رئیسعلی دلواری پسر زائر محمد و خانم شاهی (شهین) بود. زائر محمد کدخدای دلوار مردی متدین، که فرزندانش را بر اساس احکام اسلامی تربیت نمود. وی همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در کنار فرزندش رئیسعلی و دیگر مردم تنگستان به جنگ با قوای انگلستان پرداخت. البته زائر محمد بیشتر در تدارکات جنگ کمک می‌کرد و کمتر در درگیریها شرکت می‌نمود. پس از شهادت فرزندش رئیسعلی، به وی لقب معین‌الاسلام اعطاء شد.
کد خبر: ۷۳۹۲۸۹
رئیسعلی دلواری سردار مبارزه با استعمار انگلیس
در مورد تاریخ تولد رئیسعلی دلواری ضابط و کدخدای دلوار همانند دیگر موارد مربوط به زندگی اولیه او اطلاع دقیقی وجود ندارد. غالب مورخان تاریخ تولد وی را مشخص نکرده‌اند و فقط به این موضوع اشاره نموده‌اند که هنگام شهادت 34 سال داشته است (در این مورد نیز اتفاق نظر بین مورخان وجود ندارد و بعضا سن وی را هنگام شهادت 30 سال دانسته‌اند) در دستخطی که پشت جلد قرآن متعلق به زائر محمد (پدر رئیسعلی) موجود بوده است نیز سن رئیسعلی هنگام شهادت 34 سال ذکر شده است. به نظر می‌رسد تاریخ تولدش را باید 1299ق/ 1259ش/ 1881م در روستای دلوار دانست. از دوران کودکی رئیسعلی اطلاعات کمی وجود دارد. تحقیقات انجام شده نشان از آن است که وی بر اساس عرف جامعه آن روز ایران با قرآن کریم و دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی و دیگر منابع ادب فارسی در مکتبخانه آشنا شده است. رئیسعلی در فنون تیراندازی و اسب سواری زیر نظر پدرش زائر محمد استعداد زیادی از خود نشان داد.1 وی چهار بار ازدواج کرد و از همسر سوم خود پسری به نام عبدالحسین معروف به بهادر به دنیا آمد. از بهادر که چند سال پیش درگذشت دختری به نام گل‌اندام باقی مانده است.2
رئیسعلی از اوان جوانی با عرق مذهبی و ملی که داشت نسبت به وقایع و اتفاقاتی که در ایران می‌گذشت احساس مسئولیت می‌کرد و با تمام توان نسبت به آن موضعگیری می‌کردو عکس‌العمل نشان می‌داد. در دوره پادشاهی محمدعلی شاه قاجار، قرارداد 1907 کشور ایران را بین دو کشور انگلیس و روسیه تقسیم کرد. حرکت عمومی آزادیخواهان به رهبری علما بر علیه این قرارداد، عکس‌العمل محمدعلی شاه و در پی آن به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط لیاخوف روسی را در تاریخ 23 جمادی‌الاولی 1326 در پی داشت و فشار زیادی بر مردم وارد آمد که از این دوران به استبداد صغیر یاد می‌شود. زندان و تبعید آزادیخواهان و قتل و کشتار مردم، حکم جهاد علما را در پی داشت. تبریز، رشت، اصفهان، فارس و دیگر مناطق ایران، صحنه رویارویی مردم با عوامل استبداد گشت. در بوشهر آیت‌الله سید مرتضی علم‌الهدی اهرمی با اعلام حکم جهاد مردم را به ایستادگی در برابر عوامل استبداد دعوت نمود. رئیسعلی دلواری نیز با همکاری دیگر آزادیخواهان از جمله میرزا علی کازرونی به رویارویی با مستبدین برخاست و با تفنگچیان تنگستانی، گمرک و دیگر ادارات دولتی را در اختیار گرفت و موقعیت مشروطه‌طلبان را در جنوب کشور مستحکم نمود. 3
محمدحسین رکن‌زاده آدمیت در کتاب فارس و جنگ بین‌الملل اول می‌نویسد:
... اولین ظهور حُسن ملکاتش (رئیسعلی) در زمان استبداد صغیر شد به این معنی که پس از آنکه اهالی بوشهر به تحریک و تهییج میرزا علی کازرونی و پیشوائی سید مرتضی پیشنماز اهرمی از اداء مالیات به مامورین دولت استنکاف ورزیدند و برای قبضه بوشهر از طرف ملت مجبور به دعوت اهالی تنگستان شدند مرحوم رئیسعلی‌خان بر حسب تقاضای کازرونی با یک عده صد نفری تفنگچی به بوشهر آمده و پس از تصرف گمرک و سایر ادارات دولتی محافظت مال‌التجاره‌ای که در گمرک بود و قیمت آنها بالغ بر دو میلیون تومان می‌شد به او واگذار شد و به شهادت کسانی که در آن وقت متصدی امور داخلی گمرک بودند که از جمله موسس‌خان است یک سیر شکر یا یک گره منسوجات حیف و میل نشد و این معنی موجب تعجب و تحیر مردم شد که چگونه در نتیجه درستکاری و امانت‌داری مرحوم رئیسعلی‌خان یک نفر از تفنگچیان به اجناس مذکور دستبردی نزدند. 4
انگلستان که از زمان قرارداد 1907 جنوب ایران را سهمیه خود می‌دانست در سال 1915 که جهان درگیر جنگ جهان اول بود، اوضاع جهانی را مناسب تاخت و تاز به منطقه جنوب ایران دانست. هدف بریتانیا از این عملیات نظامی جلوگیری از نفوذ آلمان و عثمانی، سرکوب قبایل عشایر جنوب و دسترسی به خلیج فارس بود. بریتانیا برای رسیدن به اهدافش در مارس 1915با بهانه قرار دادن ارتباط کنسولگری آلمان در بوشهر با تنگستانیها و تحریک آنان علیه انگلیسیها، اقدام به محاصره کنسولخانه آلمان و دستگیری و تبعید کنسول دکتر هیستمان و هرآیزنهوت رئیس تجارتخانه ونکهاوس به هندوستان نمود. تعرض به خاک ایران، خشم ایرانیان را در پی داشت. در 12 ژوئیه 1915 رئیسعلی در یک حمله ضربتی در نزدیکی تنگک زنگنه، نایب کنسول انگلیس در بوشهر و تعدادی از سربازان هندی را کشت. انگلیسیها به بهانه وقوع این حادثه و حوادث دیگر در 8 اوت 1915 بوشهر را اشغال نمودند. رئیسعلی با جنگهای نامنظم ضربات سهمگینی به دشمن وارد نمود. 5 انگلیسیها که دشمن اصلی خود را رئیسعلی می‌دانستند از طریق نمایندگان حیدرخان حیات داودی سعی در تطمیع وی نمودند و پیشنهاد چهل‌هزار پوند در قبال خودداری از قیام علیه قوای بریتانیا را ارائه نمودند. اما رئیسعلی این پیشنهاد شرم‌آور را نپذیرفت و اعلام کرد: «چگونه بیطرفی اختیار کنم در حالیکه استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است». 6
محمدحسین رکن‌زاده آدمیت در رمان تاریخی دلیران تنگستان می‌نویسد:
رئیسعلی یک نفر ایرانی تحصیل کرده و دانشمند اروپا دیده (!) نبود، اما ایرانی غیرتمند و عاقلی بود که نخواست تا او زنده است دشمنان، وطن عزیزش را پایمال سم ‌ستوران نمایند. رئیسعلی در میدان کارزار جان داد در حالی که وزراء و بزرگان آن عصر حتی شهریار آن دوره‌ ایران در تهران مشغول عیاشی‌های شبانه روزی خود بودند! و امثال رئیسعلی را یاغی و طاغی می‌نامیدند!!. 7
سرانجام رئیسعلی در شب 12 شهریور 1294/ 23 شوال 1333/ 3سپتامبر 1915 در شبیخون به نیروهای انگلیسی در محل تنگک مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. در ابتدا جنازه رئیسعلی در محلی به نام "کله بند" به رسم امانت دفن شد. شش ماه بعد تابوت وی را به نجف اشرف انتقال داده و در قبرستان وادی‌اسلام به خاک سپردند. 8
جهت آشنائی با طرز تفکر شهید رئیسعلی دلواری از مبارزه با قوای انگلیسی متن کامل نامه وی به آیت‌الله محمدحسین مجتهد برازجانی در 11 جمادی‌الاول 1333 آورده می‌شود:
قربان حضور باهرالنورت گردم. ای بفدای همت و غیرت و شجاعتت گردم. می‌دانم مردم در این کار چندان مساعدت و همراهی نمی‌کنند و بنده هم پابست کرده‌ام که نظرم بسوی ایشان است. هر آینه پای حضرت مستطاب عالی و امید از آن وجود مبارک که در حقیقت مجسمه شرف و وطن و اسلام‌خواهی است نداشتم هر آینه تا حال پروانه‌وار خود را فدای ملت و وطن و اسلامیت کرده بودم. همین قدر اطمینان از حضرت مستطاب عالی دارم که روز مصائب از خط بیرون نمی‌روید و جان را ناقابل می‌دانید نه مانند اشخاص راحت‌طلب تنبل، راحت این دنیای فانی را بهیچ نمی‌شمارید. قربانت گردم درجه بهشت پیدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن باید همتی عالی و عزمی راسخ داشت و بهای درجه عالی و نعیم اخروی و نام نیک ابدی بغیر از جان شیرین نیست. نه آن که مرعوبانه هر وقت طرف مقابل مثل گربه خود را ساخت و مومو کرد مثل موش بدوند. اینگونه احساسات قابل همدردی با اسلام و وطن نیست و در تاریخ دنیا چنین اشخاص را ننگ عالم انسانیت دانسته‌اند. امروز روزی است که هر کس ادعای شرف و اسلامیت و وطن‌پرستی دارد باید امتحان داده از بوته امتحان بی غل و غش بدر آید. چنان چه عقلاء فرموده‌اند:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد
انگلیسیها انتشار می‌دهند که «فلانی حمایت به قنسول جرمن دارد» بحول و قوه خداوندی از هیچکس اندیشه و باک ندارم. می‌خواهند به تشر بنده را بترسانند کما اینکه تلگراف تهدیدآمیز بحضرت مستطاب عالی کرده بودند. در حقیقت جوابی که از طرف ذیشرف در جواب تلگراف ایشان صادر شده بود بقدری مشعوف شدم که خداوند عالم حد آن را می‌داند. همین جواب بود که فرموده‌اید. آفرین آفرین آفرین خدای بر شما باد. شایسته است که عموم اهالی فارس و خلیج بداشتن وجود مبارکی مثل حضرتعالی که در این موقع اینگونه جواب قانونی دندان‌شکن به اجانب داده‌اید فخر و مباهات نماید. خدایت در همه حال از بلا نگهدارد. استدعا دارم یک ذره فروگذاری نفرمائید. اگر از مردم مأیوس شده‌اید که همراهی ندارند اجازه بفرمائید تا خودم هنگامه بلند کنم و دست بکار شوم. قربانت شوم. هر آینه خودمان درست بکار شده بودیم الان بصره خالی شده و در شمار مجاهدین محسوب بودیم. به بوشهر هم نمی‌توانند اردو پیاده کنند، در صورتی که خودمان نزدیک و مواظب آنها باشیم، چرا که بنده به خوبی اینها را می‌شناسم. هر آینه فی‌الجمله حمله‌ای به عساکر ایشان در قلعه بهمنی شده بود الان بصره خالی بود. قوه و مخارج از بوشهر جهت آن‌ها حمل می‌شود. اگر خودمان به همین حالت باقی بمانیم مسلم است که هیچکاری نمی‌کنیم و هیچ حمایتی به علمای عراق هم نکرده‌ایم و در آینده نام خودمان را به بی‌حسی و بی‌دیانتی ثبت تاریخ دنیا خواهیم دید. کسی که حکم سخت از علماء دیده باشد و حکم امام باشد و جنگ نکند بهانه آن چیست؟ الان در کربلا و نجف در جنگ تمام علماء و پیشوایان دین ما در جهاد آب چشمان خود می‌خورند و امیدهای کلی از ماها داشتند که خیال می‌کردند به ورود حکم تمام اهل دشتستان و تنگستان دست بکار می‌شوند الحمدالله از این طرف هم مأیوس شدند چنانچه تا بحال خدمت آقای حاج سید غلامحسین عریضه عرض کرده‌ام جانب خدا بکلی جواب نکرده‌اند. همین قدر با خود خیال کردم که بنی‌هاشم در مدینه بسیار باقی ماند، جز حضرت سیدالشهداء که به تنها در صحرای کربلا با لب تشنه شهیدش کردند و در کوفه حبیب ‌بن مظاهر به تنهائی به یاری آن امام مظلوم حرکت کرد . قربانتم آخر کار همینطور می‌بینم. هفتصد نفر تفنگچی سوای دستگاه سرکار زائر خضرخان حاضر و آماده است که اینها از بنده دور نیستند هر وقت بخواهیم تمام حاضر و مستعد می‌باشد. خوب ملاحظه فرمائید روزی بهتر از امروز برای اهالی ایران فراهم نمی‌آید. یکطرف دولت آلمان یک طرف دولت اطریش عثمانی چه کارها بر سر انگلیس و روس و فرانس آورده‌اند. دیگر انگلیس چه عضوی دارد که ماها باید از آنها بترسیم. و از اینطرف هم حکم محکم علمای اعلام بر وجوب جهاد. البته خدا با ماست و فتح و نصرنصیب جیش اسلام خواهد بود. در خانه نشستن خودمان و راحت‌طلبیدن تمام وسوسه شیطان می‌باشد. مستحق آن نیستیم که خدا و رسول را از خود خشنود سازیم. روس و انگلیس حق دارند اگر خودمان هیچ کاری نکنیم و آسوده بنشینیم چرا که همه نوع احترام به بقعه مقدس امام ثامن در شمال و احترام به منبر سیدالشهداء در جنوب کردند. در بمباران دلبار کارهای خوب کردند. تف بما. تف بما. قربانت بروم هوش ندارم که شرح حالات به درستی عرض نمایم و مصدعت زیاده از این نمی‌شوم. خیلی میل به دست‌بوسی و زیارتت دارم. نمی‌دانم به چه قسم به این آرزو نائل شوم.
از خداوند جلی توفیق می‌خواهد علی 9
با مصوبه شورای عالی انقلاب روز ۱۲ شهریور، سالروز شهادت رئیسعلی دلواری به نام «روز مبارزه با استعمار انگلیس» نامگذاری شده‌ است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قاسم یاحسینی، رئیسعلی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب، (تهران: موسسه نشر و پژوهش شیرازه، 1376)، ص53-58.
2. ایرج افشار سیستانی، نگاهی به بوشهر: مجموعه‌ای از اوضاع تاریخی، جغرافیائی، اجتماعی و اقتصادی استان بوشهر، ج 2، (تهران: نسل دانش، 1369)، ص571.
3. رئیسعلی دلواری: مجموعه مقالات (قیام جنوب در جنگ جهانی اول)، ([بوشهر]: کنگره بزرگداشت هشتادمین سال شهادت رئیس علی دلواری، 1373)، ص60-61.
4. محمدحسین رکن‌زاده آدمیت، فارس و جنگ بین‌الملل، (تهران: سیروس، 1312)، ص120.
5. رئیسعلی دلواری: مجموعه مقالات...، ص70.
6. علیمراد فراشبندی، جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری، (تهران: انتشار، 1365)، ص30.
7. محمدحسین رکن‌زاده آدمیت، دلیران تنگستان، (طهران: کتابخانه مهر، 1312)، ص144.
8. رئیسعلی دلواری: مجموعه مقالات...، ص91.
9. کاوه بیات، اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران = مرحله اول: 1334-1333هجری قمری/1916-1915میلادی، (بوشهر: مرکز بوشهر شناسی؛ قم: موسسه فرهنگی همسایه، 1377)، ص85-87.

منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها