در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
این روزها خیلی از مشتریهای جدید مغازه خانم کارآفرین در شهر پرند از دیدن او هنگام پخت نان تعجب میکنند. به گفته خودش هر چند وقت یکبار پیش میآید که آقایی در حالی که از دیدن او پشت تنور نانوایی متعجب شده شیشه بزرگ نانوایی را نبیند و با سر به آن برخورد کند. خانم نصیری که 39 سال دارد، خودش را اینطور معرفی میکند: «برای فرزندم نصفه و نیمه مادر و پدرم. از افتخاراتم این است که دختر نصفه نیمهای هم برای مادرم هستم، سعی میکنم کامل باشم. یک دختر سال آخر دبیرستانی دارم و در حال حاضر افتخار میکنم که نان سر سفره مردم میبرم.»
در نانوایی خانم نصیری 10 نفر کار میکنند، او میگوید: «به اینجا رسیدن به این راحتیها نبوده و سختیهای خاص خودش را داشته است.» خانم نانوا ادامه میدهد: «به بیماری اسکلرودرمی سیستماتیک مبتلا هستم، از نظر پزشکان بیمار من صعبالعلاج است، ولی از نظر خودم فقط سیستم فیزیکی بدنم بههم ریخته، خدا را شکر میکنم که ذهن سالمی به من داده. باور کنید اینها شعار نیست و با ذره ذره وجودم به آنها اعتقاد دارم.»
اگر از خانم نصیری بپرسید چطور شد که با وجود شرایط نامناسب اقتصادی موفق شد کار آفرینی کند و برای خودش کسب و کار آبرومندانهای راه بیندازد، جواب میدهد: «من با سعی و تلاش شغلهای زیادی را تجربه کردهام از فیلمبرداری و عکاسی بگیرید تا پخت شیرینی و کیک و تاکسیرانی، حالا هم که نانوایی خودم را اداره میکنم.»
خانم نصیری مدتی قبل با وام خود اشتغالی که از کمیته امداد امام خمینی(ره) گرفت، توانست یک دستگاه تاکسی برای خودش دست و پا کند، اما او در کنار تاکسیرانی کارهایی مانند عکاسی و فیلمبرداری هم انجام میداد.
او در اینباره میگوید: «مشکل من کمبود نقدینگی بود که با وام خوداشتغالی و فعالیت در عرصه رانندگی تاحدی برطرف شد، هرچند کار با تاکسی را دوست نداشتم، ولی باید دست به کار میشدم، چراکه مستاجر بودم، علاوه بر این هزینه دارو و درمان خودم هم بود، از طرفی یک دختر پرتوان و پرانرژی با رویاهای زیاد هم دارم که دوست دارم به همه آرزوهایش برسد، برای همین آستینهایم را بالا زدم و کار را شروع کردم.»
زن نمونه
نصیری برای خودش برنامهریزی دقیقی دارد. او زمانی که با تاکسی کار میکرد از پنج صبح تا پنج عصر فعالیت میکرد و بعد از آن هم به صورت پراکنده به کارهایی مانند عکاسی و پخت کیک و شیرینی میپرداخت. مدتی به این شکل گذشت تا اینکه او یک روز هنگام برگشت به محل زندگیاش در شهر جدید پرند با صحنهای روبهرو شد که او را وادار به گرفتن تصمیمی سرنوشتساز کرد.
خانم کارآفرین ادامه میدهد: «یک روز زمستانی هنگامی که با تاکسیام به خانه برمیگشتم در بین راه متوجه شدم ماشینی خراب شده و رانندهاش تقاضای کمک دارد.»
به گفته خانم نانوا آن موقع رفت آمد در جاده پرند ـ تهران خیلی کم بود، برای همین توقف کرد تا به رانندهای که خودرویش خراب شده کمک کند.
نصیری میگوید: «وقتی پیاده شدم، دیدم آقای راننده کلی نان را روی زمین گذشته، زمین خیس بود برای همین نانها خیس شده بودند. وقتی به او گفتم چرا مراقب نیست که نانها کثیف نشوند مرد راننده جواب داد اینها را برای کارگرانی که در پرند کار میکنند میبرم، آنجا نانوایی نیست. به این دلیل آنها برای همین نان غیرقابل خوردن هم دست و پا میشکنند.»
این حرفها روی خانم نصیری تاثیر زیادی گذاشت. او با خودش فکر کرد چرا مردم باید از نبود امکانات در پرند سوءاستفاده کنند، برای همین به فکر تاسیس مغازه نانوایی در پرند افتاد. خانم نانوا اضافه میکند: «نحوه برخورد مرد راننده با مایحتاج مردم باعث شد این انگیزه در من ایجاد شود که به قشر کارگر و زحمتکش کمک کنم، برای همین پیگیر ماجرا شدم.»
چند ماهی زمان برد تا اینکه نصیری توانست با همکاری شرکت عمران، زمینی را برای محل نانوایی اجاره کند. بعد هم کلی دوندگی کرد تا آب، برق و سیستم فاضلاب مغازه را رو به راه کند. او برای راهاندازی نانوایی از کمیته امداد هم تقاضای کمک کرد و با وامی که از آنجا گرفت موفق شد نانوایی را راه بیندازد.
نصیری ادامه میدهد: «واحد خوداشتغالی کمیته امداد مرا بخوبی راهنمایی کرد. اول دید مثبتی به کمیته امداد نداشتم. مانند برخی از مردم فکر میکردم بعضیها که کاسه گدایی به دست میگیرند به سراغ کمیته امداد میروند، اما اینطور نیست و کمیته امداد میخواهد مانع تکدیگری شود.»
به گفته خانم کارآفرین یکی از عمده مشکلات زنانی مانند او قبولاندن تواناییهایشان به مسوولان است.
او میگوید: «خیلی جاها تا متوجه میشوند بیمار هستم جامیزنند، سخت است تا آنها را به این باور برسانم، ولی اگر این انرژی در کار مصرف میشد میتوانستم خیلی بیشتر از این کارآفرینی کنم.»
روزی که از کوره در رفتم
نصیری به دلیل بیماریای که دارد قدرت بدنیاش تحلیل رفته و ماهیچههایش جمع شده است. برای همین بعضی وقتها هنگام انجام کارها دچار مشکل میشود. او از برخورد نامناسب افرادی که از بیماری او اطلاعی ندارند، خاطرهای دارد.
خانم کارآفرین در اینباره میگوید: «برای گرفتن وام به یکی از ادارهها رفته بودم، یکی از کارمندان آنجا که از بیماری من خبر نداشت از من خواست پای یکی از برگهها اثر انگشت بزنم من هم چندبار این کار را کردم، اما او که از بیماری من اطلاعی نداشت، نمیدانست که من بهتر از این نمیتوانم این کار را انجام دهم برای همین بعد از اینکه چند بار این کار را کردم عصبانی شد و در نتیجه من هم از کوره در رفتم و اداره را ترک کردم، گفتم وامتان را نمیخواهم.»
به گفته نصیری مدیر آن اداره که از بیماری او باخبر بود بلافاصله با او تماس گرفت و کارها را درست کرد.
نصیری میگوید: «زنان سرپرست خانوار مشکلات زیادی دارند و برخی از مسوولان هم کار را برای آنها سختتر میکنند.»
او ادامه میدهد: «برای نمونه وقتی به ما تاکسی دادند، متوجه شدیم که این تاکسیها برگشتی است. یعنی آنها را به افغانستان و پاکستان صادر کرده بودند، اما به علت نقص فنی برگشت خورده و مسئولان محترم هم این خودروها را به زنان تاکسیران تحویل دادند، برای همین بعد از تحویل گرفتن تاکسی برای رو به راه کردنش کلی دوندگی کردم.»
نصیری ادامه میدهد: «من از جنس شیشهام، ولی خودم را سنگ معرفی میکنم تا مرا نشکنند. بعضی وقتها که فشار زیاد میشود با ماشین میروم جایی خلوت و گریه میکنم.»
حداقل سد راه نباشید
این روزها خانم نانوا را کمتر میتوانید در نانوایی ببینید، چراکه برای او اخطار آمده که در صورت آماده نکردن جواز، مغازه او پلمب خواهد شد.
نصیری میگوید: «بهداشت از ما ایراد گرفته که دیوارها سرامیکی نیست، ولی ما مجبوریم در زمین اجارهای از دیوارهای پیشساخته استفاده کنیم، این دیوارها هم قابل شستوشو است، اما ماموران بهداشت ایراد میگیرند. مسئولان باید بدانند کسی که کار میکند و زحمت میکشد و جایی را آباد میکند، آنجا حق آب و گل دارد، حداقل آنها اگر کمک نمیکنند نباید سد راه باشند.»
خانم نانوا حرفهایش را اینطور ادامه میدهد: «کوتاهی از جانب من نبوده که جواز ندارم. من که تمام سعی خودم را کردم و بیابانی را آباد کردم، چون دیوارهای این نانوایی سرامیک نیست که دلیل نمیشود 11 نفر بیکار شوند. با این حال مسئولان میتوانند کمکم کنند یا زحماتم را نابود کنند. علاوه بر اینها آرزو دارم خدا از من راضی باشد.»
همه مصائب بانوی کارآفرین
درست است که این روزها زن کارآفرین و خانوادهاش نسبت به گذشته زندگی بهتری را تجربه میکنند. او حالا یک نانوایی را اداره میکند که 10 نفر آنجا کار میکنند و روزی 1500 کیلو آرد را به نان تبدیل میکنند، اما خانم نصیری برای رسیدن به این نقطه مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته.
او در اینباره میگوید: «آن زمان که فیلمبرداری میکردم و دوربین نداشتم آنقدر پیاده دوربین را جابهجا کرده بودم که تاندون دستم کش آمده بود یا پاهایم تاول میزد و کبود میشد.»
به گفته نصیری حتی زمانی بوده که او پول نداشته تا داروهایش را بخرد و مصرف کند.
خانم کارآفرین ادامه میدهد: «از سر بیپولی حدود دو سال دارو نخریدم. از این بدتر افراد فرصتطلبی بودند که سرم کلاه میگذاشتند.»
نصیری میگوید بارها پیش آمده که حتی پول نداشته با اتوبوس رفت و آمد کند. او ادامه میدهد: «یکبار برای انجام کار باید به تهران میرفتم، برای همین سوار اتوبوس شدم، اما وقتی به مقصد رسیدم دیدم پول کافی ندارم، آن بار راننده چیزی نگفت اما یکبار دیگر هم این اتفاق افتاد و راننده نگاه سنگینی به من کرد که خیلی برایم سخت بود.»
خانم نصیری معتقد است نانوایی شغلی ویژه خانمهاست، برای همین او تصمیم داشته که همه کارکنان نانوایی را از بین خانمها انتخاب کند. خانم کارآفرین ادامه میدهد: «تا چند روز خانمها نانوایی را اداره میکردند، اما آنها وقتی برخورد برخی از مشتریها و سختی کار را دیدند، منصرف شدند. من روزهای سختی را پشت سر گذاشتم، باور کنید بعضی وقتها به یک هفته هم میرسید که من دخترم را در بیداری نمیدیدم چراکه صبح زود میرفتم نانوایی و شب زمانی برمیگشتم که باز دخترم خواب بود.»
مهدی آیینی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد