جایگاه وجودی اشک، به بعد دوم وجود ما، یعنی ساحت «عواطف و احساسات» بازمیگردد. این عواطف و احساسات، حقیقتی حد وسط است که میتواند از دو کانال متفاوت تغذیه شود: نخست از مسیر حواس ظاهری و دوم از مرتبه عقلی و فراعقلی (که خود دریافتهای عقلی و فراعقلی نیز دارای مراحلی است).
اگر عواطف و احساسات ما تنها برگرفته از نیازهای جسمانی و حواس ظاهری باشد، اشکی که جاری میشود، اشک متعالی و ارزشمندی نیست. برای مثال، گریستن ناشی از گرسنگی، ترس غریزی یا نامناسببودن جایگاه فیزیکی، صرفا واکنشی ساده و بروزی از نیازهای مادی ماست. چنین اشکی نهتنها نشانه تعالی نیست، بلکه گاهی از نظر ارزشی خنثی است (مانند اشکی که بر اثر برخورد سنگ به پا جاری میشود) و گاهی نیز نشانه ضعف است (مانند گریه برای شکم)، اما اگر سرچشمه اشک، ادراک عقلی و فراتر از آن، «معرفت فراعقلی» باشد، ما با اشکی روبهرو هستیم که هم ارزشمند است و هم عامل رشد. این اشک، واکنش به تحقیر ارزشها و زیر پا گذاشتهشدن فضیلتهاست. چنین عواطفی نه از نیاز جسمی، بلکه از درکی متعالی نشات میگیرد؛ مانند اشکهایی که در مناجاتهای اهلبیت (ع) نقل شده است.
این اشکهای ارزشی دارای مراتباند؛ یک مرحله آن مرتبه عقلی است، یعنی زمانی که انسان شاهد ظلم به مظلومی است و میگرید. این اشک، حکم عقل به عدالت و محکومیت ظلم است و گریه ما در اینجا، نوعی همدلی انسانی و همراهی با مظلومیت فرد ستمدیده است. مرحله بالاتر مرتبه فراعقلی است، زمانی که درک الهی انسان را به گریه وامیدارد. مانند کسی که از خوف عظمت الهی (و نهصرفا ترس از جهنم که آن هم عقلی و ارزشمند است) اشک میریزد. گریستن از ترس اینکه مبادا خداوند آنی انسان را به حال خود رها کند، ارزشی بهمراتب بالاتر از ترس از عذاب دارد.
حال جایگاه اشکی که ما برای اولیای خدا، همچون امام حسین (ع) یا حضرت زهرا (س) میریزیم کجاست؟ بیشک این اشک ناشی از نیاز جسمانی نیست؛ چراکه ما با اراده و اختیار و فارغ از گرسنگی یا سیری در مجالس ایشان حاضر میشویم. آیا این اشک تنها برای مظلومیت آنان است؟ بله، بخشی از آن ناشی از حس عدالتطلبی و همراهی با مظلوم است، اما حقیقت این اشک فراتر از این مرحله است. اشک بر اولیای الهی، نوعی «تطهیر» برای نزدیکشدن به آنان است. ما گریه میکنیم، زیرا ارزشهای الهی در حیات بشر پایمال شده است. مساله تنها مظلومیت یک شخص خاص نیست؛ اشک ما بر این است که «انسانیت» ذبح شده است. با ظلم به این بزرگواران، راه هدایت مسدود شده و این ظلمی به کل بشریت و تمام هستی است. چرا میگوییم ظلم به همه هستی؟ زیرا خداوند تمام هستی را برای انسان و انسان را برای هدفی والا آفریده است. کار خداوند لغو نیست. اگر هستی برای ماست، ما برای چه هستیم؟
در قرآن کریم سه هدف طولی برای آفرینش انسان ترسیم شده است: هدف اول «عبودیت» (ذاریات، ۵۶)، هدف دوم «وصول به رحمت واسعه» (آیات پایانی سوره هود) و هدف سوم «معرفت» (آیه ۱۲ سوره طلاق). این اهداف در طول یکدیگرند؛ عبودیت مقدمهای برای رسیدن به رحمت واسعه الهی است و عالیترین مصداق و بروز این رحمت، «معرفت» است. هنگامی که ولی خدا به شهادت میرسد، در واقع مسیر آن عبودیت خالصی که از طریق «انسان کامل» محقق میشود، بسته میگردد. انسان کامل، همان مخلِصی است که عبادتش از هرگونه شرک و عصیان منزه است و وجودش مجرای نزول رحمت واسعه الهی است. خداوند در هستی، بندگی خود را میبیند و به واسطه این بندگی ولی، رحمتش را نازل میکند. وقتی ولی خدا در میان مردم است، سطح معرفت جامعه ارتقا مییابد؛ همان معرفتی که وجه تمایز انسان از حیوان و حتی فرشتگان است.
بنابراین، اگر من بر شهادت ولی خدا اشک میریزم، دلیلش این است که ظالمان با عمل خود، آن عبودیتی که هدف آفرینش بود را مختل کردند، زمینه نزول رحمت واسعه را از بین بردند و راه «معرفت» را بستند. این اشک، سوگواری بر بستهشدن باب هدایت و معرفت است و مقامی حتی فراتر از آن همدردی عقلانی دارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
سید علی بطحایی معتقد است ضرورت تدوین منشور اخلاقی برای هیاتها ضروری است تا فرهنگ «نقد عالمانه» جایگزین رفتارهای تنشزا شود
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد:
خالد قدومی، نماینده جنبش حماس در گفتوگو با «جامجم» آخرین تحولات مربوط به غزه را تشریح کرد
در گفتوگوی جامجم با دکتر علی انتظاری، جامعهشناس مطرح شد