این بازیگر پنجاه ساله سینما در بدو ورود به عالم سینما نام خانوادگی کاپولا را حذف کرد تا کسی او را بهعنوان برادرزاده فرانسیس فورد کاپولا معرفی نکند. با این حال، وی ابتدای فعالیت سینمایی خود در فیلمی از عموی خود به نام «ماهی پرجنب و جوش» (1982) بازی کرد و به کمک آن به صورت یک بازیگر سرشناس درآمد. سال پس از آن هم در فیلم «کاتن کلاب» کاپولا یکی از نقشهای اصلی را به عهده گرفت. از فیلمهای مهم وی میتوان به بردی (1984، ساخته آلن پارکر)، توحش در قلب (1990، دیوید لینچ)، ماه زده (1987)، ترک لاس وگاس (1995 که برای آن اسکار بهترین بازیگر مرد سال را گرفت)، صخره (1996)، هواپیمای حامل محکومین و تغییر چهره (1997)، شهر فرشتگان (1998)، چشمان مار (1998) و گنجینه ملی (2004) اشاره کرد.
کیج در چند سال اخیر فیلم موفق و مهمی را روی پرده سینماها نداشته است. گفتوگوی اینترنتی زیر به بهانه نمایش تعدادی از فیلمهای اوست که در طول هفته گذشته از شبکه نمایش سیما پخش شد.
بعد از دریافت جایزه اسکار، بازی در فیلمها را به دو دسته ژانر تجاری و مستقل تقسیم کردید. این یک تصمیم و انتخاب آگاهانه بود؟
بله و خیلی هم خوشحالم که دست به چنین کاری زدم. این یک تصمیم آگاهانه نسبت به اتفاقات پیشبینی نشدهای بود که برایم رخ داد.
آیا دوست دارید فیلمهایتان به تریلوژی (سهگانه) تبدیل شوند؟
سهگانهشدن هر فیلمی بستگی مستقیم به خود آن فیلم دارد. یک فیلم باید دارای چنان جذابیتهایی برای تماشاگران باشد تا بتواند صاحب قسمتهای دوم و سوم شود. من هم مثل هر بازیگر دیگری دوست دارم فیلمهایم بابرخورد گرم و مثبت تماشاگران روبهرو شده و امکان تولید قسمتهای بعدی آنان فراهم شود. از حضور در قسمتهای جدید فیلمهایم فرار نمیکنم.
در همین رابطه آیا قسمت سوم گنجینه ملی ساخته خواهد شد؟
صحبتهای زیادی در این رابطه شده و تصمیمهایی هم گرفته شده است، ولی هنوز هیچ چیز به صورت قطعی درنیامده است. قرار است سال 2015 قسمت سوم آن وارد مرحله تولید شود. خودم دلبستگی خاصی به این فیلم و شخصیتم در آن دارم و امیدوارم خیلی زود قسمت سوم آن جلوی دوربین برود، ولی همه چیز بستگی به فیلمنامه دارد. تمام عوامل تولید دو قسمت قبلی گنجینه ملی روی این موضوع تاکید دارند که فیلمنامه قسمت جدید آن در کنار جذاب و سرگرمکننده بودن، باید حرف تازهای هم برای گفتن داشته باشد.
برای بازی در نقشهای غیرمتعارف مثل «مردان مجستیک» و «اقتباس» چگونه خود را آماده میکنید؟ بویژه که این جور نقشها را خیلی خوب بازی میکنید.
خب، زمانی که یک فیلمنامه خوب و مستقل به دستم میرسد، قبل از هر چیز به این نکته فکر میکنم که آن شخصیت را جلوی دوربین چگونه باید به نمایش بگذارم. حس شخصی خودم این است که باید هر بار چیزهایی را به بازیام اضافه کنم که در فیلمهای قبلیام نبوده است. سعی میکنم نوع رفتار و کارهای شخصیت مورد نظر را درک کنم و ببینم دلایل او برای کارهایی که انجام میدهد چیست. نگاهی به آدمهای دور و بر هم میاندازم تا ببینم کسانی مثل آن شخصیت را میتوانم پیدا کنم یا نه. اگر قرار است نقش یک بیمار را به عهده بگیرم، سعی میکنم ببینم آدمهایی که با آن بیماری مقابله کردهاند، چه روشهایی را به کار گرفتهاند. با هر نقشی که بازی میکنم، سعی دارم چیزهایی را به مخاطب بگویم و نکاتی را برایشان مطرح کنم. بعضی وقتها آن کاری را که جلوی دوربین انجام میدهم در فیلمنامه نبوده است. برای مثال در فیلمنامه مردان مجستیک فقط از بینظمی ذهنی صحبت شده بود، ولی من چیزهایی را وارد نقش و شخصیتم کردم که در فیلمنامه وجود نداشت و صحبتی از آنها نشده بود. تحقیقاتم درباره این نوع بیماران نشان داد میتوانم کارهای زیادی در رابطه با این کاراکتر انجام دهم. در عین حال وقتی این نقشهای خاص را بازی میکنم، کاملا مراقبم بازیام حالت توهین و اهانت به این نوع افراد را نداشته باشد و باعث ناراحتیشان نشود.
بزرگترین چالشها هنگام بازی در نقش شخصیتهای عجیب و غریبی مثل گوست رایدر و جان بلیز چه بوده است؟
بازی در نقش جان بلیز ساده و راحت بود. اما با گوست رایدر، این نخستین بار بود که اکشن ابر قهرمانانه کمیک استریپی بازی میکردم. او آدمی است که با یک نفرین و طلسم قدیمی زندگی میکند و توانایی آن را دارد که با سر آتشگرفته به جنگ عوامل منفی قصه برود. وی را شبیه یک پلیس وظیفهشناس میدانم که درگیریهای روحی ـ روانی سختی با خودش دارد. یک نوع حس تلخ وجود او را همراهی میکند و گوست رایدر تلاش دارد خودش را با شرایطی که دارد تطبیق بدهد. اما جان بلیز برخلاف گوست رایدر توانسته بر ترسهای خود غلبه کند.
با مجموعهای از فیلمسازان مطرح سینما کار کردهاید. کدام یک از آنها توانستهاند بهتر از بقیه هنر و توانایی بازیگریتان را استخراج کنند؟
باید از مایک فیگیس و دیوید لینچ اسم ببرم. باید برایان تیلور و مارک نولداین را هم اضافه کنم. ورنر هرتسوگ هم هست. مارتین اسکورسیزی هم که «نبش قبر مردگان» را کارگردانی کرد. در آخر باید از مارتا گودلیچ یاد کنم که فرصت بازی در «وینتی گرل» را برایم فراهم کرد. او کمک خیلی زیادی کرد خودم را بهعنوان یک بازیگر باور کنم.
واقعیت دارد برای بازی در قسمت دوم و سوم «بیمصرفها» از سوی سیلوستر استالونه دعوت به همکاری شدید؟
من هم همانقدر در این باره میدانم که شما میدانید! البته رسانههای گروهی همیشه چیزهای زیادی مینویسند و شایعات مختلفی را مطرح میکنند. اما خودم شخصا فیلمهایی مثل بیمصرفها را دوست ندارم. نمیتوانم درک کنم چطور میشود تعداد زیادی بازیگر در یک فیلم کنار هم ظاهر شوند. در چنین حال و هوایی، آدم اصلا فرصت هنرنمایی و ارائه نقش را پیدا نخواهد کرد. با این حال خیلی دوست داشتم بدانم او چه نقشی را برای من در نظر داشت.
آیا هیچ شخصیت و کاراکتری هست که بخواهید دوباره او را ملاقات کنید؟
خیلی مایلم دیداری با فیلمسازان بزرگ ژاپنی داشته باشم، بویژه کارگردان درام ترسناک «حلقه / زنگ تلفن» در عین حال دوست دارم شخصیتم در فیلم «مرد ترکهای» (درباره پلیسی که در حال تحقیق درباره یک جنایت است) را به ژاپن ببرم، البته به این شرط که این بار او یک روح باشد!
شایعاتی مطرح است که دوباره با چارلی کافمن کارگردان اقتباس همکاری خواهید داشت. چه چیزی باعث میشود بخواهید دوباره با او کار کنید؟
همیشه امیدوارم این اتفاق بیفتد و ما بتوانیم دوباره با هم کار کنیم. او قصهپرداز بسیار ماهری است و بازیهای عالی از بازیگرانش میگیرد. طبیعی است که من با او در رابطه با کارهایش صحبت نمیکنم و این خود اوست که باید پیشنهاد همکاری بدهد.
روی پرده سینما در نقش آدمها و شخصیتهای متفاوتی بازی کردهاید. هیچوقت به بازی روی صحنه تئاتر فکر کردهاید؟
تئاتر را دوست دارم، اما نه به اندازه سینما. هنوز هم علاقهام بیشتر به چیزهایی است که در ارتباط با سینماست. فکر میکنم هنوز نقشهای زیادی وجود دارد که باید جلوی دوربین بازی کنم. برای بازی در تئاتر عجله ندارم. وقتش که رسید آنجا هم بازی خواهم کرد.
مشخص است طی سالهای گذشته بازی در برخی فیلمها را رد کردهاید. آیا بعدها به این نکته فکر نکردید که ای کاش در این یا آن یکی بازی کرده بودم؟
مهمترین دلیلی که باعث میشود بازی در یک فیلم را قبول نکنم، این است که احساس میکنم مناسب آن فیلم و نقش نیستم و به همین دلیل نمیتوانم صادقانه در آن نقش بازی کنم. بعضیوقتها هم در زمان پیشنهاد برای بازی در یک فیلم در شرایطی قرار دارم که نمیتوانم آن دعوت را قبول کنم. یکی دو تا فیلم بود که برای فیلمبرداریشان باید برای مدت زمانی طولانی به استرالیا یا نیوزیلند میرفتم. اولی «ارباب حلقهها» بود و دومی «ماتریکس». خیلی دوست داشتم در این فیلمها بازی کنم. اما آن زمان تمام وقتم را اختصاص به خانواده و بچههایم داده بودم. واقعا نمیتوانستم مدت زمان زیادی از خانه و خانواده دور باشم. حالا از بابت بازینکردن در آنها پشیمانم! نمیدانم.
برای این که یک بازیگر خوب بود، باید چه کار کرد؟
سنتشکنی و فکرکردن به کارهای تازه. برای دستیافتن به یک چیز تازه باید به چیزهای نو و غیرتکراری فکر کنید و پایهگذار قانونهای جدید باشید. به همین دلیل است که لقب یک بازیگر خوب را گرفتن، کار بسیار سختی است و شما بازیگران بسیار کمی را پیدا میکنید که موفق به دریافت چنین لقبی میشوند. من هنوز هم پس از سالها کار در این رشته بهدنبال آن هستم که بازیگر خوبی شوم.
چرا نام خانوادگیتان را در بدو ورود به دنیای بازیگری تغییر دادید؟
واقعا نیازمند این تغییر نام فامیلی بودم تا بتوانم روی پای خود بایستم و با تکیه برتواناییهای احتمالی که دارم، خودم را بهعنوان یک بازیگر مطرح کنم. برای خودم خیلی مهم بود ببینم آیا میتوانم بدون تکیه به خانواده هنرمندم در هالیوود سری توی سرها پیدا کنم یاخیر. آیا کمپانیهای فیلمسازی بدون توجه به این که من یک کاپولا هستم، به من نقش میدهند یا نه؟
فیلم تازه چه دارید؟
مشغول بازی در «دونده» هستم که حال و هوایی اجتماعی و سیاسی دارد و قصهاش در سال 2010 اتفاق میافتد. قصه فیلم درباره یک سیاستمدار ایدهآلیست است که برخی مسائل زندگی شخصیاش، حرفه و موقعیت سیاسی او را به خطر میاندازد. چالشهایی که این سیاستمدار با آنها روبهرو میشود، خط اصلی ماجراها را به پیش میبرد.
منبع: رویترز / مترجم: کیکاووس زیاری
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛