راستش نمیدانم این چندمین مطلبی است که طی دو ماه گذشته دربارهء آثار کارن همایونفر مینویسم! در واقع طوری شده که دربارهء هرچه که میخواهم بنویسم یک سر آن به کارن همایونفر میرسد. دست من هم نیست. موسیقی پربینندهترین سریال ماه رمضان را نوشته، یک آلبوم با اندیشه فولادوند منتشر کرده، موسیقی هیس را ساخته، تا چند روز دیگر آلبوم موسیقیاش با پرویز پرستویی بیرون میآید و فیلمهایی هم که در ادامهء سال اکران خواهند شد حتما حضور او را خواهند داشت. تازه آلبوم آثار موسیقی فیلمهایش هم در راه است. میدانم که بخشی از این پرکاری بر میگردد به اینکه تعدادی از آثاری که این روزها از همایونفر میشنویم، فیلمهایی بودهاند که چند سال پیش ساخته شده بودند و حالا تازه اکران شدهاند. از طرفی تنوع کاری همایونفر هم باعث شده است تا فعالیتش در مقایسه با دیگران چندبرابر شود. او خودش را محدود به سینما نکرده و از موسیقی پاپ گرفته تا کار با شعرا و تلویزیون و غیره حوزهء فعالیتش است. خیلی هم خوب است و مبارک اما نمیدانم آهنگسازان دیگر کجا هستند؟
بگذریم و برگردیم به موسیقی عاشقانه و آرام پل چوبی. باران که میآید اولین دعوای امیر (بهرام رادان) و شیرین (مهناز افشار) اتفاق میافتد. کمتر فیلمی هم هست که در آن صحنهء باران باشد و موسیقی در کار نباشد. اما موسیقی در این اثر هم همچون سایر آثار ملودرام همایونفر غلیظ نیست. همیشه ترمز احساساتش زیر پای آهنگساز است. هیچ قصد و نیتی هم برای شور کردن بیشتر صحنههای احساسی و عاشقانهء فیلم در کار نیست. پیانو و ترومپت حضوری پررنگ دارند و همین باعث میشود تا حال و هوای موسیقی جرم در ذهن تداعی شود با این تفاوت که موسیقی جرم در مقایسه با پل چوبی به مراتب ملودیکتر بود و این یکی بسیار تماتیک. پل چوبی تم مشخصی دارد که به اشکال مختلف تکرار میشود و به فراخور صحنهها و البته سازها واریاسیونهای متنوعی را تجربه میکند.
به نظرم کلیدیترین ساز در موسیقی پل چوبی سنتور است. سنتور صدای پل چوبی است. بوی کتلتهای دایی ناصر و کافه روزگار است. طعم رفتن جوانانه به درکه و تازه کردن خاطرات قدیمی است. اگر در ضیافت بهرام سعیدی یک ملودی قدیمی را را بازسازی و آن را به تم اصلی فیلم تبدیل کرده بود، حالا همایونفر با استفاده از تکرار یک تم و اجرای آن در سکانسهای مختلف با سازهای گوناگون سعی کرده فضاسازی بخش خاطرهانگیز فیلم را انجام دهد. سعی کرده ترجمان موسیقایی مناسبی برای شیرینی و تلخی وقایع فیلم انجام دهد.
نقش موسیقی درونی و استفاده از افکتهای صوتی هم در این فیلم دسته کمی از موسیقی ندارد و در لحظاتی اتفاقا خیلی هم تعیینکننده است. مثلا وقتی شیرین ایران را ترک میکند و امیر در حال تماشای مناظرههای انتخاباتی سال هشتاد و هشت در فرودگاه امام خمینی نشسته و چایش را هم میزند و هم زدنش را تند و تندتر میکند تا در صدای تیک آف هواپیما فید میشود. یا صدای دلخراش کشیدن ناخن امیر روی سنگ اوپن آشپرخانه بعد از تماس دوستش از دوبی و گرفتن یک خبر ناگوار. همینطور روی صحنهء بسیار زیبای حرکت دوربین از طبقات ساختمان نیمساخته و پخش شدن قطعهء "همه با یک نام و نشان" با صدای سالار عقیلی که با پخش چندین بارهاش در روزهای انتخابات موسیقی آشنای آن روزها برای همهء ایرانیها بود.
اگر صدای سنتور صدای خاطرات و محلهء قدیمی امیر است، صدای ترومپت در بسیاری از لحظات مشابه مارش عزا و اوضاع قمر در عقرب زندگی اوست. نیمهء تاریک و سردرگم زندگی او را ترومپت نواخته و نیمهء کمی خجستهترش را سنتور. پیانو و سازهای زهی هم این وسط در رفت و آمدند تا فضا را تلطیف کنند.
بهترین قطعهء موسیقی پل چوبی، سکانس فیلم دیدن نازلی(هدیه تهرانی) و امیر در کافه روزگار و آمدن او به آنجاست. سر زدن به کوچه دردار و محله قدیمی و جان گرفتن یکبارهء موسیقی. از این صحنه به بعد است که موسیقی حال و هوای تازهای میگیرد و این روند تا پایان فیلم حفظ میشود. در لحظات پایانی و پیچ جادهای که در ابتدای فیلم آن را دیدهایم و رفتن نازلی، صدای فلوت هم اضافه میشود تا روی صحنهء آخر و درختان بیسر کنار ساحل، غربت امیر و خاطراتش با بازگشت شیرین رقم بخورد.
سمیه قاضیزاده - موسیقی ما
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد