اینها نمونههایی از عقاید خرافی است که ما هر روز با آنها سر و کار داریم؛ باورهای خرافی امروزه آنچنان در تار و پود زندگی بسیاری از مردم رسوخ پیدا کرده است که کنار گذاشتن و ترک این باورهای خرافی تقریبا غیرممکن شده است. اینها دارای جایگاه ویژهای شده که جدا کردن آنها از این باورها تقریبا غیرممکن است.
ردپای خرافات کم و بیش در زندگی بسیاری از ما دیده میشود؛ باورهای خرافی در سایه ناآگاهی مردم بیشتر مجال خودنمایی پیدا میکنند.
اما براستی خرافه چیست و چرا مردم جذب آن میشوند؟
خرافات موضوعی است که به بهانه آن با پروفسور حسین باهر رفتارشناس و استاد دانشگاه به گفتوگو نشستیم.
موافقید گفتوگو را با تعریف سادهای از خرافات آغاز کنیم؟
خرافه، نوعی از باور و اعتقاد است که پایه علمی و منطقی ندارد و براساس دانستههای قبلی و اطلاعات ثابت شده مطرح نمیشود، البته با این شرایط نمیتوان فرضیات علمی اثبات نشده یا نظرات شخصی افراد در مورد موضوعات متنوع را بهعنوان خرافه نامید، چراکه خرافات معمولا در شرایط روی دادن یک اتفاق خاص یا در حالت استقبال از یک رویداد محتمل و نیز در مورد اتفاقات پیشبینی نشده مطرح میشود و هیچ استدلال عقلی و منطقی نیز آن را نخواهد پذیرفت.
درواقع این باورها بیشتر به مثابه تابو است، به این معنا که با وجود پذیرفته شده نبودنشان از لحاظ علمی، منطقی و استدلالی کمتر کسی به خود اجازه میدهد وارد حیطه آن شود و برای به چالش کشیدنش اقدام کند.
نکته مهم اینکه افرادی که حتی خود را خرافاتی نمیدانند هم گاهی در مورد پذیرش یا عدم پذیرش برخی از این باورها تردید دارند.
در واقع هرچند بسیاری از ما در مقابل برخی از خرافات، بشدت موضع میگیریم و بر واقعیت نداشتن آن تاکید میکنیم، اما یک ترس و احساس درونی خاص باعث میشود در مقابل برخی از آنها هم سکوت کنیم یا حداقل به ظاهر وانمود کنیم که آن را پذیرفتهایم، هرچند بسیاری از این خرافات، در واقع رسوم و آداب نیاکان و گذشتگان ما هستند و به بخشی از فرهنگ و زندگی امروزه ما تبدیل شدهاند.
چه عواملی گرایش مردم یک جامعه را به باورهای خرافی دامن میزند؟
واقعیت این است که خرافات را نه میتوان رد کرد و نه اثبات؛ خرافات هم در طول تاریخ، هم در عرض اجتماعی بوده است، پس زمان دقیقی نمیتوان برای پیدایش آن در نظر گرفت چون در هر دوره و زمانی که برخی مجهولات در ذهن انسانها بوده که برای آن پاسخ روشن و منطقی پیدا نشده، خرافات هم در سایه آن شکل گرفته است.
خرافهگرایی به ذهن کنجکاو بشر که همواره درصدد یافتن پاسخ پرسشها و مجهولات خود بوده برمیگردد، انسان گاهی سعی کرده با یافتن پاسخی غیرمنطقی، خود را قانع کند. در چنین شرایطی است که بتدریج این پاسخها به یک باور جمعی تبدیل میشود که بدون توجیه و دلیل منطقی از سوی اغلب افراد جامعه پذیرفته شده است.
تحقیقات نیز نشان میدهد عقاید و مراسم خرافی، بیشتر در موقعیتهایی شایع میشوند که احتمال خطر، بسیار بالاست یا شانس و اتفاق، نقش مهمی را در آن بازی میکند؛ به طوری که هر گاه به نظر برسد وقایع فراتر از کنترل انسان هستند، خرافات بیشتر هم شیوع پیدا میکند.
از سوی دیگر بحرانهای شخصی یا اجتماعی، نقش مهمی را در دامن زدن به خرافات دارند؛ مثلا از نظر تاریخی دیده شده در برخی مواقع، بویژه هنگام شیوع طاعون و بیماریهای کشنده، وقوع حوادث غیرمترقبه رفتارهای خرافی، افزایش مییابند.
خرافات معمولا در زمانهای مختلف به شیوههای گوناگونی قابل تفسیر و تعبیر است؛ بهعنوان مثال از عطسه کردن که یک پدیده بسیار ساده است در فرهنگ ما تعبیرهای مختلفی میشود که صبر آمدن یکی از آنهاست؛ وقتی کسی عطسه میکند میگویند صبر آمد و بهتر است انجام کاری که تصمیم آن را دارید برای دقایقی هم که شده به تعویق بیندازید.
اما نکته نگرانکننده در باورهای خرافی، ترکیبی است که خرافه با پدیدههایی مانند جادو و فالبینی ایجاد میکند، این پدیدهها طی دهههای گذشته رواج بسیاری یافته و زمینهای برای سوءاستفاده برخی افراد شیاد فراهم کرده است تا با فریب دادن قربانیان خود به اهداف شومشان برسند، در واقع این کلاهبرداران و شیادان از باورهای افراد خرافاتی بهعنوان کلید طلایی در موفقیت خود استفاده میکنند.
آیا خرافهگرایی فقط در جوامع جهان سومی رواج دارد؟ بطور مثال اعتقاد به خوششانسی نعل اسب در میان جوامع اروپایی که از قرنها پیش هم وجود داشته، باور خرافی محسوب نمیشود.
خرافه و خرافهگرایی از دیرباز در تمام جوامع وجود داشته و همچنان هم وجود دارد؛ رواج خرافات در میان افراد هر جامعه بستگی به نوع تفکر، نگرش و فرهنگ و آداب و رسوم آنان دارد، ولی آنچه ممکن است بین جوامع مختلف متفاوت باشد کم یا زیاد بودن ریشه دواندن خرافات در هر جامعه است، در حقیقت موضوع افراط و تفریط آن است.
هرچند گرایش به باورهای خرافی امروزه در جوامع جهان سومی، سنتی و قدیمی بیشتر شیوع دارد، اما بررسیها نشان میدهد بیشترین میزان شیوع افکار خرافی و خرافه پرستی در آفریقا دیده میشود و هرچه از آفریقا به سمت اروپا پیش میرویم از غلظت خرافه کمتر میشود اما حذف نمیشود.
بهطور مثال در کشور کانادا مردم به خوششانسی نعل اسب، نحسی 13 و چشم زخم یا شفابخشی کلیسا در صورت گذاشتن عصا در آن بشدت اعتقاد دارند، به همین دلیل است که در کلیساهای قدیمی میبینید صدها عصا توسط افرادی گذاشته شده که از بیماری جسمی رنج میبردهاند و با گذاشتن عصا امید به شفابخشی داشتهاند.
نحس بودن عدد 13، بدشگون بودن آواز کلاغ یا جغد، از جمله این باورها هستند که در اکثر کشورهای دنیا رایج است و حتی در کشورهایی مانند هلند، نروژ، ایالات متحده و انگلیس به اوج خود میرسند.
با وجود این مسائل بررسیها نشان میدهد هرچه سطح فرهنگ جامعهای پایینتر باشد در آن جامعه خرافهگرایی رواج بیشتری دارد، چون خرافهگرایی امری موهوم و زاییده جهل است و تا زمانی که علم مطلق نصیب بشر نشده، انسانها پیوسته گرفتار اوهام و خرافات خواهند بود.
به نظر میرسد متاسفانه مصادیق خرافات و خرافهگرایی در کشور ما نیز ریشهای عمیق داشته باشد، اینطور نیست؟
در میان مردم کشور ما نیز متاسفانه گرایش به باورهای خرافی سابقهای دیرینه دارد و از گذشتههای دور استفاده از سحر و جادو برای درمان و حل مشکلات رواج بسیاری داشته است؛ برای مثال هنگام نازایی زنان، برای شوهریابی و بختگشایی دختران، تعیین جنسیت بچه، دیرزایی و سختزایی، مریضی افراد، سعد بودن مراسم عقد و عروسی و مسافرت رفتن و حتی برای پرهیز از برخی مشکلات، مثل چشم زخم زدن و رفع بلا تخممرغ میشکنند یا از خرمهره استفاده میکنند، این مساله چنان با زندگی برخی مردم عجین شده که تقریبا تمام کارها و برنامههای زندگی این افراد کاملا تحت تاثیر باورهای خرافاتی قرار میگیرد.
آیا گرایش به سمت تمام باورهای خرافی ریشه در ناآگاهی مردم دارد؟
به نظرم ناآگاهی میتواند خطرناک باشد، اما قابل اصلاح است ولی این اصلاح در مورد خرافه صدق نمیکند، افراد ناآگاه این ناآگاهی را انتخاب نمیکنند، اما افراد خرافاتی از روی آگاهی و به عمد اعتقادات خرافی را پذیرفتهاند و ناآگاهی آنها عمدی است.
گاهی فرد برای پذیرفتن یک عقیده خرافی، باید به عمد اعتقادی را بپذیرد که به خوبی میداند خرافهای بیش نیست، این عقاید خرافی نه فقط فرد را به تباهی میکشاند، بلکه نهادینه شدن اینگونه عقاید در جامعه، میتواند آن جامعه را از لحاظ ارزشهای فرهنگی به ورطه نابودی سوق بدهد.
در این میان مساله سن نیز در گرایش به باورهای خرافی بیتاثیر نیست، همانطور که میدانید با افزایش مدرنیته و گسترش اطلاعات و ارتباطات انسانی و نوگرایی، از میزان خرافهگرایی طبقه جوان کاسته شده است؛ اما گاه میبینیم برخی افراد مسنتر، همچنان به باورها و پندارهای خرافی خود وابسته هستند.
در کنار این عوامل موضوعاتی مانند سطح تحصیلات و منطقه جغرافیایی محل سکونت نیز در گرایش به باورهای خرافی بی تاثیر نیست.
آیا باورهای خرافی همواره نقش مخرب در زندگی افراد ایفا میکنند یا گاهی میتوان تاثیرگذاری مثبت هم از آنها دید؟
به نکته جالبی اشاره کردید. گاهی خرافات و اعتقادات خرافی مایه دلخوشی انسانها هستند؛ به این معنی که افراد خرافاتی تصور میکنند یک نیروی غیبی به آنها کمک میکند. شاید واقعا همینطور باشد چون پشت اعتقادات انسانها، نیروی شگرفی پنهان است.
بطور مثال شاید تا به حال برایتان پیش آمده که احساس کنید یک لباس یا شیء خاص برای شما خوششانسی میآورد، در این صورت شما با پوشیدن آن لباس یا همراه داشتن آن شیء خاص افکار مثبت را در ذهن خود ارتقا میدهید و از تنش و نگرانی دور میشوید؛ اما ناگفته نماند گاهی این طرز فکرها سد راهی برای عملکرد مناسب افراد هم میشود.
عقاید خرافی میتوانند نقش منفی هم در زندگی ما داشته باشند؛ آنجا که ترس از خرافات زندگی برخی افراد را مختل میکند و باعث تنشهای بسیاری میشود؛ مثل عدد 13 و نحسی آن که برای برخی افراد واقعا دردسرساز شده است.
افرادی که گرایش به سمت باورهای خرافی در آنها قوی است، بیشتر دارای چه ویژگیهای شخصیتی هستند؟
هرچه سطح آگاهی مردم پایینتر باشد و از انجام یک عمل و باور خرافی نتیجه گرفته باشند، میزان شیوع خرافات بیشتر است، در بعد فردی نداشتن اعتماد به نفس، احساس تنهایی و در بعد اجتماعی و اعتقادی، سستی در اصول اعتقادی و مذهبی، از عوامل گسترش خرافات به شمار میروند.
بطور کلی افرادی که مضطربتر و نگرانتر هستند، راحتتر عقاید خرافی را قبول میکنند و افرادی که بر افکار و احساسات خود کنترل درونی دارند، کمتر دچار خرافات میشوند و واقع بینانهتر با مسائل برخورد میکنند.
در مجموع بیشتر افرادی به باورهای خرافی گرایش پیدا میکنند که از لحاظ شخصیتی افراد ضعیفی هستند، اعتماد به نفس لازم را ندارد، اختلالات اضطرابی، عزت نفس پایین، تصویر منفی از خود و دوست نداشتن خود، بارزترین ویژگیهای شخصیتی افراد خرافاتی است.
زنان خرافاتیترند یا مردان؟
بهطور کلی زنان بیشتر از مردان به خرافات گرایش دارند، خانمها معمولا بیشتر دچار اضطراب میشوند یا حداقل میتوان گفت بیشتر به دلیل این اضطرابها نزد مشاور یا متخصص میروند.
هرچند متغیرهای شخصیتی عامل مهمی در ایجاد خرافات نیست، اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اگر نسبت به افراد عادی مضطربتر باشید احتمال اینکه خرافاتی تر باشید بیشتر است.
منبع کنترل ما میتواند یک عامل مهم در خرافاتی بودن ما باشد، اگر یک منبع کنترل درونی داشته باشید باور خواهید داشت که مسئول همه چیز هستید، به این باور خواهید رسید که مسئول سرنوشت خود هستید و میتوانید موجب بروز اتفاقاتی شوید که مسیر زندگیتان را به بهترین شکل تغییر دهید اما اگر منبع کنترلتان بیرونی باشد فکر میکنید این زندگی است که اتفاقات را برای شما رقم میزند.
پس واضح است آنها که منبع کنترلشان بیرونی است، بیشتر خرافاتی هستند و دلیل آن هم این است که میخواهند قدرت بیشتری روی زندگیشان پیدا کنند.
باورهای خرافی چه تاثیری در زندگی افراد خرافاتی دارد؟
احساس امنیت و اعتماد مهمترین فایدهای است که از گرایش به سمت خرافات نصیب افراد خرافاتی میشود، اما نکته مهم این است که این احساسات همگی کاذب هستند چون مهمترین پیامد مخرب گرایش به خرافات این است که فرد خرافاتی از واقعیت دور میشود.
افرادی که به سمت این مسائل میروند چون در نهایت نتیجه نمیگیرند سرخورده میشوند؛ اما شرایط زمانی حاد میشود که مشکلات این گروه از افراد ممکن است به صورت اتفاقی و به دلایل مختلف حل شود و همین وضع موجب میشود که اعتقاد فرد به خرافات راسختر و محکمتر شود.
خرافاتیها در زندگی مشترک با چه مشکلاتی مواجه میشوند؟
خرافهگرایی در زندگیهای مشترک پیامدهای جبرانناپذیر و مخربی در پی دارد؛ در موارد متعددی دیده شده که یکی از زوجین با آگاهی از گرایش همسرش به این باورها با رفتارهای وی مخالفت میکند که این تنشها بتدریج موجب بروز مشاجراتی بین زوجین میشود که در نهایت زندگی مشترک زوجین را تحت تاثیر قرار میدهد و آن را تا آستانه فروپاشی نیز پیش میبرد.
بهعنوان مثال اختلاف نظرهای خانوادگی و زناشویی موضوعی غیرقابل اجتناب است؛ اما کسی که به خرافه اعتقاد دارد بلافاصله پس از یک درگیری خانوادگی به سراغ دعانویس و جادو میرود و تلاش میکند از این طریق مشکل خود را رفع کند، در حالیکه روش منطقی و صحیح این است که وقتی از دلیل موضوعی سر درنمیآورد به مشاوران خانواده مراجعه میکند و از متخصصانی در رشتههای روانشناسی، روانپزشکی یا مشاوره کمک بگیرد تا مشکل خود را بطور اساسی و منطقی حل کند.
بهعنوان یک مشاور رد پای گرایش به باورهای خرافی تا چه اندازه در میان مراجعهکنندگان به مراکز مشاوره دیده میشود؟
در مجموع زنان و مردانی که به این مرکز مراجعه میکنند، مواردی که مسائل و مشکلاتی دارند که ردپای خرافاتی بودن در آنها دیده میشود؛ فراوانی چندانی ندارد، اما با این حال تعداد این مراجعهکنندگان هم کم نیست.
موارد متعددی در مراجعه زوجها داشتهایم که در زندگی مشترک با مشکلاتی مواجه شدهاند و دلیل آن را نادیده گرفتن و بیتوجهی به برخی باورهای رایج در جامعه عنوان کردهاند، مانند اینکه در تعیین ساعت و روز ازدواج دقت لازم را نکردهاند و در روز و ساعت بد یمنی ازدواج کردهاند؛ یا چشم زخمی که از فامیل هر یک از طرفین به عروس و داماد رسیده، باعث شده زندگی مشترکشان چشم بخورد و...
اما در مجموع موضوعی که بیشتر در میان این گروه از مراجعهکنندگان ما به مراکز مشاوره به چشم میخورد، این است که بررسیها نشان میدهد افرادی که پشتوانه اعتقادی چندان محکمی ندارند بیشتر در معرض گرایش به باورهای خرافی و خرافاتی شدن هستند.
آیا میتوان امیدوار بود افراد خرافاتی دست از باورهای نادرست خود بردارند و درمان شوند؟
نکته مهم در ویژگیهای شخصیتی افراد خرافاتی این است که آنها همواره فکر میکنند، اتفاقاتی خارج از جریان طبیعی زندگی رخ میدهد که نمیتوان هیچگونه تسلطی روی این عوامل داشت. در چنین شرایطی افراد خرافاتی سعی میکنند موضعگیری تسلیم در برابر این اتفاقات را در پیش بگیرند و این شرایط گرایش به خرافات را در آنها بیشتر تقویت میکند.
از عوامل دیگری که در شکل گیری و تشدید باورهای خرافی در میان مردم نقش دارند، چیزی است که از آن به «روانشناسی تقویت شده» تعبیر میشود، به این معنی که این افراد در رفتارهای خود تقویت میشوند، یعنی اگر فکر خرافهای در ذهن فرد به وجود آمده باشد و از سوی دیگر به دلیل رعایت نکردن برخی مسائل اتفاقاتی هم رخ دهد همین موضوع کافی است تا فرد وقوع این اتفاق را به همان خرافه ربط بدهد که این شرایط موجب شکلگیری و تقویت افکار خرافی خواهد شد.
چون این نوع رفتار یک نوع اختلال اضطرابی است و ذهن فرد مشغول این پدیده میشود و در اصطلاح نشخوار ذهنی میکند. در رفتارهای درمانی سعی بر این است که از طریق روش حساسیتزدایی منظم رفتار وسواسی فرد در بروز افکار خرافی برطرف شود و بتدریج حساسیت وی نسبت به آن کار خاص کم شود.
روش بازسازی افکار نیز راهکار دیگری است که میکوشد فرد را از نداشتن ارتباط بین پدیدههای بیرونی با افکار خرافی آگاه کند تا فرد یک اتفاق را به انجام یک عمل خاص خرافی ربط ندهد و دچار اضطراب نشود.
به نظر شما چگونه میتوان از شیوع باورهای خرافی در میان مردم یک جامعه جلوگیری کرد؟
گرایش به باورهای خرافی در جامعه به دو دلیل شکل میگیرد؛ اول به دلیل گرایشهای درونی فردی که با داشتن برخی خصوصیات و ویژگیهای روحی و روانی آماده پذیرش خرافات است و در چنین شرایطی مراجعه به مشاور و ادامه دورههای درمانی موثر خواهد بود.
در شکل دوم برخی باورهای خرافی در سایه کمکاری نهادهای فرهنگی در جامعه است که باعث میشود این پدیده نهتنها ریشهکن نشود، بلکه به مرور و در دورههای مختلف همچنان قوی توسط افراد یک جامعه به آن بها داده میشود.
در چنین شرایطی رسانههای جمعی، دیداری، شنیداری و رسانههای مکتوب میتوانند مانند یک کلید طلایی در آگاهسازی و ارتقای سطح فرهنگی افراد جامعه نقش موثری داشته باشند.
در حوزه نهادهای آموزشی و فرهنگسازی مسئول، هرچه این آموزشها از ردههای پایین آغاز شود، بهتر است اما با بیان و کلام مخصوص به خود، به این شرط که برای جامعه هدف قابل فهم و درک باشد، بهطور مثال آموزش و پرورش باید در ردههای مختلف سنی و در مقاطع مختلف تحصیلی در قالب کتابهای درسی یا جزوات آموزشی مطالبی را برای آگاه سازی دانش آموزان نسبت به خرافات و پیامدهای منفی آن بگنجاند.
در مقاطع تحصیلی بالاتر و در دانشگاهها نیز از آنجا که جامعه هدف از سطح فکر بالاتری برخوردار هستند، برگزاری همایشهایی برای موشکافی ابعاد خرافات و خرافهگرایی و تاثیر آنها در زندگی مردم هر جامعه در جهت آگاهسازی قشر جوان میتواند مفید واقع شود.
در این میان نباید از نقش و جایگاه فرهنگسراها و خانههای فرهنگ محله غافل شد و از توان بالقوه این پایگاههای آموزشی به نحو مطلوب بهره گرفت.
از آنجا که خانوادهها و بخصوص مادران و دختران جوان بیشترین گروههای مخاطب برنامههای این اماکن فرهنگی و اجتماعی هستند؛ مسئولان فرهنگسراها و خانههای فرهنگ محله میتوانند با برگزاری جلساتی با حضور استادان روانشناسی یا مشاوران خانواده موضوع خرافات و پیامدهای آن در ابعاد مختلف زندگی و بخصوص در روابط همسران را به بحث و چالش کشیده و در این زمینه به خانوادهها و بخصوص زنان که بیشتر در معرض افکار خرافی قرار دارند آگاهیهای لازم را داده و فرهنگسازی کنند.
پوران محمدی - گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد