آثار پلیسی عمده دنیا برخلاف ظاهر متفاوتشان، درونمایه مشابهای دارند. در همه آنها اتفاقی محوری باعث بوجد آمدن معمایی به ظاهر غیرقابل حل میشودکه در ادامه با پیدا شدن سروکله کارآگاه یا پلیس خبره و سرد و گرم چشیدهای معما حل شده و ماجرا فیصله مییابد.
فرمولی بسیار کارا که هنوز هم مورد استفاده فیلمسازان در سینما و تلویزیون قرار میگیرد؛ البته باید اذعان کرد این نوع فیلمسازی همچنان طرفداران پروپا قرص خود را دارد. برای نمونه میتوان به سریالهای پلیسی اروپایی بخصوص آلمانی و فرانسوی اشاره کرد که در هر قسمت جنایتی رخ داده و کارآگاه پلیس برای حل معما وارد عمل شده و مخاطب را در روند تحقیقاتش با خود همراه میکند. کارآگاه کاستر، ناوارو، درک، کارآگاه ولف و... نمونههای شاخص این نوع آثار هستند که از تلویزیون ایران هم پخش و در مقاطع مختلف زمانی با موفقیتهای بسیار روبهرو شدهاند.
گروه دیگری از آثار پلیسی اساسا ریشه در ادبیات پلیسی ـ معمایی داشته و در آن فردی عادی که معمولا ارتباطی هم به پلیس ندارد، حل معماهایی پیچیده را برعهده میگیرد و هوش مخاطبانش را به چالش میکشد. برای مثال میتوان به هرکول پوآرو و خانم مارپل در کنار شرلوک هلمز اشاره کرد که فقط هلمز شمایلی از یک کارآگاه خصوصی را دارد. قهرمانهای خلق شده توسط آگاتا کریستی همگی در یک نکته اشتراک دارند و آن چیزی جز جذابیتهای شخصیتی که شامل گفتار ورفتار آنها بود، نیست. برای نمونه میتوان از غرور مردانه هلمز در کنار آرامش درونی پوآرو یاد کرد که هریک از این خصایص به جذابتر شدنشان کمک شایانی کرده و مخاطب را به همذات پنداری با آنان وامیدارد.
البته در ایران اصولا چیزی به نام ادبیات پلیسی وجود ندارد و معدود آثار به نگارش درآمده در این باب نیز بشدت متاثر از ادبیات غرب بوده و کمتر هویت بومی دارد. به همین دلیل، فیلمساز وطنی نیز در تولیدات پلیسی خود کمتر از ادبیات، تاثیر پذیرفته و بیشتر به کپیبرداری از نمونههای خارجی پرداخته است. شخصیتپردازی در آثار یاد شده بشدت متاثر از نمونههای فرنگی بوده و کمتر دارای هویت مستقل ایرانی هستند. تنها زندگی کردن قهرمان در کنار داشتن دستیاری نه چندان باهوش نیز از دیگر کلیشههای وارداتی فیلمهای یاد شده است که مخاطب را به نمونههای غیر ایرانیاش ارجاع داده و آنان را به مرور از خود دور میکند. در این میان حتی در طراحی لباس شخصیتهای یاد شده نیز خلاقیتی به خرج داده نشده و اغلب از بارانیهای بلند برای کارآگاه پلیس استفاده میشد؛ البته در یکی دو سال اخیر کمتر شاهد این اتفاق بودهایم.
تلویزیون ما نیز با توجه به علاقه مخاطب عام به مجموعههای پلیسی، در ادوار مختلف، به تولید آثار گوناگونی در این باب اقدام کرده که به لحاظ کیفی طیف متنوعی را شامل میشود. در حقیقت پس از گونههای ملودرام و کمدی، آثار پلیسی بیشترین حجم تولیدات تلویزیونی را به خود اختصاص داده و این روزها به تله فیلمها نیز سرایت کرده است. در دهه 60 که مجموعههای تلویزیونی کمتری نسبت به سالهای اخیر ساخته میشد، عمده آثار پلیسی تم مواد مخدری داشته و اغلب شخصیت اصلی کار با قاچاقچیانی روبهرو بود که هوش چندانی نداشتند و بیشتر به زوربازوی خود متکی بودند.
مجموعه پرطرفدار «آینه عبرت» ازجمله این آثار بود که رگههای پررنگی از ملودرام با آن ترکیب شده و پلیس شخصیت اصلی آن محسوب نمیشد و کاملا در حاشیه قرار داشت. بعدها در سالهای ابتدایی دهه 70، محسن شامحمدی پس از تجربه آینه عبرت، تلاش بسیار برای خلق پلیسی ایرانی به خرج داد که تا حدودی هم موفق شد. سرگرد کلانی با بازی داریوش فرهنگ در مجموعههای «شلیک نهایی» و «تصمیم نهایی» یک پلیس کاملا ایرانی با هویت بومی است که تنها در پارهای موارد از کلیشههای غیر ایرانی در آن بهره گرفته شده است. هوش بالای کلانی در واقع برگ برنده این شخصیت در مواجهه با مخاطب بود که وی را کاملا از نمونههای مشابه پیشینش جدا میکرد. داستان شلیک نهایی درباره باند تبهکاری است که کلانی برای نفوذ در آن به دوست قدیمیاش جمشید متوسل شده و برای نابودی آنها وارد بازی خطرناکی میشود. شامحمدی رفاقت میان این دو را با وجود بهرهگیری از کلیشهها خوب و جاندار از کار درآورده و مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. از طرف دیگر قطب منفی هم با حضور بازیگران خوبی همچون سیاوش طهمورث و زندهیاد جمشید اسماعیلخانی فوقالعاده از کار در آمده و به تقابل میان خیر و شر کیفیت ممتازی بخشیده است. بخصوص شخصیت اسماعیلخانی که تبهکاری خطرناک با روحیات کودکانه است که رشد عقلانی چندانی نداشته است. جمشید هم بهعنوان ضد قهرمانی دوست داشتنی که در برزخ خیر و شر گیر افتاده، باورپذیر از کار در آمده و بازی روان رضا کیانیان هم به جذابیت بیشتر آن کمک کرده است، اما مجموعه شلیکنهایی باوجود موفقیتهای چشمگیرش در قسمت دوم با عنوان تصمیم نهایی با افت وحشتناکی مواجه شد و ریزش مخاطب را تجربه کرد. فیلمنامه مجموعه یاد شده را باید پاشنه آشیل آن دانست که در کنارش باید به نبود خلاقیت در گسترش بخشیدن به شخصیت سرگرد کلانی هم اشاره کرد. در واقع مخاطب با این شخصیت در مجموعه قبلی آشنا شده و حال بهدنبال پی بردن به لایههای درونی این شخصیت است که در تصمیم نهایی به آن دست پیدا نمیکند. تنها نقطه قوت این مجموعه بازی خوب علی نصیریان در یکی از نقشهای اصلی کار است که بسیاری از ضعفهای آن را پوشانده است.
سریال «کارآگاه علوی» ساخته حسن هدایت که در دو دوره مختلف زمانی با بازی احمد نجفی ساخته شد یکی دیگر از تلاشهای نسبتا موفق در زمینه خلق پلیسی ایرانی است که در هر قسمت با پروندههایی روبهرو میشود که همگی مستند هستند.
همچون پرونده قتل پسر لیستر سرمایهدار به دست پسر دیگرش و نیز به قتل رساندن صاحب سینما مایاک که در زمان خود روزنامهها بسیار به آن پرداخته بودند. با این حال هدایت در خلق این شخصیت همچنان به کلیشههای پلیس غربی وفادار مانده و در طراحی لباس علوی هم این امر را لحاظ کرده است.
مجموعه پلیسی «دایره تردید» ساخته زنده یاد امیر قویدل یکی از بهترین نمونههای پلیسی-جنایی در تاریخ تلویزیون ایران است که قهرمان آن (سرهنگ اداره آگاهی) در هر قسمت معمای یک قتل را همراه با دو دستیارش حل میکند. شخصیت فوق که در آستانه بازنشستگی هم قرار دارد، شباهت بسیار با نمونههای خوب غیر ایرانی داشته و تنها با نیروی تخیل و هوش خود معماها را حل میکند. قویدل در خلق این شخصیت لایههای مختلفی را در نظر گرفته که یکی از آنها خستگی سرهنگ از پروندههای قتل و جنایت و دیگری علاقهاش به دخترش که در شهری دور مشغول تحصیل است، میباشد. وی در انتخاب بازیگر این نقش (فرامرز صدیقی) نیز فوقالعاده عمل کرده و کارآگاهی مسن در شرف بازنشستگی را به بهترین شکل ممکن خلق کرده است. در این میان چهره مهربان صدیقی با چشمانی نافذ و محاسنی سفید در کنار صدای خسته و خشدار او نیز نقش مهمی در کیفیت والای نقش داشته است.
ابتدای دهه 80 مجموعهای با نام «خواب و بیدار» به کارگردانی مهدی فخیمزاده روی آنتن رفت که با استقبال گسترده مخاطبان هم روبهرو شد. فیلمنامه مجموعه یاد شده که براساس پروندهای واقعی ساخته شده، نقطه قوت کار است که شخصیتپردازی رکن اصلی آن به حساب میآید؛ یک شخصیت منفی درخشان به نام ناتاشا که با خونسردی تمام آدم میکشد در برابر افسران نیروی انتظامی که برخلاف بسیاری از نمونههای پیش از خود، خوب از کار درآمدهاند. فخیمزاده بیشتر مانورش را روی شخصیت ناتاشا داده و از این رهگذر جذابیتهای بیشتری را نصیب اثر خویش کرده است. زیرا این شخصیت، نخستین زن منفی تمام عیار مجموعههای پلیسی وطنی است که هوش بالایی دارد و تا آخرین لحظه هم از کارش دست نمیکشد. شخصیتهای مثبت داستان متقاعدکننده از کار در آمده و مخاطب برای همذاتپنداری با آنها مشکلی ندارد که البته بازی خوب دانیال حکیمی و محمد صادقی نیز در این کار کاملا موثر بوده است. فخیمزاده در بخش فنی کار نیز موفق نشان داده و صحنههای اکشن مناسبی را با توجه به بضاعت تلویزیون ایران در آثاری اینچنینی خلق کرده است.
«هوش سیاه» ساخته مسعود آبپرور یکی دیگر از مجموعههای پلیسی سیما در سالهای اخیر است که با واکنشهای مثبتی از سوی طیفهای مختلف جامعه روبهرو شده است. آبپرور در این کار از قواعد کلی گونه پلیسی یعنی قرار دادن دزد و پلیس در برابر یکدیگر بهره گرفته و سپس با عمق بخشیدن به آن، کار را پیش برده است. سرگرد احمدی، معاون دایره پیشگیری و مبارزه با جرائم اینترنتی است که با مجرمی باهوش به نام کامران بوریایی مواجه شده و نبرد سختی میان این دو شکل میگیرد. نکته مهمی که در فیلمنامه هوش سیاه لحاظ شده، آشنایی مردم با جرائم اینترنتی است که از طریق داستانکهایی که در کنار قصه اصلی قرار گرفته، بیان شده است. بخش دیگر جذابیتهای کار به پرداخت درست و غیرکلیشهای شخصیتها بازمیگردد که در رأس آن کامران بوریایی در نقش منفی کار قرار دارد؛ جوان نابغهای که از هوشش در راه خلاف استفاده کرده و عاشق معما و بازی است که آبپرور از این دو وجه در پرداخت این شخصیت نهایت بهره را گرفته است. در سوی دیگر با سرگرد احمدی مواجهیم که برای حل مشکلات مردم و پروندههای زیردستش تلاش بسیار دارد که در برخورد با کامران نیز هوش و توان بالایی از خود نشان میدهد. آبپرور در عین حال از زندگی خصوصی سرگرد نیز غافل نشده و با قرار دادن بخشهای مربوط به خانواده وی، تعادل مناسبی را به کار بخشیده است. بازی خوب و روان حسین یاری در نقش سرگرد احمدی در کنار حضور غافلگیرکننده کیکاووس یاکیده در نقش کامران بوریایی، از مهمترین نقاط قوت هوش سیاه است که مخاطب را با خود درگیر کرده و بهدنبال کردن ادامه داستان تشویق میکند. البته هوش سیاه در قسمت دوم آنچنان که باید از کار درنیامد و به نظر میرسد آبپرور در پرداخت شخصیتهای اصلی آنچه را در چنته داشته در همان سری نخست رو کرده و در سری دوم بیشتر به سمت حادثهپردازی رفته است.
حالا این روزها و در هفته نیروی انتظامی، تلویزیون پخش سریالهای «رهایی» و «زخم» را آغاز کرده که تلاشی است برای نمایش گوشه دیگری از فعالیت نیروی انتظامی در مواجهه با خطراتی که خلافکاران برای مردم بهوجود میآورند.
محمد جلیلوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد