بازی با مفهوم شلوغی در دنیای مدرن

تلویزیون در سال‌های اولیه خود فقط به پخش آثار چاپلین، لوید، لورل و هاردی، ویزدام و بقیه کمدین‌های شناخته‌شده و مشهور خارجی در ایران محدود نمی‌شد، بلکه گاه و بیگاه از بازیگران کمدی که در ایران غیرمشهور به نظر می‌رسیدند یا به اندازه افراد مذکور شناخته ‌شده نبودند نیز فیلم‌هایی پخش می‌کرد.
کد خبر: ۶۹۲۲۴۱

مثلا یک کمدی ناطق که چند بار پخش شد «گاو و زندانی» با شرکت فرناندل بود. ذکر یک نکته تاریخی درباره سینمای ایران (مرتبط با همین فیلم) چندان خالی از لطف نیست؛ نگارنده به درستی نمی‌داند که آیا کمال تبریزی این فیلم را دیده یا نه، اما به گمانم یکی از صحنه‌های کمدی خوبش ـ «لیلی با من است» ـ تحت تاثیر صحنه‌ای مشابه در «گاو و زندانی» خلق شده، آنجا که فرناندل وقتی می‌خواهد از یک دوراهی عبور کند، اصابت یا تاثیر موج انفجار گلوله‌ای، جهت یک تابلوی راهنمای فلش‌ مانند را به سمت مخالف خودش تغییر می‌دهد و او به اشتباه، مسیرش را به همان سمت تغییر جهت ‌یافته‌ تابلو عوض می‌کند و یکسره وارد مخمصه تازه‌ای می‌شود.

نکته دیگر پرداختن (یا به نوعی) بازی با مفهوم شلوغی و ازدحام در دنیای مدرن بود که به‌عنوان یکی از موارد محبوب فیلمسازان سینمای کمدی در فیلم‌های پخش‌ شده آن سال‌ها به آنها پرداخته می‌شد. مثلا در فیلمی از هارولد لوید، او نقش فروشنده پوشاک زنانه در یک فروشگاه بزرگ را بازی می‌کند. هارولد مدام ده‌ها زن را پیش روی میز غرفه خود می‌بیند که همزمان مشغول حرف زدن، پرسیدن قیمت و انتخاب لباس‌ هستند؛ بی‌آن‌که این همه پیگیری و اصرار آنها بر همزمانی کارهایشان نتیجه‌ای برای این فروشنده پرانرژی و امیدوار(!) در بر داشته باشد و حتی به یک فقره خرید منجر شود!

عاقبت در صحنه‌ای، هارولد که از این اوضاع به تنگ آمده، حیله‌ای تدارک می‌بیند و (از طریق میان‌نویس می‌فهمیم که با صدای بلند) می‌پرسد:

این 50 دلاری مال کیه؟!

آن وقت و در چشم به هم زدنی، همه‌ آن 10-20 نفر خانم، به خیال تصاحب 50 دلار خیالی، متوجه فضای دور میز هارولد و مشغول گشتن آنجا می‌شوند. نتیجه‌ای که دلخواه هارولد است و او موفق می‌شود برای دقایقی هم که شده از آنجا بگریزد و نفسی تازه کند...

«روزی طولانی‌تر از یک سال» هم یکی از فیلم‌هایی بود که آن سال‌ها زیاد پخش شد و با لحنی آمیخته با تراژدی و کمدی به شلوغی‌های پس از وقوع حادثه‌ای وحشتناک می‌پرداخت و می‌کوشید موضوعی صد درصد انسانی را به تصویر بکشد. فیلمی با یک مضمونی داستانی که در نوع خودش جالب و کمیاب بود و هنوز هم می‌تواند دستمایه فیلمسازان قرار گیرد: «زلزله‌ای مهیب در شهری رخ می‌دهد، در اثر فروریختن دیوارهای زندان شهر، چند محکوم باسابقه که در بین آنها آدم‌های خطرناکی هم دیده می‌شوند از فرصت سود جسته و می‌خواهند فرار کنند، اما هنگام عبور از میان ویرانی‌ها و با دیدن انسان‌های آسیب‌دیده و زنان و فرزندانی که نیاز به کمک دارند، احساسات انساندوستانه‌شان بیدار می‌شود و تا آنجایی که در توان دارند به ‌همنوعان خویش کمک می‌کنند.

بعضی از این محکومان حتی از جانفشانی نیز دریغ نمی‌کنند. با پایان روزی که به‌ نظر آنها و بیننده بسیار طولانی و پرتنش گذشته است، محکومان را می‌بینیم در حالی که از نظر روحی روانی خیلی تغییر کرده‌اند، به زندانی برمی‌گردند که درهای آن باز است و هنوز دیوارهای فروریخته‌اش خودنمایی می‌کنند...» این دیوارها نشان از آزادی همیشگی این محکوم و دیگر هم‌بندانش می‌دهد؛ زیرا آنها فرصت آزادی دروغین را فروگذاشته‌اند و در حقیقت خود را از هرگونه بندی رهانده‌اند و به گوهری گرانبها دست‌ یافته‌اند. نوعی «یله»گی و «رها»یی که در اشعار شاعری بزرگ مثل مولانا مورد اشاره و تاکیدهای مکرر قرار گرفته است.

فیلم با نمایی تمام می‌شود که آن سال‌ها مثل یک ضرب‌المثل در جامعه ایرانی و کسانی که «روزی طولانی‌تر از یک سال» را دوست می‌داشتند رد و بدل می‌شد: در آخرین پلان‌های فیلم که بازیگر نقش اصلی با یک تاکسی به مقابل در زندان می‌رسد، وقتی راننده از او می‌پرسد: «چقدر صبر کنم تا شما را برگردانم؟» ـ راننده نمی‌داند او یک زندانی است که برای ادامه محکومیتش به زندان بازگشته ـ و او با این جمله بیننده و راننده را به ‌شکل توامان غافلگیر می‌کند: «چهار پنج سال دیگه!»

***

فیلم دیگری که با موضوع زندان و زندانی پخش می‌شد، یکی از قالب‌های ساخته شده از روی «بینوایان» داستان بلند ویکتور هوگو بود (تقریبا به مدت یک دهه فقط همان یک فیلم بود که از روی این اثر مشهور هوگو ساخته شده بود و از تلویزیون کشورمان نمایش داده می‌شد). «بینوایان» بشدت با مضامین، حرف‌ها و شعارهای آن سال‌ها همخوانی داشت، بعلاوه این‌که داستان پرکشش و وجود مضامین انقلابی (که از طریق ورود دانشجویی جوان و عاشق به نام ماریوس آن را به فضای فیلم اضافه می‌کرد) و همچنین دست​گیری‌های پی ‌در پی ژان وال‌ژان از محرومان، سخت به مذاق اذهان آرمانگرای آن زمانه خوش می‌آمد و همین، علت پخش مکررش می‌شد. در همان فاصله دست‌کم دو بار سریال‌هایی هم از روی این داستان خریداری و پخش شد؛ نسخه‌ای که نقش ژان وال‌ژان را در آن لینو ونتورا بازیگر معروف و کارکشته بازی می‌کرد (و بخوبی هم از پس نقش برآمده بود) و دیگری نسخه‌ای کارتونی که چند هفته پیاپی از برنامه کودک به نمایش درمی‌آمد و افراد کم‌سن و سال را با این داستان پرجاذبه آشنا می‌کرد.

***

تلویزیون بعد از انقلاب، بجز ایفای نقش و تاثیرگذاری بر تداوم شهرت و محبوبیت بازیگران کمدی در بین قدیمی‌ترهای جامعه و همچنین بازمعرفی این گروه از بازیگران به نسل‌های جدید، باعث شهرت یکی از کمدین‌های سینمای اروپا در ایران نیز شد. این کمدین کسی نبود جز دیتر هالروردن، مشهور به «دی‌دی». او که با صدای منحصربه‌فرد و ماندگار حسین عرفانی در ایران شناخته شده، به‌ یکباره و پس از موفقیت نخستین فیلم پخش‌ شده‌اش در تلویزیون کشورمان تا مدت‌ها این رسانه را به اشغال خود درآورد، به صورتی که در هر مناسبت شادمانه (اعیاد مذهبی مثل ولادت‌ها، یا ملی از قبیل نوروز) «سیما» می‌کوشید فرصت را از دست ندهد و فیلمی از دی‌دی دست و پا کند و با دوبله آن، روانه پرده کوچکش کند. هر وقت هم که دست تلویزیون خالی می‌ماند، نعمت تکرار فیلم‌های قبلی همواره برقرار بود. در این یک مورد، دی‌دی با بقیه کمدین‌های تاریخ سینما وجه اشتراک داشت، چراکه بارها فیلم‌هایش از تلویزیون کشورمان دیده شد. البته دی‌دی، نمک و شیرینی توأمان کمدین‌های قدیمی‌تر از خودش را نداشت، بعلاوه فیلم‌هایش نیز از سادگی آثار بزرگان سینمای کمدی (چاپلین، لوید، کیتون، لورل و هاردی و بقیه) به دور بود و مضامین انسانی نیز به پررنگی فیلم‌های آنها در آثارش مطرح نمی‌شد. شاید هم شیوه بیان و نوع عرضه و بن‌مایه خاص او در سینمای کمدی کمتر به مذاق ما ایرانیان خوش می‌آمد، اما هرچه بود حضور دی‌دی و نمایش فیلم‌هایش در تلویزیون آن سال‌ها فرصتی مغتنم بود که نمی‌شد آن را نادیده گرفت.

دیتر هالروردن (به آلمانی) ‌هنرپیشه، کمدین و خواننده آلمانی در پنجم سپتامبر ۱۹۳۵ میلادی (سیزدهم شهریور ۱۳۱۴ خورشیدی) متولد شد. او از مشهورترین کمدین‌های کشورش است و در ایران نیز طرفدارانی دارد. از فیلم‌های دوبله و پخش‌شده‌اش در ایران که عمدتا از تلویزیون به نمایش درآمده‌اند می‌توان اینها را نام برد: دی‌دی مشابه آقای رئیس، دی‌دی می‌تازد، دی‌دی و ارثیه فامیلی، دی‌دی و جاسوسان، دی‌دی کارشناس و هری عزیز.

یکی از جلوه‌های درخشان هنر دوبلاژ در ایران صحبت‌کردن حسین عرفانی در هر هفت نقشی است که دی‌دی در فیلم «دی‌دی و ارثیه فامیلی» بازی کرده بود. او همه این رل‌ها را با قدرت اجرا کرد. البته سابقه درخشش عرفانی (متولد سال ۱۳۲۱ در تهران) که بازیگر تلویزیون، سینما و تئاتر هم هست در فن گویندگی بر هیچ ‌کس پوشیده نیست. او با صدای بم و با انعطافش، قابلیت تیپ‌سازی بالایی دارد و در گفتن همزمان هفت نقش در یک فیلم بخوبی آن را به نمایش گذاشته است. عرفانی نزد طرفداران سینما (و بویژه «دوبله‌بازها» در ایران) به‌عنوان گوینده ثابت نقش‌های همفری بوگارت مشهور نیز شناخته می‌شود.

تعداد دیگری از بازیگران و فیلم‌های مشهور این دوبلور توانا عبارتند از: توشیرو میفونه (ریش قرمز، هفت سامورایی، یوجیمبو)، پیتر اوتول (لورنس عربستان)، کلارک گیبل (بر باد رفته)، اولیور رید (عمر مختار، شاهزاده وگدا)، ویلیام هولدن (پل رودخانه کووای، شبکه، آسمانخراش جهنمی) و جودان بیکر (سریال لبه تاریکی)‌

***

نمی‌توان خاطرات نوستالژیک سینمای کمدی در تلویزیون ایران را از ذهن گذراند و نامی از جمشیدگرگین نبرد؛ چراکه بخشی از کارنامه این بازیگر قدیمی و خوب سینما و تلویزیون ایران با سینمای کمدی گره خورده است. او (متولد ۱۳۳۰ در تهران است که با نقش یوزف در سریال «کوچک جنگلی» در یادها ماند) هر بار و در همان مناسبت‌های شادمانه‌ای که گفتیم، یکی از قسمت‌های برنامه مشهورش را با هدف پرداختن به سینمای کمدی کلاسیک به پخش تکه‌هایی از آثار کمدین‌ها اختصاص می‌داد، بعلاوه با مرور زندگی و کارنامه هنرمند مورد بحث در لابه‌لای پخش آن تکه‌ها، می‌کوشید ایرانیان را با بزرگان سینمای کمدی بیشتر آشنا کند و اتفاقا برنامه‌اش که آمیخته‌ای بود از نوستالژی و خاطره و علاقه‌مندی (به این‌گونه از سینما) سخت با استقبال تماشاگران روبه‌رو می‌شد.

نکته جالب این‌که به علت تولید و پخش بیشتر این‌گونه برنامه‌ها در دهه‌های دوم و سوم فعالیت تلویزیون در سال‌های پس از انقلاب، بخش‌های جالب و چشمگیر فیلم‌های خاطره‌انگیز سینمای کمدی، گلچین و بازپخش می‌شد و یک دلیل در خاطر ماندن صحنه‌هایی از این سینما و کمدین‌های مشهورش همانا پخش چنین صحنه‌هایی از برنامه‌های مذکور بوده است؛ صحنه‌هایی که بارها در این سلسله مطالب مورد اشاره و یادکرد قرار گرفته و حس نوستالژیک علاقه‌مندان را برانگیخته‌است.

گرگین یک‌بار گفته است: «در تلویزیون به‌عنوان مجری، برنامه‌ساز و تهیه‌کننده کار می‌کردم. برنامه‌هایی را که خودم تهیه‌کننده بودم اجرا می‌کردم، یعنی گوینده‌ای نبودم که برای دیگران اجرا کنم. همه برنامه‌های من در تلویزیون درباره فرهنگ و هنر بوده است.»

علی شیرازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها