به گزارش جامجم، هستی یازده ساله همراه خانوادهاش از چهار محال و بختیاری برای شرکت در مراسم خاکسپاری یکی از اقوامشان روز پنجم مهر امسال به گورستانی در شهر مسجد سلیمان رفت.
چند نفر از پسران فامیل به رسم دیرینه با سلاحهایی که داشتند شروع به تیراندازی هوایی کردند.
هستی با دیدن این صحنه بشدت ترسید. دست و پایش میلرزید و از مادرش خواست گورستان را ترک کنند که ناگهان گلولهای به دخترک اصابت کرد و نقش بر زمین شد. در پی این حادثه، دخترک به بیمارستان منتقل شد، اما تلاشها برای نجات او بینتیجه ماند و جانش را از دست داد. در پی این حادثه، والدین دختر یازده ساله با حضور در پلیس آگاهی شهرستان مسجد سلیمان شکایت کردند.
با تشکیل پرونده و دستور قضایی جسد هستی به پزشکی قانونی منتقل و کارآگاهان جنایی برای دستگیری عامل حادثه به گورستان اعزام شدند.
با تحقیق افراد حاضر در محل معلوم شد، پسر بیست سالهای که از اقوام صاحب عزا بوده با شلیک گلوله جان هستی را گرفته و پس از حادثه متواری شده است.
با فرار عامل حادثه، او تحت تعقیب قرار گرفت و دستگیر شد. متهم با انتقال به پلیس آگاهی در بازجویی گفت: بهدلیل رسم دیرینه در مراسم خاکسپاری خواستم تیراندازی کنم که حادثه رخ داد و قصد کشتن کسی را نداشتم و از مرگ دختر یازده ساله ناراحت هستم. با اعتراف متهم، برای او قرارقانونی صادر شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم:
اگر عزیزان كامل متن را بخوانند متوجه می شوند این حادثه در مسجد سلیمان كه در استان خوزستان واقع است رخ داده و نه در استان چهارمحال و بختیاری.
درد دل پدر هستی
به جُست و جوی تو به درگاه كوه می گریم
به جُست و جوی تو در معبر بادها می گریم
گفتم كه نه وقت سفرت بود چنین زود گفتا كه مگو مصلحت وقت در این بود
گفتم كه تو ای عمر چرا زود برفتی گفتا چه توان كرد مگر عمر همین بود
هستی جان دل بندم به روح پاك و معصوم تو، به زندگی قشنگ و سرشار از محبتی كه نسبت به همه انسانها داشتی، سوگند خوردم كه اجازه نمی دهم قطره ای از خون پاكت كه به دست ها و سینه من و صورت مادرت پاشید بی نتیجه بماند.
دخترم، به آن چشمان نیمه بسته ای كه در هنگام مرگ رو به آسمان داشتی سوگند می خورم كه نگذارم پدر دیگری نظاره گر چشمان فرزندش در چنین لحظه هایی باشد.
فرزندم، به آن سكوت مظلومانه ای كه در لحظه مرگ داشتی قسم می خورم كه فریادم را به گوش جهانیان برسانم و مظلومیت تو را فریاد بزنم.
هستی جان، به روح پاكت قسم می خورم كه تا زنده هستم در از بین بردن چنین خرافاتی تلاش كنم تا از مرگ هستی های دیگر جلوگیری كنم.
در پایان از تمام انسانهای شریف و بزرگوار و همة مسئولین، نهادها، سازمان های حمایتی و حقوقی و سازمان های طرفدار حقوق كودكان خواهشمندم كه این پدر دل سوخته را یاری رسانند و با تدابیر عاجل و با فرهنگ سازی و همكاری های قانونی بساط این رسوم غلط و خرافی را برچینند تا دیگر شاهد حوادثی چنین ناگوار نباشیم. به امید آن روز...
در وسعت دنیای تو زیبایی بود اندر غمت اعجاز مسیحهایی بود
ای لاله به روی دستها تشییع ات همچون سفر مِهر تماشایی بود
اما صحبت من با آن آدم مسلح كه در اجرای رسم غلط در میان انبوه جمعیت اقدام به تیراندازی كرد. شما جگر گوشة من را ازم گرفتی. زندگی شیرین خانواده ام را به تلخی كشاندی. صدای شیرین و دل نشین هستی را كه همیشه نوازشگر گوشم بود خاموش كردی. محبتش را از روی دوستان و همكلاسی هایش كه فقط در برخورد اول شیفته او می شوند از آنها سلب نمودی. چشمان روشنش را كه چراغ زندگیم بود خاموش كردی.
به چه قیمتی به این قیمت كه داری رسم غلط را اجرا می كنی آن هم با بی توجهی به جان انسان هایی كه آرام و بی صدا در حال حركت بودند.
و شما خانواده و وابستگان ضارب، به جای اینكه تلاش كنی از راه های غیراخلاقی وارد شوی كه خون فرزند مرا پایمال كنی تلاش كنید در جهت از بین بردن این رسوم غلط كه هیچگونه وابستگی به فرهنگ ما ندارد از سراسر این سرزمین پاك كنید تا افراد دیگری مثل پسر شما گرفتار بند حبس و قصاص نگردند.
دوستان و همكلاسی های هستی: همة شما مثل هستی من برایم عزیز هستید از روزی كه شنیدید دوستتان پرپر شده سختی و مرارت زیادی قلب كوچك و نازكتان را آزرده است، كه باعث دو چندان شدن شعله های داغ غم هستی در قلب من گردیده كه از این بابت از خانواده های محترم این فرزندان خودم طلب بخشش می كنم.
مدیران و معلمان محترم هستی: دخترم هستی شما را با تمام وجودش دوست داشت و می پرستید از تمام لطفی كه نسبت به خانواده من داشتید تشكر می نمایم و از اینكه این حادثه باعث ناراحتی و ایجاد شُك درسی و روحی به مجموعة آموزشگاه های شما گردید طلب عفو و بخشش دارم. از شما می خواهم در پیشبرد اهداف این پدر دلسوخته از هرگونه كمك دریغ نفرمائید.
نهایتاً از تمام عزیزانی كه از زمان بروز حادثه تا كنون با بنده همدردی و همكاری نموده اند تشكر می نمایم و از مجموعه مسئولین ادارات خصوصاً دادگستری ، نیروی انتظامی، بیمارستان، آموزش و پرورش و همة ادارات شهرستان كمال تشكر و قدردانی را دارم.
پدر هستی
محمود اسدی پدر هستی
((عهدنامه))
در مراسم خاكسپاری مرحوم مشهدی مسلم فارسان در تاریخ 5/7/93 یكی از جوانان طایفه جلیل ((ململی)) به رسم احترام وزنده نگه داشتن سنتی دیرینه اقدام به شلیك هوایی كرده بود كه در عین ناباوری و بهت همگان یكی از این تیرها به دختر بچه ای 11(یازده)ساله به نام هستی اسدی فارسانی كه از شهرستان فارسان به همراه خانواده ی خود جهت انجام مراسم تشییع به مسجدسلیمان آمده بود اصابت كرد و درپی آن شرمساری و تأسف فراوان را برای همه ما برجای نهاد.
این حادثه چنان دلخراش و تكان دهنده بود كه ایل ململی را بر آن داشت تا جلسه ای ترتیب دهند و عهدنامه ای را تنظیم كنند كه در آن از هر گونه عملی كه نتیجه ای پر خطر و تأسف بار را همراه داشته باشد ولو مخصوص آیین ها و سنت های پسندیده ی گذشته باشد خودداری كنند وتمام سعی و كوشش خود را در این راه به كار گیرند.
به همین دلیل در تاریخ 24/7/93 در منزل خدامراد داودی همزمان با مراسم یادبود مرحومه هستی اسدی فارسانی با حضور جمعی از افراد طایفه ململی و فرزندان مرحوم مشهدی مسلم فارسان جلسه ای تشكیل شد و به نیابت از همه افراد طایفه مقرر گردید كه از تیر اندازی در مراسمات اعم از شادی یا عزا خودداری كنند و در صورت مشاهده ی این گونه حركات توسط فردی از افراد طایفه تحت هیچ شرایطی از وی حمایت و پشتیبانی صورت نگیرد.
از تمام طوایف غیرتمند ایل بزرگ بختیاری( هفت و چهار) خواهشمندیم كه به احترام و به یاد روح هستی این رسم دیرینه را برای همیشه از مراسمات خود حذف نمایند ودر این راه و در این امر خدا پسندانه همراه و یاور ما باشند.
با یاری خداوند متعال از این پس شاهد جان دادن عزیزانمان در این مراسمات و داغدار شدن بازماندگان نباشیم.
این صورت جلسه در چندین نسخه تهیه و تنظیم گردید و پس از امضای حاضرین به تمام مسئولین شهرستان و بزرگان طوایف ارسال گردید.