ستوان از همان لحظه دست به کار شد و حدود ساعت پنج بعدازظهر اطلاعاتی را که میخواست، به دست آورد. مقتول آن پرونده مردی به نام هاشم بود که در یک نمایشگاه خودرو کار میکرد. ظاهرا بر سر مسائل مالی اختلافاتی با حسن داشت و حسن حاضر نبود بدهیاش را بپردازد. به همین دلیل بعد از کشتهشدن هاشم، پلیس به حسن ظنین شد و او را دستگیر کرد اما ماموران در تحقیقات هیچ مدرکی علیه این مرد به دست نیاوردند و به همین دلیل او با دستور قضایی آزاد شد و از آن به بعد نیز سرنخی درباره جنایت به دست نیامد. این پرونده همچنان راکد و بلاتکلیف مانده بود.
آنطور که در پرونده قید شده بود، هاشم یک پسر و یک دختر داشت. پسر او تقریبا همسن و سال همان مستاجر ناشناس بود، اما چه طور میشد ثابت کرد او خودش است؟ چارهای نبود جز اینکه دو همکار راهی ساری شوند و خودشان از نزدیک در این باره تحقیق کنند. ستوان ظهوری کارهای اداری را انجام داد تا نیابت قضایی صادر شود. او و رئیساش همان شب راه افتادند و صبح زود به ساری رسیدند. آنها با همکارانشان در آگاهی آنجا قرار گذاشتند اینطور وانمود کنند که دنبال قاتل هاشم میگردند. با این شگرد میتوانستند با پسر هاشم صحبت کنند. آنها از قبل مشخصات ظاهری مستاجر مرموز را هم گرفته بودند و میدانستند پسر قدی حدود یک متر و 80 سانتیمتر دارد، رنگ چشمانش سبز و موهایش بلند است و سمت چپ لبش هم اثر بخیه دیده میشود.
دو همکار راهی خانه هاشم شدند . فقط همسر او در منزل حضور داشت. کارآگاه کمی با زن میانسال صحبت کرد و بعد منتظر ماند تا پسر او هم از راه برسد. در همان نگاه اول میشد گفت پسر هاشم هیچ ارتباطی با مستاجر ناشناس ندارد. چشمان او مشکی بود و هیچ اثری از زخم هم روی صورتش وجود نداشت. ستوان و رئیساش توانستند بدون جلب توجه، محل کار جوان را که حامد نام داشت بپرسند. آنها سپس یکراست به آرایشگاهی رفتند که حامد در آنجا مشغول بود. صاحب مغازه هم سن زیادی نداشت. شهاب از او درباره حامد سوالاتی کرد.
- چند روزی مرخصی بود از دیروز صبح برگشت سر کار، البته امروز هم زود رفت گفت مادرش مریض است و باید او را دکتر ببرد.
مادر حامد بیمار نبود. از طرفی زمان غیبت پسر جوان با زمان حضور مستاجر ناشناس در تهران مطابقت داشت، اما مشخصات ظاهری آنها شبیه هم نبود. دو همکار بعد از اینکه دیدند نمیتوانند اطلاعات بیشتری به دست بیاورند، به اداره آگاهی برگشتند تا از همکاران سارویشان کمک بخواهند.
پرونده سرقت شناسنامه و مدارک میثم از بایگانی بیرون کشیده شد. دزدی در نزدیکی یک بانک انجام شده و تصویری ناواضح از کیفقاپ وجود داشت اما پلیس نتوانسته بود او را شناسایی کند.
کارآگاه و دستیارش فیلم را بیشتر از ده بار دیدند و روی چهره سارق دقیق شدند. هر دو به یک نتیجه رسیدند. دزدی توسط حامد انجام شده بود. ماموران عملیاتی اداره آگاهی ساری سریع دست به کار شدند و حامد را دستگیر کردند البته او فعلا فقط به سرقت متهم بود و مدارک کافی برای نسبت دادن قتل به وی وجود نداشت، اما شهاب میدانست همینکه متهم پشت میز بازجویی بنشیند، بتدریج دست خودش را رو میکند و همه حقایق فاش میشود. این پرونده هم تا حل معما فاصله زیادی نداشت و دو همکار بزودی میتوانستند همراه متهم به تهران بازگردند. (ضمیمه تپش)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد