سالم بودن در ورودی آپارتمان حکایت از آن داشت که حسن خودش در را روی قاتل باز کرده است. از طرفی اظهارات اهالی ساختمان گویای آن بود که قتل نیمهشب اتفاق افتاده است. یکی از ساکنان طبقه سوم به شهاب گفت: «حدود ساعت 12 شب بود که به خانه رسیدم. وقتی داشتم از پلهها بالا میرفتم، در واحد حسن بسته بود و هیچ مشکلی وجود نداشت.»
از طرفی مردی که جسد را پیدا کرده، ساعت هشت صبح موضوع را به پلیس گزارش داده بود. کارآگاه از او هم تحقیق کرد.
- واحد روبهرویی مال من است. البته خودم جای دیگری مینشینم و این آپارتمان را اجاره میدهم. هفته پیش اینجا را به پسر جوانی که تازه از شهرستان آمده بود، اجاره دادم. کمی از پول پیش را به من داد و کلیدها را گرفت تا خانه را تمیز کند. قرار بود امروز صبح اول وقت بقیه پول را بدهد. برای همین به اینجا آمدم، اما دیدم از مستاجر خبری نیست. وقتی سرم را چرخاندم، دیدم در واحد رو به رویی باز است. صاحبخانه را صدا زدم، اما کسی جواب نداد. کنجکاو شدم و همین که داخل رفتم، خون را دیدم.
ستوان ظهوری از او پرسید: «مستاجرتان حالا کجاست؟»
ـ نمیدانم هیچ خبری از او نیست.
سرگرد به این فکر کرد که چه دلیلی دارد یک مستاجر تازه وارد، حسن را بکشد؟ اگر مقتول فقط با یکی دو ضربه چاقو به قتل رسیده بود، میشد احتمال داد نزاعی میان آنها رخ داده و پسر جوان دست به چاقو برده است، اما این نحوه آدمکشی تردیدی باقی نمیگذاشت که قاتل از قبل برنامهریزی کرده بود و انگیزه قوی برای ارتکاب جنایت داشت. کارآگاه همچنان غرق در افکار خود بود که ستوان ظهوری سوال بعدی را پرسید: «شمارهای از مستاجرتان دارید؟»
پاسخ مثبت بود، اما پسر جوان تلفن را خاموش کرده بود.ظهوری سوال بعدی را پرسید: «شناسنامه یا مدرک شناسایی از او ندارید؟»
باز هم جواب مثبت بود. کارآگاه نمیفهمید دستیارش چرا تا این حد روی مستاجر حساس شده است. شاید برای جوان کاری پیش آمده و رفته بود، اما ظهوری همچنان اصرار کرد و کپی شناسنامه پسر جوان را گرفت. مثیم 31 سال داشت و اهل ساری بود. او مشخصات شناسنامه را با صدای بلند خواند و وقتی به محل تولد رسید، ناگهان گوش شهاب تیز شد.
ـ ساری؟
ـ بله.
مقتول هم متولد ساری بود، اما این میتوانست کاملا اتفاقی باشد. حسن از دو سال قبل در این خانه زندگی میکرد در حالی که میثم تازه به تهران آمده بود.به هر حال در محل جنایت سرنخ دیگری وجود نداشت و دو همکار راهی اداره شدند تا تحقیقات را در آنجا پیگیری کنند. ستوان ظهوری قبل از هر کاری اسم و مشخصات مقتول را در سیستم هماهنگ پلیس آگاهی جستجو کرد. نتیجه غیرمنتظره بود. حسن حدود دو سال قبل در شهر خودشان به قتل متهم، اما به دلیل نبود مدارک آزاد شده بود. احتمالا او بعد از آزادی به تهران آمده بود تا زندگی تازهای را شروع کند.
شهاب به دستیارش گفت: «مشخصات میثم را هم جستجو کن.»
این بار هم نتیجهای پیشبینی نشده به دست آمد. شناسنامه و سایر مدارک میثم حدود شش ماه قبل در یکی از خیابانهای ساری سرقت شده و آن شخص موضوع را به پلیس اعلام کرده بود.
کارآگاه گفت: «پس مستاجر ناپدید شده با شناسنامه جعلی خانه را اجاره کرده است.»
ستوان اضافه کرد: «او و مقتول همشهری بودند. طرف آپارتمانی درست رو به روی آپارتمان حسن را اجاره کرده و از طرفی حسن مظنون به قتل بوده است.»
شهاب نفس عمیقی کشید و به فکر فرو رفت.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد