چند فرزند داری؟
او آهی سرد میکشد و پاسخ میدهد: شش بچه داشتم. پسر بزرگم در سد کرج غرق شد. دختر دومم هم سرطان داشت و در چهارده سالگی از دنیا رفت. حالا سه دختر و یک پسر دارم.
کی ازدواج کردی؟
اولین بار سیزده سالم نشده بود که ازدواج کردم، شوهرم نقاش ماشین بود. اخلاق خوبی نداشت. به هر بهانه کتکم میزد. 2 تا بچه داشتم یک دختر و یک پسر، با این حال مجبور شدم طلاق بگیرم.
ازدواجت با رضایت خودت صورت گرفته بود؟
نه، یک روز که از مدرسه به خانه رفتم دیدم خواستگار آمده است. پدرم مردی جدی و بداخلاق بود. حق نداشتم اعتراض کنم. حتی وقتی با لباس عروس از خانه پدرم خارج میشدم با گریه به زبان بی زبانی گفتم که از این ازدواج راضی نیستم اما پدرم به مادرم گفت چند وقت که بگذرد، به خانه و زندگیش دلگرم میشود.
باز هم ازدواج کردی؟
بله با شوهر دومم در یک مهمانی آشنا شدم. او در یک صحافی کتاب کار میکرد. بعدها آن کار را به بهانه درآمد کم کنار گذاشت و به خرید و فروش پرداخت.
چه خرید و فروشی؟
خرید و فروش ماشین ولی کم کم فهمیدم مواد مخدر هم خرید و فروش میکند.
پس تو هم از این راه معتاد شدی؟
بله. اول تریاک مصرف میکردم و بعد به شیشه معتاد شدم.
بچههایت چند سال دارند؟
دخترهایم 23 ساله، 21 ساله و 12 ساله هستند و پسرم 17 سال دارد. پسر بزرگم که مرحوم شد و دختر بزرگم در ازدواج اولم به دنیا آمدهاند.
آنان از همان ابتدا با تو زندگی کردهاند؟
بله. بعد از طلاق، پیش پدرشان نماندند و با من زندگی کردند. شوهر اولم هم دوباره ازدواج کرد و شنیدم در تهران زندگی میکند.
بچه های بزرگت چند ساله بودند که طلاق گرفتی؟
طفلکی پسر بزرگم 7 ساله و دانش آموز کلاس اول بود و دخترم هم 5سال داشت.
چند سال از ازدواج دومت میگذرد؟
17 سال.
در این 17 سال معتاد بودی؟
نه، از 10 سال پیش معتاد شدم.
چه شد که به اینجا آمدی؟ سابقه هم داری؟
سه تا سابقه دارم، بار اول و دوم به خاطر مواد شوهرم دستگیر شدم. چون در آن خانه بودم و اعتیاد داشتم، من هم دستگیر میشدم. بار اول 900 هزار تومان جریمه دادم و به زندان نرفتم. بار دوم 3 سال زندانی بودم و بار سوم که حالاست توسط زنی که حالا با شوهرم زندگی میکند و به خاطر حسادتهایش، به مأموران معرفی شدم که با سه گرم کراک، 10 تا پایپ (وسیله استعمال شیشه) و 40 گرم تریاک در خانه دستگیر شدم.
چه حکمی صادر شده؟
سه سال ونیم حبس و 2 میلیون تومان جریمه.
چه مدت است که دستگیر شده ای؟
10 ماه.
در مورد زنی که گفتی تو را معرفی کرده، بیشتر توضیح بده!
آن زن با شوهرم آشنا شده بود و به خاطر برداشتن من از سر راهش این کار را کرد. حالا شوهرم با آن زن زندگی میکند که امیدوارم به خاک سیاه بنشینند. همان طور که من و بچههایم را به خاک سیاه نشاندند!
بچههایت کجا هستند؟
پیش دختر بزرگم.
دختر بزرگت ازدواج کرده؟
طفلکی ازدواج ناموفقی داشت و با یک بچه 7 ماهه از شوهرش جدا شد، از نظر روحی هم وضع خوبی ندارد.
دلیل جدایی دخترت از همسرش چه بود؟
شوهرش خلافکار بود. دخترم را هم خیلی اذیت میکرد. به تازگی از زندان قزلحصار آزاد شده است، اکثر ماههای بعد از ازدواجشان در زندان بود، دخترم دیگر نمیخواهد با او زندگی کند. البته با آن پسر صیغه عقد موقت خوانده بودند و به طور رسمی عقد نکردهاند.
از دامادت شناختی نداشتی؟
دخترم به خاطر آوارگی مجبور به ازدواج شده بود. وقتی بار دوم سه سال به زندان رفتم، شوهر دومم او را از خانه بیرون کرده بود و از همان روزها با آن زن ارتباط داشت. دختر بیچارهام آواره بود و شوهرم به روی خود نمیآورد... .
امکان ادامه زندگی برای دخترت وجود ندارد؟
وقتی دامادم به زندان رفته بود، پدر و مادرش، دخترم را با یک نوزاد از خانه بیرون کرده بودند. در حالی که وقتی پسرشان به زندان نرفته بود، هرچه درمی آورد به جای اینکه برای زن و بچه اش هزینه کند، خرج پدر و مادرش میکرد.
دخترت با بچه های دیگرت کجا زندگی میکنند؟
در نظام آباد یک خانه کوچک اجاره کردهاند.
چه کسی خرج زندگی بچههایت را میدهد؟
دوستانم!
چه طور ممکن است؟
من دوستانی دارم که در این روزها به بچههایم کمک میکنند.
همسر دومت خانه ندارد؟
خانه ما در تهرانپارس، اجاره ای است.
شغل پدرت چیست؟
کفاش بود. فوت کرد.
خواهر و برادر داری؟
برادر ندارم ولی پنج خواهر دارم.
درخواست بخشش نکرده ای؟
چرا. اما میگویند چون سابقه دارم ، شاید با درخواست عفوم موافقت نشود.
اگر آزاد شوی برنامهای برای زندگی خود و بچههایت داری؟
فکر میکنم آدم شدهام. میخواهم یک کار آبرومندانه پیدا کنم و بچههایم را پیش خودم ببرم. سیمین آن قدر در مواد مخدر غرق شده بود که فقط دو سه دندان پوسیده برایش مانده است. وقتی عکس پانزده سال پیش او را میبینم خیلی تعجب میکنم. باورش سخت است ولی او به همین راحتی تمام زیبایی و سلامت خود را از بین برده است و اکنون فقط میتواند برای آن چهره و سلامتی اشک حسرت بریزد.
برداشت آخر:
سیمین در خانواده ای بزرگ شده بود که افکار سنتی پررنگی بر آن حکمفرما بود. افکاری مانند برتری پسر نسبت به دختر بیشتر است و دختر باید با نظر پدرش ازدواج کند و این موضوع اجباری است. زمانی که با اجبار به خانه شوهر رفت نتوانست بماند و زندگی کند. به رغم داشتن دو فرزند طلاق گرفت و به سوی زندگی دیگری رفت تا شاید بتواند خوشبختی را تجربه کند ولی زندگی دومش هم بدون تحقیق و بررسی شکل گرفت و موجب اعتیاد سیمین و تیرگی زندگیش شد و در این میان مهم تر از همه آینده فرزندان بی گناه سیمین است که قربانی این وضع شد.(روزنامه حمایت)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد