روزنامه خندان

هر ایرانی یک بانک

روزنامه خندان

فرهنگ عذرخواهی در حلق ما

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۸۲۷۳۴
فرهنگ عذرخواهی در حلق ما

سیاست روز:فرهنگ عذرخواهی در حلق ما

در راستای ترویج فرهنگ عذرخواهی و تقدیر از مدیرکل راه‌آهن شرق کشور که به دنبال سانحه قطار در دامغان و مرگ یک هموطن، استعفای خود را تقدیم کرده با ایشان گفتگویی ترتیب دادیم که از نظرتان می‌گذرد.
جناب آقای مدیرکل سابق! چه اتفاقی افتاد که از سمت خود استعفا کردید؟
اولا در پیشگاه ملت بزرگ و سلحشور ایران عذرخواهی می‌کنم و بعد هم مراتب اعتذار خود را به سمع و نظر تمامی احاد جهانیان می‌رسانم.
لطفا از اتفاقی که در حوالی ایستگاه دامغان افتاد و به مرگ یکی از هموطنان ما منجر شد، بیشتر بگویید.
من مفهوم "بیشتر" را نمی‌فهمم فقط از ملت غیور ایران عذرخواهی می‌کنم و امیدوارم هر چه زودتر با استعفای اینجانب موافقت بشود.
یعنی نمی‌خواهید بگویید ماجرای سانحه از چه قرار است؟
ای بابا! گذشته‌ها گذشته! من که معذرت‌خواهی کردم و استعفا هم دادم.
ولی دانستن حق مردم است.
مردم همینقدر بدانند که من عذرخواهی کردم و استعفا دادم بس است.
برای آینده شغلی خود چه فکری کرده‌اید؟
فکر خاصی نکرده‌ام اما به نظرم باید برای ترویج فرهنگ عذرخواهی خودم را بیش از پیش آماده کنم.فعلا قصد دارم در کلاس‌های "چگونه معذرت بخواهیم" شرکت کنم که استادش "جمشید مشایخی" است.
حالا اگر موافق باشید چند سوال حاشیه‌ای بپرسم.
ببخشید در خدمتم!
برنامه مورد علاقه شما در تلویزیون؟
سریال "ببخشید شما"
شخصیت مورد علاقه شما در صدا و سیما؟
عروسک "عزیزم ببخشید" در مجموعه "کلاه قرمزی"
ترانه مورد علاقه شما؟
منو ببخش عزیزم / که از تو می‌گریزم
ضرب‌المثلی که دوستش دارید.
شاه می‌بخشد شاه قلی‌خان نمی‌بخشد.
از این که در مصاحبه با ما شرکت کردید ممنونیم.
جا دارد در پایان از تمام آحاد ملت شریف ایران، از واحدهای نودال و امپکس، از حمل‌و‌نقل و پذیرایی و همچنین خانواده محترم رجبی عذرخواهی کنم.

کیهان:اشتباه (گفت و شنود)

گفت: دکتر زیباکلام را به خاطر انتقاد از توافقنامه ژنو تحت تعقیب قضایی قرار داده‌اند.
گفتم: دکتر زیباکلام که یکسره از توافقنامه ژنو حمایت کرده و حتی اعلام کرده اصلا انرژی هسته‌ای به چه دردمان می‌خورد، و پشت سر هم به افتخار آمریکا تشتک می‌پراند و نوشابه باز می‌کند.
گفت: ای عوام! آن دکتر زیباکلام که تو می‌گویی صادق زیباکلام است و این یکی که از او شکایت کرده‌اند برادر او یعنی سعید زیباکلام است. از صادق که شکایت نمی‌کنند! ایشان از هفت دولت آزاد است!
گفتم: یعنی چی؟ پس حتما دستگاه قضایی اشتباهی گرفته یا دولت اشتباهی شکایت کرده!
گفت: چه عرض کنم؟! البته به نفع سعید زیباکلام است و نشان می‌دهد که بعضی‌ها چقدر تاب تحمل انتقاد را دارند.
گفتم: ایول! یکی از دوقلوها به دیگری گفت؛ کجا بودی؟ مامان مرا با تو اشتباه گرفت و دو بار حمام کرد! و قل دیگر گفت؛ خب! برای تو که بد نشد! تمیزتر شدی. من چی بگم؟!

شرق:چرا خرمشاهی خودسانسوری دوست دارد؟

بهاءالدین خرمشاهی، که در کار حافظ است و می‌پژوهدش و در کار تولید کتاب‌های به‌کوششی است، یقه ما را گرفته و ماست‌خور ما را چسبیده و از آمبولانس کشیده بیرون و می‌گوید: «معترضان به خودسانسوری خودشان را لوس می‌کنند.»
همان‌طور که یقه ما را چسبیده بود، ‌پرسیدم: خرمشاهی‌جان، وا استادا، جان آمبولانس‌چی تا حالا صابون ممیزی به پوستت خورده؟
خرمشاهی گفت: من به ایسنا هم گفتم «خود من تا به حال دچار ممیزی نشده‌ام. اما معترضان به خودسانسوری خودشان را لوس می‌کنند.»
حافظ که نشسته بود لب جوی خیابان ولیعصر و گذر عمر می‌دید، گفت: «ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست، احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است؟»
خرمشاهی گفت: بله، «ما در همه شوون زندگی جاری خود به نظارت احتیاج داریم، حتی در پوشاک، گفتار و رفتار. اما چرا وقتی می‌خواهیم کتاب بنویسیم خودمان را لوس می‌کنیم؟»
حافظ چشم‌هاش شد چهارتا و با اشاره چشم و ابرو به من گفت: فاز این خرمشاهی چیه؟ آمبولانس‌لازم است‌ها...
در همین لحظه چندنفر آمدند به پوشاک و گفتار و رفتار خرمشاهی نظارت کردند و احتیاجات خرمشاهی را رفع کردند و رفتند.
خرمشاهی برای اینکه خلاقیتش را نشان بدهد، گفت:ح «خودسانسوری به خلاقیت در حوزه ادبیات لطمه نمی‌زند.»
با شنیدن این حرف طفلکی، حافظ پس افتاد و من دویدم براش کاهو سکنجبین و قاووت ببرم جان بگیرد.
خرمشاهی که داشت خودش را لوس نمی‌کرد گفت: «سانسور به خلاقیت ضربه نمی‌زند. من خودم دست به همه‌جور قلمی زده‌ام، طنز نوشته‌ام که حساس بوده است...»
ما نگاه کردیم دیدیم دقیقا خرمشاهی دست به همه‌جور قلمی زده است و دستش قلمی شده و چندتا هم قلمه زده است، البته خوشبختانه با اینکه طنز حساس بوده، او حساسیت نداشته و ضربه نخورده است.
حافظ در این لحظه لای چشمش را باز کرد و گفت: خرمشاهی‌جان، سی‌کن... کاکوجان، تو واقعا حافظ‌پژوهی کردی و رو من کار کردی؟ روی من چیکار کردی واقعا؟ هان؟ یا دیوان حافظ را می‌گذاشتی زیر مجله خانواده و جدول حل می‌کردی؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها