وکل جسم و روان ما را درگیر میسازد. هم اینک هریک از ما با خواندن این سطور مجمل ومشاهده واژگان عید و بهار نه تنها شمار وسیعی از مفاهیم وواژگان مشابه را از حافظه بلند مدت خود فرا میخوانیم، بلکه احساسات متنوعی را نیز دگر باره تجربه مینماییم.
2-گذشته از اهمیت فراوان عید از حیث فردی، مفهوم عید، بویژه عید نوروز،درفرهنگ وتمدن ایرانی از جایگاه ومنزلت ممتازی برخوردار است.به همین سبب، هیچ اثرمنظوم یا غیر منظومی ازحکما، ادبا، شعرا، هنرمندان و دانشمندان نیکنام وبزرگ منش ایرانی نمی توان یافت که درآن نه به تلویح، بلکه به تصریح و مستقیم از عید نوروز و جلوههای دل انگیز فراوان سخن به میان نیامده باشد.از آن گذشته، با تأمل درمتون تمدن ساز ایرانی، اعم از متون کهن و نوین، بسادگی میتوان دریافت که عید نوروز فینفسه الهام بخش اندیشمندانی بوده است که سهم و نقش فراوانی در تمدن سازی وفرهنگ زایی ایران داشته اند.
3- ما مردمان این دیار دینی از دیر باز عید نوروز را به بهانهای خجسته برای گسترش تعامل با بستگان(یا به تعبیر دینی ومعنوی «صله رحم»، فرصتی برای «بازگشت به خویشتن خویش»، زمانه ای برای از دل بیرون راندن کدورتها و خصومتها و نفرتها، ایامی فرخنده برای مضاعف سازی شادی های جمعی، وقتی برای زدودن نگاه وخطا ولغزش از روان خود و محاسبه نفس قبل از محاسبه شدن (حاسبوا قبل ان تحاسبوا)، و خلاصه فرصتی گرانسنگ برای تحقق انسانیت خویش، تبدیل نموده ایم وبه اذعان همگان چه سودهای کلان معنوی که از این ایام عزیز نصیب شده است.
4-از این چند بند مختصر وموجز چنین میتوان نتیجه گرفت که « عید را باید پاس داشت» پاسداشت عید نیز هم سهل است و هم ضروری.
نخستین گام ، برای پاسداشت عید خجسته نوروز «آماده ساختن» خود از حیث ذهنی است. یعنی چند صباحی پیش از فرا رسیدن سال نو باید فایلهای ذهنی را مورد بازبینی قرارداد ومنزلگاه نوینی برای عید سال 1394 تدارک دید.
این کار ساده است و کافی است باورمان بشود سالی دیگر بر عمرمان و حیاتمان افزوده شد و اینک با یک تحویل یک ساله آماده پذیرش تجارب نوینی در سال جدید هستیم.
گام دوم، طلب لطف و مرحمت از حضرت باریتعالی است که همواره عنایت خود را شامل حالمان میگرداند و پیوسته حالمان را به میسازد.
گام سوم، بازگشت است.
بازگشت از مسیر خطا و متصور وگام نهادن در مسیر صواب وتعالی .این نیز میسر نمی گردد مگر با طلب غفران از ستارالعیوب وتصمیم به باز آمدن از مسیر لغزش. (البته، این بدان معنا نیست که خود را آماج نکوهش ها و سرزنش های بی شمار سازیم وانسانیت انسانی خود را فروگذاریم)
گام چهارم، «برنامه ریزی پیشرفت» است. یک سال برتجاربمان افزوده شده است اینک با بهره گیری از تجارب پر شمار گذشته و با بهره جستن از «ذهن خلاق» خود باید برای فراچنگ زدن موفقیتهای پر شمار تر درسال پیش رو،برنامه ریزی نماییم. برنامه ریزی به ما یاری میرساند «تا بدانیم قراراست کجا برویم و در این مسیر از چه فرصتها و روشها و ابزارهایی بهره بگیریم».
5-سرانجام ، ضروری است به یاد داشته باشیم که عید فرصت مغتنمی برای «تجربه سازی است». مراتب سود که تجارب عید «شادی بخش» و «خاطره انگیز» باشند. این تجارب برای همیشه در جای جای مغزمان و سامانه ذهنمان حک میشوند.
هرگز نمی توان آنها را از ساختار ذهن زدود. پس ناگزیر باید مراقب رفتارها، تعاملات ،سخنان وحرکات خویش باشیم تا عید مان به یاد ماندنی ،نوروزمان فرح بخش، بهارمان نشاط انگیز وسال نومان موفقیت آمیز باشد.
سیاست روز:از نیرنگ توافق دو مرحلهای تا نامه کنگره آمریکا
«از نیرنگ توافق دو مرحلهای تا نامه کنگره آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی چندی پیش و در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش با ایشان، خدغه و نیرنگ آمریکاییها را در جریان مذاکرات هستهای خنثی کردند و از یک توافقی که میتوانست به زیان جمهوری اسلامی ایران باشد، جلوگیری نمودند.
گفتوگوهای هستهای ایران و ۱+۵ میرفت تا دو مرحلهای به توافق برسد. اگر چنین اتفاقی میافتاد و توافق دو مرحلهای انجام میشد این امکان برای آمریکاییها آماده میشد تا بتوانند پس از توافق بر سر کلیات، جزئیات توافق را گروکشی کنند و خدعه و نیرنگ خود را در این مرحله نمایان سازند.
حضرت آیتالله خامنهای با اتخاذ موضع قاطع علیه چنین سیاستی، بازی آمریکاییها را به هم ریختند و پس از آن بود که باعث شد تا تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان هم، چنین سیاستی را با تبعیت از ایشان دنبال کند و با توافق دو مرحلهای مخالفت نماید.
اکنون که گفتوگوهای هستهای شرایط حساستری را سپری میکند و میرود تا به نتیجه مورد نظر خود فارغ از رسیدن و نرسیدن به توافق هستهای، منجر شود، نگرانیها و انتقاداتی است که برخی در داخل کشور نسبت به سیاستها و مواضعی که آمریکا و غربیها علیه گفتوگوهای هستهای اتخاذ میکنند، مطرح میشود.
تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان همانگونه که بارها مورد حمایت و تایید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، مننتقدین داخلی هم بیشترین انتقادات خود را روانه طرف مقابل کردهاند و اکنون هم براساس سیاستی که در پیش گرفتهاند، در این زمینه آرامشی در این حوزه دیده میشود که امتیاز خوبی برای تیم مذاکرهکننده هستهای است، در مقابل هر چند شاید سناریو یا بازی سیاسی باشد، مخالفان توافق هستهای در آمریکا و کشورهای غربی عضو ۱+۵ به تندی نسبت به روند مذاکرات هستهای میتازند که حتی باعث شده است تا ۴۷ نماینده کنگره آمریکا نامهای را منتشر کنند و در آن بگویند که توافق هستهای با ایران پس از پایان ریاست جمهوری اوباما، لغو میشود.
این فشارها و این تهدیدات علیه توافق هستهای، همان خدغه و نیرنگ و خنجر از پشت زدن است که حضرت آیتالله خامنهای در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان رهبری بیان کردند.
گرچه در قوانین و حقوق بینالملل هنگامی که یک تعهد بینالمللی میان دو یا چند کشور برقرار میشود و پای آن را امضاء میکنند، حتی اگر، رئیسجمهور دولتی از طرفها تغییر کند، آن تعهد و پیمان پابرجاست، اما نمایندگان کنگره آمریکا بدون توجه به این اصل، آن نامه تهدیدآمیز را منتشر میکنند. این اقدام دست آمریکاییها را رو کرد.
هنگامی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند، هیچ اعتماد و اطمینانی به آمریکاییها ندارند، نشانههای این بیاعتماد، در نامه نمایندگان کنگره آشکار میشود. در واقع آن خنجر از پشت زدن را زودتر نشان دادند.
این اقدام باعث میشود تا شخصیتها و افرادی که منتقدند و آنهایی که از توافق بد نگران هستند، با نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی مقایسه نشده و در یک صف قرار نگیرند.
و اکنون هم حضرت آیتالله خامنهای بار دیگر با سخنانشان، دست آمریکاییها را رو کردند و باعث شدند تا تیم هستهای کشورمان که بار دیگر در دیدار اعضای مجلس خبرگان با ایشان، مورد حمایت و تایید قاطع رهبری قرار گرفت، با روحیه و آگاهی بالاتری وارد مذاکراتی شود که قرار است از ۲۴ تا ۲۹ اسفندماه جاری در سوئیس برگزار شود.
نگرانیهای رهبر معظم انقلاب، نه از تیم هستهای و دولت است، بلکه از طرف مقابل است. خدغه، نیرنگ و خنجر از پشت زدن در ذات آمریکاییها است و باید در مقابل چنین موجودی هوشیاری کامل داشت.
وطن امروز:اقتصاد مقاومتی؛ شاهکلید حل مشکلات
«اقتصاد مقاومتی؛ شاهکلید حل مشکلات»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شهابالدین سینایی است که در آن میخوانید؛ مذاکرات هستهای ایران با غرب به روزهای سرنوشتساز خود رسیده است. آنگونه که از فحوای کلام مقامات ایران و آمریکا برمیآید، دولت حسن روحانی نمیتواند چندان به توافق جامع و نهایی با غرب امیدوار باشد؛ موضوعی که از آغازین روزهای شروع مذاکرات بارها از سوی رهبر حکیم انقلاب مورد تاکید قرار گرفته است. حضرت آیتالله العظمی خامنهای مکرراً و در مقاطع گوناگون بر عدم خوشبینیشان به تداوم مذاکرات ایران با غرب بویژه ایالات متحده تاکید کردهاند. موضوعی که صحت آن، امروز و بهرغم مذاکرات گسترده ایران با غرب بیش از پیش خودنمایی میکند. با مروری بر نحوه عملکرد غرب بویژه دولت ایالات متحده در این سالها میتوان «عدم صداقت» را بهعنوان ویژگی اصلی طرفهای گفتوگوی ایران در مذاکرات هستهای به شمار آورد. آمریکا در مراحل مختلف مذاکرات هستهای و برخلاف روند حرکتی جریان مذاکرات (روند مثبت مذاکرات البته بهزعم مسؤولان دولت یازدهم)، به بهانههایی واهی چون «تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای»، «حمایت ایران از گروههای تروریستی»، «رفتارهای ضدحقوق بشری» و... نوک پیکان خود را به سوی ایران نشانه رفته است. رفتارهایی که همگی نشان از عدم صداقت دولت ایالات متحده در تعامل با دولت ایران دارد.
با درنگی هرچند کوتاه بر جایگاه دولت ایالات متحده در سیستم بینالمللی و نقشآفرینی این دولت بهعنوان «هژمون رو به افول»، بسیاری از رفتارهای واشنگتن و همپیمانانش در قبال ایران قابل درک و نیز قابل پیشبینی است. بنابراین شناخت، همانگونه که رهبر بزرگوار انقلاب بارها به آن تاکید کردهاند، نمیتوان نسبت به آینده مذاکرات و حتی توافقات احتمالی هستهای ایران با غرب خوشبین بود. رهبر انقلاب با درک و پیشبینی این شرایط، بارها خواستار عدم تکیه مسؤولان دولتی به ظرفیتهای بیرونی شده و تاکید کردهاند فارغ از آنکه مذاکرات هستهای چه نتایجی را به بار آورد مسؤولان باید بویژه در حوزه اقتصاد با تکیه بر مفهوم «اقتصاد مقاومتی» به فکر چارهجویی برای مشکلات فعلی و مشکلات احتمالی آینده باشند.
ایشان شهریور 89 برای اولینبار عبارت «اقتصاد مقاومتی» را وارد ادبیات سیاسی کشور کردند و خواستار توجه جدی مسؤولان و اندیشمندان کشور به این مفهوم کلیدی شدند. موضوعی که متاسفانه به رغم برخی توجهات و اقدامات بیشتر در سطح شعار و حرف و نه عمل باقی مانده است. با تدقیق در محورهای اصلی اقتصاد مقاومتی درمییابیم ایران اسلامی برای عبور از شرایط حساس کنونی چارهای جز توجه به بایستههای این مفهوم سهوجهی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ندارد.
رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران نظام در رمضان سال 91 میفرمایند: «ما چند سال پیش «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردیم... اقتصاد کشور ما برای آنها نقطه مهمی است. هدف دشمن این بود که روی اقتصاد متمرکز شود، به رشد ملی لطمه بزند، به اشتغال لطمه بزند، طبعاً رفاه ملی دچار اختلال و خطر شود، مردم دچار مشکل شوند، دلزده شوند، از نظام اسلامی جدا شوند؛ هدف فشار اقتصادی دشمن این است و این محسوس بود... من سال ۸۶ در صحن مطهر علیبنموسیالرضا(علیه آلافالتحیه و الثناء) در سخنرانی اول سال گفتم اینها دارند مساله اقتصاد را پیگیری میکنند؛ بعد هم آدم میتواند فرض کند که این شعارهای سال حلقههایی بود برای ایجاد یک منظومه کامل در زمینه مسائل اقتصاد یعنی اصلاح الگوی مصرف، مساله جلوگیری از اسراف، مساله همت مضاعف و کار مضاعف، مساله جهاد اقتصادی و امسال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی. ما اینها را بهعنوان شعارهای زودگذر مطرح نکردیم؛ اینها چیزهایی است که میتواند حرکت عمومی کشور را در زمینه اقتصاد ساماندهی کند؛ میتواند ما را پیش ببرد. ما باید دنبال این راه باشیم».
این بیانات که در مناسبتهای گوناگون و در دیدار مسؤولان و مردم با معظمله، مکرراً مورد اشاره و تاکید قرار گرفته است به وضوح اهمیت و ضرورت اقتصاد مقاومتی برای حال و آینده کشور را گوشزد میکند. در ادامه به محورهای اساسی اقتصاد مقاومتی اشاره میکنیم:
1- کاهش وابستگی به بیرون از مرزها با تاکید بر مزیتهای تولیدی در داخل کشور
2- تلاش برای خوداتکایی و خودکفایی بویژه در تولید کالاهای ضروری و اساسی
3- ایجاد شرایط لازم برای پویایی اقتصاد کشور و جلوگیری از افتادن اقتصاد به مسیر اقتصاد بسته دولتی
4- سیاستگذاری و اجرای برنامههای اقتصادی معطوف به استقامت در همه سطوح با فرض فشار همهجانبه از سوی نظام سلطه
5- برنامهریزی و تلاش جدی برای اصلاح الگوی مصرف مردم
6- حمایت همهجانبه از تولیدات داخلی و تغییر الگوی مردم برای استفاده حداکثری از تولیدات داخلی
7- چکشکاری بدنه اقتصادی کشور و ایرانیزه کردن سیستم اقتصادی بهگونهای که اقتصاد ایران در مقابل هرگونه تحریم و فشار همهجانبه خارجی تاب تحمل داشته باشد.
8- کاهش وابستگی به نفت و حذف درآمدهای نفتی از بودجه جاری کشور و انتقال این درآمدها برای گسترش زیرساختهای تولیدی کشور
9- توجه بیشتر و جدیتر به اقتصاد دانشبنیان.
غالباً از سوی کارشناسان اقتصادی از این موارد بهعنوان محورهای اصلی اقتصاد مقاومتی یاد میشود. همانگونه که پیداست، تحقق این امور بیشتر ناظر بر استمرار شرایط تقابلی ایران با غرب و تداوم تحریمهای ظالمانه علیه ایران است. با این حال اغراق نیست اگر ادعا کنیم اقتصاد مقاومتی نهتنها در شرایط تداوم تقابل ما با غرب و استمرار تحریمهای ظالمانه علیه ایران تنها چاره رهایی کشور از مشکلات پیش رو است بلکه حتی در صورت به ثمر نشستن مذاکرات و تعامل بیشتر ایران با اقتصاد جهانی، تحقق اقتصاد مقاومتی تنها راه کشور برای خروج از انفعال و خمودگی در عرصه اقتصاد جهانی خواهد بود. توضیح آنکه با فرض به ثمر رسیدن مذاکرات و حل تمام مشکلات ایران با غرب شاهد باز شدن بیشتر درهای اقتصاد ایران و حضور گستردهتر ایران در بازار جهانی خواهیم بود. در شرایط کنونی این امر بیتردید بیش از آنکه فرصت در اختیار اقتصاد ایران قرار دهد، جنبه تهدید خواهد داشت، چراکه بنگاههای اقتصادی و تولیدی ایران در شرایط کنونی در صورت پیوستن دفعی به بازار جهانی توان مقابله با غولهای اقتصادی دنیا را نخواهند داشت و بهتبع همین عدم توازن رقابتی شاهد ورشکستگی بسیاری از بنگاههای تولیدی ایران خواهیم بود. بنابراین در چنین شرایطی نیز تنها با توجه به بایستههای اقتصاد مقاومتی- که بر تقویت حداکثری زیرساختهای تولید ملی تاکید دارد- ایران توان رقابت با رقبای جهانی را خواهد داشت.
نکته پایانی آنکه مسؤولان دولتی باید بدانند فارغ از نتایج مذاکرات هستهای، بایستههای اقتصاد مقاومتی باید به شکلی اساسی مورد توجه و تدقیق قرار گرفته و اساساً برنامههای سالانه بویژه اسناد بالادستی نظیر برنامه ششم توسعه با عنایت به این بایستهها تنظیم و اجرا شود.
جوان:اسلام حداقلی نداریم!
«اسلام حداقلی نداریم!»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد جواد اخوان است که در آن میخوانید؛تقلیلگرایی دینی- به مفهوم کمبار کردن و فروکاستن حجم و گستره معارف و قواعد دینی - دیدگاهی است که طرح آن در جامعه ایرانی سابقهای چندان طولانی ندارد، اما باید ریشههای آن را در غرب مدرن و پروتستانتیسم جستوجو کرد که جریان مخالف کلیسا در پی لاغر و نحیف کردن معارف مسیحی برآمد. این جریان تا حدی در دنیای دینگریز غرب پیش رفت که نهایتاً دین را بهطورکلی به حاشیه راند و اینک در غرب، بهسختی میتوان نشانههای دین را در بیرون معابد و کلیساها جستوجو کرد.
درعینحال در دوره معاصر و خصوصاً دو دهه اخیر چنین رویکردی از طریق جریان شبه روشنفکری تجدیدنظرطلب در داخل کشور ما نیز طرح و بحث گردید. بهطور مشخص میتوان به «مهندس مهدی بازرگان» (در سالهای پایانی عمرش) و «عبدالکریم سروش» بهعنوان پیشگامان ترجمه و بومیسازی این تفکر در بینش اسلامی اشاره نمود.
ریشههای نگاه حداقلی به دین را باید در حاکمیت سکولاریسم بر ذهنیت روشنفکرانی جستوجو کرد که این نوع نگاه را بسط و ترویج میدهند. تفکیک میان دین و عرصه سیاست و اجتماع و در نگاهی کلانتر تفکیک میان این دنیا و جهان دیگر نوعی از بینش را حاکم میسازد که در خوشبینانهترین حالت دین، جنسی آخرتی دارد و ربط چندانی به دنیای انسانی ندارد. عقلانیت خودبنیاد انسان را به این جمعبندی میرساند که دین مأموریتی برای دنیای مادی نداشته و این خود انسان است که باید دنیای خود را بر اساس خرد خودبنیاد بنا نهد.
اینان در تقابل نظری با علمای دین که نگرش رایج و متعارف دینی–که دین را مایه سعادت دنیوی و اخروی انسان میدانند-نظریه تقلیلگرایی یا فروکاست دینی را طرح کردند تا دینی را ترسیم نمایند که نحیفتر از آن است که بتواند معاش و حیات دنیوی انسان را سامان بخشد یا در مورد آن اندیشیده باشد. اینان بعضاً مدعی بودهاند که دین اولیه و حقیقی صرفاً بر مدار آخرت بنانهاده شده بود و آنچه از تجویزات و توصیههای این جهانی اکنون در آن مشاهده میشود، بعدها توسط دینداران بدان بار شده است و دین ظرفیت تحمل سنگینی این بار تحمیلی را ندارد.
ذکر این نکته ضروری است که طرح موضوعاتی همچون «اسلام حداقلی» پیش از پیروزی انقلاب در جریان شبه روشنفکری جایگاه چندانی نداشته و به نظر میرسد پاسخی از سوی جریان غربگرا برای ابطال و نفی نظریه اسلام سیاسی امام خمینی (ره) بوده است.
البته نگاه تقلیلگرا به اسلام تنها در ساحت معرفت و اندیشه خلاصه نمیشود و در ساحت فرهنگ عمومی نیز ظهور و بروز مییابد. فراموش نکنیم که اسلام و بالاخص فقاهت، مجموعهای از قواعد رفتاری را شامل میشود که بخش عمدهای از آنها در ساحت اجتماع تبلور مییابد. در چنین حالتی نگاه حداقلی به دین، بلافاصله احکام اجتماعی اسلام را نشانه رفته و تلاش میکند آنها را از اسلام تفکیک کند.
پیامد چنین رویکردی را باید در ترویج تساهل و تسامح و مدارای لیبرال در حوزه فرهنگی دانست. چنین رویکردی علاوه بر آنکه در حوزه فرهنگی، اباحهگرایی را مجاز میشمارد، در ساحت سیاست نیز رهیافت خاص خود را مییابد و بلافاصله اسلام سیاسی را نفی میکند.
بدین ترتیب در ساحت جامعه میتوان نتایج و پیامدهای حقیقی و نهایی نگاه حداقلی به اسلام را مشاهده کرد. بدین ترتیب میتوان گفت طرح موضوع اسلام حداقلی در حقیقت تلاشی است برای تضعیف و فروپاشی دالهای گفتمان انقلاب اسلامی و ناکارآمدسازی آن.
باید اشاره کرد که طرح نگرش تقلیلگرا به دین تنها با ادبیات مستقیم و بهصورت گزارههای شفاف انجام نمیگیرد بلکه گاه با طرح گزارههای مرتبط غیرمستقیم و بهگونهای در لفافه دنبال میگردد. برجسته کردن «دین و فرهنگ غیردولتی» در مقابل «دین و فرهنگ دولتی»، «نفی تقسیمبندی هنر ارزشی و غیرارزشی»، «نفی وظایف حکومت اسلامی در سعادت دنیوی و اخروی مردم» و نهایتاً ترویج «تساهل و تسامح اباحه گرا» همه و همه ترجمانی از گفتمان «اسلام حداقلی» است که در ساحات مختلف اجتماعی ظهور و بروز یافته است.
این رویکرد به اسلام، حتی هوشمندانه گاه با ادبیاتی بهظاهر موجه و در لفافههای پنهان به تنازع گفتمانی با اسلام ناب محمدی (ص) میپردازد. برای مثال طرح مشکوک پروژه «اسلام اجتماعی» برابر «اسلام سیاسی» که مبنای نظری نظام اسلامی بر پایه آن نهاده شده است، از جلوههای زیرکانه و البته خطرناک این تقابل گفتمانی- معرفتی است.
در مقابل این نگاه تقلیلگرا، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای در بیانات اخیرشان در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با اشاره به رسالت نظام و انقلاب در تحقق اسلام بهطور کامل آن فرمودند: «آنچه ما از مجموع معارف قرآنی استفاده میکنیم و در مییابیم، این است که مطالبه اسلام از مسلمین، ایجاد نظام اسلامی بهنحو کامل است؛ مطالبه اسلام، تحقق کامل دین اسلام است. این آن چیزی است که انسان در مجموع آن را احساس میکند. دین حداقلی و اکتفای به حداقلها، از نظر اسلام قابلقبول نیست؛ ما در معارف خودمان چیزی بهعنوان دین حداقلی نداریم، بلکه در قرآنکریم در موارد متعددی اکتفای به بعضی از تعالیم دینی دون بعضی، مذمت شده است.»
ایشان در ادامه نظام اسلامی را به معنی پیادهسازی همه اجزای اسلامی در ساحت سیرت و صورت میدانند و میفرمایند: «نظام اسلامی که ما مدعی آن هستیم و دنبال آن هستیم، وقتی این نظام واقعاً اسلامی است که در آن همه اجزای اسلام محفوظ باشد و صورت و سیرت اسلام در آن حفظ بشود. صورت اسلام، همین حرفهای ما و اظهارات ما و کارهایی که میکنیم و این ظواهر امر است؛ سیرت اسلام، این است که ما یک هدفی را، یک آرمانی را، یک سرمنزلی را در نظر بگیریم و تعریف کنیم و برای رسیدن به آن سرمنزل، برنامهریزی کامل کنیم و در این راه عمل کنیم، حرکت کنیم، با همه وجود راه بیفتیم؛ آن وقت در آن صورت، سیرت اسلامی هم، هم محفوظ خواهد ماند، هم رو به کمال خواهد رفت؛ یعنی در یک حد هم متوقف نمیماند؛ خب، این برنامهای است که ما برای رسیدن به آن اهداف، به آن احتیاج داریم.»
رهبر معظم انقلاب نگاه تقلیلگرا به دین، نفی آرمانگرایی و تغییر سیرت نظام را در یک امتداد ترسیم و تأکید میکنند: «تغییر رفتار یعنی شما از آن چیزهایی که از لوازم قطعی و حتمی حرکت به آن سرمنزل است، دست بردارید؛ از آن کوتاه بیایید و نسبت به آن، اهتمام خودتان را از دست بدهید؛ این معنای تغییر رفتار است؛ یعنی همان چیزی که گاهی از آن در برخی از گفتهها و نوشتهها تعبیر میشود به دین حداقلی؛ یعنی کاستن از آرمانها که بهمعنای نابودی سیرت دین است. این دین حداقلی یعنی در واقع دین را حذف کردن. حالا در چنین وضعیتی هدف ما این است و خط مشی قطعی ما باید این باشد که دنبال اسلامِ تمام و کامل باشیم؛یعنی دنبال این باشیم که واقعاً تا آنجایی که در قدرت ما است تلاش کنیم - حالا خدای متعال بیش از آنچه در توان ما و در قدرت ما است، از ما توقع نمیکند - اما تلاش ما این باشد و هدفگذاری ما این باشد که همه اسلام - اسلام به کامله، بتمامه - در جامعه ما تحقق پیدا کند.»
حمایت:با سرعت مطمئنه حرکت کنید!
«با سرعت مطمئنه حرکت کنید!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر محمدصادق کوشکی است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب روز پنجشنبه در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ضمن حمایت از تیم مذاکره کننده هسته ای، نسبت به زوایای مخفی دیپلماسی مزورانه آمریکایی، هشدار داده و نکاتی را بیان کردند که از جهات مختلف، قابل بررسی و تحلیل است. فرمایشات ایشان، از یک سو افقی شفاف تر برای فضای سیاسی کشور در باب مذاکرات هسته ای گشود و از سوی دیگر، لزوم حفظ هوشیاری و کنکاش در مورد شگردهای دشمن را مورد گوشزد قرار داد. آنچه باعث می شود که رهبری نظام نسبت به مذاکرات و سرنوشت آن، نگران باشند، طرف مقابل است. یعنی عملکرد آمریکا و متحدین اروپایی آن به گونه ای است که با قدرت گرفتن جمهوری اسلامی و تبدیل ایران به یک کشور صنعتی به جد مخالفند و از هر شیوه ای که بتوانند، برای ممانعت از الگو شدن ایران در منطقه استفاده خواهند کرد. غرب به رهبری آمریکا نشان داده است که برای نیل به این هدف، از طیف گسترده ای از موانع بهره خواهند گرفت؛ از برخوردهای قهرآمیز گرفته تا تحریم و حیله گری های حقوقی در تنظیم مفاد قراردادها، به هر شیوه و وسیله ای متوسل شده و می شوند تا کشورمان از اوج گرفتن به عنوان یک کشور صنعتی پیشرفته فاصله بگیرد. به همین دلیل، طبیعی است که ما نتوانیم به دشمنانمان اعتماد کنیم. آنان با بهره گیری از قدرت خود در ابعاد گوناگون و نیز عدم تعهد به مسائل اخلاقی، این هدف را دنبال می کنند که مذاکرات به ضرر مردم کشورمان تمام شود.
این نگرانی که بارها در سخنان رهبری و سایر دلسوزان متبلور شده است، ناشی از ظنین بودن به تیم مذاکره کننده هستهای نیست، بلکه بالعکس، ناشی از دغلبازی و حیله گیری طرف مقابل است. طرف غربی است که خوی استکباری دارد و بارها نشان داده است که جز به منافع خود و عقب نگه داشتن ملت ها به چیزی متعهد نیست. سابقه و شیوه کنش گری آمریکا در عرصه بین المللی، سطح منطقه و خصوصاً سیاهه این کشور در تعامل با ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به عنوان کشوری که تلاش می کند خود را نزد ایرانیان مقبول و منطقی نشان دهد، به گونهای است که ضریب ریسک را در فرآیندهای تصمیم سازی و سیاستگذاری مسئولان ایرانی بسیار بالا برده است.
کودتای سال ۱۳۳۲علیه دولت مصدق، حمایت تمام عیار از رژیم مستبد و وابسته پهلوی، کودتای نوژه، حمایت های مستقیم و غیر مستقیم از دولت عراق در تجاوز به ایران، تسلیح شیمیایی صدام، ورود عملی به جنگ علیه جمهوری اسلامی در اواخر جنگ تحمیلی و هدف قراردادن سکوهای نفتی ایران و هواپیمای مسافربری، اعمال سیاست تحریم اقتصادی از سالهای آغازین انقلاب اسلامی که به مرور تشدید شده است، راهاندازی جنگ گسترده تبلیغاتی و رسانه ای از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، برشمردن ایران در محور شرارت و تهدید به جنگ، اقدامات خصمانه گسترده علیه برنامه هسته ای ایران - از جمله تحریم های یک جانبه- تنها بخشی از کارنامه سیاه واشنگتن در قبال تهران بوده است.
از نکات بسیار دقیقی که رهبری معظم به آن اشاره داشتند این واقعیت مغفول است که قدرتمندی آمریکا، مانع از نیاز شدید آنان به ما نیست. بارها از زبان مرعوبین وطنی غرب و آمریکا شنیده و خوانده ایم که باید از فرصت پیش آمده که غرب و آمریکا آن را به ما هبه کرده اند استفاده کرد، زیرا معلوم نیست این باب رحمت چه زمانی بسته شود! غافل از اینکه روش فریبکاری و حیلهگری آمریکا نسبت به سایر کشورهایی که از نظر آنان به عنوان چالش و یا تهدید محسوب می شوند، یک سنت قدیمی و دیرینه است. واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان معتقدند اهداف و انگیزه های آمریکایی ها را نمی توان فقط از طریق سیاست های اعلامی آنها کشف کرد، بلکه آنچه که رفتارهای سیاست خارجی آنها را تشکیل میدهد،سیاست های پنهانی و چندلایه آنهاست.
مماشات آمریکا با نقض حقوق بشر در سرزمین های اشغالی، سیاست های چند پهلو در قبال بیداری اسلامی، حمایت از دیکتاتوری های منطقه در قبال اعتراضات مردمی از جمله در حوادث اخیر یمن و بحرین، واکنشهای متناقض در قبال تحولات مصر، همکاری با گروه های تروریستی همزمان با شعار مبارزه با تروریسم از جمله تشکیل ائتلاف به اصطلاح ضدّ داعش در کنار بار ریزی سلاح برای آنان، بیانگر مذبذب بودن سیاست خارجی واشنگتن است. به عبارت دیگر، وجود معیارهای دوگانه در سیاست های اعمالی و اعلامی و سابقه سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات دوجانبه و چندجانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبه رو ساخته است.
با این حال، بی اعتمادی ایرانیان به آمریکا ریشه دیگری هم دارد که به تعارض نظام های ارزشی دو کشور برمیگردد.افرادی مانند برنارد لوئیس - متفکر انگلیسی- استدلال می کنند اسلام که نظام ارزشی غرب را دشمن ارزش های خود میبیند، پس از قرنها خمودگی تازه به خود آمده و می خواهد غرب را که از نظر نظام ارزشی با اسلام در تضاد شدید است، پایین بکشد. او برخورد بین حکومت ایران و آمریکا را منحصراً در این چارچوب قابل توضیح می داند. نظریه برخورد تمدن ها به عنوان یک دیدگاه واقع گرایانه با محور فرهنگی، مشخصه ای تجویزی– حکومتی دارد و در پی حفظ جایگاه هژمونیک آمریکا است. در حالی که نظریه پایان تاریخ فوکویاما، دیدگاهی آرمان گرایانه با مشخصه خوشبینانه، پیروزی جهانی لیبرال دموکراسی برای آمریکا را مطرح میسازد.
استثناگرایی آمریکایی، نگاه بالا به پایین نسبت به دنیا، حفظ هژمونی سیستماتیک، تأکید بر استیلای نظام فرهنگی خود و تحقیر ملت های دیگر، مؤلفه های نظام ارزشی آمریکایی و در تعارض با نظام ارزشی انقلاب اسلامی است که بر رد سلطه، عزت مسلمین و وعده الهی بنا شده است. بر این اساس ضروری است که کارگروه هایی برای تشخیص و تدوین روش های موذیانه و فریبکارانه آمریکا در حوزه های مختلف تشکیل شود و تاریخ دیپلماسی فریب ایالات متحده در جلسات متعدد تشریح و تبیین گردد. نگرانی رهبری، مؤید خطرناک بودن مسیر پیش روست و لازم است پیچ تاریخی را با سرعت مطمئنه و با توجه به علائم راهنمای ولایت طی نمود.
آفرینش:تولید، چشم به راه نقدینگی سرگردان کشور
«تولید، چشم به راه نقدینگی سرگردان کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛آمارهای اعلام شده نشان میدهند که نقدینگی به مرز 700 هزار میلیارد تومان نزدیک می شود و نگرانیها از ورود این حجم عظیم نقدینگی سرگردان که یک روز در دلالی ارز و روزی دیگر در بازار سکه وارد می شود، همچنان وجود دارد.
اگرچه رشد نقدینگی درنیمه اول سال 93، کاهش یافت، اما واقعیت این است که به طور مشخص از پایان آذرماه سال 1389، تا آذرماه سال جاری، نقدینگی بیش از 5/ 2 برابر شده است.
آنچه که در این میان موجب ابهام و شگفتی است، شکایت تولید کنندگان از کمبود نقدینگی و به طور مشخص از خسارت شدیدی است که محدودیت سرمایه در گردش بر عملکرد آنها وارد می آورد.
چگونه است که با این حجم عظیم نقدینگی، بخش تولید ما دچار کمبود سرمایه میباشد؟!
بر اساس آمار بانک مرکزی، از آذرماه 1389 (زمان آغاز هدفمند سازی یارانه ها) تا آذرماه سال جاری، هزینه های تولید در همه بخش های تولید و صنعت بیش از 3 برابر شده است.
این افزایش به آن معنا است که سرمایه در گردش مورد نیاز بنگاه های صنعتی نیز کم و بیش به 3 برابر افزایش یافته است. لذا باید دید آیا بخش تولید و صنعت مطابق با این افزایش هزینهها، میزان دسترسی به سرمایههای درگردشافزایش یافته است؟ در هر حال می دانیم که چنین افزایشی در کار نبوده و نیست.
ضمن اینکه اکثریت بنگاههای بخش خصوصی که شامل تولید کنندگان کوچک و متوسط میشوند، نتوانستهاند از تسهیلات بانکی و دیگر وامها سرمایه گذاری برای جبران هزینهها و توسعه تولیداتشان بهره مند گردد. البته علت آن مشخص است، چرا که بانکها با کمبود منابع مواجهند و رغبتی هم ندارند که این منابع محدود را در اختیار بنگاه های تولیدی قرار دهند. آنها به خوبی می دانند که واحدهای تولیدی با چالش های عدیده ای دست به گریبانند و اگر زیانده نباشند، سودآوری بسیار نازلی دارند.
پیامد این وضعیت برای بنگاه های صنعتی بسیار تلخ بوده است، برخی از آنها کارخانه خود را تعطیل کرده و از فعالیت دست برداشته اند واغلب آنهایی که باقی مانده اند نیز از مواد اولیه و کالاهای واسطه مورد نیازخود کاسته اند، تعدیل نیرو کرده اند و با ظرفیتی کمتر به کار خود ادامه می دهند.
در همین حال زیان ها نیز روی هم انباشته می شوند، بدهی به بانک ها و دارایی و تامین اجتماعی سنگین تر می شود و رهایی بنگاه ها از مخمصه ای که در آن گرفتار شده اند، روز به روز دشوارتر می گردد. اما همه این ها دغدغه هایی است که ظاهرا و ناگزیر، فعلا به فراموشی سپرده شده اند.
آنچه فراموش شدنی نیست و تاوانش هر روز پرداخت می شود، خسارتی است که از بابت بی مصرف ماندن حدود 60 تا 70 درصد ظرفیت تولید صنعتی به اقتصاد کشور تحمیل می شود.
به هرحال آنچه را که میتوان از وضعیت فعلی برداشت کرد این است که باید برنامه ریزی و سیاست گذاری دقیق تری در جهت حرکت نقدینگی کشور به سمت تولید و صنعت، در نظر گرفته شود تا موانع به وجود آمده بر سر راه تولیدکنندگان و سرمایه گذاران برطرف و شرایط را برای بکارگیری از توان اقتصادی کشور آماده ساخت.
مادامی که نگرشها به تولید طلبکارانه باشد و حمایتی از این بخش صورت نگیرد، نمیتوان انتظار داشت نقدینگی در گردش به دست تولیدکننده برسد و به واسطه افزایش تولید داخلی شاهد رونق کسب و کار و بهبود وضع معیشتی مردم بود. لذا با این رویه صرفاً تورم و رکود نصیب اقتصاد کشور خواهد شد.
آرمان:توافق با جامعه بینالملل نه آمریکا
«توافق با جامعه بینالملل نه آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم داوود هرمیداس باوند است که در آن میخوانید؛بر اساس منشور ملل متحد در خصوص دولتها، هر دولتی متعهد به ایفای تعهدات دولت سابق است؛ یعنی هیچ دولتی نمیتواند تعهداتی که دولت قبل از خود پذیرفته را به قول سناتورهای جمهوریخواه با یک چرخش قلم نادیده بگیرد. بنابراین چنین چیزی در قوانین بینالملل هیچ مصداقی ندارد. همچنین باید دانست کشورهای عضو 1+5 به عنوان پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان، به عنوان نمایندگان جامعه بینالملل در مذاکرات هستهای ایران محسوب میشوند.
لذا آنچه در هر حال مورد توافق قرار میگیرد در حقیقت توافقی است که با جامعه بینالمللی انجام پذیرفته و بعد از آن شورای امنیت باید بر این توافق صحه بگذارد. از سویی نیز به موجب بند 5 ماده2 منشور ملل متحد و فصل7 همان منشور تمام کشورهای عضو ملزمند تصمیمات شورای امنیت را پذیرا باشند. بنابراین پرونده هستهای ایران مسئلهای است که به شورای امنیت رفته و شورای امنیت تحریمهایی را بر ایران وضع کرده و در زیر سایه شورای امنیت دیگران شروع به وضع تحریمها یکجانبه مضاعف کردهاند.
لذا سایر اعضای شورای امنیت یعنی سه کشور اروپایی و چین و روسیه، موظف به پیروی از تعهدات شورای امنیت سازمان ملل هستند. وقتی که آنها این تعهدات را پذیرا شدند آمریکا اگر بخواهد نادیده بگیرد و از شورای امنیت پیروی نکند در مقام تضاد با آنها برمیآید. البته هر کشوری مجاز است که خط و مشی خود را داشته باشد و همچنین میتواند هر مسیری را در جامعه بینالملل انتخاب کند ولی آن خط و مشی دیگر به عنوان منافع جامعه بینالملل مطرح نیست بلکه تنها اقدامی یکجانبه از سوی یک دولت محسوب میشود.
ضمنا اگر خسارتی از این حیث به ایران وارد شود و ایران به دیوان بینالمللی شکایت کند میتواند ادعای پرداخت غرامت مطرح نماید؛ یعنی اولا دولت بعدی ملزم است تعهدات دولت قبلی را رعایت کند و در مرحله بعدی اگر به آن تعهدات عمل نکند و به صورت یکجانبه تعهدات را نقض کند در آن صورت به هر مجمع حقوقی یا هر دیوان بینالمللی دادگستری اگر این مسئله ارجاع شود باید خسارتی که به ایران در نتیجه این اقدام وارد شده است جبران شود.
از سویی پس از حصول توافق لازم است شورای امنیت قطعنامهای را صادر کند که نگرانیهای جامعه بینالملل منتفی شده و بیانگر این باشد که از نظر سازمان ملل، ایران نسبت به انجام تعهدات خود پایبند بوده و نه تنها نظارت پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی بلکه نظارت جامعه بینالمللی را نیز با هر زمانبندی که مورد توافق صورت گرفته پذیرا شده است. در این صورت اگر آمریکا به تنهایی در آینده خط و مشی دیگری اتخاذ کند آن خط و مشی دیگر ادعای جامعه بینالملل یا منافع منطقهای یا امثال این موارد نبوده و تنها اقدامی خصوصی و یکطرفه از سوی آمریکاست.
در قبال این امر ایران نیز این حق ذاتی را دارد که به دیوان بینالمللی شکایت کرده یا شکایت خود را به شورای امنیت سازمان ملل ببرد و از شورا در این خصوص تقاضای تصمیم گیری نماید. در آنجا نیز اگر آمریکا به دیوان نیامده یا تصمیم شورای امنیت در خصوص شکایت ایران را وتو کند در آن صورت حقانیت ایران بیش از پیش نزد جامعه بینالملل آشکار شده و آمریکا دیگر بهانهای برای همراه کردن سایر کشورها علیه ایران نخواهد داشت. بنابراین نامهای که 47سناتور آمریکایی امضا کردهاند از لحاظ حقوقی ارزشی ندارد و همچنین دیگران را وادار میکند که اگر تا به حال از خط و مشی آمریکا به عنوان بازیگری در عرصه بینالملل تا حدی پیروی میکردند از این پس خودشان تصمیم بگیرند.
اوباما نیز در هر حال اگر در حصول توافق موفق باشد دستاوردی برای دولت آمریکا، منطقه و جامعه بینالملل به دست آورده است. چراکه در غیر این صورت در منطقهای که دچار پراکندگی، بحران و جنگ در اشکال مختلف است، چه از سوی القاعده، چه النصره، چه داعش و غیره، این تحرکات سناتورهای تندرو آمریکایی دلیل و نتیجهای جز به وجود آمدن آشوب و جنجال دیگری در منطقه نداشته و نخواهد داشت.
شرق:با وجود جاذبه زمین
«با وجود جاذبه زمین»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که در آن میخوانید؛«پرنده با وجود جاذبه زمین پرواز میکند.» این گفته پولانی، اقتصاددان مجارستانی نیاز به شرح و تفسیر ندارد. خودش گویاست. بسیار شنیدهایم که در شرایط دشوار خیلی از آدمها بهجای دلسردی و افسردگی و دستوپازدن، با خلاقیتی وصفناپذیر خودشان را بیرون کشیدهاند. هرچند دشوار میشود این سخن شایع را پذیرفت که شرایط سخت، آدم را وادار به خلاقیت میکند. چون نقیض این جمله، آنقدر روشن و مستند است که مانند نقلقول پولانی جای هیچ بحثی باقی نمیگذارد.
بههرتقدیر، در وضعیت کنونی سیاسی- فرهنگی چه باید کرد؟ چگونه میتوان در نگاه دولتمردان تغییر جدی بهوجود آورد و اصولا این کار چه ضرورتی دارد؟ آیا در وضعیت موجود هنوز مجالی هست تا به رفاه بیشتر، یا آیندهای بهتر فکر کرد؟ آیا جامعه ما از یک طرف به اعتیادِ تغییر دچار شده است و در طرف دیگر معادله حفظِ «وضعیت موجود»، دامنگیر دولتمردان شده است؟ قدر مسلم، پاسخ به این پرسشها هرقدر مبهم باشند، در مضرات آنها هیچ ابهامی نیست. زیانباربودن این موقعیت، کاملا روشن است و روشنتر از همه «وضعیتیشدن» آدمهاست.
وضعیتیشدن آدمها پارادایمهای متنوعی دارد و یکی از آنها بهقول عوام، نانبهنرخروزخوردن است و یکی دیگر صوفیگری مدرن است؛ پولیدرحساببانکیداشتن و خود را از مصائب آدمها کنارکشیدن. در کنار این صوفیهای مدرن، افسردگان شادنوش هم هستند. کالبدشکافی جامعه ایران بسیار زیبا و حیرتانگیز است.
محمود دولتآبادی در نامهای خطاب به رییسدولت اصلاحات بعد از پیروزیاش در انتخابات، جملاتی با این مضمون نوشته بود که با همه امیدی که مردم به شما بستهاند، نمیدانم چطور شبها خوابتان میبرد. امید تنها چیزی است که مردم ایران هرگز از اعتیاد به آن، دست برنمیدارند. این امید پایدار ریشه در سنت و مذهب دارد و جمله مشهورِ «در ناامیدی بسی امید است»، خود گواهی است بر دینامیسم روحیه جمعی مردم ایران.
هرچند با نگاههای تودهای نمیشود مردم ایران را تحلیل کرد. این درست که مردم ایران مردمی کوتاهمدتاند اما اعتقاد خودشان را به زندگی بلندمدت از دست ندادهاند. البته طیفهای متنوع و متفاوتِ مردم مانند گوی رنگارنگِ سرخ و سیاه و سفید و آبی در کنار هماند و بهاقتضای شرایط و در لحظات مختلف جابهجایی آنها پیشبینیناپذیر است. آنها که چپاندیش بودهاند، ناگهان راستکیش میشوند و میکوشند وضعیت موجود را نمایندگی کنند و برعکس.
بهترین نمونه آن هم صندوق رای است. بارهاوبارها مردم، هم دولت و هم خودشان را غافلگیر کردهاند. این غافلگیریها، همانقدر که هیجانانگیز است و برای دولتمردان قابلستایش، خطرناک و قابلتحلیل هم است. آن سیاستی که بیش از همه در میان گردانندگان سیاست مشهود است، فریزکردن وضعیت موجود است. شاید در این فریزکردن، نیت خیری هم نهفته باشد، یعنی زمانخریدن برای رفع دشواریها و مشکلات زندگی. چارهای نیست. برگردیم به جمله کارل پولانی که «پرنده با وجود جاذبه زمین پرواز میکند.» گریز از جاذبه و پرواز، هم برای دولتمردان و هم برای مردم قابلتصور است. صدالبته، اگر تدبیر و اصلاح از جانب گردانندگان سیاست روی بدهد، قطعا نتایج پرثمری خواهد داشت.
مردم سالاری:منطق کفگرگی
«منطق کفگرگی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛چند روز از حمله به علی مطهری در شیراز میگذرد. اما برخی رسانههای اصولگرا به جای محکوم نمودن این واقعه، رو سوی مطهری آورده و رفتار و گفتار وی را عامل حمله مهاجمان دانسته و میگویند این نتیجه نطق ناتمام او در مجلس است. چه راحت جای شاکی و متهم را عوض میکنند. معلوم نیست دوستان، داستان را عوضی شنیدهاند یا ما را اینقدر سادهلوح فرض کردهاند! جالبتر آنکه میگویند این پاسخی به علی مطهری است که گفته بود: گاهی کفگرگی لازم است! باز هم مثل همیشه، جمله را ناقص روایت میکنند. علی مطهری در پاسخ یکی از نمایندگان مجلس که به کنش دفاعی او در برابر نمایندگان مهاجم به وی در آن روز کذایی انتقاد کرده بود، نوشت: «اولاً کفگرگی در کار نبود، ثانیاً گاهی برای کسانی که میخواهند خفقان ایجاد کنند کفگرگی لازم است». پس اولاً مطهری اصلاً در آن روز از کفگرگی علیه نمایندگان مهاجم استفاده نکرده بود. ثانیاً حتی اگر استفاده هم کرده بود، اقدامی دفاعی بوده در برابر کسانی که میخواستند وی را از جایگاه ناطق به زیر بکشند.
فارغ از جنجالها و هیاهوهای رسانهای، چرا گاهی کار به جایی میکشد که مظلوم مجبور میشود خود اقدام به دفاع نماید؟ بیشک آقایان این آیه کریمه را فراموش نکردهاند که «خدا بلند کردن صدا به بدگویی را دوست ندارد، مگر از کسی که به او ستمی شده باشد»(آیه 148 سوره نسا). فلسفه حکومت قانون در همین آیه نهفته است. اگر دستگاههای قضایی و نظارتی، وظایفشان مبنی بر پیگیری ظلم ستمدیدگان و مجازات ستمگران را به درستی انجام دهند، جایی برای صدای بلند و زورآزمایی فردی باقی نمیماند. طبیعی است زمانی که این نهادها در اجرای عدالت تعلل نشان داده و یا خدای ناکرده از رفتار غیرقانونی برخی با اغماض عبور کنند؛ مظلومان راه را در اقدامات فردی یا گروهی خویش میبینند. اگر هنگام نطق آقای مطهری درباره نهم دیماه، ریاست جلسه با قاطعیت و عدالت از ادامه سخنان ناطق دفاع و منتقدانش را به جای خود بازمیگرداند، هرگز چنان تشنجی در صحن مجلس رخ نمیداد.
قصه پُرغصه شیراز نیز از همین جنس است. اگر قبلاً با این جماعت به اصطلاح خودجوش برخورد صریحی صورت گرفته بود، امروز شاهد این فجایع نبودیم. اگر اصولگرایان به دلیل اختلاف سلیقه با اصلاحطلبان از رفتارهای مشمئزکننده این جماعت در دوران اصلاحات چشمپوشی نمیکردند، سالها بعد واقعهای مانند حمله به دکتر لاریجانی در 22 بهمن 1391 در قم گریبان آنها را نمیگرفت. و اگر دیروز عاملان واقعه قم را مجازات میکردند، امروز این حادثه در شیراز رخ نمیداد. و اگر امروز مهاجمان شیراز مجازات نشوند، فردا دیگر اصولگرایان نیز باید منتظر چنین برخوردهایی باشند.
تجربه تکرار چندباره این حوادث، فرضیه خودسر بودن این عوامل را باطل نموده است. این چه عوامل خودسری هستند که همیشه سازمان یافته و مجهز و به شکلی مشابه عمل میکنند؟! اگر قوه قضاییه به مثابه لنگرگاه عدالت و دستگاههای نظارتی به خصوص وزارتخانههای کشور و اطلاعات به درستی با عاملان واقعه شیراز برخورد و آنها را عادلانه به مجازات رسانند، دیگر شاهد بروز چنین حوادثی نخواهیم بود. در غیر این صورت باید به علی مطهری حق داد که بنویسد: «اگر قرار بر زورآزمایی اجتماعی است بفرمایید تا من هم هوادارانم را به خیابانها فرا بخوانم.
در آن صورت این اراذل یک لقمه آنها خواهند بود». نگارنده پیش از این به انتقاد خود نسبت به کنشهای کلامی آقای مطهری در خصوص مسائل به جا مانده از حوادث دهمین انتخابات ریاستجمهوری تصریح کرده و تأکید کردهام جنجالهای سیاسی نهتنها کمکی به حل آن مسائل نمیکند که این کلاف سردرگُم را پیچیدهتر خواهد کرد. اما این مخالفت دلیلی برای به سکوت کشاندن مطهری نیست. سکوت در برابر این تهاجم، یعنی زوال منطق قانون و ترویج منطق کفگرگی. حق مظلومان را از ظالمان بستانیم پیش از آنکه مظلومان از اجرای قانون نااُمید شوند.
ابتکار:هیس! دلواپس ها مشغول کارند
«هیس! دلواپس ها مشغول کارند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛6 مهرماه سال 1392، روزی که حسن روحانی دربازگشت از نیویورک وارد تهران شد، مخالفان کلوخ انداز، پس از چند سال آزگار خانه نشینی، کار خود را از محوطه فرودگاه مهرآباد شروع کردند. آنها با پرتاب لنگه کفش و سنگ به خودروی رئیس جمهوری که فقط 45 روز از آغاز دوران ریاست جمهوریاش میگذشت، رسما از بازگشت خود به خیابانها و تیتر رسانهها خبردادند. 18 ماه از آن روز گذشته است و سنگ و کلوخ به دستها همچنان اینجا و آنجا و در این شهر و آن شهر مشغول کارند و روز به روز شدت عمل شان بیشتر میشود.
گاهی دلواپس توافق هسته ای و مذاکرات میشوند و علیه محمدجواد ظریف میشورند، درحالی که همه شواهد نشان میدهد که مذاکرات زیر نظر مقامهای ارشد نظام دنبال میشود و جزییات و کلیات روند توافقات عمدتا مورد تایید نظام است.
گاهی به خاطر اجرای یک کنسرت - حتی موسیقی سنتی و اصیل ایرانی – یا اکران یک فیلم سینمایی که از هفت خوان ارزیابی و دریافت مجوزهای فرهنگی و انتظامی و حتی سیاسی و تامینی عبور کرده، غیرتشان به جوش میآید و در کسری از دقیقه سالن را به هم میریزند. در حالی که پاپ تر و مبتذل تر(به قول یوسف اباذری) از این کنسرت ها در شش هفت سال گذشته بدون کمترین حساسیتی در همین شهرها اجرا شد و هیچ کدام از دلواپس های امروزی، آن روزها دلواپس دین و ایمان و فرهنگ مردم نشدند.
گاهی ناگهان پس از سالها غیبت با موتورسیکلتهایشان راهی خیابانها میشوند و میگویند که دلواپس حجاب و پوشش دختران شهر هستند؛ درحالی که مردم کوچه و خیابان همان مردم هشت سال گذشته هستند و اتفاق تازه ای حداقل برای پوشش آنها نیفتاده است و این مردم صرفا کمی امیدوارتر و شادتر از سالهای قبل شده اند. گاهی در مقابل دوربین ها و در خانه ملت با نماینده ای که فقط کمی با آنها اختلاف نظر دارد، دست به یقه میشوند. گاهی هم مانند ماجرای اخیر برخورد خشن با علی مطهری در مخالفت با حق طبیعی یک نماینده مجلس برای ابراز عقیده در چارچوب قانون، در شیراز بر سر راهش کمین میکنند و مانند راهزنان راه را بر او میبندند و با چوب و چماق و سنگ و گوجه به جان نماینده مردم و راننده تاکسی نگون بختی که از سر اتفاق با او همسفر شده، میافتند وساعتی بعد - مانند جنگنده بمب افکنها - سالم به پایگاههای خود برمیگردند.
شیوه عمل آنها در همه جا و برای همه سوژه ها تقریبا یکسان است. حوزه عمل آنها هم از مسائل فرهنگی تا مباحث اجتماعی و سیاسی و دیپلماسی و اقتصادی را در برمیگیرد و به سرعت دلواپس همه چیز میشوند. جغرافیای اعمال خشونت بار و فراقانونی آنها هم محدود به تهران نیست و از کلانشهرهایی مانند شیراز، مشهد، تهران و اصفهان تا شهرهای کوچکتری مانند یاسوج، بوشهر، ارومیه، چناران و.. و... گسترده است.
شدت عمل آنها اما به عوامل مختلفی بستگی دارد که مهم ترین آنها اوضاع سیاسی کشور و دعواهای جناحی، روند مذاکرات هسته ای و مواردی از این دست است. البته تجربه نشان داده است که دریافت چراغ سبز و قرمز یا توپ و تشرهای احتمالی و گاه اعلام برائت بعضی ها از این اقدامات هم معمولا در انجام عملیات و شدت عملیات آنها اثرگذار است.
ناگفته نماند که پیش از آغاز کار دولت یازدهم هم هرازگاهی برخوردهای خودسرانه و به اصطلاح دلواپسانه ای برای مثال در مراسم 22 بهمن سالهای گذشته قم و در مراسم سالروز ارتحال حضرت امام (ره) در تهران رخ داد، اما این ماجرا در یکی دو سال اخیر روند و ابعادی تندتر، خشن تر و گسترده تر به خود گرفته است.
در هرحال مرور این دوره 18 ماهه از استقبال آنچنانی از رییس جمهور در مهرماه سال 1392 تا خشونت این چنینی علیه علی مطهری در شیراز و وقایع مشابه پیش از آن، نشان گر این واقعیت است که افراد به اصطلاح خودسر و دلواپس، به عنوان بانیان این مجموعه رفتارهای غیرقانونی و خودخواهانه، معمولا بسیار خونسرد و با خیالی راحت خود را در جایگاه قانون و حتی فراتر از آن میپندارند و انگار که به هر دلیل، کوچکترین هراسی از برخورد قانون با اقدامات خود ندارند. آنها بی آنکه نگران بدعت شدن قانون شکنی و قانون گریزی و آبروی نظام جمهوری اسلامی باشند، در محفل خود برای موضوعات مختلف حکم صادر کرده و عملیات گونه حکم خود را اجرا میکنند و به همین راحتی امنیت دیگران و آبروی جمهوری اسلامی و وجهه کشور را قربانی دیدگاه سیاسی و فرهنگی خود میکنند.
به گواهی همه شواهد موجود طرز فکر این گروه هم در اقلیت محض قرار دارد و هم به واسطه نوع برخورد قهرآمیز و فراقانونی و غیر قانونی با افراد و سلب امنیت و آزادی مردم و موازی کاری با مجریان قانون، عمدتا خلاف شرع مقدس و شعائر اسلامی نیز هست. از این رو در نظامی که بر پایه دو رکن جمهوریت و اسلامیت بنا شده است، دست زدن فارغ البال به چنین اقدام هایی و آزادی عمل این گونه افراد برای اجرای چنین برخورد هایی جای سوال بسیار دارد.
بر این اساس اینکه در حادثه شیراز خودسرهای دلواپس، تهاجمی تر و خشن تر از همیشه به خیابان آمده اند، آزمون و فرصت مهمی برای مسئولان اجرای قانون و دولت مستقر است. چرا که اگر آمران و مجریان اینگونه برخوردها معرفی نشوند و با آنها برخوردی جدی و قانونی نشود، این ذهنیت ایجاد میشود که آنها به هر دلیل قدرتی فرا تر از قوانین و مسوولان دارند و میتوان با اعمال فشار از سوی گروه های ذی نفوذ، قانون را حاشیه نشین کرده و چیزی غیر از قواعد بازی سیاست و حکومت داری بر مبنای قانون اساسی میداندار شود.
دنیای اقتصاد:سه هدف مهم منتخبان 18 اسفند
«سه هدف مهم منتخبان 18 اسفند»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر یحیی آلاسحاق است که در آن میخوانید؛انتخابات 18 اسفندماه با شور و هیجانی وصفناشدنی، به پایان رسید. اکنون پرسش این است که پیام انتخابات 18 اسفند چیست و منتخبان چه چالشهایی در اتاق پیش رو دارند؟ از دید نگارنده، منتخبان 18 اسفند سه هدف بسیار مهم را پیش رو دارند و برنامهریزی برای آینده فعالیت اتاقهای بازرگانی باید مبتنیبر این اهداف مهم باشد. منافع ملی، منافع اقتصاد ملی و منافع بخش خصوصی سه هدف مورد اشاره به شمار میروند.
منافع ملی: نقش اتاقهای بازرگانی بهعنوان نمادی از تشکلهای بخش خصوصی در تحقق منافع ملی تاریخی و اثرگذار است. تلقی عمومی از اتاقهای بازرگانی، دفاع از منافع ملی و اهداف و ارزشهای اقتصادی و اجتماعی است و منتخبان 18 اسفند باید در راه حمایت از مصالح اقتصادی عمومی، درعین حال که از حقوق و نقش بخش خصوصی دفاع میکنند، از افتادن در دام منافع شخصی و گروهی بپرهیزند. اکنون که شاهد ارتقای جایگاه اتاق در حاکمیت و فعالان اقتصادی هستیم، باید نمایندگان شایستهای در اتاق باشیم تا بتوانیم به درستی از منافع ملی، در تحقق توسعه و پیشرفت کشور استفاده کنیم.
منافع اقتصاد ملی: ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی این زمینه را فراهم کرده است تا بخش خصوصی بتواند چشمانداز مثبتی از تقویت توان داخلی و ظرفیتهای خود پیش رو داشته باشد؛ همچنین با توجه به ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی بخش خصوصی این افق را پیشروی خود میبیند که جایگزین شایستهای برای اداره امور اقتصادی کشور باشد. در این صورت اتاقهای بازرگانی باید بتوانند در راستای تحکیم منافع ملی، یاریرسان دولت در زمینه کاهش اتکا به درآمدهای نفتی، توسعه و گسترش بازارهای صادراتی، شفافیت اقتصادی، رفع تحریمها و اثرگذار در رشد اقتصادی باشند. ظرفیت و تجربه تعامل بخش خصوصی در پیشبرد اهداف دیپلماسی اقتصادی در دوره فعلی میتواند و باید نقشآفرین و محوری باشد. بدون شک، نقش اتاقهای بازرگانی در شکلگیری دوره پساتحریم و اتصال مجدد اقتصاد ایران به بازارهای جهانی غیر قابل انکار است.
منافع بخش خصوصی: محور اصلی برنامههای آینده اتاق و منتخبان 18 اسفند میتواند و باید افزایش سهم بخش خصوصی دراقتصاد ایران باشد. این هدف از زمان شکلگیری مجلس وکلای تجار و اتاق تجارت تهران مدنظر فعالان اقتصادی بوده و همچنان بهصورت یک مطالبه صد ساله در اقتصاد کشور مطرح میشود.اقتصاد ایران به شدت نفتزده و در نتیجه سیاستزده است و در طول تاریخ از رشد طبیعی و شایسته باز مانده است. با توجه به سیاستهای اصل 44 و تاکیدات مکرر مقام معظمرهبری درباره اهمیت بها دادن به بخش خصوصی و همچنین روی کار آمدن دولتی که بخش خصوصی را باور دارد، باید زمینه انتقال صحیح مدیریت و تصدی از بخش دولتی به بخش خصوصی فراهم شود.
اتاق با کمک دیگر تشکلهای بخش خصوصی میتواند و باید این وظیفه بزرگ را به دوش گیرد و منادی صدای فعالان اقتصادی در اقتصاد کشور باشد. سیاستهای ابلاغی اصل 44 بزرگترین فرصت را پیشروی بخش خصوصی قرار داده و باید در اجرای آن همت بیشتری گمارده شود. این ابلاغیه فقط یک حکم و یک بخشنامه نیست تا احیانا در هزارتوی سیستم بوروکراتیک ما گم شود. این ابلاغیه حکم آزادی اقتصاد ملی ما و نقطه پایانی است بر تفکر دولتمحوری و نقطه آغازی است بر بزرگداشت سرمایهگذاری و کارآفرینی. اتاق محفل کارآفرینها است و مجلس زعمای اقتصادی و باید متناسب با این هدف خود را بازسازی و اصلاح ساختار کند. خوشبختانه اتاق در دورههای گذشته با مواضع قاطعانهای که در پیش گرفت، توانست ارکان مختلف کشور را با این رویکرد همراه کند که اقتصاد دولتی نتیجهای جز کندی در توسعه کشور و حرکت در دور باطل ندارد.
موضوع دیگری که اتاق دوره آتی باید در پیش بگیرد، تقویت امور جاری و اطلاعرسانی به اعضای اتاق است. اتاق باید پشتیبانیهای مالیاتی، حقوقی و بیمهای را برای اعضای خود تقویت کند. در حوزه بینالملل نیز باید هدفمندتر حرکت کرد و علاوهبر تقویت نیروهای این حوزه، توسعه مناسبات با کشورهای دیگر نیز در دستور کار جدی قرار گیرد.
خوشبختانه اتاق تهران از حیث مالی بسیار تقویت شده و حال نوبت آن است تا با ایجاد بسترهای مناسب، کیفیت خدماترسانی اتاق ارتقا پیدا کند.ما منتخبان 18 اسفند درکنار آنکه باید بتوانیم به درستی برنامهریزی کنیم تا سهم بخش خصوصی در اقتصاد ملی افزایش پیدا کند، باید تلاش کنیم تا بنگاههای بخش خصوصی نیز بتوانند، برای دوره پساتحریم برنامهریزی مناسبی داشته باشند.وقت آن رسیده است که اتاقهای بازرگانی و صنایع و معادن و کشاورزی بیشتر از گذشته وارد مناسبات دیپلماتیک شوند.در همین زمینه لازم است برای ایجاد همکاریهای منطقهای و اسلامی و قبول مشارکت بیشتر اتاق در ارتباطات بینالمللی، طرحی نو به تصویر بکشیم. موارد زیر جزو آن دسته از برنامههایی است که من بهعنوان یکی از منتخبان 18 اسفندماه مدنظر دارم:
*ارتباط موثر با قوای سهگانه و تقویت حضور اتاق درمراجع تصمیمگیری *کمک به بازسازی و تحول در اقتصاد ایران با توجه به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و سیاستهای کلی اصل 44
*تقویت ارتباط با متخصصان و اقتصاددانان بهمنظور دستیابی به راه حلهای علمی و پیوند پژوهشی اتاق با دانشگاهها و مراکز پژوهشی
*بازسازی ساختار اتاقها براساس الزامات دوره جدید
*گسترش اطلاعرسانی اقتصادی و مطالبه شفافیت در نظام اقتصادی کشور
*آمادگی برای کمک به سیاستگذار در سناریوی ادامه تحریمها یا لغو آن
*کمک به اتصال مجدد اقتصاد ایران به اقتصاد جهان و افزایش حضور بنگاههای ایرانی در بازارهای جهانی
*کمک به اثرآفرینی بیشتر سفارتخانههای جمهوری اسلامی ایران و تقویت دیپلماسی اقتصادی
*نقشآفرینی اتاق در گسترش همکاریهای منطقهای و اسلامی و ساماندهی مشارکت اتاقها در ارتباطات بینالمللی
*ارتقای اخلاق کسبوکار در ساختار و رفتار بنگاهها و تشویق بنگاهها به پذیرش مسوولیتهای اجتماعی
* ساماندهی فضای مساعد برای کارآفرینی و کسبوکار در اقتصاد ایران.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد