رمضان در تاریخ

منبرهای سیاسی در ماه مبارک رمضان

مردم در ماه مبارک رمضان اهتمام جدی‌تری به امور شرعیه خود دارند و سعی می‌کنند در محافل و مراکز مذهبی بیشتر وقت بگذرانند. در چنین روزهایی مردان و زنان روزه‌دار برای خواندن نماز یومیه و شنیدن وعظ و خطابه سخنوران و علمای دینی به مساجد می‌روند.
کد خبر: ۶۹۵۴۳۷
منبرهای سیاسی در ماه مبارک رمضان

از قدیم تاکنون هم رسم بر این بود بین دو نماز یا بعد از اقامه نماز، روحانیون بر منابر رفته و به شرح و تبیین نکات اخلاقی یا بیان مسائل شرعی می‌پردازند. در چنین شرایطی که ذهن‌ها آماده است، برخی روحانیون و وعاظ نیز از موقعیت استفاده کرده و ‌نظرات خود را در مورد مسائل روز بیان می‌کنند.

می‌گویند برای اولین‌بار سیدجمال‌الدین اصفهانی، پدر محمدعلی جمالزاده نویسنده معروف در ماه رمضان مسائل سیاسی را نیز در منبر مطرح کرد. شاه از منبر سیدجمال می‌ترسید. در ایام ماه محرم شاه ترسید سیدجمال بر منبر رفته و مردم را ضدستمگران بشوراند، لذا مبلغی پول و کالسکه شاهی را فرستاد تا سید به قم برود، سید نخست پول را پذیرفت لیکن پس از اندکی فکر آن را پس داد و خود به قم رفت. بعد از عاشورا شاه موافقت کرد سیدجمال به تهران بیاید، چون سید به تهران بازآمد در مسجد ترک‌ها(شیخ عبدالحسین) سال‌ها در ماه محرم و صفر و شب‌های ماه رمضان به‌وعظ پرداخت.

در تاثیر سخنان سید در کتاب مستوفی چنین آمده است: بیانات این واعظ که مخصوصا «با لهجه عامیانه میدان کهنه اصفهان ادا می‌نمود مثل نقش بر سنگ در قلب‌ها جامی‌گرفت و در شب‌های رمضان هر کس روز پای منبر سید نشسته بود خود برای حوزه دوستان خود نطاق درست و حسابی بود.»

در آن روزگار سخنان سید را تندنویس‌ها می‌نوشتند و به‌صورت روزنامه درآورده به نام الجمال به مردم می‌فروختند.

یکی دیگر از روحانیونی که از فرصت وعظ و خطابه ماه مبارک استفاده سیاسی می‌کرد، سیدعباس قمی، محدث معروف و نویسنده کتاب مفاتیح‌الجنان بود. ظاهرا وی با توجه به عملکرد مسیون‌های تبشیری آمریکایی از اقدامات آنها در مشهد و دیگر شهرهای خراسان ابراز نگرانی کرد. این اظهارات به گوش کمیته مجازات مشهد رسید و با ارسال نامه‌ای او را تهدید به قتل کردند.

شرح ماجرا به قلم شیخ عباس قمی چنین است: «در چند سال قبل در ماه رمضان احقر منبر می‌رفتم. در اواخر ماه این کاغذ را برای من فرستادند، و آن روز دوشنبه که موعد بود روز یکشنبه آن، من به دیدن حاجی‌ها رفتم... مبلغی دفعتا برای من رسید از حاجی‌ها، همان وقت من هم به حج مشرف شدم و دموکرات هم از بین رفت.»

این‌که بین کمیته مجازات مشهد و برخی مسئولان بهایی آنها و آمریکاییان چه ارتباطی وجود دارد و چرا اعضای کمیته مجازات، انتقاد شیخ عباس قمی را از آمریکاییان برنتافتند خود حکایت دیگری دارد که نوشتار جداگانه می‌طلبد.

در دوران پهلوی اول، حاکمیت درصدد بهره‌برداری از فضای مذهبی بخصوص در ماه مبارک بود، از این‌رو قصد داشت برخی روحانیون را برای تبلیغ سلطنت پهلوی با خود همراه کند. اگر واعظی اعتنایی به این خواسته حکومت نداشت، از هیچ‌گونه اقدامی برای منزوی کردن او فروگذار نبودند.

نگاه ابزارگرایانه رضاه شاه در داستان زیر مشهود است:

وی قبل از ماه رمضان سید‌محمدرضا خراسانی‌واعظ را احضار کرد تا روی منبر به نفع او صحبت کند؛ سید قبول نکرد. روز چهارم ماه رمضان در حالی که بالای منبر مشغول وعظ بود، نامه‌ای از سردار سپه به او دادند که حق منبر رفتن ندارد. در حاشیه‌ نامه نوشت: «اطاعت می‌شود» و از منبر پایین آمد.

در دوران پهلوی دوم نیز واعظ معروف، حجت‌الاسلام فلسفی در سال‌های قبل از کودتای بیست و هشتم مرداد 32، ظهرها بعد از نماز جماعت در مسجد سلطانی سخنرانی می‌کرد که به طور زنده از رادیو تهران پخش می‌شد. بعد از کودتا برنامه سخنرانی آن مرحوم به مسجد آقا سیدعزیزالله بازار منتقل شد که تا پایان دهه 40 ادامه داشت. برخی منابر او رنگ و بوی تند سیاسی داشت و حتی در بعضی مواقع باعث ممنوع‌المنبرشدن او شد.

وی در کتاب خاطرات خود به یکی از رویدادهایی که ممنوع‌المنبر شدن را در پی داشت، اشاره می‌کند و می‌نویسد:

روز بعد از افتتاح مسجد ارک تهران، ‏مصادف با سوم خرداد 1331 شمسی اولین روز ماه مبارک رمضان بود. طبق روال چند سال گذشته که پس ‏از اقامه نماز ظهر در مسجد شاه منبر می‌رفتم و مستقیما از رادیو پخش می‌شد، وارد صحن مسجد شدم. ‏وضع غیرعادی بود. عده‌ای که نزدیک در شبستان بودند در محوطه بیرون ایستاده بودند، تا مرا دیدند ‏شروع به شعار دادن کردند. به داخل شبستان مسجد آمدم و چون هنوز قرآن تلاوت می‌شد، نزدیک منبر ‏نشستم. افرادی که در بیرون ایستاده بودند وارد شبستان شده و شعار می‌دادند... به هر حال یکی دو ساعتی در دفتر مسجد نشستم. دیدم آنها ‏ول کن معرکه‌ای که برپا کرده‌اند، نیستند. مرتب در حیاط مسجد زنده‌باد مصدق، زنده‌باد کاشانی و مرگ ‏بر دشمنان نهضت و امثال اینها می‌گفتند. آنها تقریبا ساعت یک بعدازظهر شروع به زنده‌‌باد و مرده‌باد کردند و تا ساعت 4 بعدازظهر ادامه ‏دادند، بعد هم به‌تدریج رفتند. قدری که خلوت شد، افسران تلفن کردند و مأموران دیگر هم آمدند و مرا ‏با اسکورت سوار اتومبیل کردند و به منزل رساندند. با آن وضع دیگر نمی‌شد منبر رفت. لذا آنها توانستند ‏منبر ماه رمضان را که آن‌قدر اهمیت داشت، با آن وضع ناموزون و نامطلوب تعطیل کنند.‏ این مطلب را هم بگویم، در همان روز که این حادثه در جریان بود، فرمانداری نظامی تهران اطلاعیه‌ای ‏صادر کرد و به وعاظ هشدار داد به هیچ‌وجه در منابر حق صحبت کردن در اطراف مسائل سیاسی ‏کشور را ندارند و تنها باید راجع به موضوعات دینی صحبت کنند.

در دوران پهلوی دوم هم روحانیون و وعاظ بویژه علمایی که جزو یاوران امام خمینی محسوب می‌شدند در تنگنای بیشتر قرار می‌گرفتند. ‏با فرارسیدن ماه‌های محرم، صفر و رمضان که علما و روحانیون در نقاط مختلف کشور مجالس وعظ و سخنرانی داشتند و ضمن طرح مسائل دینی و مذهبی، دربارة مسائل سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی کشور نیز سخنانی ایراد می‌شد، تدابیر امنیتی و نیز مراقبت‌های ساواک افزایش چشمگیری می‌یافت. معمولا در آستانه محرم، صفر و نیز رمضان، ساواک با هماهنگی شهربانی و ژاندارمری و نیز مقامات محلی استان‌ها و شهرهای مختلف کشور، طی کمیسیون‌هایی مشترک، تدابیر ویژه‌ای می‌اندیشید. در این ماه‌ها، علما و روحانیون مخالف ممنوع‌المنبر می‌شدند یا ساواک تعهداتی مبنی بر اجتناب از ایراد سخنانی در مخالفت با حکومت از آنان اخذ می‌کرد. از آنجا که همه‌ساله در ماه‌های محرم، صفر و رمضان تعداد زیادی از طلاب و روحانیون برای سخنرانی به شهرهای کوچک و روستاهای دور و نزدیک کشور اعزام می‌شدند، ساواک مراقب بود سخنی در مخالفت با حکومت بر زبان نیاورند. در شهرها و مناطقی که مخالفت با حکومت از شدت بیشتری برخوردار بود، ساواک سخنرانان مساجد و منابر مهم را شناسایی و تعیین می‌‌کرد. ثابتی با تأکید بر این‌که حدود هزار مجلس عزاداری در تهران و بیش از ده هزار مجلس در نقاط دیگر کشور در ماه رمضان برپا شده و در بسیاری از این اجتماعات سخنان تندی در مخالفت با حکومت ابراز خواهد شد، برای مقابله با مخالفت‌ها دستورات اکیدی صادر کرد.

در بسیاری از موارد، انقلابیون بی‌اعتنا به حساسیت‌های ساواک از فرصت منبر و ماه مبارک استفاده می‌کردند و به بیان مواضع و دیدگاه‌های انقلابی خود درباره مسائل سیاسی و فرهنگی می‌پرداختند که بیشتر مواقع به دستگیری انقلابیون می‌انجامید.

منابع:

1 ـ شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، جلد 2، صفحه 90

2 ـ «مفاخر اسلام»، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 11

3 ـ خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، انتشار مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1376

4 ـ ساواک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

شهاب سلیمی ‌/ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها