اسفند، سرخ میشوم با روی سیاه. خطوط لبتان که از افقی، کمی مایل میشود، یعنی کارم را درست انجام دادم. بعد از این معامله برایتان آرزو میکنم.
بخیل نیستم. بعضی حتی در کلمات هم بخل میورزند. «مسافرت چطور بود؟ ـ خیلی خوش گذشت؟» ولی اگر کسی از من بپرسد حتما میگویم: جات خالی بود.
آرزوهایم همیشه یکسان نیست. عمرِ دراز، رزقِ فراخ، لبِ خندان، روزگارِ گلستان، دوستانِ زیاده، دشمنان پیاده. کسی از اینکه بنز سوار پیر را «پسرم» و ب.ام.و ران جوان را «پدربزرگ» خطاب کنم، دلگیر نمیشود و حتی جواب هم میدهند.
اتفاقاتی که برایم میافتد، ممکن است برای شما هم پیش بیاید. تنها تفاوت، بازخورد محیط به من و شماست. مثلا وقتی هنگام آمپول زدن عطسهتان میگیرد، تزریقاتی از خنده به حال غش نمیافتد.
هیچ کس وقتی زکام میشوید و آب ریزش بینی دارید، نتیجه تحقیقات انستیتوی سلطنتی بریتانیا را به رویتان نمیآورد که «آب ریزش بینی، فعالیت مغز را مختل میکند» و خنده معنیدار تحویلتان نمیدهند. نظراتتان تکذیب نمیشود.
تفریحات محقرانه و گاه به گاهتان دستاویز بروز و ظهور اظهار نظرهای خودنمایانه نمیشود. برایتان استدلالهای گوناگون نمیآورند، عضو کمپین های حقوق حیوان و انسان نمیشوند که: «من از سیرک متنفرم... طبیعت و ابهت حیوون رو ازش بگیری که میخوای یه عده رو سرگرم کنی؟ خب برو سیبیلاتو صورتی کن ملت بخندن.»نه! اشتباه نکنید. برای من اینها توهین و تحقیر نیست.
کمی حس شوخ طبعی داشته باشید.مرد گرفتار روزمرگیها با همین شادی های کوچک و خندههای چند ثانیه ای شارژ میشود. من هم از این حاضر جوابیها خندهام میگیرد. میبینید؟ باز هم شادی به همراه دارم.
همسرم ایمانش به خدا، بیشتر شده. ذکر خدا در همه جملاتش با تاکید حضور دارد. «اول برجه. خدا بهمون رحم کنه، همین روزاست که صاحب خونه بیاد سراغمون، بیا چند روزی بریم آهار، خونه خواهرم اینا.» یا اینکه «آخر برجه، خدا این چند روز رو به خیر بگذرونه تا روز یارانه!»
دنیای ما دنیای کوچک و شادی است. غمهایمان میلیونی و میلیاردی نیست. چند صد هزار تومان در زندگی ما سرمایهای زیاد است. میتواند خرید چند روز میوه از میدان باشد، برای دستفروشی یا اجاره یک برج الباقیاش، یک روسری گلدار برای دخترهایم.
میتواند چند ساندویچ کالباس باشد پس از مدتی در یک روز تعطیل یا بلیت سینما مراد که حالا دیگر نیست. با این حال دنیایمان بیفرهنگ به حساب نمیآید. روزنامه و مجله هم داریم.
از جامجم جدول برنامههای تلویزیون را میخوانیم. جدولهای باطله میخریم و شبهای بلند زمستان دور هم حلشان میکنیم. درست مثل یک مسابقه علمی.
کاغذی میآورم و به نوبت سوالهای جدول را میپرسم. به ترتیب نام همسرم، دختر بزرگم و دختر کوچکم را مینویسم.
در مقابل هر جواب درست جلوی نامشان تیک میزنم و برای جوابهای غلط ضربدر. برنده صاحب شکلات یا آدامسی میشود که باقی پول جدول بوده. ورزش هم میکنیم. روزهای جمعه پارک یا کوه پاتقمان است. همسرم ساندویچ درست میکند.
در کوه با دخترانم «خوشحال و شاد و خندانم» میخوانم. ازشان شعرهای مدرسه را میپرسم و جدول ضرب. غروب نشده به «اکبر مشدی» میرویم. دختر کوچکم فالوده دوست ندارد.
فقط بستنی میخورد. روی بستنیاش شیره و آبلیمو میریزد. پیاده تا میدان میآییم. سوار بی آر تی میشویم. دخترها بیحال و خستهاند.
کوه کل انرژیشان را میگیرد. در خانه بهانه مریضی میگیرند. در دلم بهشان حق میدهم. من هم، با اینکه سالها از درس و مشقم میگذرد، باز هم صبح شنبه را دوست ندارم.
با این حال دَم به دَمشان نمیدهم. میگویم: «شنبه روز اول آفرینشه. روزی که زندگی از اون روز شروع شده. برای شروع، هیچ روزی بهتر از شنبه نیست.» باورشان میشود؟ بعید میدانم.
ما هم مارک و برند داریم. گیرم گالاردو، ارمنِگیلدو زگنا، گوچی و آدیداس نباشد. چه اهمیتی دارد. در اطراف ما مارکهای بهتری پیدا میشود.
وطنی، بادوام، خوشطعم و باسابقه. برای ما اکبر مشدی، شرف الاسلام، ملی و فاستونی و جوانان 54 بهترین مارکهای دنیاست. تمام دوستانمان هم با این برندها لذت میبرند. خیلی از دوستان صمیمیام را سربند همین مارک بازیها پیدا کردم. بچههای نازنین چراغ برق، اکباتان ـ خیابان اکباتان، نه شهرک، بهارستان و دروازه دولاب.
کمپولی برایمان تمام این محسنات را دارد. بله؟ معلوم است. ما هم دلمان میخواست راحتتر زندگی میکردیم. پول برای ما هم مثل شما باارزش است. حتی بیش از شما.
مادربزرگم میگفت: «هر کی بهت گفت پول بده و چرک کف دسته و بیارزشه، بدون یا دشمنته یا عقلش پارسنگ بر میداره، ننه». میبینید؟ ما هم میدانیم. ولی شاکریم. کم حرص میزنیم. کم میخوریم، کم خرید میکنیم ولی بیشتر قدر داشتههایمان را میدانیم. شما هم با هر موقعیت مالی کمی بیشتر به خودتان توجه کنید. از امکانات مالیتان برای رفاه و شادی بهره ببرید. بخصوص شادی را فراموش نکنید. هر وقت همسرم اخم میکند یا غصه دارد با خنده میگویم: تا هنوز دندونای سفید و ردیفت، مال خودته و عاریهای نشده، بخند. شانهای بالا میاندازد و دندانهایش نمایان میشود.
اطهر کلانتری - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: