![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سرگرد شهاب و ستوان ظهوری به محض اینکه به اداره رسیدند، بحث درباره این پرونده را شروع کردند. هر دو موافق بودند که مدارک علیه فریبرز است و حتی اگر بیگناه باشد، به سختی میتواند ادعایش را ثابت کند.شهاب همان طور که به این ماجرا فکر میکرد، سراغ تلفن همراه متهم رفت تا آن را بررسی کند. در قسمت تماسها و پیامکها هیچ سرنخی وجود نداشت اما شهاب متوجه شد زنگ تلفن روی ساعت هشت و نیم کوک شده و تنظیم آن به گونهای است که هر روز سر آن ساعت زنگ بزند. این نکته با ادعای متهم همخوانی داشت البته در وهله اول به نظر نمیرسید با موضوع قتل ارتباط پیدا کند تا اینکه ستوان از مرکز 110 استعلام گرفت و ساعت دقیق اعلام گزارش قتل مشخص شد. اگر فریبرز واقعا ساعت 8 و 30 دقیقه بیدار شده و ساعت 9 از خانه راه افتاده باشد، فرصت کافی برای ارتکاب قتل نداشت و میشد ثابت کرد او بیگناه است. به پیشنهاد ظهوری قرار شد برای پی بردن به این موضوع، از همسر فریبرز تحقیق شود. شهاب تلفنی همسر متهم را احضار کرد. زن یکساعته خودش را به اداره رساند و وقتی فهمید شوهرش به اتهام قتل نرگس دستگیر شده است، اول شوکه شد و بعد گفت: آخر و عاقبت این جور رابطهها همین است.
ستوان پرسید: کدام رابطه؟
ـ شوهرم و نرگس خیلی وقت بود با هم رابطه داشتند. فریبرز میخواست مرا طلاق بدهد تا با او ازدواج کند. حتما سر همین مسائل با هم دعوا کردهاند.
نکته منفی دیگری علیه فریبرز در پرونده به ثبت رسید و سپس شهاب سوال اصلی را مطرح کرد: شوهرتان امروز چه ساعتی از خانه بیرون رفت؟
ـ همیشه 9 میرود اما امروز گفت کاری دارد و ساعت 8 رفت.
کورسوی امیدی هم که برای فریبرز ایجاد شده بود، از بین رفت. شهاب همسر متهم را مرخص کرد و دستور داد فریبرز را برای تحقیق بیاورند. مرد جوان باز هم بر بیگناهیاش اصرار کرد اما وقتی فهمید رابطهاش با نرگس فاش شده است، سعی نکرد موضوع را انکار کند.
ـ قرار بود با هم ازدواج کنیم. البته من قبل از آن باید زنم را طلاق میدادم اما او با طلاق مخالف بود. همه این ماجراها را در دفتر خاطراتم نوشتهام. من و نرگس هیچ اختلافی با هم نداشتیم. اگر دفتر خاطراتم را بخوانید، میتوانید این موضوع را بفهمید.
دفتر خاطرات نمیتوانست شرایط را به نفع متهم تغییر بدهد اما کارآگاه عادت نداشت هیچ مدرکی را هرچند کوچک و بظاهر کماهمیت نادیده بگیرد. با اینکه میدانست همسر فریبرز تازه راه افتاده است، به دستیارش دستور داد آنها هم سریعتر راه بیفتند تا سری به خانه متهم بزنند. شهاب امید داشت در آنجا مدارک بیشتری به نفع یا علیه صاحب شرکت به دست بیاورد.
دو مامور وقتی مقابل خانه رسیدند، دیدند مردی زنگ در همان واحد را میزند. جلو رفتند و خودشان را معرفی کردند و هویت مرد را پرسیدند. او برادرزن فریبرز به نام سعید بود. کارآگاه نگاهی به موتور آبی مرد که کنار خیابان پارک شده بود، انداخت و همراه او داخل رفت. همسر متهم خواست از ماموران پذیرایی کند اما هر دو تعارف را رد کردند و گفتند دنبال دفتر خاطرات فریبرز آمدهاند.
ـ من نمیدانم کجاست.
ـ ما میدانیم اگر اجازه بدهید، خودمان آن را برمیداریم.
ستوان با اجازه صاحبخانه به اتاق مطالعه رفت و دفتر را از کمد برداشت. او قسمتهای دیگر اتاق را هم بررسی کرد ولی چیز به دردبخوری به چشمش نخورد. موقعی که ستوان به رئیساش گفت برای برگشتن به اداره آماده است، شهاب بلند شد و رو به سعید گفت: شما هم لطفا با ما بیایید. چند سوال داریم.
ـ من ؟برای چی؟
ـ موضوع مهمی نیست.
بعد با صدایی آرام گفت: شاید مسائلی باشد که نشود مستقیم به خواهرتان گفت.
سعید نگاهی به خواهرش انداخت و همراه دو مامور راه افتاد.
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: