دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
وقتی در آزمایشگاه این مرکز او را در کنار دانشجویانش دیدم بیش از هر چیز مجذوب تواضع او شدم. او ازجمله استادانی است که باوجود کمسن و سال بودنش، با دانشجویانش ارتباط صمیمانه و دوستانهای دارد.
همنشینی با این محقق جوان آنقدر صمیمانه و لذتبخش بود که نهتنها گذر زمان را احساس نکردم، بلکه اساسا فراموش کرده بودم در کنار یکی از بزرگترین دانشمندان دنیا نشستهام. هدفش این بوده که پس از قبولی در رشته پزشکی وارد فضای تحقیقاتی شود، اما اکنون در رشته شیمی تجزیه تحقیق و تدریس میکند. اگرچه معتقد است گاهی انسان برای رسیدن به هدفی تلاش میکند در صورتی که به سوی دیگری هدایت میشود، انگار که این مسیر به صلاحش بوده است. دکتر فریدبد اکنون جوانترین دانشمند ایرانی است که نامش در فهرست یک درصد دانشمندان برتر دنیا به ثبت رسیده است. با این محقق جوان درباره مسیری که در زندگی پیموده گفتوگو کردهایم.
یکی از مهمترین ویژگیهای شما این است که استادی جوان هستید و این ویژگی هست که معمولا در اساتید دانشگاه های دولتی کمتر دیده میشود؟
من بیشتر سعی میکنم برای دانشجویانم نقش استادی را داشته باشم که بتواند آنها را در مسیر زندگی هدایت کند. من اختلاف سنی زیادی با دانشجویانم ندارم. وقتی با آنها دوست باشی میتوانی ارتباط بهتری با آنها داشته باشی. معمولا بعد از گذشت چند جلسه ارتباط دوستانهای بین من و دانشجویان شکل میگیرد. من با همه دانشجویان صمیمی هستم و آنها مانند دوستان و اعضای خانوادهام هستند. خیلی وقتها پای درد دل آنها مینشینم و تا جایی که بتوانم آنها را راهنمایی میکنم.
این در نظام آموزشی امروز یک موفقیت است. ما در گذشته کمتر جرأت این را داشتیم که از استادانمان در کلاس سوالی بپرسیم.
من همیشه سعی میکنم دانشجو در کلاس، درس را یاد بگیرد. از دانشجویان میخواهم در کلاس جزوه ننویسند و فقط به درس گوش داده و در بحثهای کلاس شرکت کنند، هرگونه مطالب آموزشی مورد نیاز آنها را در اختیارشان میگذارم تا نگران جزوهنویسی نباشند. اگر دانشجو دائم حواسش به جزوهنویسی باشد، بازده یادگیری او پایین میآید. من هیچگاه در دانشگاه در اتاقم را نمیبندم تا دانشجویان احساس نکنند مزاحم من هستند.
چرا شیمی؟
شیمی را خیلی دوست دارم. در دبیرستان هم شیمی جزو درسهایی بود که علاقه زیادی به آن داشتم. به طور کلی من به درسهای علوم پایه مانند شیمی و فیزیک علاقه زیادی داشتم. اگر شیمی نمیخواندم، فیزیک را انتخاب میکردم. دانش شیمی آنقدر وسیع است که هر چه بخوانی به انتها نمیرسد و میتواند از جنبههای مختلف نیازهای ما را برآورده کند. شیمی مانند کتابی است که پایانی ندارد. هرچه بیشتر پیش میروی، احساس میکنی بیسوادتر شدهای، درهای بیشتری باز شده و محیطهای جدیدتری ایجاد میشود. گرایشهای متنوعی در شیمی وجود دارد از شیمی آلی، شیمی خاک، نفت، شیمی محیطزیست یا حتی شیمی بدن که جوابگوی هر سلیقهای است آنقدر وسیع است و کاربردهای گستردهای دارد که در حوزههای مختلف جایی را پیدا نمیکنی که ردپای شیمی در آن وجود نداشته باشد. شعار سال جهانی شیمی این بود: «شیمی، زندگی ما، آینده ما». برای پنج سال این شعار از سوی یونسکو اعلام شده بود که نشاندهنده اهمیت شیمی در زندگی روزمره و آینده ماست. یک زمانی رشتههای مهندسی و پزشکی خیلی پراهمیت و مطرح بود، اما اکنون رشتههای علوم پایه در تولید دانش و تولید فناوریهای جدید حرف اساسی را میزنند. اکنون ماشینهای مولکولی طراحی میشود یا اندازهگیریهای مقادیر بسیار اندک در حال انجام است تا برای مثال بتوان بیماریها را زودهنگام تشخیص داد. اینها نتیجه علوم زیستشناسی، شیمی، فیزیک و ریاضی است. ما یک مثال داریم. میگوییم کار زیستشناس مشاهده پدیدههاست. ریاضیدانها کارشان فرمولبندی است. شیمیدانها و فیزیکدانها کسانی هستند که بین این مشاهدات و فرمولها ارتباط برقرار میکنند.
کودکی شما چقدر با همسن و سالهایتان متفاوت بوده است؟
تا جایی که یاد دارم، در بسیاری از بازیهایی که پدر و مادرم برای من میخریدند بیشتر این جنبه مد نظر بود که در من خلاقیت ایجاد کند. یکی از ویژگیهای پدر و مادرم این بود که هرگز جلوی خلاقیت ما را نمیگرفتند. آنها هیچگاه نمیگفتند کاری را انجام ندهم یا به وسیلهای دست نزنم. من آزاد بودم که از ابزار و اجسام مختلف برای آزمایش استفاده کنم. این روحیه خلاقیت از کودکی در من وجود داشت و من اجازه داشتم امتحان کنم البته در شرایط کنترل شده و تحت نظارت پدر و مادرم. من از کودکی علاقه زیادی به پازل داشتم و گاهی که از تکراری بودن پازلها خسته میشدم، خودم پازل درست میکردم. برای خودم عروسک میبافتم. برای عروسکها لباس طراحی میکردم. به دنبال انجام کارهای جدید بودم و حوصله کارهای تکراری را نداشتم. این روحیه اکنون در کار من هم وجود دارد و همیشه به دنبال چیزهای جدید هستم.
خانواده تا چه اندازه در رسیدن شما به این جایگاه علمی نقش داشته است؟
بدون تردید خانواده در رسیدن به این موفقیت نقش مهمی داشته است. من همیشه در مصاحبههایم به نقش خانواده تاکید داشتهام. پدر و مادرم خودشان اهل علم و تحصیل و مطالعه بودند و این ویژگی به من هم القا شده بود. آنها همیشه کتاب میخریدند و در حال مطالعه بودند. محیط خانواده ما سرشار از آرامش بود. آنها به خاطر من و دو خواهر دیگرم از خوشیها و تفریح و سفر صرفنظر میکردند. اولویت اصلی آنها آرامش و موفقیت فرزندانشان بود. هر طور که از دستشان برمیآمد حتی از نظر تغذیه و ورزش همه چیز را برای ما مهیا میکردند. مادرم کارشناس بهداشت بود و پدرم علاقه زیادی به ورزش داشت. توجه به همه این مسائل محیط مناسبی را برای ما فراهم کرده بود. شاید اکنون این موضوع قدری شعارگونه به نظر برسد. یادم میآید که من از پنج سالگی ژیمناستیک یاد گرفتم و از کلاس پنجم شنا را به طور کامل آموزش دیدم. همیشه در مسابقات قوای جسمانی شرکت میکردم.
پس اولویتهای پدر و مادرتان فقط به درس محدود نبوده است؟
آنها تکبعدی عمل نمیکردند. من در رشته قوای جسمانی موفق به گرفتن رتبه قهرمانی استان تهران شدهام و مدالهای زیادی در رشته شنا کسب کردهام. اولویت اصلی آنها فقط درس بود، اما به تفریح و ورزش هم توجه داشتند. پدر من سالها خوشنویسی میکرد و من هم گهگاهی نقاشی کردم. یعنی پدرم به کارهای هنری هم توجه داشت، اما همیشه روی درس تاکید بیشتری داشتند. حتی این امکان برای من وجود داشت که ورزش را ادامه دهم، اما این راه را انتخاب کردم.
در دانشگاه چه درسهایی را تدریس میکنید؟
این ترم درس شیمی تجزیه(1) را تدریس میکنم که از درسهای اصلی گرایش تحصیلیام است. درس شیمی تجزیه در مقطع کارشناسی، روش استفاده از متون شیمی، شیمی تجزیه برای دانشجویان بیوتکنولوژی، الکتروشیمی، الکتروشیمی صنعتی، شیمی تجزیه پیشرفته برای دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و مباحث نوین برای دانشجویان مقطع دکتری ازجمله درسهایی است که در دانشگاه تدریس کردهام.
تحقیق را بیشتر ترجیح میدهید یا تدریس؟
من تحقیق را ترجیح میدهم، اما باید تدریس هم داشته باشم. وقتی موضوع جدیدی برای تدریس به من داده میشود تا چند دوره برایم جذاب است، اما بعد از آن اندکی خستهکننده میشود که این ویژگی با روحیه من تناسب ندارد. سعی میکنم در درسهایی که تکرار میشود، از مثالها و پرسشهای جدیدی استفاده کنم و به نوعی بهروزرسانی انجام میدهم. این را کسی از من نمیخواهد، اما خودم احساس میکنم این کار لازم است. من دنبال این هستم که از تدریس هم چیزی یاد بگیرم. من همیشه موضوعات جدیدی را که به ذهنم میرسد برای تحقیق به دانشجویان پیشنهاد میکنم تا درباره آن بحث و تبادل نظر کنیم. یعنی حتی در تدریس هم به دنبال آموختن هستم. من از دانشجویانم چیزهای زیادی آموختهام. دانشجویان امروز بسیار خوب و بااستعداد هستند. شاید تدریس از این نظر خوب باشد اما وقتی تکراری باشد خستهکننده میشود.
به نظر شما این روزها تحصیل در مقایسه با گذشته چقدر متفاوت است؟
زمانی که ما دانشجو بودیم تا این اندازه امکانات آموزشی جانبی وجود نداشت. زمانی که من از مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شدم اینترنت تازه آمده بود. برای دستیابی به هر دادهای باید به کتابخانه میرفتیم و کتابهای سنگین را ورق میزدیم، اما امروز به کمک گوشیهای هوشمند میتوان در کسری از ثانیه به حجم انبوهی از اطلاعات دسترسی داشت. زمان ما این امکانات وجود نداشت، این هم خوبی دارد و هم بدی. خوبی فناوریهایی مانند اینترنت این است که هرچه بخواهی در هر جایی در کوتاهترین زمان ممکن قابل دسترسی است، اما بدی آن اینجاست که خیالت راحت است. این امکانات همیشه هستند و استفاده از آنها را به تعویق میاندازید. ما آن زمان میدانستیم وقتی به خانه میرسیم دیگر به هیچ منبعی برای پیدا کردن دادهها دسترسی نداریم. بچهها این روزها اصلا از کتابخانه استفاده نمیکنند. خیلی کم کتاب میخوانند. دانشجویان این روزها هر موضوع تحقیقی را به شب امتحان موکول میکنند به همین دلیل من همیشه از دانشجویانم میخواهم نتیجه تحقیق را جلسه بعد تحویل دهند. البته در شهرستان با توجه به کمبود کتابخانههای مجهز این فناوریها میتواند بسیار کارآمد باشد.
چه سالی نام شما در فهرست یک درصد دانشمندان برتر دنیا قرار گرفت؟
نام من سال 2010 وارد این فهرست شد. در حقیقت من کار تحقیقاتی را از مقطع کارشناسی و با تایپ کردن مقالات استادان شروع کردم. آن زمان کامپیوتر تازه مطرح شده بود و من علاقه زیادی به کارهای کامپیوتری داشتم. ترم دوم سمیناری در دانشگاه برگزار شد و دنبال فردی بودند که بتواند کارهای تایپ را انجام دهد. من به زبان انگلیسی مسلط بودم، مقالات را میخواندم، اصلاح میکردم و در نهایت آنها را تایپ میکردم. یعنی الفبای کار تحقیقاتی را دست دیگران دیده بودم. بعد از سال سوم کار تحقیقاتی را با واحد درسی تمرین پژوهش شروع کردم. آن زمان برای آزمایشگاه شیمی محلول میساختیم و به استادان خود کمک میکردیم. یک سال بعد از فارغالتحصیل شدن هنوز با استادان مقطع کارشناسی همکاری داشتم که نتیجه آن چاپ هفت مقاله بود. در آزمایشگاه در سنتز ترکیبات آلی جدید همکاری داشتم. از آن سال نخستین جرقهها برای تحقیق و پژوهش در من ایجاد شد. من به بازی علاقه زیادی داشته و هنوز هم دارم و اهل بازیهای استراتژیک هستم. مقاله نوشتن هم برای من مثل یک بازی جدید بود. آن موقع تعداد مقالههای من زیاد نبود، اما تعداد ارجاعها به این مقالهها زیاد بود. یکی از مقالاتی که در دوره کارشناسی ارشد روی آن کار کرده بودم به طراحی و ساخت حسگر اختصاص داشت. سلکتوفور این حسگر که درواقع ماده اصلی حسگر است که قرار است ماده دیگری را حس کند، اکنون توسط شرکت سیگما آلدریچ که از شرکتهای بزرگ آمریکایی تولیدکننده مواد است تولید میشود و در آن به مقاله و دادههای ما هم اشاره شده است. آن موقع ما نمیدانستیم این کار ما تا این اندازه اهمیت دارد. اکنون چند مورد از موادی که گروه ما مقالات مربوط به آن را از هشت سال پیش تاکنون چاپ کردهاند، توسط این شرکت تولید میشود. ما متوجه شده بودیم این ترکیب آلی این خاصیت را دارد که یون اربیوم (یکی از لانتانیدها) را از یک محیط انتخاب و جدا کند. این مقاله یکی از مقالات پرارجاع بود و سالها بعد تحت عنوانPaper Fast Breaking از سوی موسسه تامسون رویترز انتخاب شد.
چطور باخبر شدید؟
من تحقیقات را نزد استادان بزرگوارم جناب آقای پروفسور محمدرضا گنجعلی و پروفسور پرویز نوروزی که ازجمله دانشمندانی هستند که نامشان در صدر فهرست یک درصد دانشمندان برتر دنیا به ثبت رسیده است، آموختهام. یکی از خوششانسیهای زندگی من این بود که این دانشمندان از اساتید من بودند و راه را به من نشان دادند. من افتخار میکنم شاگرد آنها بوده و هستم. استادم این فهرست را مطالعه کرده بودند و این خبر را به من اطلاع دادند. البته از مدتها پیش این ذهنیت وجود داشت و پروفسور گنجعلی پیشبینی کرده بودند روزی نام من در این فهرست قرار گیرد. فکر میکردم استاد برای دلگرمی من این حرفها را میزند و اصلا باور نمیکردم. وقتی خودم سایت را نگاه کردم متوجه شدم این موفقیت از آن من شده است. ورود به این فهرست بسیار آسانتر از باقی ماندن در این فهرست است. این فهرست هر دو ماه یکبار بهروزرسانی میشود و شرایط ماندن در آن سختتر است. چهبسا محققانی که مدت کوتاهی این عنوان را کسب کردند و حذف شدند.
این آمارگیری از سوی خبرگزاری تامسون رویترز انجام میشود. در این خبرگزاری بخشی به نام موسسه اطلاعات علمی یا ISI وجود دارد. در بخشی از آن پایگاهی به نام ESI وجود دارد که کشورها، مجلات، افراد، دانشگاه و موسسات را رتبهبندی میکند. حتی اگر فردی یک مقاله علمی در مجلات معتبر هم داشته باشد، نامش در این پایگاه ثبت میشود و برای او پرونده تشکیل میدهند. برای هر فردی که پرونده دارد ارجاعات به مقالاتش بررسی میشود تا میزان ارجاعات به حد نصاب لازم برسد تا وارد این فهرست شود.
شما پیش از این سمت ریاست مرکز تحقیقات دیابت را به عهده داشتید. چرا همکاری با این مرکز را ادامه ندادید؟
از آنجا که به رشته پزشکی علاقه زیادی داشتم، بعد از فارغالتحصیل شدن عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شدم، اما اکنون دو سال است عضو دانشکده شیمی دانشگاه تهران هستم. کار قبلی خیلی با زمینه کاری من هماهنگی نداشت. من بیشتر به آزمایشگاه و تحقیق و بودن در کنار دانشجویان علاقه دارم تا فعالیتهای اجرایی. فعالیت در مرکز تحقیقات دیابت هم برای من خالی از لطف نبود. انگار یک دوره فوق دکتری را پشت سر گذاشتم. پدرم دیابت دارند. مادر بزرگم هم دیابت داشتند. با این بیماری کم و بیش آشنا بودم. دوست داشتم برای این گروه از بیماران کاری انجام دهم. وقتی میدیدم بیماران دیابتی مجبور هستند از دستگاه گلوکومتر استفاده و درد سوزن را تحمل کنند، بسیار ناراحت می شدم. با حمایت و ایدههای نوینی که جناب آقای دکتر گنجعلی و جناب آقای دکتر لاریجانی، ریاست محترم پژوهشگاه علوم غدد دانشگاه علوم پزشکی تهران داشتند و طرحهای مشترکی که برای نشان ندادن ارتباط بین علوم پایه و علوم کلینیکی تعریف شد، تصمیم گرفتیم برای این گروه از بیماران کاری انجام دهیم.
برای نخستین بار پروژه بزرگی با هدف اندازهگیری قند خون ازطریق بزاق یا به عبارتی به کمک یک روش غیرتهاجمی مطرح شد. اکنون داریم این پروژه را پیش میبریم. آزمایشهای آزمایشگاهی بالینی بسیار زیادی انجام شده و به دنبال تجاریسازی آن هستیم. این طرح در سمینارهای خارجی ارائه شده است. در این طرح یک گروه متخصص از شیمیدانها و گروه پزشکی و گروه مهندسی الکترونیک همکاری دارند. زمانی علوم مختلف جداگانه تلاش میکردند و پیش میرفتند تا به انتها برسند، اما امروزه که علوم هریک به کمال رسیده است، باید با هم در ارتباط باشند تا حرفی تازه برای گفتن داشته باشند.
نقاط ضعف کار تحقیقاتی در کشور ما چیست؟
بزرگترین ضعف پژوهش در کشور ما بودجه و سرمایهگذاری است. تفاوتی که آمریکاییها و اروپاییها با ما دارند این است که صنایع، نیازها یا مشکلاتشان را در قالب پروژهها به استادان ارجاع میدهند و آنها براساس سرمایهای که از این طریق تامین میشود کار تحقیقاتی انجام میدهند. در کشور ما اینطور نیست و پژوهش در اولویت قرار نمیگیرد. حضرت علی(ع) در حدیثی میفرمایند: علم قدرت است؛ اگر آن را به دست آوری بر همه سلطه پیدا میکنی و اگر به دست نیاوری دیگران بر تو سلطه پیدا میکنند. این نشاندهنده اهمیت نقش علم در پیشرفت است. مشکل دیگر ما این است که خودباوری نداریم. مثلا میگویند اگر این ایده جدید است، چرا تا به حال به فکر آمریکاییها نرسیده است. این یکی از ضعفهای ماست که خودمان را باور نداریم.
خیلیها تصور میکنند دانشمند شدن یعنی دیگر در زندگی شما اوقات فراغت جایگاهی ندارد. آیا واقعا همینطور است؟
در ابتدا شاید باید از خیلی از تفریحات خودت بگذری، اما وقتی جلوتر میروی زندگی و تفریح شما همان تحقیق و پژوهش میشود. یعنی آنقدر از تحقیق و پژوهش لذت میبری که اصلا دوست نداری از آن فارغ شوی و فکر میکنی چقدر عمر ما کوتاه بوده و چقدر زمان برای تحقیق کم است. من تحقیق را به چشم کار نمی بینم. اصلا نمیتوانم بیکار باشم. حتی در مسافرت هم همیشه لپتاپ همراه من است، اما در کنار کار دو روز در هفته ساعاتی را به ورزش اختصاص میدهم، سینما میروم، شنا را خیلی دوست دارم، اما اولویت اصلی من در زندگی کار تحقیقاتی است. من معمولا صبح زود بیدار نمیشوم. شبها آرامش بیشتری دارم. اگر صبح زود کلاس یا جلسهای نداشته باشم زودتر از ساعت 9 سرکار نمیروم. اصلا اهل خانه ماندن نیستم؛ یا در انستیتو الکتروشیمی هستم یا پردیس مرکزی دانشگاه تهران. معمولا ساعت 8 شب به خانه میرسم. بودجههای پژوهشی اختصاص داده شده به پایاننامهها بسیار کم است. حتی دانشگاه ما که دانشگاه مادر است و گفته میشود بودجه پژوهشی خوبی دارد. به همین دلیل باید طرحهای متعددی بنویسیم تا بتوانیم براساس آن بودجه پژوهشی بگیریم و کارها را پیش ببریم. وقتی خانه میرسم چند ساعتی را در کنار اعضای خانوادهام میگذرانم. غذا میخوریم. فیلم یا سریال تماشا کرده و با هم صحبت می کنیم. بعد از 11 شب که سکوت و آرامش خانه را فرا میگیرد، لپتاپ را روشن میکنم. در روز استرس کارها را دارم و نمیتوانم تمرکز کافی داشته باشم و مطالعه و فکر کنم. گاهی تا اذان صبح بیدار هستم و اصلا متوجه گذشت زمان نمیشوم.
خانمها در چه زمینههایی در مقایسه با آقایان پیشتاز هستند؟
خانمها در کارهای هنری، ورزشی و چهبسا علمی چیزی از آقایان کم ندارند، ولی خانمها معمولا نسبت به آقایان اعتماد به نفس کمتری دارند. در اغلب طرحهای تحقیقاتی مجری اصلی آقایان هستند. خانمها ایدهآلگرا و به دنبال انجام کار به شکل مطلوبتری هستند و در نتیجه با حساسیت بیشتری قدم برمیدارند. همیشه به خانمها به دیده نفر دوم نگاه می شود و این در باور ما نقش بسته است. ما خانمها معمولا جرأت و جسارت کافی نداریم، این یک نقطه ضعف است، اما نباید آن را باور کرد.
کاری هست که بخواهید انجام دهید و تاکنون موفق به انجام آن نشده باشید؟
خیلی ایده در ذهن دارم که یا بودجه کافی برای اجرایی شدن آن وجود نداشته یا هنوز مطالعات کافی درباره آنها انجام ندادهام. در زندگی شخصی به همه چیزهایی که میخواستهام رسیدهام، اما در زمینه کاری هنوز راهی طولانی در پیش دارم.
فکر میکنید ده سال دیگر کجا باشید؟
امیدوارم با یاری خداوند متعال بتوانم تا آن زمان خط تولید بسیاری از محصولاتی را که روی آن کار کردهام راهاندازی کنم.
توصیه شما به جوانان چیست؟
همیشه دنبال علاقههایشان باشند و به خاطر دیگران کاری را انجام ندهند. باید راه خودشان را زودتر پیدا کنند و برای خودشان هدف داشته باشند و درواقع خودشناسی و خودباوری. زمان به سرعت میگذرد. هر راهی که میروند حتما با سختیهایی همراه است. انسان بدون سختی به جایی نمیرسد، اما شیرینی رسیدن به قله ارزش تحمل این سختیها را دارد. باید پشتکار داشته باشند و ناامید نشوند. وقتی خدا میبیند بندهاش تلاش میکند به او کمک میکند تا به هدف برسد. آدمهای بزرگ حتی اگر راهها بسته باشد جستجو میکنند تا راهی جدید بیابند. ما در ایران در عرصه علم و ادب و هنر بزرگان زیادی داریم. هیچکدام از این بزرگان بدون تلاش و یکشبه به موفقیت نرسیدهاند. باید با مشکلات روبهرو شد و از آنها فرار نکرد.
ماندن یا رفتن؛ مساله این است
خیلیها موفقیت را در این میدانند که از ایران بروند. اگرچه این امکان برای فرنوش فریدبد وجود داشت، اما او بر این باور است که باید ماند. او دوره کارآموزی را در موسسه ماکس پلانک آلمان گذراند، اما اساسا این روحیه در او وجود نداشت که بخواهد همان جا بماند. وقتی آلمان بود همیشه فکر میکرد ای کاش این امکانات در کشور خودش هم وجود داشت. احساس میکرد مهمان غریبهای است که اینجا خانهاش نیست و باید برود. زندگی به سبک ایرانی در کشور دیگر با اعتقاداتش سازگار نبود. او معتقد است خیلی از آنهایی که میروند به موفقیتهای خوبی میرسند، اما همیشه به چشم یک جهانسومی به ما نگاه میکنند. آنها گاهی باید شب و روز تلاش کنند و به دید یک کارگر علمی به آنها نگاه میشود. فریدبد میگوید: معمولا خارجیها را در پروژههای مهمشان دخیل نمیکنند، مگر اینکه کاملا از خودشان شده باشی!
امسال نام20 ایرانی بهعنوان محققان پراستناد اعلام شده است که تحت عنوان Leader Mindsیا تفکرات پیشرو از آنها نام برده شده است. ده نفر از آنها در داخل کشور و ده نفر دیگر در خارج از کشور هستند. این نشان میدهد در کشور خودمان هم میتوانیم تفکر پیشرو داشته باشیم. اگرچه شاید امکانات زیادی نداشته باشیم. اگر قرار باشد همه بروند چه کسی باید ایران را آباد کند؟
هیچ جایی کشور خودمان نمیشود. شما فقط در خانه خودتان حس آرامش را تجربه میکنید. این احساس قلبی این محقق جوان است.
از دانشگاه الزهرا تا دانشگاه تهران
فرنوش فریدبد، متولد اول فروردین 1359 است. در مقطع کارشناسی در دانشگاه الزهرا شیمی محض خوانده است. در مقطع کارشناسی ارشد در رشته شیمی تجزیه در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داده است. در مقطع دکتری نیز در همین دانشگاه و در رشته شیمی تجزیه به تحصیلاتش ادامه داده است. گرایش اصلی او در این مقطع طراحی و ساخت حسگرها و بیوحسگرها بوده است. این حسگرها ابزارهایی برای اندازهگیری آسان بوده و بر این اساس حسگرها دستگاههایی هستند که میتوان آنها را در اختیار افرادی که حتی دانش کافی در مورد آنالیز ندارند قرار داد. برای مثال دستگاههای گلوکومتری که بیماران دیابتی از آن استفاده میکنند نیز براساس همین حسگرها طراحی و ساخته شده است. کیتهایی که محققان محیطزیست برای اندازهگیری در محل از آنها استفاده میکنند نیز از دیگر کاربردهای این حسگرهاست. به طور کلی از این حسگرها برای اندازهگیری یونها، ترکیبات دارویی، سموم و مولکولهای زیستی استفاده میشود. براساس عملکرد این حسگرها میتوان دستگاهها و ابزارهایی را طراحی کرد تا اندازهگیری تسهیل شود.
فریدبد میگوید: شیمیدانها معمولا افرادی هستند که در مسیر رسیدن به رشته داروسازی یا پزشکی ناکام ماندهاند. قبولی در این رشته برای او شوک بزرگی بود. اولین درسی که با عنوان شیمی عمومی در دانشگاه برای او تدریس شد به عهده خانم دکتر ژیلا آزاد بود. او در نخستین جلسه طوری درباره شیمی و اهمیت آن صحبت کرد که اگر بعد از آن هر رشته دیگری به این دانشمند جوان پیشنهاد میشد، قبول نمیکرد. او همیشه سعی میکند از دکتر آزاد الگو بگیرد اگرچه با تواضع میگوید هیچگاه مثل او نمیشود، اما تا حد امکان سعی میکند از فیلمهای آموزشی و وسایل کمک آموزشی برای آموزش شیمی استفاده کند. او معتقد است انرژی زیادی برای دانشجویانش میگذارد و امیدوار است آنها هم ناراضی نباشند.
فرانک فراهانیجم / گروه دانش
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد