با مهدی صباغ‌زاده، کارگردان سریال اولین انتخاب

ایجاد جذابیت به معنای عبور از خط قرمز نیست

مهدی صباغ‌زاده کارگردانی است که فیلم‌های زیادی در کارنامه دارد. در سریال‌‌سازی هم تجربیاتی دارد که ماندگارترین آنها دزدان مادربزرگ است. این کارگردان سریالی به نام «اولین انتخاب» برای تلویزیون کارگردانی کرده که با در نظر گرفتن همه نقاط ضعف و قوتش می‌توان گفت فضای متفاوتی دارد.
کد خبر: ۵۹۸۴۴۴
ایجاد جذابیت به معنای عبور از خط قرمز نیست

صباغ‌زاده این فضای متفاوت را یک اتفاق در سریال‌سازی می‌داند و آن را یک شروع تازه برمی‌شمارد که نیازمند حمایت مدیران تلویزیون و منتقدان است. این کارگردان مجرب سینما و تلویزیون تردیدی ندارد که مخاطبان بسیاری از تماشای سریال اولین انتخاب لذت می‌برند.

اگر نگوییم هر سال، اما حداقل یک سال در میان فیلم ساخته‌اید. بنابراین به لحاظ حضور در عرصه فیلمسازی یک کارگردان حرفه‌ای محسوب می‌شوید، اما در آثارتان نمی‌توان خط‌سیر مشخصی پیدا کرد؛ نه گونه‌ای که به آن علاقه نشان داده باشید نه سوژه و موضوعی خاص. در کارنامه شما گستره‌ای شامل فیلم‌های تاریخی، ملودرام و حتی سیاسی با کیفیت‌های متنوع دیده می‌شود. به عنوان فیلمساز هرگز دغدغه خاصی نداشتید که آن را پیگیری کنید؟

اوایل انقلاب موقعیت و شرایطی بر سینما حاکم بود که تفکر و نگاه ما را شکل می‌داد. تغییر تحولات ذهنی هم باعث شد مسائل اجتماعی برایم اهمیت پیدا کند. بنابراین سعی کردم مسائل روز جامعه را به تصویر بکشم، مثل فیلم روزهای خوب زندگی، بانوی کوچک، خانه خلوت، مارال و... در تمام این آثار به مسائل روز جامعه توجه کرده‌ام، اما در عین‌حال علاقه‌مند بودم تجربیات متفاوتی در زمینه‌های مختلف داشته باشم. مثل سریال دزدان مادربزرگ که ته‌مایه طنز داشت یا دیوار شیشه‌ای و دلبر آهنی. سراغ گونه‌های مختلف رفته‌ام تا توانایی‌ خودم را محک بزنم البته با این اطمینان که از پس کار برخواهم آمد مثلا اگر سراغ تاریخ رفته‌ام این توان را در خودم دیده‌ام. کارگردانی فیلم «خاک و آتش» کار بسیار دشواری بود، اما من با موفقیت آن را به انجام رساندم یا همین‌‌طور فیلم سینمایی خاک بهشت. سریال اولین انتخاب هم یکی از همین تجربه‌های متنوع است. این سریال را براساس خواسته‌های مخاطب امروز ساخته‌ام. یکی دو سال است فیلمی در سینما نساخته‌ام چون واقعا نمی‌دانم دقیقا مردم چه می‌خواهند و من باید چه فیلمی بسازم که آنها استقبال کنند و چون دیدم مخاطب تلویزیون به طنز توجه نشان می‌دهد، درنتیجه من هم وارد این حوزه شدم.

یعنی همیشه به تقاضای جامعه توجه کرده‌اید؟

اعتقاد ندارم فیلمساز باید خودش را به یک یا گونه محدود کند چون کارگردان‌هایی که این کار را کردند، بعد از مدتی در محدودیت قرار گرفته‌اند، نتوانسته‌اند فعالیت کنند و در نتیجه از حیطه سینما دور شده‌اند. نگاه حرفه‌ای به سینما این نیست. فیلمساز باید فیلم بسازد، تلاش کند، کوشش کند و تجربیات خودش را در شیوه‌های مختلف محک بزند. من این کار را کردم و هیچ وقت هم نگران نبوده‌ام. هر وقت هم بخواهم، می‌توانم فیلم دلخواهم را بسازم.

برآیند کارنامه حرفه‌ای شما این است که هرگز دغدغه شخصی نداشته‌اید! کارگردانی و در کنارش فیلمنامه‌نویسی و تدوین برایتان صرفا یک شغل بوده و بس.

اگر منظورتان سینمای مورد توجه جشنواره‌های بین‌المللی است باید بگویم من خیلی تمایلی به این شیوه نداشته و ندارم. هرچند فیلم‌هایی که من ساختم این استحقاق آن را داشتند که در جشنواره‌های بین‌المللی به شکل ویژه‌ای حضور پیدا کنند؛ مثل مارال، سال‌های خاکستر و خانه خلوت. فیلم مارال در جشنواره نیویورک حضور پیدا کرد و جایزه اول را از آن خودش کرد و بعد ده‌ها جایزه از جشنواره‌های اروپایی به دست آورد.

پس اظهار نظرهایی که آمیتاب‌باچان، کلینت ایستوود و برخی دیگر درباره فیلم داشته‌اند مربوط به نمایش فیلم در جشنواره نیویورک است؟

بله، فیلم در هند هم به نمایش درآمد و جایزه بهترین فیلمنامه را از آن خودش کرد. برای تماشاگران خارجی جالب بود، چون برای اولین بار فیلم قصه‌گوی خوبی از بدنه سینمای ایران می‌دیدند. آنها همیشه از سینمای ایران فیلم‌های تلخ، شلخته و چرک دیده بودند. چون دوستانی که در آن زمان در فارابی بودند، تصورشان این بود که اگر این نوع سینما را به خارج از کشور ارائه بدهند، مورد توجه قرار می‌گیرد. طبیعی است دیگران هم نه کشور ما را دوست داشتند، نه خود ما را و نه خیلی به ما بها می‌دادند و ترجیح می‌دادند همان آثار چرک را از ما ببینند. پس از سال‌ها کار در سینما اکنون به این نتیجه رسیده‌ام جشنواره‌های خارجی کاملا سیاستمدارانه، گونه‌ای از روش فیلمسازی را تشویق و ترغیب می‌کرد که سینمای ایران از بیننده تهی شود. فیلم‌های جشنواره‌ای روی پرده سینماهای ما خریدار نداشت. یکی از دلایل رکود در سینمای ایران به همین سیاست‌ها و سرگردانی فیلمسازان ما مربوط است. این فیلمسازان سراغ ساخت فیلم‌هایی رفتند که در خارج از کشور مطرح شوند، اما تماشاگر داخلی را از دست دادند. اگر امروز می‌بینید سینما با ظرفیتی که دارد، نمی‌تواند پاسخگوی سرمایه تهیه‌کنندگان باشد به همین دلیل است. حتی با برنامه‌ریزی دقیق سمت و سوی سینمای ما را طوری تغییر داده‌اند که وابسته به تفکر و نگاه خودشان باشد. خوشبختانه چند سالی است سیاستگذاران سینما و فیلمسازان ما به آن درجه از آگاهی رسیده‌اند که مستقل عمل کنند و پیرو سیاست‌های جشنواره‌ای نباشند. الان در سینمای ما آثاری تولید می‌شود که هم داستان‌ دارد، هم شروع و پایان و هم شکل و شمایل. خون لازم در سینمای امروز ما جریان دارد و طبیعی است که می‌تواند در اسکار هم بدرخشد.

فیلمساز ما امروز به این آگاهی رسیده که ما می‌توانیم سینمای قصه‌گو را به دیگران یاد بدهیم و بدون پرداختن به اکشن، تجاوز، خیانت و رابطه جنسی آثاری بسازیم که بسیاری از مسائل انسانی و اجتماعی را به زیبایی طرح کند و مورد توجه هر مخاطبی از هر گوشه دنیا قرار بگیرد.

هیچ کدام از آثار شما در جشنواره فجر یا دیگر جشنواره‌های داخلی جایزه نبرده‌است ، درست است؟

فیلم‌های من بارها نامزد دریافت جایزه شده‌اند آن هم در چند رشته. فیلم خانه خلوت در 13 رشته نامزد دریافت جایزه شده، ولی متاسفانه حق این فیلم را از بین بردند.

این مسأله هم به نگاهی که در آن دوره حاکم بوده، مربوط است؟!

صددرصد! نگاه پشت پرده‌ای که در آن زمان بر سیاست‌های اصلی کشور در حوزه سینما تاثیر می‌گذاشت، باعث شد حقوق این فیلم از بین برود. امروز می‌بینید فیلم خانه خلوت یکی از شاخص‌ترین آثار سینمای ماست و هنوز بعد از سال‌ها نه‌تنها نسل گذشته که نسل جوان هم آن را دوست دارد. فیلم‌های دیگری هم در کارنامه من هست که مردم دوست داشتند و دارند و اصلا ساختن بسیاری از آنها جسارت می‌خواست: مثلا «مهاجران» فیلمی بود که با تکیه بر مولفه‌های آثار وسترن ساخته شد و مسائل سیاسی- اجتماعی را مطرح می‌کرد یا فیلم‌های روزهای خوب زندگی، بانوی کوچک، صبحانه‌ای برای دو نفر، پرونده و حتی سناتور که یک فیلم تجاری بود و از پرفروش‌های تاریخ سینما در دوره خودش محسوب می‌شد. بی‌عدالتی‌هایی در سینمای ما رخ داد و من هم از جمله افرادی بودم که در حق آثارم ظلم شد.

بنابراین از روند حرفه‌ای‌تان راضی نیستید!

برای مردم فیلم ساخته‌ام، نه برای جشنواره‌ها. من برای مردم و برای دل خودم فیلم‌ ساختم و سعی کردم به مخاطب احترام بگذارم. بنابراین راضی هستم چون توانسته‌ام ارتباط لازم را با مخاطبم برقرار کنم. قطعا برخی از آثارم موفق نبوده ‌است، اما این در روند کار حرفه‌ای کاملا طبیعی است و در همه دنیا همیشه همین‌طور بوده است. فیلمسازان بزرگ دنیا هم یک یا حتی چند اثر ضعیف در کارنامه‌شان دارند یا حتی فیلم‌هایی ساخته‌اند که در زمان نمایش با انتقادهای بسیار روبه‌رو شده و واکنش منتقدان را در پی داشته، اما بعدها نگاه عوض شده است! من تلاش کرده‌‌ام و از نتیجه عملکردم راضی هستم. عموم آثار من درجه «الف» داشته‌اند و برخی از آنها «ب» هستند، اما فیلمی با درجه «ج» نساخته‌ام؛ این آثار در جشنواره‌ها و ازجمله در جشنواره فجر در رشته‌های مختلف نامزد دریافت جایزه بوده و موفق به دریافت جایزه هم شده‌اند. بسیاری از فعالان امروز سینمای ما در آثار من دستیار کارگردان، عکاس یا منشی صحنه بودند. در اولین فیلم سینمایی من خانم رخشان بنی‌اعتماد منشی صحنه بود. بعدها من و دوستانم تهیه‌کنندگی فیلم «خارج از محدوده» را برعهده گرفتیم و ایشان آن را کارگردانی کرد و به جمع فیلمسازان خوب کشورمان وارد شد. همین اتفاق به نوعی درباره مجید قاری‌زاده و همایون اسعدیان هم رخ داد. آقای اسعدیان در تولید فیلم سال‌های خاکستر عکاس من بودند. فعالیت و موفقیت این افراد در سینمای امروز باعث افتخار و خرسندی من است.

در آغاز فعالیت حرفه‌ای شما برای تلویزیون مستند می‌‌ساختید. بعد وارد سینما شدید و بعد از مدتی دوباره برای ساخت سریال به تلویزیون برگشتید. این بازگشت خودخواسته بود یا اتفاق افتاد؟

کاری که دوست نداشته باشم انجام نمی‌دهم. اوایل انقلاب هنوز وارد سینمای حرفه‌ای نشده بودم. تنها تجربه من به ساخت فیلم‌های هشت میلی‌متری برمی‌گشت و آموزش فیلمنامه‌نویسی، تدوین، صداگذاری، صدابرداری، نورپردازی و... به علاقه‌مندان. در آن زمان با وجود این‌که ساخت فیلم‌های قصه‌گو را شروع کرده بودم، ولی مستند می‌ساختم. ساخت سریال برای تلویزیون از طرف سیما فیلم به من پیشنهاد شد. مرا برای کارگردانی سریال دزدان مادر بزرگ خواستند، من فیلمنامه را خواندم و به نظرم جذاب بود بنابراین کارگردانی آن را قبول کردم.

قصه‌گویی در تلویزیون و همکاری با این رسانه بعد از کسب تجربیات بسیار در سینما برایتان جذابیت داشته است؟

این مسأله به دیدگاه‌ فیلمسازان برمی‌گردد. در تلویزیون از تکنیک، پختگی فضا و پختگی روابط آدم‌ها می‌توان بهره‌برداری بهتری داشت. درست است که مخاطب تلویزیون گسترده‌تر است، اما با در نظر گرفتن همه جوانب می‌توان اثری خلق کرد که مخاطب را جذب کند. خوشبختانه دزدان مادربزرگ بالاترین بیننده را در زمان خودش داشت. دیگر سریال‌های من هم در تلویزیون شاخصه‌هایی دارد که می‌توانید در آینده بیشتر آنها را بررسی کنید و ببینید چه اتفاقاتی را در دوران خودشان رقم‌ زده‌اند.

در زمینه سریال بیشتر آثاری ساخته‌اید که در لایه‌های زیرین رگه‌هایی از طنز دارند و به مسائل اجتماعی می‌پردازند، اما اولین انتخاب طنز دیگری دارد و در جایگاه دیگر آثارتان نیست، خودتان این طور فکر نمی‌کنید؟

به نظرم سریال را دنبال کنید. اولین انتخاب در 32 قسمت ساخته شده و هنوز ماجراهای شیرین و جذاب این سریال را ندیده‌ایم؛ اولین انتخاب سریال جذاب و تازه‌ای است و نوعی فانتزی بر فضای آن حاکم است. از نظر من اولین انتخاب سریال موفق، جذاب و تازه‌ای است.

با فرض پذیرفتن فضای فانتزی در این سریال باز هم برخی مسائل پذیرفتنی نیست، یا دست‌کم از شما نمی‌توان پذیرفت. رویدادها از منطق لازم برخوردار نیستند. تصور من این است که احتمالا شما فیلمنامه را نخوانده بودید و ساخت آن را پذیرفتید؟

اگر نخوانده بودم که آن را نمی​ساختم و اگر دوستش نداشتم فضای فعلی را در سریال نمی‌دیدید. با توجه به این که شرایط و موقعیت فرهنگی اجتماعی ما تعریف روشنی از روش مقابله با شبکه‌ها و آثار ماهواره‌ای ندارد، ساخت چنین سریالی به نظرم اهمیت دارد در حالی که سریال‌های ماهواره‌ای دارند با ارائه مسائل ذهنی و غیرواقعی مخاطب ما را به سمت خودشان می‌کشانند، ما می‌توانیم با گذر از برخی واقعیت‌ها، فضایی خلق کنیم که بیننده لذت ببرد. این خاصیت در سریال اولین انتخاب وجود دارد. در آینده خواهید دید فراز و فرود‌های جذابی در قصه رخ خواهد داد و در عین حال که خط داستانی روشنی دارد، حواشی جذابی ارائه می‌کند. چنین فیلمنامه‌ای این طور می‌طلبید و در آینده خواهید دید که روز به روز این سریال برایتان جذاب‌تر می‌شود.

یکی از مهم‌ترین قواعد سریال‌سازی این است که از همان ابتدا بتوان مخاطب را در قلاب انداخت و او را تا انتهای داستان کشاند، اما اولین انتخاب این ویژگی را ندارد و در ابتدای امر شاهد یک خواستگار دست و پا چلفتی بودیم که وارد خانه‌ای شده و بدون هیچ منطقی در این خانه ماندگار شد... .

نه. ماندن خواستگار در خانه آقای دکتر منطق دارد. مادر خانواده نقشه کشیده و به سبب نقشه‌های اوست که خواستگار در این خانه می‌ماند.

اما در قسمت‌های پنجم یا ششم است که این موضوع طرح می‌شود و پیش از آن مخاطب نمی‌داند این همه سهل‌انگاری آقای دکتری که در پزشکی قانونی هم کار می‌کند، در قبال غریبه‌ای که وارد خانه‌اش شده ناشی از چیست!

نه. در همان قسمت اول می‌بینید که مادر خانواده به شمال می‌رود و آنجا طی یک تماس تلفنی با دخترش، نقشه‌هایی می‌کشند، چون تمایلی ندارند دختر با پسرعمه‌اش ازدواج کند. این مادر و دختر تصمیم می‌گیرند یک نفر را بازی‌ بدهند تا به عنوان خواستگار بیاید و برود؛ اما آمدن خواستگار با انبوهی از اتفاقات ریز و درشت همراه می‌شود، در نتیجه او در این خانه ماندگار می‌شود و ماجراهای منسجمی را در ادامه داستان ایجاد می‌کند.

اما ماندن مسعود در این خانه براساس نقشه قبلی نبود. بعد از چند قسمت این نقشه طرح شد!

این ​که یکی دو روز در آن خانه بماند، منطقی به نظر می‌رسید و بعد از آن هم مادر سعی می‌کند او را در خانه نگه‌ دارد و همان زمان هم صیغه محرمیت خوانده می‌شود. حضور خواستگار جوان در این خانه اتفاقات ناخواسته‌ای به دنبال دارد که دست خودش نیست. همه این اتفاقات فانتزی خاصی ایجاد می‌کرد که در ذات خود نوآوری داشت و اساسا همین باعث شد من این سریال را بسازم؛ اگر غیر از این بود اصلا آن را نمی‌ساختم.

طبق خبرهای رسیده فیلمنامه در حین کار نوشته می‌شد. شما چطور از ابتدا آن را پسندیدید و این نوآوری را حس کردید؟

کلیت داستان مشخص و صحنه‌‌ها هم طراحی شده بود. بر مبنای داستان و طرح ارائه شده آن را پذیرفتم و از همان ابتدا حدس زدم سریال خوبی از کار درمی‌آید. در ادامه کار هم وقتی چند قسمت از فیلمنامه نوشته شد، لوکیشن را انتخاب کردیم، بازیگران مشخص شدند و فضای قصه برایم عینیت پیدا کرد. مطمئن بودم می‌توانم یک کار خوب ارائه کنم. البته کاملا طبیعی است وقتی فیلمنامه بتدریج نوشته می‌شد و به دست ما می‌رسید و از ما خواسته‌ بودند که سریال را به ماه مبارک رمضان برسانیم، کار من بسیار دشوار شد و البته فیلمنامه‌نویس هم با دشواری‌هایی روبه‌رو شد، اما این مساله بیش از هر چیز به تلویزیون مربوط است و حاصل نقص در روند ساخت سریال‌های تلویزیون‌. چون یک سریال باید وقتی ساخته شود که فیلمنامه‌اش به صورت کامل نوشته و حتی نواقص احتمالی آن هم برطرف شده باشد. با همه اینها من از تمام توان، تجربه و داشته‌هایم بهره گرفتم تا بتوانم در بازنویسی و اجرا با همکاری همه عوامل و بازیگران، به یک اثر قابل دفاع برسم و تا جایی که توانستم منطق و شرایط حاکم بر فضای فیلمنامه را رعایت کردم تا اثری به یاد ماندنی شود.

همزمان با ساخت سریال چه نظراتی به شما ارائه می‌شد و آیا تصمیم‌گیری‌هایی بود که بر روند کار شما تاثیر داشته باشد؟

نه. بجز فیلمنامه‌نویس و خودم کسی نظری نمی‌داد. خوشبختانه تهیه‌کننده کاملا به ما اطمینان داشت. آقای ردایی دست ما را باز گذاشته بود و دخالتی بر تولید نداشت. ساخت سریال اولین انتخاب با آرامش و سرعت کافی پیش رفت، چون ایشان شرایط را کاملا مهیا کرده بود. بخصوص در شرایط فعلی که تامین بودجه یک سریال کار بسیار دشواری است. تهیه‌کننده‌ها این روزها با سرمایه شخصی و با جذب اسپانسر تولید را پیش می‌برند و طبیعی است آقای ردایی در ابتدای کار نگران باشد، اما با دیدن اولین صحنه‌های ضبط‌شده خیالش راحت شد.

خواست اسپانسر این بود که نام سریال از «دروازه بهشت» به اولین انتخاب تغییر کند؟

نه. خود ما به این نتیجه رسیدیم که عنوان «دروازه بهشت» نام مناسبی برای این نوع فیلمنامه و سریال نیست. با نگاه فانتزی در این سریال که یک اثر خانوادگی است، همخوانی نداشت. بنابراین ما چند اسم پیشنهادی به شبکه ارائه کردیم، از جمله «دختران آقای دکتر» که از میان آنها «اولین انتخاب» مورد توجه قرار گرفت. زمانی که اسامی پیشنهادی را انتخاب می‌کردم اصلا از ماجرای اسپانسر اطلاعی نداشتم.

احتمالا مسئولان تلویزیون از میان اسامی پیشنهادی شما عنوانی را انتخاب کرده‌اند که مورد توجه اسپانسر هم باشد.

احتمالش زیاد است که از این موقعیت بهره گرفته باشند و این اصلا ایرادی ندارد. مهم این است که یک فیلم یا سریال خوب ساخته و ارائه شود تا بتواند با مخاطب ارتباط بگیرد و او را سرگرم کند. خوشبختانه اسپانسر این سریال محصولی ارائه می‌کند که مورد استفاده همه مردم است و به زور نباید آن را به داستان تزریق می‌کردیم. من با مقوله اسپانسر هیچ مشکلی ندارم و به نظرم اتفاق خوبی است. چه اشکالی دارد در کنار ارائه یک اثر فرهنگی نام یک شرکت تجاری هم مطرح شود؟ وقتی اسپانسر سرمایه‌گذاری می‌کند و باعث می‌شود یک اثر فرهنگی شکل بگیرد چه ایرادی دارد که نامش به عنوان حامی ذکر شود. در سریال اولین انتخاب حضور اسپانسر هیچ چیزی را به من تحمیل نکرد.

بارها به طنز متفاوت سریال اولین انتخاب و فضای فانتزی آن اشاره کرده‌اید و معتقدید که نو و بی‌سابقه است. این‌ گونه تازه چه مولفه‌هایی دارد، از چه قواعدی پیروی می‌کند و آیا نام خاصی دارد؟

نوعی هجو است که از واقعیت‌ها نشات و بهره می‌گیرد، به شکل غلو شده به مخاطبان ارائه می‌شود و سعی می‌کند از لودگی و سطحی شدن بپرهیزد. روابط آدم‌ها در این سریال در عین واقعی بودن و بهره‌مندی از مولفه‌های دنیای واقعی، به سمت کمدی و فانتزی می‌رود. بنابراین در تمام مراحل کار، از انتخاب بازیگران و لوکیشن‌ها گرفته تا نوع دکوپاژ این نوع نگاه جریان داشت. ما در این سریال حتی از بازیگرانی که آمادگی حضور در یک اثر فانتزی را نداشتند، بهترین بازی‌ها را گرفته‌ایم؛ مثلا رامتین خداپناهی یکی از شخصیت‌‌های جذاب این سریال است، یا مجید مظفری که معمولا او را در کارهای جدی و پلیسی دیده‌ایم، اما دارد یک نقش فانتزی بازی می‌کند و قابل باور هم است. اتفاقاتی که در خانه دکتر رخ می‌دهد ازجمله کشمکش‌ها، رفت و آمد آدم‌ها و خیلی چیزهای دیگر، برای جذابیت ایجاد شده و ممکن است برخی از آنها فراذهنی باشد. همین‌ها باعث می‌شود سریال زیبا شود، چون اتفاقاتی در این سریال رخ می‌دهد که به‌طور معمول رخ نمی‌دهد. قرار نیست همه خواستگاری‌ها مثل هم باشد. یک موضوع می‌تواند فضاهای فراوانی برای نگارش موقعیت‌های متنوع در اختیار بگذارد، چه اشکالی دارد که از همه اینها بهره بگیریم؟

در ابتدای گفت‌وگویمان اشاره کردید سریال‌هایی مانند اولین انتخاب در مقابله با سریال‌های ماهواره‌ای کارگشاست. چرا فکر می‌کنید اولین انتخاب می‌تواند چنین کارکردی داشته باشد؟

سریالی مانند اولین انتخاب یک نمونه از آثاری است که می‌تواند در جلب مخاطب بیشتر برای تلویزیون به ما کمک کند. کارهای زیادی با این نگاه می‌توان ساخت که هم شخصیت داشته باشد، هم قابل دفاع باشد، هم پذیرفتنی باشد و هم شکل و شمایل و رنگ و لعاب زیبا داشته باشد. چرا ما نباید این کار را بکنیم؟ الان جامعه ما در خطر قرار گرفته و چشم‌ها به شبکه‌های خارجی دوخته شده است که داستان‌های ضداخلاق طرح می‌کنند. تماشاگر ما این سریال‌ها را می‌بیند و نمی‌پرسد واقعیت دارد یا ندارد. ما چرا کاری نکنیم که تماشاگرمان جذب شبکه‌ها و حتی سینمای خودمان شود؟ متاسفانه هم تلویزیون ما دارد مخاطبانش را از دست می‌دهد و هم سینما‌ها خالی از تماشاگر شده است؛ چون مدام به فکر سانسور هستیم، آن هم در جامعه‌ای که شادی و غم، جشن و سوگواری و همه چیزهای دیگر سر جای خود هستند. مسجد، نماز و عبادت، ماه رمضان و ماه محرم در جایگاه خود است؛ عروسی، جشن و مهمانی هم در جای خود. همه این مسائل را می‌توان در آثار نمایشی به صورت مستقل مطرح کرد. یک کارگردان می‌تواند از همه این جذابیت‌ها بهره بگیرد و مخاطب را به سینما بکشاند یا پای تلویزیون بنشاند. دوستان عزیز ما اگر در تلویزیون هوشیاری و هوشمندی به خرج ندهند، دیگر کسی شبکه‌های تلویزیون ما را تماشا نخواهد کرد. شاید شما ندانید، اما ما اطلاع داریم سریال اولین انتخاب مخاطبان زیادی را به خودش جلب کرده که تا ساعت 12 شب بیننده سریال هستند و تکرار آن را هم تماشا می‌کنند. جذابیت باعث می‌شود دریچه تلویزیون رو به مردم باز باشد. ما وظیفه داریم با توجه به فرهنگ و موقعیت و شرایط اجتماعی خودمان جذابیت ایجاد کنیم.

از صحبت‌های شما، من این‌طور برداشت کردم که لازم است کمی در چارچوب‌ها تجدید نظر و از برخی سختگیری‌ها دست‌کم در آثار فانتزی کاسته شود تا مخاطب به سریال‌های داخلی جذب شود. درست است؟

بله، قطعا همین‌طور است. نه‌تنها مسئولان، بلکه شما هم باید کمک کنید؛ منتقدان تلویزیونی، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران باید از این تغییرات استقبال کنند، چون اگر شما استقبال نکنید دیگران هم ما را هدف قرار می‌دهند و همین نوع نگاه را هم محدود می‌کنند. اگر شما کمک کنید شاید سریالی مانند اولین انتخاب باز هم ساخته شود، در حالی که در صورت انتقادهای شما ممکن است بعد از این دیگر شاهد چنین فضایی در تلویزیون نباشیم. شما تشویق و ترغیب کنید و به مردم و مسئولان آگاهی بدهید که به جزئیات و نوآوری‌های این سریال توجه بیشتری نشان بدهند، چون در غیر این صورت ممکن است این نوع نگاه برای همیشه فراموش شود.

راه‌حلی که شما پیشنهاد می‌کنید شبیه به این است که سریال‌سازان ما پایشان را بگذارند جای پای تولید‌کنندگان سریال‌های ماهواره‌ای!

نه، ما روش‌ها را استخراج می‌کنیم، ولی مسیر مطابق با شرایط اجتماعی خودمان را پیش می‌گیریم و بر مبنای مسائل انسانی و اجتماعی خودمان جذابیت ایجاد می‌کنیم. ما که نمی‌خواهیم براساس دروغ و روابط نامشروع و خیانت فیلم و سریال بسازیم؛ کشور اسلامی ما مشخصات خودش را دارد و باید با همین دیدگاه جذابیت ایجاد کنیم.

پس قبول دارید چارچوب‌هایی داریم که باید به آنها وفادار بمانیم... .

بله، اما موضوعات متنوع زیادی داریم. سریال اولین انتخاب برای شما شوک‌آور است، در حالی که براساس همین چارچوب‌ها ساخته شده و از خودتان می‌پرسید چطور این موضوع دارد این‌طور جذاب پیش می‌رود؟! در آینده خواهید دید چطور این سریال براساس قواعد درست مخاطب را سرگرم می‌کند و او را با خودش همراه می‌سازد. چطور در سریال‌های خارجی می‌توانند رویدادهای یک داستان را در هر شکل و شمایلی مطرح کنند، اما ما مدام بپرسیم مگر می‌شود خواستگاری این شکلی باشد؟ هنر همین است که بتوانیم فراتر از واقعیت‌ها و ذهن مخاطب حرکت کنیم. اگر قرار باشد فیلمساز همان را ببیند که همه مردم می‌بینند، دیگر داستانی شکل نمی‌گیرد و هیچ درامی اتفاق نمی‌افتد. درام وقتی شکل می‌گیرد که واقعیت‌ها و تخیل باهم ترکیب شود.

معتقدید در شرایط فعلی طنز و فانتزی بهترین ابزار برای جذب مخاطب بیشتر است؟

نه تنها طنز و فانتزی، بلکه یک ملودرام خوب هم می‌تواند خواسته تماشاگران تلویزیون را برآورده کند. طرح موضوعات روز می‌تواند نظر مخاطبان را جلب کند. در کشور ما آثار پلیسی جوابگو نیست، چون آن قدر آثار اینچنینی از شبکه‌های مختلف به نمایش درآمده که مخاطب ایرانی اشباع شده و به این راحتی‌ها جذب نمی‌شود، مگر این‌که حرف و موضوع تازه‌ای مطرح شود، چون امکانات ما هم در مقایسه با کشورهای پیشرفته نیست، اما در زمینه آثار اجتماعی، انسانی، معنوی، دینی و بخصوص در صورت طرح مشکلات مردم می‌توانیم نظر جمع کثیری از مخاطبان را به خود جلب کنیم.

آثاری که در تلویزیون ساخته شده، جزو همین گونه‌هایی است که به آنها اشاره می‌کنید؟

بله، اما نکته اینجاست که فیلمسازان حرفه‌ای باید وارد عرصه شوند و برای تلویزیون سریال بسازند. فیلمساز حرفه‌ای به کمک تجربیاتش می‌تواند حداقل در درام‌سازی و ساختار چیزهایی رو کند که مخاطب بیشتری جذب شود. متاسفانه بسیاری از آثار تلویزیونی ما کمپوزیسیون نما ندارد، از طراحی صحنه اصولی برخوردار نیست، درست و زیبا فیلمبرداری نشده و به‌دقت و هوشمندانه کارگردانی نشده است. این آثار با عجله ساخته می‌شود و این خطری است که تلویزیون را تهدید می‌کند. با جامعه‌شناسی، مخاطب‌شناسی و تحقیقاتی که در تلویزیون صورت می‌گیرد و با وجود افرادی که ارزیاب هستند و پول و دستمزد می‌گیرند باید نتیجه کار خیلی بهتر از اینها باشد. از 80میلیون جمعیت ایران 20 میلیون دسترسی به ماهواره دارند، بقیه تلویزیون خودمان را نگاه می‌کنند و داستان‌های ایرانی را دوست دارند. اگر یک سریال تلویزیونی خوب ساخته شده باشد، مطمئن باشید مردم از دیدن آن لذت می‌برند.

فکر نمی‌کنید آثاری که در کشورمان تولید می‌شود درست به دلیل لزوم رعایت قواعد و قوانین و عرف جامعه از خلاقیت‌هایی بهره‌مند می‌شود که در دیگر آثار وجود ندارد؟

شما باور کنید که در سریال اولین انتخاب همین نگاه نهفته است. چه نویسنده و چه خود من تلاش کرده‌ایم کاری کنیم که هم قابل پخش باشد، هم قابل ارائه و هم آبرومند. در نظر گرفتن تمام این نکات باعث ایجاد خلاقیت شد و کمک کرد به راه‌هایی بیندیشیم که یک اثر طنز و فانتزی و با شخصیت از آب دربیاید. البته ممکن است بخشی از آن غیرواقعی باشد و شمای نوعی نپسندید، یا ایرادهایی داشته باشد یا اشکالاتی که من خودم متوجه آن نباشم؛ با این همه تلاش ما این بوده که سریالی درست، خوب، منطقی و جذاب ارائه شود.

آفتاب‌نشینی صباغ‌زاده در سینما و تلویزیون

مهدی صباغ‌زاده متولد 1330 در مشهد، فعالیت هنری خود را با تئاتر آغاز کرد، اما فعالیتش در سینما را مدیون حضور در مرکز سینمای آزاد است. سینمای آزاد ایران جنبشی بود که برای مقابله با فیلمفارسی و ساخت آثار هنرمندانه به همت بصیر نصیبی ایجاد شده بود و در شهرهای مختلف کشور دفتر داشت. بسیاری از فیلمسازان مطرح امروز کارشان را با این جنبش آغاز کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به کیانوش عیاری، ناصر غلامرضایی، زاون قوکاسیان و مهدی صباغ‌زاده اشاره کرد. صباغ‌زاده مسئولیت سینمای آزاد مشهد را به عهده داشت و از همان‌جا ارتباط و دوستی‌اش با فریدون جیرانی، بیژن امکانیان، غلامرضا موسوی و حبیب اسماعیلی شکل گرفت. آنها بعد از هشت سال همراهی با این جنبش به تهران آمدند؛ جیرانی، اسماعیلی و موسوی پیش از ورود به سینما در مطبوعات مشغول شدند و صباغ‌زاده برای تلویزیون مستند می‌ساخت. اولین فیلم مستندی که برای تلویزیون ساخت «آخرین برف زمستانی» نام داشت که درباره انتخاب بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور بود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آنها تصمیم گرفتند فیلم سینمایی آفتاب‌نشین‌ها را بسازند. این گروه یک تعاونی تاسیس کرد که جزو اولین تعاونی‌های فیلمسازی در ایران بود و بعدها به ایفا فیلم تغییرنام داد. آفتاب‌نشین‌ها ساخته و صباغ‌زاده در حالی وارد دنیای حرفه‌ای فیلمسازی شد که فیلمسازی با اما و اگرهای زیادی روبه‌رو بود و مسئولان هنوز تصمیم درستی درباره آن نگرفته بودند. صباغ‌زاده در این باره می‌گوید: مسئولان سینما هنوز خیلی اوضاع را در کنترل نداشتند و به تعریف درستی از سینمای بعد از انقلاب نرسیده بودند و​ دانش کاملی نسبت به این نوع سینما وجود نداشت. آفتاب‌نشین‌ها یک فیلم منتقد بود که فئودالیته پیش از انقلاب را نقد می‌کرد، اما شرایط طوری بود که هر کاری با احتیاط بسیار انجام می‌شد. مسئولان سینمایی فکر نمی‌کردند سینما می‌تواند محملی باشد برای طرح مسائل اجتماعی، نقد اجتماع، مسائل قبل و بعد از انقلاب،​ مشکلات دربار، مسائل فئودال، کارگر و کارفرما و... آن زمان نقدهای بسیار تندی درباره فیلم آفتاب‌نشین‌ها در روزنامه کیهان منتشر شد. فضا برای کار مناسب نبود تا این که معاونت امور سینمایی وقت با مجلس ارتباط نزدیک‌تری برقرار کرد و برای نمایندگان و مجلس توضیح داد هدف سینمای بعد از انقلاب چیست و چه باید بکند. همچنین برای نماینده‌ها توضیح داده شد فیلم آفتاب‌نشین‌ها توسط چپ‌ها یا کمونیست‌ها ساخته نشده است.

صباغ‌زاده بعد از این تجربه، فیلم‌های پرونده و سناتور را ساخت که هر دو نقدی بودند بر عملکرد رژیم پهلوی، اما این رویکرد آرام آرام تغییر کرد و وی فیلم‌های متعدد و متنوعی ساخت از ملودرام گرفته تا آثار تاریخی. صباغ‌زاده بهترین آثارش را در دهه‌های 60 و 70 کارگردانی کرده و حضور بازیگران مطرح آن زمان بهترین بهره را در آثارش برده است. فیلم پرفروش «گمشده» به عنوان یک ملودرام پرافت و خیز با بازی فرامرز قریبیان و افسانه بایگان در سال 64 مخاطبان زیادی را به سینما کشاند. از دیگر فیلم‌های موفق این کارگردان در دهه 60 می‌توان به روزهای خوب زندگی و جستجو در جزیره اشاره کرد. این دو فیلم با روایت‌هایی پرکشش مخاطبان را با خود همراه کردند؛ اولی ملودرامی پرسوز و گذار بود و دومی با بهره‌مندی از داستانی معمایی و البته حضور خسرو شکیبایی که بعد از فیلم هامون ستاره آن سال‌ها محسوب می‌شد، به موفقیت دست یافت. در میان فیلم‌هایی که صباغ‌زاده در دهه 70 کارگردانی کرد، مارال و خانه خلوت جایگاهی ویژه پیدا کردند. مارال به دلیل داستان جسورانه‌اش به توقیف فیلم منجر شد و خانه خلوت علاوه بر مخاطبان، توجه بیشتر منتقدان را به خود جلب کرد. این فیلم را می‌توان عمیق‌ترین و پخته‌ترین اثر در کارنامه صباغ‌زاده تا امروز دانست.

صباغ‌زاده سال 1374 اولین بار سریال‌سازی برای تلویزیون را تجربه کرد. سریال «دزدان مادربزرگ» سریال جذابی بود با درونمایه طنز و حضور بازیگرانی چون نیکو خردمند، اسماعیل داورفر، منوچهر حامدی، حسین معلومی، حسین پناهی،​ حبیب اسماعیلی، فرهاد جم، بهروز بقایی و افسر اسدی. این سریال در مقایسه با دلبر آهنی، دیوار شیشه‌ای و اولین انتخاب که این روزها از شبکه تهران به نمایش در می‌آید، بهترین سریال صباغ‌زاده محسوب می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها