گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

نشاندن هواپیمای ایران در بغداد

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «زندان رسانه ای غرب»،«رنجی که از فرافکنی می‌بریم»،«مقاومت ، تدبیر و پیشرفت»،«قله را که بنگری ...»،«وقتی دانشمندان مجازات می‌شوند!»،«جیب مردم پیش کش، به اخلاق مردم رحم کنید»،«خطر نفوذ سکولاریسم در حوزه‌های علمیه»،«نشاندن هواپیمای ایران در بغداد»،«ابهامات بازار ارز و سرنوشت بنگاه‌های تولیدی»و...که برخی از آنها در زیر می‌اید.
کد خبر: ۵۱۲۰۳۱

کیهان:زندان رسانه‌ای غرب

«زندان رسانه ای غرب»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛رهبر بصیر انقلاب در جریان سفر اخیرشان به خراسان شمالی به نکته ای دقیق و عمیق پیرامون تسلط صهیونیست ها بر اغلب رسانه های اروپایی و غربی اشاره و تصریح فرمودند؛«این رسانه ها به گونه ای خبرسازی، جهت سازی و تلقین می کنند که حتی سیاستمداران غربی نیز تحت تأثیر القائات آنها قرار می گیرند که این نکته مهمی است و...»

اکنون ماجرای خبر سفر هیئت پارلمانی اروپا به ایران از نمونه هایی است که حرکت زیگزاگی و بازی رسانه ای رسانه های وابسته به صهیونیسم را به وضوح و بدون پارازیت نشان می دهد.

درباره این سفر که نهایتاً لغو شد گفتنی هایی هست که ابعاد ماجرا را روشن می کند؛

1- از مدتها قبل طرف اروپایی درخواست سفر به ایران را مطرح کرده و با موافقت کشورمان بلافاصله رسانه های غربی این موضوع را خبری می نمایند.

پیش خبر رسانه های غربی حاکی از آن بود که در 27 اکتبر- 6 آبان- تارجا کرونبرگ از فنلاند، کرنلیا ارنست از آلمان، ژوزف ویدنهولز از اتریش، ایزابل دورانت از بلژیک و خوآن فرناندو لوپز آگیلار از اسپانیا در قالب هیئت 5 نفره اروپایی به ایران سفر خواهند کرد تا به رایزنی در خصوص مسائل فی مابین و توسعه مناسبات پارلمانی بپردازند. اما از همان ابتدا تحرکات و لابی صهیونیست ها نشان می داد که در نهایت این هیئت 5 نفره به تهران نخواهد آمد چرا؟

2- مواجهه ماه های گذشته جمهوری اسلامی با غربی ها در موضوع تحریم های یکجانبه و غیرقانونی ضد ایرانی، پاسخ صریح و بدون ابهام به پرسش فوق در بند قبل است.

وضعیت وخامت بار و رو به اضمحلال رژیم صهیونیستی که در 20 ماه گذشته با تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی شتاب گرفته واقعیت غیرقابل انکاری است که غربی ها تلاش کرده اند تا صهیونیست ها را از بن بست خارج نمایند.

یکی از ابعاد این تلاش ها، تشدید فشارها بر ایران بوده تا به نوعی از الهام بخشی انقلاب اسلامی در شتاب به تحولات منطقه بکاهند؛ خب طبیعی ترین کار در این میانه حساس چه می تواند باشد؟

آیا به روز کردن پروژه تحریم های ضد ایرانی در این راستا طراحی نشده است؟
به موازات اوج گرفتن سیاست های ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی و غربی در میان ملت های مسلمان، «تحریم»های ضد ایرانی در دو لایه «افزایش» و «تشدید» نیز اوج می گیرد. اول ژوئیه، آمریکا تحریم نفتی را علیه جمهوری اسلامی با ادعای فلج کنندگی به پیش می کشد و در همین ماه اکتبر جاری، اتحادیه اروپا در حوزه بانکی، حمل و نقل دریایی و انرژی دور جدیدی از تحریم ها را تصویب و اعمال می کند.
این در حالی است که علی رغم بلوف های رژیم صهیونیستی مبنی بر حمله احتمالی به تأسیسات هسته ای ایران، آنها حمایت همه جانبه ای را از کشورهای غربی در پیش بردن تحریم های ضد ایرانی داشتند.

بنابراین غرب و کشورهای اروپایی در شرایطی که پروژه تحریم ها بر ضد ایران را برای خروج رژیم صهیونیستی از باتلاق مشکلات به پیش کشیده اند نمی توانند اراده ای برای گفت و گو با ایران پیرامون موضوع «تحریم»ها داشته باشند. با این حساب آیا می توان سفر واقعی هیئت پارلمانی اروپا به ایران را انتظار داشت؟

3- شواهد و قرائن آشکارا نشان می دهد هدف از انتشار خبر سفر یک هیئت پارلمانی اروپایی به ایران در راستای مناسبات دیپلماتیک و سیاسی نبوده است.

اینجاست که باید علت انتشار این خبر را در جای دیگر مورد واکاوی قرار داد.
بخشی از هدف انتشار این خبر به صورت گسترده و بعد لغو سفر را می بایست در مانور رسانه ای رسانه های غربی آدرس داد.

هدف این بازی رسانه ای القاء انزوای ایران در عرصه دیپلماسی بین المللی است.
اما به تعبیر صحیح تر باید گفت هدف این بازی رسانه ای، انتقام از پیروزی خیره کننده ایران در اجلاس عدم تعهد در تهران - در شهریورماه گذشته- بود.

در آن مقطع زمانی با اوج گرفتن تحریم های به اصطلاح گزنده تبلیغ گسترده ای در دستور کار رسانه های غربی بود تا وانمود نمایند ایران بر اثر تحریم های اقتصادی در عرصه سیاسی منزوی شده است.

اما نتیجه چه شد؟ بیش از 100 کشور در اجلاس تهران شرکت کردند تا جایی که حتی برخی رسانه های غربی اذعان کردند که این اجلاس نشان داد سیاست های ضدایرانی شکست خورده است.

بنابراین عجیب نیست مقارن با فضای فعلی، رسانه های غربی در تلاش باشند انتقام آن اجلاس و بسیاری از پیروزی های دیگر را از ایران بگیرند که طرفی نبستند.

4- ماجرای سفر هیئت پارلمانی اروپایی به ایران البته ابعاد دیگری دارد و منحصر به تلاش ها و تحرکات رسانه ای غرب نیست. این قسمت از ترفند و دسیسه آنها نیز مکمل همان پروژه تحریم های ضدایرانی است.

اگر دستور کار اصلی اروپایی ها با ابلاغ آمریکایی ها و صهیونیست ها پروژه تحریم ها بر ضدجمهوری اسلامی است؛ بدون شک تلاش خواهند کرد تا فشارهای دیگری را برای پیش بردن این پروژه ضمیمه نمایند.

بنابراین غربی ها از لغو سفری که اصلا اراده ای برای انجام آن نداشتند به دنبال بهره برداری به اصطلاح «حقوق بشری» از آن نیز بوده اند.

طرفه آنکه سرنخ این قضیه در تقسیم کار میان اتحادیه اروپا و گزارشگر حقوق بشر در امور ایران قابل مشاهده و رویت است.

دقیقا در ماه اکتبر که دور تازه تحریم های اتحادیه اروپا علیه ایران در لوکزامبورگ به تصویب می رسد احمد شهید گزارشگر به اصطلاح حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران نیز فعال شده و گزارش سوم خود درباره آنچه که نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران نامیده بود را منتشر می نماید و چند روز پیش نیز متن گزارش مزبور را به دفتر کمیته سوم حقوق بشر سازمان ملل ارائه می دهد.

اکنون مقارن با این تلاش ها و تحرکات حقوق بشری بر ضد ایران، هیئت پارلمانی اروپا برای سفر به ایران شرط [!] می گذارد که باید با دو محکوم در حبس که جرایم آنها بنابر رای دادگاه صلاحیت دار صادر شده ملاقات کند!

جالب تر آنکه یک روز قبل از سفر هیئت پارلمانی اروپا به آن دو مجرم، جایزه حقوق بشری داده می شود!

خب، با این شرایط در حالی که محرز است این هیئت پارلمانی اهداف مغرضانه ای علیه ایران اسلامی را دنبال می کند شایسته است که شرط آنها پذیرفته شود؟
بی شک پاسخ منفی است و جمهوری اسلامی اجازه نمی دهد که در امور قضایی و قانونی ایران دخالت شود.

این نکته را نیز باید علاوه کرد که هیئت پارلمانی اروپا در موقعیت و جایگاهی نیست که بخواهد برای مذاکره و گفت و گو با ایران «شرط» بگذارد. وضعیت بحران زده این قاره که هر روز وخیم تر نیز می شود گویای این مطلب است.

5- و بالاخره باید گفت؛ اقدام به موقع جمهوری اسلامی ایران در لغو سفر این هیئت پارلمانی پاسخ هوشمندانه و قاطعی بود که بازی رسانه ای و حقوق بشری اروپایی ها را بی اثر کرد و دست تناقضات و دروغ پراکنی های آنها را برملا نمود.

آنچه در این میان قابل تامل بوده موضوعی است که در صدر این نوشته به آن اشاره شد و آن نکته راهبردی است که رهبر انقلاب آن را شکافتند که گاهی سیاستمداران غربی نیز تحت تاثیر القائات رسانه های خودشان قرار می گیرند.

در این ماجرا که فرآیند آن از مدتی قبل کلید زده شد گویا رئیس پارلمان اروپا- مارتین شولز- تحت تاثیر جوسازی ها و فضاسازی های رسانه ها قرار گرفته و واقعیت ها را برای لحظاتی فراموش کرده است.

او جمعه گذشته در جریان جایزه به دو مجرم ایرانی با ژست حقوق بشری اینچنین جوگیر شده و نطق می کند که؛ «مردم ایران در شرایط وحشتناک و سختی هستند و... و اتحادیه اروپا با این جایزه- معروف به جایزه ساخاروف- به آنها دلگرمی می دهد.»

ناگفته پیداست جناب شولز آنچنان در حبس رسانه ای به سر می برد که خیابان های اروپا طی یکسال گذشته را ندیده است که چطور مردم اروپا فریاد می کشند، اعتراض می کنند و دیگر قادر به تحمل دروغ های سیاستمداران اروپایی و غربی وابسته به آمریکا و صهیونیسم نیستند.

جمهوری اسلامی:رنجی که از فرافکنی می‌بریم

«رنجی که از فرافکنی می‌بریم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛مجادلات چند روز اخیر میان برخی مدیران اقتصادی دولتی و نیمه دولتی در مورد علل و ریشه‌های گرانی‌های چند ماهه امسال، ابعاد جدیدتری را از شیوه و رویکرد مدیریتی دولت و نوع و عمق تجزیه و تحلیلی که از مسائل مختلف در دولت صورت می‌گیرد، نمایان ساخت.

وزیر صنعت، معدن و تجارت، آغازگر این دور از مجادلات بود. مهدی غضنفری در گفتگویی صریح، ضمن تأیید عملکردهای خود و وزارتخانه متبوعش تقصیر و گناه گرانی‌های چند ماهه اخیر را به گردن همه کس انداخت جز دستگاه‌های مرتبط با وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت!

نگاهی محتوایی‌تر به سخنان این وزیر، نکات جالب و در عین حال تأسف برانگیزی را از آنچه در ذهن و عمل مدیران دولت می‌گذرد، نمایان می‌سازد، مواردی که نمونه‌های شبیه به آن را در رفتار سایر مدیران دولت حتی رئیس قوه مجریه هم می‌توان سراغ گرفت.

وزیر صنعت، معدن و تجارت به عنوان عضوی از دولت که قاعدتاً باید در چارچوب راهبرد کلان قوه مجریه و همگام با سایر وزرای دولتی در مسیر تعیین شده گام بردارد برای توجیه ضعف‌های موجود در حوزه مدیریت خود، به تخریب و ز?رسؤال بردن آنچه سایر بخش‌های دولت از آنها به عنوان دستاوردهای بزرگ یاد می‌کنند، می‌پردازد. وزیر صنعت به راحتی رشد چشمگیر شاخص بورس را طی چند هفته اخیر، معلول بالا رفتن ارزش سهام شرکت‌های پتروشیمی و... ارزیابی نموده و به این ترتیب تمام آنچه وزیر اقتصاد و مدیران بورس طی چند هفته رشته بودند را پنبه می‌کند.

سخن بر سر صحت و سقم ادعاهای وزیر صنعت یا وزیر اقتصاد نیست، سخن بر سر این است که چرا باید روابط در دولت به گونه‌ای باشد که یک وزیر، مشکلات حوزه خود را با مقصر دانستن یا تخطئه وزیر دیگر و عملکردش، پنهان کند؟ سخن بر سر این است که حتی اگر حق کاملاً با وزیر صنعت است، آیا روش حل مشکلات درون ساختار دولت، اعلام آن در رسانه‌ها و برای افکار عمومی است؟ همانگونه که گفته شد، متأسفانه این نوع رفتار در دولت مسبوق به سابقه است؛ وزیر امور اقتصادی و دارایی برای توجیه چالش‌های بازار ارز و سکه، رئیس کل بانک مرکزی را مقصر و مسئول معرفی می‌کند درحالی که خود چندین ماه است، سمت ریاست کمیته ساماندهی بازار ارز را برعهده دارد یا در نمونه‌ای دیگر، رئیس‌جمهور برای شانه خالی کردن از پاسخ دادن به علت تعطیلی یک روزنامه، وزیر ارشاد دولت خود را مقصر اعلام می‌کند و با صراحت حکم به اشتباه بودن عملکرد وزیر خود می‌دهد و در عین حال هیچ اقدامی برای تصحیح اقدام او نمی‌کند و یا به این سؤال که در همان لحظه به اذهان راه یافت پاسخی نمی‌دهد که اصولاً چرا به وزیر خود اجازه چنین اقدامی را داده است؟

بی تردید چنین رفتارهای غیرمسئولانه‌ای از جانب مدیران دولتی، پیامدهای بسیار ناگواری برای سرمایه اجتماعی کشور خواهد داشت و لطمه عمیقی به اعتماد عمومی به دولت خواهد زد. مردم مایل هستند مسئولان با آنها صادقانه برخورد کنند.

افکار عمومی با مشاهده چنین رفتارهایی بیش از پیش به این موضوع اعتقاد پیدا می‌کند که مدیران دولتی وقتی طرح‌ها و ایده‌هایشان عملیاتی نمی‌شود یا در حوزه تحت مدیریت خود با مشکل مواجه می‌شوند، به جای پذیرش تقصیرها و ضعف‌ها روش فرافکنی در پیش می‌گیرند و غیر از خودشان، همه را مقصر اعلام می‌کنند. اینگونه می‌شود که بسیاری از مردم دولت را به عدم پذیرش مسئولیت تصمیمات و عملکرد خود متهم می‌کنند و اعتماد عمومی نسبت به مدیران اجرایی دچار لطمه و آسیب می‌شود.

تکرار چنین روش نادرستی از سوی مدیران اجرایی درحالی است که تجربیات متعدد و نمونه‌های مختلف به دفعات ثابت می‌کند که هرگاه مدیران دولتی، مردم و جامعه را امین خود دانسته و مشکلات را صادقانه و شفاف برای افکار عمومی تشریح کرده اند، کمال همکاری و همدلی را از جانب مردم شاهد بوده‌اند. در مقابل، هرگاه رویکرد دولت‌ها پنهان سازی واقعیت‌ها، تجاهل نسبت به مشکلات و فرافکنی تقصیرها بوده است، افکار عمومی اعتماد و اعتقاد خود را نسبت به صداقت و مسئولیت شناسی مدیران دولتی از دست داده است.

با تکیه بر همین واقعیت، به مدیران دولتی توصیه می‌کنیم به جای فرافکنی و پنهان سازی مشکلات مدیریتی حوزه خود و نسبت دادن آن به عملکرد دیگران اعم از بخش‌های دولتی و خصوصی، در حد مقدورات و مصالح، مشکلات را به مردم بگویند و این اطمینان خاطر را نیز به افکار عمومی بدهند که تمام تلاششان را برای حل مشکلات به کار می‌بندند و اجازه ندهند به جامعه اینگونه القا شود که میان مدیران اجرایی رقابت و حسادت و... وجود دارد.

در اینکه گرانی لجام گسیخته موجب نگرانی مردم به ویژه خانواده‌هائی که حقوق ثابت می‌گیرند شده، تردیدی وجود ندارد. کسی هم نمی‌تواند انکار کند که مسئولیت مهار گرانی‌ها برعهده مسئولان اجرائی و مجموعه دولت است. با توجه به این واقعیت‌ها، فرافکنی مسئولان نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه موجب رنج روزافزون مردم و لاینحل باقی ماندن معضل گرانی می‌شود، ماده چرکینی که اگر امروز علاج نشود فردا دیر است. 

رسالت:مقاومت ، تدبیر و پیشرفت

«مقاومت ، تدبیر و پیشرفت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛مقاومت، تدبیر و پیشرفت سه کلید واژه اصلی در گفتمان مردم و رهبری در شرایط کنونی است. این سه کلید واژه درست در برابر سه کلید واژه دشمن در اتاق جنگ نرم علیه ملت ایران قرار دارد؛ " سازش" ، "به‌هم ریختگی در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی" و " تداوم عقب ماندگی تاریخی"!

دشمن از اینکه ملت ایران با رهبری هوشمندانه آیت الله العظمی خامنه‌ای در بزرگراه پیشرفت و ترقی سیر می‌کند به شدت هراسناک است. آنها ازمقاومت جانانه ملت و رهبری شگفت زده‌اند. تولید ناخالص ملی رقمی بالاتر از 1000میلیارد دلار است.

ملت ایران در بیشتر رشته‌های صنعتی وکشاورزی در مرز خودکفایی و یا صادرات کالا به خارج است. زیر ساخت‌های اقتصادی به‌گونه‌ای آماده است که جهش‌های بزرگ را هر روز شاهد هستیم. در زمینه علم وتکنولوژی‌های جدید جزء 10 کشور‌ برتر جهان هستیم. یک ملت آزاد می‌باشیم با حکومت کاملا مردمی که مورد رشک و حسد قدرت‌های جهانی می‌‌باشد. آنها از اینکه ملت ایران الگوی ملت‌های جهان و منطقه است به‌شدت ناراحت می‌باشند.

 تحریم‌ها از وضعیت" تهدید" با هوشمندی ملت ومسئولان در وضعیت " فرصت" قرار دارند. ملت ومسئولان نقشه راه را درچشم انداز بیست ساله در پیش روی دارند و تعریف مشترک از " مشکل "و "خطر" و همت ملی برای عبور از خطرات در حال شکل‌گیری است.

 از همه مهمتر نقد صریح و در عین حال مشفقانه از سیاست‌های گذشته وجود دارد به‌گونه‌‌ای که سه ویژگی در اتاق فرمان جمهوری اسلامی بر این نقدها حاکم است. اول: امید بخشی دوم: نگاه مثبت سوم: ناظر به حل کردن و عبور از مشکل. در آن سوی آبها دشمن به فکر تشدید فشارها، تحریم مالی وفنی، تقویت نیروهای مخالف و تاثیرگذاری روی رقابت‌های مثبت داخلی است. آنها فکر می‌کنند این سیاست‌ها منجر به تسلیم شدن  ملت ایران و تن دادن به سازش با دشمن می‌شود.

 دیروز نوزدهمین نمایشگاه بین‌المللی مطبوعات و خبرگزاری‌های  داخلی گشایش یافت. شعار امسال نمایشگاه رسانه؛ کلام صادقانه و نگاه منصفانه است. انصاف باید داد مجموعه رسانه‌های کشور با درک گفتمان مردم و رهبری در برابر فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی ایستاده‌‌اند. کمتر رسانه‌ای را در داخل می‌توان سراغ گرفت که در راستای گفتمان دشمن حرکت کند. علت این امر آن است که عناصر نفوذی دشمن در رسانه‌های کشور در دهه گذشته کوچ کردند و به وطن اصلی خود در انگلیس و برخی کشورهای اروپایی رفتند. آنها در دولت اصلاحات  از بلندگوهای دشمن با ملت سخن گفتند اما  بلندگوهای آنها در داخل به حکم  قانون وهوشمندی مردم قطع شد.

 آمریکایی‌ها هر وقت در اعمال فشارها کم می‌آورند مدعی می‌شوند ایران تمایل به مذاکره ورابطه دارد. اتفاقا این ایام هم مصادف با همین برنامه آنها است در حالی‌که می‌دانند حجم نفرت ملت ایران و مسئولان کشور از آمریکا به حدی است که به این مسئله فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند گوشه چشمی  به آنها داشته باشند. امروز رسانه‌های کشور در برابر دشمن نوعی مصون سازی در برابر  هجمه سیاسی و فرهنگی علیه کشور پدید آورده‌اند و با آرام سازی افکارعمومی در صدد متقاعد سازی و پاسخ به شبهات در یک محیط کاملا علمی وعقلانی هستند مردم ومسئولان نیک می‌دانند که منشاء فشارها پیشرفت‌های هسته‌ای ایران نیست. دشمن به پیشرفت‌های همه جانبه ایران حسادت می‌کند. با کوتاه آمدن در برابر آنها نه تنها فشارها کاهش نمی‌یابد بلکه به شدت تشدید هم می‌گردد. بنابراین هر کس که اندک هوشمندی سیاسی داشته باشد به مذاکره و سازش فکر نمی‌کند تا چه برسد به آن تفوه کند.

 لذا مجموعه فعالیت‌های مردم و مسئولان کشور معطوف به مقاومت است. دشمن در روابط بین قوا ، مسئولان ، نخبگان ، مذاهب و اقوام اخلال می‌کند دشمن در روابط ما با همسایگان و دولت‌های جهان اخلال می‌کند.

دشمن در مناسبات پولی و مالی ما و تجارت ما با جهان اخلال می‌کند. دشمن در تولید ملی ما با تحریم‌ها و جلوگیری از ورود کالاهای واسطه‌ای اخلال می‌کند .دشمن در حمایت از اپوزیسیون در وحدت ملی وانسجام اسلامی ما اخلال می‌کند اما مجموعه این اخلالگری‌ها با تدبیر وهوش الهی ملت ایران ره به‌جایی نمی‌برد. لذا ملت دست دشمن را خوانده و دچار اشتباه در محاسبه نمی‌شود. اقتصاد مقاومتی شکل گرفته است، افعال دشمن رصد می‌شود وگاهی مقابله به مثل هم می‌شود.

پیشرفت کشور متوقف شدنی نیست. عقب ماندگی‌ها جبران شده است. ما اکنون در دامنه کوه، نگاه به قله داریم. این نگاه با بازی‌های کودکانه دشمن و مجموعه اخلالگری‌های آن به‌جای دیگر معطوف نمی‌شود. این واقعیت را می‌شود در کلام صادقانه و نگاه منصفانه رسانه‌های کشور دید. نمایشگاه مطبوعات یک فرصت برای برقراری ارتباط دو سویه صاحبان رسانه با مخاطبین خود است. این فرصت تهدیدهای پیش‌روی فاصله گرفتن رسانه‌ها با مردم را برطرف می‌کند و زمان را به سوی همدلی، همفکری و همزبانی رسانه‌ها با مردم به پیش می‌برد.

تهران امروز:دلایل حمله اسرائیل به سودان

«دلایل حمله اسرائیل به سودان»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم جعفر قنادباشی است که در آن می‌خوانید؛چهارشنبه گذشته کارخانه اسلحه سازی سودان واقع در حومه خارطوم پایتخت این کشور مورد حمله چهار فروند جنگنده رژیم صهیونیستی قرار گرفت. در خصوص این حمله به دو علت عمده می‌توان اشاره کرد: نخست اهداف راهبردی و برنامه‌ریزی‌های بلند مدت نظامی- سیاسی اسرائیل و هدف دیگر اهداف کوتاه مدت و تاکتیکی است. در باب اهداف بلند مدت و راهبردی نظامی باید گفت برای رژیم صهیونیستی در درجه اول ضرورت حفظ امنیت مطرح است و دیگر اهداف از جمله اقتصادی،فرهنگی و سیاسی در درجه دوم واقع است.

این بدان معناست که ساختار نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی هدف اصلی ای که دنبال می‌کند حفظ امنیتش می‌باشد. بر این اساس رژیم صهیونیستی پیوسته درصدد شناسایی کلیه مراکز، کشورها و گروه‌هایی است که می‌توانند برای امنیت اسرائیل تهدید و خطر محسوب شوند و پس از شناسایی این نقاط خطر، این رژیم دراولین فرصت به آنها حمله می‌کند. این استراتژی اسرائیل محدود به امروز نیست و دارای سابقه قبلی است. به عنوان نمونه زمانی که رژیم صهیونیستی حدود سه دهه پیش رآکتورهای اتمی عراق را مورد حمله قرار داد، یا زمانی که به تجهیزات برق اتمی در سوریه حمله کرد به همین علت بود. به علاوه رژیم صهیونیستی چند سال قبل هم کاروان حامل تسلیحات در سودان را که به سمت شهربندری پورت می‌رفتند مورد حمله قرار داد.

تمامی این حملات به دلیل ضرورت حفظ امنیت اسرائیل و مبارزه با خطرات احتمالی برای این رژیم می‌باشد. حمله اخیر اسرائیل به کارخانه اسلحه سازی سودان نیزمبتنی بر همین اهداف بلند مدت و راهبردی است. سودان کشوری است مخالف رژیم صهیونیستی. به طوری که اسرائیل این احتمال را می داد، تسلیحات تولید شده در این کارخانه را در اختیار گروه‌های ضداسرائیلی چون مخالفان رژیم صهیونیستی در شمال و شرق آفریقا، حماس و حزب‌الله قرار داده شود.

از دیگر دلایل این حمله همانطور که پیش‌تر اشاره شد اهداف کوتاه مدت و تاکتیکی است. در این خصوص باید به دو اتفاق مهم اشاره کرد. یکی پرواز پهپاد حزب‌الله که معروف به عملیات ایوب می‌باشد و دیگری پاسخ موشکی هفته گذشته حماس به حمله هوایی رژیم صهیونیستی است.

با انجام عملیات پهپاد حزب‌الله، اسرائیل در منطقه در موقعیت ضعف و حالت انفعالی قرار گرفت و به لحاظ داخلی انتقادات به ایهود باراک وزیرجنگ و نتانیاهو نخست وزیراسرائیل افزایش یافت، تا آنجا که به ناگزیر مسئول نظامی امنیت هوایی اسرائیل از کار برکنار شد.به علاوه حمله موشکی حماس که در پاسخ به حمله هوایی اسرائیل به فلسطین صورت گرفت آسیب جدی به تاسیسات اسرائیل وارد آورد. این عوامل باعث انفعالی‌تر شدن رژیم صهیونیستی در منطقه و افزایش انتقاد در داخل به مقامات سیاسی اسرائیل شد.

 در این زمان بود که اسرائیل برای برون‌رفت از این بحران به فکر انجام عملیات خارج از تصورات منطقه افتاد تا به این ترتیب خود را از حالت انفعالی خارج کرده و میزان انتقادات داخلی را کاهش دهد، از سویی دیگر مقامات رژیم صهیونیستی در صدد بودند تا با حمله به این کارخانه نمایشی از توانمندی هوایی از خود در منطقه نشان دهند. البته رژیم صهیونیستی از پذیرش مسئولیت این حمله خودداری کرد که در واقع به معنی نوعی نگرانی اسرائیل از واکنش‌های گسترده تلقی می‌شود.

شایان به ذکر است که دلیل سومی هم وجود دارد که برخی کارشناسان به آن اشاره می‌کنند و آن این است که رژیم صهیونیستی در شرایطی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است می‌خواهد به آمریکا فشار وارد کند که امنیت اسرائیل را جدی بگیرد. این در حالی است که هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات در مقطع کنونی خواستار آرامش در منطقه هستند.

به ویژه اوباما رئیس‌جمهوری آمریکا و کاندیدای حزب دموکرات، ‌خواهان افزایش آرامش در منطقه است و هرگونه نا آرامی را عاملی برای شکست خود در انتخابات می‌داند. در مقابل، رژیم صهیونیستی با این حملات به‌دنبال افزایش فشار بر آمریکاست تا امنیتش را در منطقه جدی بگیرند و خواسته‌هایش را در مورد افزایش فشار بر ایران اجرا کنند.بدیهی است که این رویه‌ای که اسرائیل در پیش گرفته نقض آشکار قوانین بین‌المللی است. از جمله نادیده گرفتن تمامیت ارضی کشورها و بی احترامی به حاکمیت داخلی کشورهاست.

انتظار می‌رود شورای امنیت که مسئول حفظ صلح و امنیت بین‌المللی است در باب این اقدام اسرائیل واکنش نشان دهد.همچنین انتظار می‌رود اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی که سودان از اعضای اصلی آنهاست نیز به این اقدام واکنش نشان دهند.البته لازم به یاد آوری است که جنبش غیرمتعهد‌ها این اقدام اسرائیل را محکوم کرده است.

وطن امروز:قله را که بنگری ...

«قله را که بنگری ...»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛

یکم: حضرت مولی‌الموحدین امیر المومنین علی(ع) در باب علل شکست دولت‌ها اشاره به 4 نکته مهم می‌کنند:

1ـ ضایع کردن اصول و مسائل مهم 2ـ سرگرم شدن به فروع و امور کم اهمیت 3ـ به کارگماردن آدم‌های پست‌ 4ـ کنار گذاردن انسان‌های فاضل. (غررالحکم صفحه 342)

آنجا که سخن ابوتراب است، چه نیاز به شرح و تفصیل؟ پس بند اول را همین جا می‌بندم به تذکری. صرف‌نظر از دولت‌ها، دولتمردان، نیز جمله آدمیان همین‌گونه است که شکست می‌خورند. اصل را رها می‌کنند، فرع را می‌چسبند. از دون‌مایگان یار می‌گیرند و به دشمنی با اهل فضل می‌پردازند. اما آیا رواست آدمی‌ لجاجت کند با عاقبت خویش؟!

دوم:
هم الان دمی درنگ کنید کجا ایستاده انقلاب اسلامی؟! مصر خیلی بخواهیم به «التحریر» حال بدهیم، سی و چند سال پیش ماست. آن روزها که درگیر بدیهیات (بخوانید مسلمات) بودیم با مهندس بازرگان. فلان حکم مسلم قرآن باشد یا نباشد! و چرا دشمنی با آمریکای ابرقدرت؟! کجا ایستاده انقلاب اسلامی؟! ناظر بر مشکلات، آیا هنوز پای کوه ایستاده یا معطوف به فتوحات، فقط چند پیچ کوچک (پیچ بزرگ تاریخ) با قله فاصله دارد؟! ما که خود درگیر این کوهنوردی سخت و طاقت‌فرساییم، گاهی کمردرد، گاهی زانودرد، گاهی بار زیاد روی دوش وگاهی بختک روی اخبار را بهانه نومیدی و یأس می‌کنیم اما آنکه از پای کوه، از وسط شهر، از تلویزیون و ماهواره نشسته به تماشای ما، هیچ نمی‌بیند الا نشاط جماعتی که تا قله فاصله‌ای ندارند. شده‌ایم کوهنوردانی که نزدیکای قله، خود را به مرض ارز و درد اقتصاد زده‌ایم!!

آنقدر که از بی‌تدبیری و لجاجت و همان عدم رعایت 4 نکته امام اول آسیب دیده‌ایم، تیر تحریم اثر نداشته! اصلی هست کوهنوردان حرفه‌ای را؛ نزدیکای قله، قله را که بنگری، خود به خود زانو دردت خوب می‌شود. البته که برای کوهنورد نزدیک به قله، نشاط در حکم کیمیاست و معجزه می‌کند. حال اگر چند پیچ مانده به صعود، به جای قله را دیدن و امیدوار بودن، سر پایین بگیری که ارزم درد می‌کند، هم واویلاست و هم بی‌صفتی. پای قله، وقت همکاری قواست، و الا بختک می‌افتد روی اخبار و تو خیال می‌کنی بهمن افتاده روی واقعیت! آن وقت است که باید یاد امروز مصر کنی، بلکه بفهمی کجا ایستاده انقلاب اسلامی؟! از کوهنورد پای قله، آن‌که نشاط را بگیرد و صعود را به گروگان بگیرد، مشغول بی‌صفتی است. علمدار کاروان اما زیرک‌تر از این حرف‌هاست. قافله ما را امیری است که خوب می‌داند کجا بگوید نشاط. «سیدعلی» بهتر از همه می‌داند کجا ایستاده انقلاب اسلامی. سال‌ها پیش در اوج جنگ، دشمن ما می‌گفت: اصلا جمهوری اسلامی نباید باشد، الان اما نه با یک جمهوری اسلامی، که با «جمهوری اسلامی‌ها» طرف است. جمهوری اسلامی‌هایی البته 30 سال پیش ما. فی‌الحال ما کجا ایستاده‌ایم و دشمن کجا ایستاده؟!

سوم:
از قله و عرش برگردیم به فرش. این روزها باز شده زبان اصلاح‌طلبان. گمان می‌کنند نپذیرفتن رای اکثریت، نامش «بصیرت» است! اتفاقا بخش عمده مشکل ما با این دولت، پندنگرفتن از عاقبت 2خردادی‌هاست. تو وقتی مردان پست را به مدیران فاضل برتری می‌دهی، یعنی حاضری حتی با خاوری مدیر دولت خاتمی کار کنی اما اصولگرایان را یک به یک از گرد خود دور کنی، از دلش اخلاص فردوسی بیرون نمی‌آید، بلکه اختلاس میلیاردی بیرون می‌آید. راستی چرا جریانی که هنوز هم معتقد است انحرافی نیست، هیچ کار ندارد با کسانی که هنوز هم رئیس‌جمهور را غیرقانونی می‌دانند و بابت تهمت تقلب عذری نخواسته‌اند؟! چرا منحرفین و اهل فتنه جملگی به زدن جبهه اصولگرایی مشغولند؟! از قرار، بعضی‌ها دولت شکست خورده را دوست دارند!

چهارم:
ماندن در سفینه انقلاب، زوری نیست. چیز تازه‌ای هم نیست. حتی‌المقدور بنای ما بر جذب است، لیکن اگر میان بچه‌های سوم تیر و ماحصل رای‌شان فاصله‌های دور بیفتد، همه واکنش‌ها خلاصه در طعنه «دیدید گفتیم» نمی‌شود. شکی نیست غرض‌ورزان میدان سیاست همین مشی می‌کنند اما افراد «سلیم‌النفس» بیشترند. سلیم‌النفس چه کسی است؟! آن عزیز است که متاثر از پیچیدگی‌های فتنه 88 فکر می‌کرد ما عاشق چشم و ابروی این و آن هستیم، ولی همو، وقتی امروز متوجه اصولگرا بودن ما می‌شود و مطمئن می‌شود ما عاشق چشم و ابروی آرمان‌ها بوده‌ایم، نه اشخاص، از در آشتی وارد می‌شود. از زاویه همین تحلیل، می‌توان به فال نیک گرفت برخی تلخ‌کامی‌های روزگار را. مثال می‌زنم: از میان مراجع و بزرگان، آن فرزانه که از همه بیشتر و بهتر، درباره تحریم، اصولگرایانه و ارزشی سخن گفت، آیت‌الله جوادی آملی است.

این چند وقتی بارها و بارها این عزیز بزرگوار، جملاتی از این دست گفتند که ما با تحریم دست از انقلاب نمی‌کشیم. از میان جماعت اهل هنر، می‌توان نام از مجید مجیدی برد که او هم به جای نیش و کنایه مغرضین، اصولگرایانه‌ترین مواضع را در باب هتک حرمت ساحت پیامبر اعظم(ص) گرفت. نگارنده البته معتقد است مدیرانی چون قالیباف نیز در همین زمره‌اند. واضح‌تر بگویم؛ بسیاری که ایام فتنه دچار اختلافاتی با بدنه نیروهای اصیل انقلاب شده بودند، وقتی اصولگرایان را در اصولگرایی خود صادق می‌بینند، در دفاع از انقلاب، می‌آیند و جای خالی بریده‌های منحرف را پر می‌کنند و به جای قهر دیروز، آشتی امروز پیشه می‌کنند. در فتنه 88 خیلی‌ها نادرست به‌خاطر شخص احمدی‌نژاد حاضر نشدند پای رکاب انقلاب اسلامی، محکم و استوار بایستند. قبول دارم از این خیل، جماعتی به «دیدید گفتیم» مشغول می‌شوند که برایشان پاسخ‌ها داریم خواندنی، اما آن روی خوش سکه، آشتی با دوستان دیرین و یاران قدیمی است. این وسط آن‌که ضرر می‌کند، تو نامش را بگو...

پنجم:
ما که تلویحا گفتیم نظرمان را در باب علی لاریجانی، این نیز بگوییم که رئیس قوه مقننه در 2 سال گذشته حداقل در مقایسه با بعضی‌ها و بویژه در حوزه بین‌الملل، مواضع‌شان درست بوده و خوب. زیاد کش ندهم! جناب علی لاریجانی! هرچه مواضع برادرتان دکتر جواد در فتنه 88 استوار و اصولی بود، مواضع حضرتعالی مبهم و مه‌آلود بود. لطفا شما خاطرات فتنه 88 را برای ما زنده نکنید و اگر مدتی است که ما بر سبیل وحدت و جذب حداکثری چیزی نمی‌گوییم، شما هم خرابش نکنید! و بدتر از این؛ درشت‌گویی نکنید به کسانی که در مقطع 88 به‌ ایشان بدهکارید!

حمایت:رسوایی مدعیان

«رسوایی مدعیان»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛بر اساس گزارش‌های منتشره با اوج گیری اعتراض‌های مردم بحرین به ساختار سیاسی حاکم بر کشورشان ، نیروهای آل خلیفه و آل سعود ابعاد جدیدی از سرکوب‌گری را در دستور کار قرار دادند. روستای العکر از مناطقی است که مردم آن مانند سایر مناطق و شهرهای بحرین خواستار دگرگونی در ساختار سیاسی کشور و احقاق حقوقشان شده‌اند.

در طول دو هفته اخیر نیروهای آل خلیفه از یک سو این شهر را به محاصره کامل در آورده و حتی برخی منابع خبری از حفر خندق در اطراف روستا خبر داده‌اند. نیروهای آل خلیفه در کنار جلوگیری از ورود و خروج افراد و مایحتاج زندگی، حملات گسترده‌ای به خانه‌های مردم داشته و بسیاری را بازداشت و مجروح کرده‌اند.

هر چند که آل خلیفه با این سرکوب گری ها تلاش کرده تا قدرت خود را به نمایش گذاشته و به نوعی انقلابیون را در وضعیت ضعف قرار دهد اما پایداری مردم در ادامه قیامشان نشانگر استیصال آل خلیفه در برابر مردم است که به کشتار دسته جمعی در قالب محاصره شهرها روی آورده است. نکته مهم آنکه این محاصره از یک سو موجب تضعیف روحیه مردم العکر نشده و همچنان به مقاومت ادامه می‌دهند.

از سوی دیگر شکست محاصره العکر به مولفه‌ای دیگر برای وحدت مردم برای مقابله با آل خلیفه مبدل شده است چنانکه از زمان آغاز محاصره العکر مردم با برپایی تظاهرات پایان روند محاصره را خواستار شده و تاکید دارند که از این هدف عقب نشینی نمی‌کنند. تحولات روستای العکر را می توان برگی دیگر از رسوایی غرب و نهادهای مدعی حقوق بشر دانست.

آنهایی که با ادعای حقوق بشر جنگ در سوریه به راه انداخته‌اند اکنون در برابر جنایات صورت گرفته در روستای العکر سکوت کرده و چنان رفتار می‌کنند که گویی کشتار دسته جمعی مردم این منطقه از حقوق آل خلیفه است و باید اجرایی شود.

مواضع غرب و سازمان ملل در قبال روستای العکر باردیگر اثبات می‌کند که ادعاهای بشر دوستانه آنها جنبه سیاسی دارد و صرفا بر اساس منافعشان در قبال تحولات جهانی موضع گیری می‌کنند. آنها در حالی با ادعای حقوق بشر نسخه جنگ در سوریه را تجویز می‌کنند که در برابر کشتار مردم بحرین سکوت کرده و حتی حاضر به محکوم کردن آن نمی‌باشند.

نکته مهم عملکردهای ترکیه است که خود را پیشگام حمایت از ملت های منطقه معرفی می کند اما در برابر محاصره مردم العکر راه سکوت در پیش گرفته و عملا در جنایات آل خلیفه مشارکت می‌کند. در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت مواضع غرب و سازمان ملل در قبال روستای العکر نیز نشان داد که مردم بحرین نمی توانند به ادعاهای حقوق بشری این مدعیان دلبسته شوند و تنها راه رسیدن به حقوقشان ادامه مقاومت و ایستادگی با وحدت در برابر آل خلیفه است که در نهایت تحقق بخش حقوقشان خواهد بود.
 
آفرینش:چالش های آتش بس دائم درسوریه

«چالش های آتش بس دائم درسوریه»عنوان سرمقاله آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛پس از تلاش‌های اخضر الابراهیمی نماینده سازمان ملل در امور سوریه برای ایجاد آتش‌بس میان گروه‌های درگیر در سوریه هر چند آتش بسی موقت در این کشور برقرار شد اما همزمان هم نقض آتش بس های زیادی رخ داد . در این حال اگر به آینده فراروی این کشور نظری داشته باشیم باید گفت چالشها و مشکلات زیادی فراروی آتش بس دائمی در این کشور وجود دارد:

    نخست باید گفت گستره بازیگران کنونی در بحران سوریه خود یکی از چالش های فراروی این کشور است. در این راستا اگر سه سطح برای بحران در سوریه یعنی بعد ملی منطقه ای و بین المللی قائل باشیم باید گفت در هر بعد اختلاف نظرها و مشکلاتی وجود دارد. در بعد ملی جدا از نوع نگاه دولت عملا گروههای مخالف نگاه های متضادی با دولت دارند. در بعد منطقه ای نیز بازیگران منطقه ای بحران از جمله ترکیه عربستان مصر و ایران نگاه های گوناگونی به آتش بس دائم دارند. در بعد بین المللی هم دامنه شکاف اتحادیه اروپا غرب و امریکا با چین و روسیه گسترده است .

    دوم اینکه هر چند در ماه های گذشته تلاش هایی به منظور انجام مذاکره سیاسی بین طرف های داخلی سوریه انجام شده است اما باید گفت دو سوی اصلی بحران در سوریه همچنان پیش شرط هایی را برای مذاکره و دسترسی به آتش بس دائم مطرح می‌کنند.

    در این بین هر چند دولت سوریه از آتش بس استقبال کرده است اما معتقد است این امر نباید فرصتی برای سوئ استفاده مخالفان گردد. مخالفان نیز همچنین پیش شرط های گوناگونی را مورد نظر دارند. در حالی که در هر گفتگوی ملی برای دسترسی به صلح و ثبات عملا این مذاکر ات است که مهم و بنیادین است نه وضع پیش شرط ها و..

    سوم اینکه در واقع اختلافات و مشکلات بسیاری نیز در جبهه مخالفان داخلی دولت سوریه و جود دارد و این امر هم موجب شده است تا دسترسی به صلح پیچیده تر گردد. در این بین هنوز نیز تعیین جریان مذاکره کننده با دولت گروه ها و ترکیب مذاکره کنندگان معلوم نیست.


گذشته از این نیز اختلافات در بین گروه های مخالف دولت در نوع نگاه به دولت دمشق بسیار متعدد و گسترده است. مثلا سلفی‌ها به دنبال هدف های تند خود هستند و القاعده نیز به گونه ای دیگر می اندیشد در حالی که گروه هایی همانند اخوان ، غربگرایان و...نیز به دنبال اهداف خود هستند. این امر زمانی تشدید میشودکه بدانیم کشورهای خارجی حمایت کننده از گروه ها و جریان ها در سوریه نیز متعدد بوده ودارای رویکرد های گوناگونی در سوریه هستند.


آنچه مشخص است آتش بس عید قربان در سوریه هر چند انجام شده ولی بارها نیز نقض شده است اما صرف توجه به آتش بس موقت نمی تواند چاره ای برای تامین ثبات در کشور سوریه باشد.

در این بین اگر به پتانسیل آتش بس کنونی نگاه کنیم در واقع این آتش بس می تواند مقدمه ای برای گفتگوهای سوری - سوری و رسیدن به صلح باشد چرا که در شرایط کنونی که عملا هیچ طرفی نمی تواند به برتری کاملی دست یابد. بنابراین برای برقراری کامل هر گونه آتش بس دائم بیش از هر زمانی باید به بر طرف کردن چالش های صلح در سوریه امید بست.

مردم سالاری:وقتی دانشمندان مجازات می‌شوند!

«وقتی دانشمندان مجازات می‌شوند!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم  ولی درویشی است که در آن می‌خوانید؛ «به گزارش خبرگزاری‌ها، 6 دانشمند ایتالیایی و یک مسئول بلندپایه دولتی آن کشور به علت اینکه طی یک کنفرانس، 6 روز پیش‌از زلزله‌ای که در سال 2009، در منطقه آکوئیلای ایتالیا به وقوع پیوسته بود، به مردم اطمینان داده بودند که بروز احتمالی زلزله در این منطقه خسارت‌های قابل توجهی به بار نخواهد آورد، به 6 سال زندان محکوم شده‌اند.

دادگاه این افراد را به علت بی‌احتیاطی، به قتل غیر‌عمد متهم کرده بود. قابل ذکر است که این زلزله بیش از 300 کشته و 1000 بی‌خانمان بر جای گذاشته بود.» پیامدهای مثبت و منفی این حکم در جوامع علمی‌بحث این نوشتار نیست. بلکه آن چیزی که موضوع این نوشتار است، تأثیرات این حکم بر میزان دقت و توجه مسئولین بر نحوه عملکرد و حتی اظهارنظرها و گفتارهای رسمی‌شان است.

در کشوری که دانشمندان به اتهام بی‌احتیاطی در اظهارنظراتی که منجر به وارد آمدن آسیب و زیان به عده‌ای از مردم شده است، مجرم شناخته و مجازات می‌گردند، هر مسوولی خواهد فهمید که ممکن است به دلیل اظهارنظری که آسایش عموم مردم را بر هم زده و فشاری را بر آنها تحمیل نماید، مستحق مجازات شدیدتری شناخته خواهد شد و هر مدیری خواهد دانست که اگر از روی بی‌اطلاعی یا بی‌احتیاطی یا عدم کفایت یا نداشتن توان مدیریتی لازم، تصمیم اشتباهی اتخاذ نماید یا اقدام نادرستی را به عمل آورد که موجب تضییع حقوق یا وارد شدن هرگونه فشاری به افراد جامعه گردد، از تیغ تیز مجازات در امان نخواهد بود. نتیجه این امر، کاهش اشتباهات مدیریتی، کاهش اظهار نظرهای غیرمسوولانه و کاهش تصمیمات و ارزیابی‌های کارشناسی نشده خواهد بود که از طرفی، کاهش هزینه‌های ناشی از اشتباهات مدیریتی را در پی داشته و از طرفی دیگر سطح اطمینان جامعه به نظرات و توصیه‌های مسئولین را ارتقا خواهد داد.

قابل تصور است هر چه پذیرش مسئولیت در جامعه‌ای پر خطرتر و سوءمدیریت در آن جامعه هزینه دارتر باشد، ضرورتا افراد توانمندتر و صلاحیت دارتر، مسوولیت‌ها را بر عهده خواهند گرفت و در سایه تصمیمات درست و اقدامات صحیح آنان، روز به روز جامعه در مسیر توسعه و رفاه و سعادت و تعالی بیشتر به پیش خواهد رفت.

اگر در کشور ما نیز به چنین اتهاماتی رسیدگی شده و منجر به مجازات محکومین گردد، هر چند ممکن است بعضی افراد، ادعا کنند با توجه به تعدد و کثرت و بعضا تکرر اظهارات و اقدامات زیان آور و هزینه ساز گاه و بیگاه مدیران و مسوولان سازمان‌های مختلف، به مصداق «در شهر هر آنچه هست گیرند»، می‌بایست بسیاری از آنان تنبیه و مجازات شوند و این امر در ابتدا ممکن است با مشکلاتی مواجه گردد، با این حال می‌توان امید داشت که پس از کوتاه زمانی، اثرات میمون و مبارک فراوانی را برای کشور و مردم در پی داشته باشد. زیرا امروزه اصلی‌ترین و اساسی‌ترین مشکل کشور ما، بالا بودن آمار اشتباهات مدیریتی در سطوح مختلف و تحمیل هزینه‌های بسیار بالای ناشی از این اشتباهات بر مردم است. بارها و بارها مشاهده شده است که اظهارنظر نادرست و غیرکارشناسی یک مسئول یا مدیر منجر به بروز آشفتگی‌های شدید در امور سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی گردیده و هزینه‌های گزافی را بر ملک و ملت تحمیل کرده است.

هر چند این امر، به دلیل سکوت خبری موجود در شهرها و استان‌های کوچک و کم اطلاعی مردم از حقوق خود، بیشتر نمود و مصداق دارد، اما در هر صورت همه هزینه‌های این سوءمدیریت‌ها، نهایتا بر کل کشور و تمام هموطنان آن تحمیل خواهند شد و از آنجا که بسیاری از مدیران و مسئولان ما، نه به مدد دانش و تخصص شان که به پشتوانه تکرار و تجربه انواع اشتباهاتی که هر کدام از آنها هزینه‌هایی را بر کشور تحمیل کرده است، «حرفی ناتمام» برای گفتن در عرصه‌های مدیریتی پیدا کرده‌اند لذا شایسته است اینگونه مجازات‌ها در کشور ما نیز با قدرت و شدت به اجرا درآید.

با این کار امید خواهد رفت که از آن پس، کمتر شاهد هشدارها، توصیه‌ها، اظهار نظرات تخصصی، انواع تحلیل‌ها و دستورات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ... از جانب کسانی باشیم که شب قبل فراموش کرده اند متن سخن سرایی‌هایشان را که می‌بایست صرفا در حیطه مدیریتی‌شان باشد را تهیه و برای ارائه در یک همایش تخصصی آماده کنند و اکنون ناچارند از هر دری سخنی گفته و برای هر دردی فی‌البداهه دارویی توصیه نمایند و با «بی‌احتیاطی» خود جامعه را در عرصه‌های گوناگون دچار سردرگمی‌و آشفتگی کرده و شهر، استان و یا کشور را دچار بحران‌های پیاپی نمایند و بر دردهای مردم دردمند دیار خود، هر دم دردی تازه بیفزایند، بلکه با تفکر و تعقل و تدبر درنظرات و گفته‌ها و عملکردهایشان، هم رفاه و آرامش را در جامعه فزونی دهند و هم به جای مجازات شدن، بر افتخارات مدیریتی خود بیفزایند.

در پایان، نگارنده معتقد است که با کاستن از اشتباهات مدیریتی با هر اهرمی که ممکن باشد، کشور حتی در سخت‌ترین تنگناها و با کمترین منابع لازم، با سرعتی بیشتر از دیروزها و امروزها قله‌های پیشرفت عمومی و تعالی اجتماعی را فتح خواهد نمود و رفاه و رضایت عموم مردم نیز، تأمین خواهد گردید.
 
ابتکار: جیب مردم پیش کش، به اخلاق مردم رحم کنید

«جیب مردم پیش کش، به اخلاق مردم رحم کنید»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛در شرایطی که عرصه بر مردم تنگ است و مردم در مضیقه قرار دارند تدبیر‌ها چنان کار ساز نبوده وتاکنون گرهی گشوده نشده است مرور نوسانات کنونی و نحوه پاسخگویی مسئولان مربوطه بخصوص مسئولان اقتصادی و وعده‌های زنجیروار آنان هیچکدام منتبح به نتیجه و راهگشا نبوده است جیب مردم هر روز خالی تر و بر قدرت مالی آنان کاسته شده و ارزش دارای‌ها یشان به حداقل ممکن رسیده است گفته‌های مسئولین در این شرایط حالت فانتزی پیدا کرده و در مواردی گویا که مربوط به عوالم دیگرو در ارتباط با مردم دیگر سرزمینها می‌باشد.

نکته مهم در این میان اینستکه مردم ما هر گاه که در معرض تهدید خارجی قرار می‌گیرند و تحت فشار‌های دشمن ساخته به سختی می‌افتند به خوبی راههای برون رفت و تحمل شرایط را در می‌یابند و با هوشمندی و تدبیر خود زیانهای آن را به حداقل می‌رسانند چون مردم زلزله آذربایحان را بلای طبیعی می‌دانستند و نقش عوامل انسانی را ناچیز و بدون تاثیر می‌دیدند هم مصیبت زده‌ها به نیکی شرایط را درک کردند و با آن کنار آمدند و هم اقشار مختلف مردم از سراسر کشور چنان به حرکت آمدند که اگر ضرورت‌ها و شرایط اجازه می‌داد تمام ایرا ن در منطقه حاضر می‌شد و هر کس به هر آنچه داشت به کمک می‌آمدند و خرابی‌ها را به طرفة العینی جبران می‌کردند و مگر همین مردم نبودند که در طول دفاع مقدس برغم فشارهای زندگی و پایین بودن سر آنه در آمدشان با طیب نفس و رضایت خاطر نه فقط دارایی شان را با رزمندگان تقسیم کردند بلکه بهترین و گرانمایه ترین سرمایه زندگی خود را که عبارت بود از فرزندان رشیدشان را نیز تقدیم کردند پیر زنی که تمام دارایی اش چند تخم مرغ بود با تمام خلوص آن را در سبد می‌گرفت و تقدیم می‌کرد توده مردم کمبود‌ها ی آن روزها را با شکیبایی تحمل می‌کردند و سختی‌ها را با هم شریک می‌شدند و داراها به ندارها مدد می‌رساندند و ندارها بخاطر غصه نداری افسرده و پژمرده نمی‌شدند فضای عمومی و ارزش‌های حاکم اجازه احتکار و گران فروشی و کم فروشی را نمی‌داد برخورداری مادی و رفاه فردی از چنان ارزشی برخوردار نبود که دیگران در حسرتش بسوزند و برای بدست آوردنش حاضر به هر تخلفی باشند امّا امروزکه هم سطح زندگی مردم غیر قابل قیاس با آن روزها ست و هم اینکه کشور در حال جنگ مستقیم و فیزیکی نیست ولی به دلیل تغییر ارزش‌ها شرایط به گونه ای است که تحمل مردم کم شده و مدارای آنان به حداقل رسیده است آن روزها باورهای مردم دست نخورده بود و مددرسان بود ولی امروز در نتیجه وعده‌های بدون پشتوانه و عملکردهای منافقانه دچار دگر دیسی شدید شده است.

مردم چطور باید بپذیرند که مشکلات ناخواسته و دشمن خواسته عامل شرایط کنونی است در حالی که خود شاهد تناقضات بسیار هستند از یکطرف بنام کمبود منابع هر روز مجبورند بخشی از نیازهای فوری و حیاتی خود را صرف نظر نمایند از سوی دیگر مطابق آمارها و مشاهده صحنه عمومی نظاره گر مسابقه ثروت و مکنت بدون محنت عده ای نو کیسه می‌باشند از یکسو خیل عظیمی از مردم نسخه بدست برای نجات جان بیمارشان آواره خیابان و داروخانه هستند هر کجا که سرک می‌کشند با جواب نداریم چون تحریم هستیم مواجه می‌شوند و از سوی دیگر ویراژعده ای جوان و نوجوان با گران ترین خودروهای بازارهای جهانی در جلوی چشمشان غره می‌روند گویا تحریم فقط برای این بخش از مردم هست تحریم نه فقط زندگی عده ای را دچار نوسان نکرده که نان سفره شان را دو چندان هم کرده است آخر این گروه به دلیل دسترسی به منابع از محدودیت‌ها برای خود رانتی ساخته اند که در شرایط عادی قادر به آن نبودند در گذشته محدودیتها قدرت رانت سازی نداشت ولی اکنون به هر بخش که نیک بنگری گروهی که چونان غارتگران گنج قارون بی رحمانه به جان منابع افتاده اند هویداست این شکافت هاست که اخلاق مردم را تغییر می‌دهد خلف وعده‌ها ست که مردم را نسبت به همدیگر بی رحم می‌کند ناراستی هاست که دروغ و دغل و حیله را در جامعه رواج می‌دهد خلاصه آتش زیانهای تخریب و سرقت اخلاق مردم به مراتب سوزاننده تر از آتش خالی شدن جیب مردم است پس لطفاً به اخلاق مردم رحم کنید.

جوان:خطر نفوذ سکولاریسم در حوزه‌های علمیه

«خطر نفوذ سکولاریسم در حوزه‌های علمیه»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم علی میثمی تهرانی:ژ است که در آن می‌خوانید؛«آنچه که لازم است عرض بکنم – که از همه این مطالب مهم‌تر است – نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد؛ نمی‌تواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد... این‌که یک آقایی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم. من به نظام کار ندارم. افتخار نیست، ننگ است. حوزه‌های علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند. برای نظام کار کنند. برای نظام دل بسوزانند. در خدمت تقویت نظام حرکت کنند. و این درست عکس آن چیزی است که سیاست سرویس‌های امنیتی انگلیس و امریکا و اسرائیل و دیگران دنبال می‌کنند... بنابر این حوزه‌های علمیه نمی‌توانند سکولار باشند. این‌که ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم. این سکولاریسم است... نظام، مرتبط و متصل و همزاد است نسبت به روحانیت.

اگر روحانیت نبود، شما بدانید این نظام تشکیل نمی‌شد. این انقلاب پیروز نمی‌شد.» (حضرت امام خامنه‌ای، دیدار با علما و روحانیون استان خراسان شمالی، 19/7/1391) آنچه به روشنی از فرمایشات حکیمانه – و در عین حال تند و با صلابت – رهبر معظم انقلاب در فراز فوق فهمیده می‌شود اخطاری هوشمندانه نسبت به نفوذ تفکر سکولاریسم در حوزه‌های علمیه است. تفکری که در صورت فراگیر شدن – که به لطف هوشیاری قاطبه مراجع عظام و روحانیت راستین، آرزویی است که قطعا طراحان مکار این پروژه خطرناک آن را با خود به گور خواهند برد – بر سر نظام مقدس جمهوری اسلامی آن خواهد آورد که بر سر انقلاب اسلامی مشروطه بعداز حذف روحانیت از رهبری آن جریان اجتماعی آمد.

از آنجا که نباید هشدار هوشمندانه دیدبان بصیر اسلام و انقلاب را نادیده گرفت؛ پر بیراه نیست اگر برای فهم بهتر فرمایش ایشان، جریان‌شناسی اجمالی نسبت به روحانیت و حوزه‌های علمیه در شرایط فعلی صورت پذیرد.  به نظر می‌رسد در پیچ تاریخی حساس کنونی سه جریان اصلی در میان روحانیت وجود داشته باشد. البته این سه جریان از جهت حقانیت شرعی و گستره نفوذ و مقبولیت اجتماعی در یک سطح نیستند. نیز امکان این‌که هر یک از این سه جریان، خود دارای طیفی از خرده جریان‌های دیگر باشند منتفی نیست.

جریان اول که قاطبه حوزه‌های علمیه و مراجع عظام تقلید و فضلا و اساتید انقلابی پیرو آنند؛ جریانی است که در اصطلاح این سیاهه به «روحانیت مدعی تمدن نوین اسلامی» خوانده می‌شود. جریانی که معتقد است اسلام کامل‌ترین دین عرضه شده از جانب خداوند رحیم و حکیم برای هدایت و سعادت دنیا و آخرت بشر بوده و برای تمامی عرصه‌های بشری طرح و برنامه دارد. مسلما این بخش از روحانیت معتقد به حضور حد اکثری دین در تمامی عرصه‌های فردی و اجتماعی از گهواره تا گور بوده و هرگز نسبت به سرنوشت نظام اسلامی – که اسلاف این جریان خود بنیانگذار این بنای شامخ بوده‌اند – بی‌تفاوت نبوده و نخواهد بود.

هزاران هزار روحانی در سراسر این آب و خاک دل در گرو این دیدگاه داشته و تا پای جان بر تحقق اسلام در تمامی عرصه‌ها ایستاده‌اند. روشن است که این بخش از روحانیت – حتی اگر بعضا انتقاد یا نصیحت دلسوزانه‌ای نسبت به برخی برنامه‌ها یا مسئولان نظام داشته باشند - به هیچ‌وجه مصداق سکولاریسم نبوده و هرگز مخاطب عتاب رهبری عزیز نیست.  جریان دوم – که از جهت کمیت و کیفیت در مقابل جریان اول چندان به حساب نیز نمی‌آید – جریانی است که اگر چه اصل حضور دین در عرصه اجتماعی را نفی نمی‌کند – یا به تعبیر دقیق‌تر جرأت نفی حضور اسلامی که پیامبرش حکومت تشکیل داده را از عرصه حاکمیتی ندارد ! – ولی تا آنجا که بتواند به دنبال حد اقلی کردن حضور دین در عرصه اجتماعی است.

حتی این جریان بی‌میل نیست که حاکمیت فقها در راس نظام اسلامی را به نوعی نظارت استطلاعی حد اقلی تقلیل داده و مشروعیت نظام اسلامی را بدون تکیه به جریان ولایت‌اللهیه تئوریزه نماید.  توضیح بیش‌تر آن‌که اگرچه مشهور شده که سکولاریسم به معنای نفی حضور دین در عرصه حاکمیتی است؛ ولی در اصطلاح دقیق کلمه، سکولاریسم عمدتا در پارادایم دموکراسی غربی به حداقلی کردن حضور دین در عرصه اجتماعی تا حد امکان، اطلاق می‌شود. (ر. ک: عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژه‌ها، ص328) بر این اساس به نظر می‌رسد این جریان که خود را نه در پی تمدن اسلامی همه‌جانبه که در پی نوعی «مدرنیته اسلامی» - بخوانید تمدن غربی امضا شده توسط روحانیت غافل! - می‌داند؛ اصلی‌ترین مخاطب این اندرز مشفقانه رهبری فرزانه نظام اسلامی است.

جریان سوم – که از جهت کمیت و کیفیت فعلا حتی از جریان دوم نیز اوضاعش نا بسامان‌تر است – آن بخش قلیل و بی‌سواد از روحانیت است که چنان مرعوب تمدن غرب گشته که ناخودآگاه به پیروی از تقی‌زاده – که خود یک روحانی سکولار به تمام معنا بود – معتقد است که تنها راه پیشرفت، نفی کامل دین از عرصه حکومتی و پذیرش غربی شدن از نوک پا تا فرق سر است. اینان واضح‌ترین مصداق روحانیت سکولار در کلام رهبری معظم هستند. خصوصا با عنایت به این‌که خود نیز ابایی ندارند که بعضی اوقات نه به عنوان روشنفران دینی، بلکه به عنوان «سکولاریست‌های مسلمان» خوانده شوند.

جان کلام این جاست، از آنجا که می‌توان کلام نورانی مقام ولایت امر در این باب را در جریان سفر تاریخی و پر برکت ایشان به این خطه عالم‌خیز کشور، نوعی «حکم حکومتی فرهنگی» دانست؛ بر اساس جریان‌شناسی فوق باید جریان اول – که همان روحانیت راستین خط اسلام ناب محمدی(ص) و معتقدین به جامعیت اسلام و ایجاد تمدن نوین اسلامی – هستند؛ نسبت به خطر نفوذ جریان سکولاریسم – اعم از سکولاریسم معتدل یا سکولاریسم افراطی - در حوزه‌های علمیه هوشیاری کامل خود را حفظ نمایند.در پایان گفتن این نکته حاشیه‌ای نیز خالی از لطف نیست که در لا به لای بیانات رهبری صبور و بصیر انقلاب در سفر به استان خراسان شمالی، نکات راهگشای بسیاری پیدا می‌شود.

رهنمود‌های نجات بخشی که ‌ای کاش مسئولان ارشد نظام نیز کمی از وقتی را که صرف «نامه‌نگاری‌های کودکانه دشمن شاد کن» به یکدیگر می‌کنند؛ صرف تامل در رهنمود‌های حکیمانه معظم له – که شرعا و قانونا سیاستگذار اصلی نظام اسلامی به شمار می‌روند - می‌کردند. البته در این باب گفتنی‌های دیگری نیز هست...

آرمان:نشاندن هواپیمای ایران در بغداد

«نشاندن هواپیمای ایران در بغداد»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محی‌الدین ساجدی است که ر آن می‌خوانید؛مساله‌ای که امروز در رسانه‌ها مطرح بود، مساله نشاندن هواپیمای ایران در فرودگاه بغداد بود که خیلی‌ها از آن به عنوان مخاطره در رابطه ایران-عراق یاد کردند اما باید بگویم که روابط استراتژیک ایران و عراق، بی‌شک با نشاندن یک یا دو هواپیما در مخاطره قرار نمی‌گیرد و در ضمن بعضی هم عنوان کرده‌اند این مساله را مقابله به مثل می‌کنیم که در این مورد هم باید بگویم که مقابله به مثل هم برای ایران سودی ندارد و حتی ذکر این مساله ضروری است که موقعیتی هم برای مقابله به مثل وجود ندارد که ایران بخواهد دست به چنین عملی بزند.

مساله اصلی در بروز چنین عملی را می‌توان در فشارهای آمریکا به عراق دانست چراکه به هر حال نمی‌شود نقش آمریکا را در عراق و تغییر رژیم این کشور نادیده گرفت. هرچند عراق براساس قانون اساسی خودش اداره می‌شود و شخصیت‌های بومی عراقی هم در این کشور در مسندهای رسمی و دولتی نشسته‌اند اما واقعیت این است که نفوذ آمریکا در این کشور همچنان در حال افزایش است و ایران هم با درک چنین شرایطی زیاد خرده بر عراق نمی‌گیرد.

در حال حاضر آمریکا نگران این است که عراق در مورد سوریه کماکان موضعی نزدیک به ایران دارد. عراق به عنوان رئیس اتحادیه عرب موضعی متفاوت با آمریکا اتخاذ کرده و آمریکا هم نگران این است که این موضع به ایران نزدیک‌تر است چراکه علاقه آمریکا برای عراق، اتخاذ موضعی شبیه به وضعیت ترکیه است.

در حال حاضر با توجه به نقش آمریکا در عراق آنچه مسلم است آمریکا در حال فشار به عراق است و عراق هم ناچار به پذیرش برخی فشارهاست و ایران هم به خوبی از این فشارها آگاه است. مساله مهم این است که هیچگاه عراق از این بازدیدها طرفی نمی‌بندد و هیچگاه هم حاضر نیستند چنین موقعیت‌هایی و دوست‌هایی را با ایران تبدیل به بحرانی پیچیده بکنند و اتفاقی مانند مساله هواپیمای سوری و برخورد ترک‌ها را پیش بیاورند که البته هنوز نه هواپیما و نه محموله؛ هیچکدام تحویل داده نشده‌اند، به هر حال مقصود آن است که بعید به نظر می‌رسد عراق قصد آن را داشته باشد که بخواهد بحرانی را ادامه بدهد و اتفاقی شبیه ترکیه را برای خود رقم بزند که پیه نیامدن ولادیمیر پوتین را به آنکارا به تن خود مالیدند اما کوتاه نیامدند. روابط ایران و عراق، روابط بسیار منطقی و خوبی است.

البته در عراق نیروهای مختلفی کل حاکمیت را تشکیل داده‌اند به این معنی که فقط وزیر و نخست‌وزیر نیستند که کلیت را تعیین بکنند، موضع کردهای شمالی و طوایف دیگر عراقی موضعی متفاوت با حاکمیت است و در برخی مسائل اختلاف نظرهایی دارند، کسانی در طوایف دیگر هم هستند که شاید نظر خوبی در مذاکرات دولت نداشته باشند اما حقیقت مطلب آن است که ایران تقریبا با گروه‌های مختلف رابطه خوبی دارد و به عنوان مثال با رهبران کرد و سنی عراق رابطه خوبی دارد.

از آن سو عراق هم از موقعیت ایران استفاده می‌کند، از این مناسبات در بهبود مبادلات اقتصادی و تجاری خود سود می‌برد و از همه مهم‌تر ذکر این مساله است که رابطه ایران و عراق رابطه‌ای تاریخی و طبیعی است؛ رابطه‌ای که براساس مجموعه‌ای از روابط تاریخی و اجتماعی شکل گرفته است به‌گونه‌ای که اگر مردم به دو کشور هم سفر کنند؛ احساس حضور در محیطی غریبه ندارند و احساس حضور در بخش از بافت خودشان را دارند.

حتی در بخش‌هایی از عراق به فارسی تکلم می‌شود و مهم‌تر از تمام این مسائل و بحث‌های قومی و نژادی، نقش عتبات عالیات در دو کشور است که باعث رابطه‌ها و سفرهای زیادی برای اتباع دو کشور است و حسن این رابطه را به اوج می‌رساند. با تمام این شرایط بعید به نظر می‌رسد عراق در موقعیتی قرار بگیرد که بخواهد برای ایران بحران ایجاد کند یا ایران بخواهد در پی مقابله به مثل با عراق باشد.

دنیای اقتصاد:ابهامات بازار ارز و سرنوشت بنگاه‌های تولیدی

«ابهامات بازار ارز و سرنوشت بنگاه‌های تولیدی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهرداد محمدی است که در آن می‌خوانید؛چندی پیش دریکی از سرمقاله‌های روزنامه «دنیای اقتصاد»(1) آمده بود که ابهامات موجود در بازار ارز و بی‌اعتمادی به قول‌های مکرر مسوولان اقتصادی درباره افت‌و‌خیزهای این بازار، آفت خطرناکی است که تصمیم‌گیری برای مدیران واحدهای تولیدی و دیگر فعالان اقتصادی را بسیار دشوار ساخته است. همانجا اشاره شده بود که اولین پیامد این وضعیت، «خطرگریزی» مدیران و احتیاط بیش از حد آنها در واردات مواد اولیه و کالاهای واسطه‌ای خواهد بود که می‌تواند به اختلال در فرآیند تولید منجر شود.

طلیعه‌ تحقق این پیش‌بینی امروز در صنعت کشور به روشنی دیده می‌شود. به طور مشخص، در حال حاضر بسیاری از بنگاه‌های تولیدی به دو دلیل با بحران تامین مواد اولیه و کاهش ظرفیت تولید مواجه شده‌اند. دلیل اول کاهش قابل‌توجه واردات مواد اولیه و کالاهای واسطه‌ مورد نیاز صنایع به دلیل هراس از تغییرات (وخصوصا ارزان شدن)‌ ناگهانی قیمت ارز آزاد است. بسیاری از تولید‌کنندگان با علم به این واقعیت که خرید دلار ۳۳۰۰ تومانی امروز، در صورت شکستن قیمت ارز به هر دلیل، زیان هنگفتی را به آنها تحمیل خواهد کرد، ترجیح داده‌اند که عطای منافع احتمالی واردات را به لقای آن ببخشند و سرمایه‌های خود را در معرض خطر قرار ندهند و در نتیجه واردات کالای مورد نیاز صنعت با کاهش قابل‌توجه مواجه شده است.

دلیل دوم این است که با طولانی‌تر شدن وضعیت ابهام آمیز در بازار ارز و کاهش تمایل وارد‌کنندگان به واردات کالا در سطح انبوه، موجودی‌های مواد اولیه در انبارهای وارد‌کنندگان (و تولید‌کنندگان) رو به کاهش دارد و این مساله خود به خود به گرانی بیشتر و احتیاط مضاعف دارندگان مواد اولیه در فروش کالا می‌انجامد. در حقیقت برخی از فروشندگان یکسره از فروش خودداری می‌کنند و «کرکره» مغازه‌ها و انبارهای خود را پایین کشیده‌اند.

وضعیت کم‌سابقه‌ای که در زنجیره‌ تامین مواد مورد نیاز واحدهای صنعتی به وجود آمده،‌ در صورت تداوم،‌ در مرحله اول به تعطیلی واحدهای تولیدی کوچک و متوسطی منجر خواهد شد که وابسته به کالاهای وارداتی هستند؛ اما خودشان وارد‌کننده نیستند یا سرمایه کافی برای واردات ندارند. واحدهای صنعتی قدرتمندتر که وارد‌کننده مواد اولیه مورد نیاز بنگاه‌های خود بوده‌اند، با گرایش بیشتر به احتیاط و خطرگریزی، از هم‌اکنون کاهش ظرفیت تولید را در دستور کار قرار داده‌اند و چنانچه این کاهش ظرفیت تا جایی پیش رود که تولید این واحدها غیر‌اقتصادی شود،‌ آنها هم توقف تولید را ناگزیر خواهند یافت.

اینها همه در حالی است که افزایش منطقی قیمت ارز و تثبیت آن در نرخی واقع بینانه و قابل‌حمایت، می‌تواند همان فرصت ارزشمندی باشد که قادر است، اختلالات گذشته را اصلاح کند و به تدریج ماهیت بازار ایران را از واردات محوری، به جانب توسعه اقتصادی با تکیه بر صادرات سوق دهد. بی‌تردید این بزرگ‌ترین خدمتی خواهد بود که بحران ارزی اخیر، با همه مصائبی که به همراه داشته، می‌تواند برای ساختار تولید کشور در پی داشته باشد.البته نباید از یاد برد که اکثر صنایع ایران طی ده‌‌ها سال با الگوی وارداتی کشور سازگار شده‌اند و صادر‌کننده شدن نیز اتفاقی نیست که یک شبه به وقوع بپیوندد.

شناسایی بازارهای هدف،‌ بازاریابی و ایجاد ارتباطات قابل‌اعتماد در کشورهای دیگر و مدیریت گردش مالی صادرات، سازوکار پیچیده‌ای‌ است که نیاز به زمان،‌ هزینه و نیروی متخصص دارد و تولید‌کنندگان ایرانی در حال حاضر کمتر دارای این ظرفیت‌ها هستند. علاوه‌بر این، بازار محدود صادرات غیر‌نفتی ایران در سالیان طولانی،‌ مشوق خوبی برای بنگاه‌های خصوصی تجاری در شکل‌دادن به خدمات حرفه‌ای صادراتی نبوده است.

در شرایطی که تهدیدی جدی می‌تواند به فرصتی بزرگ برای بخش صنعت کشور تبدیل شود، هر نوع سهل‌انگاری در تامین ارز و تسهیل واردات مواد اولیه‌ مورد نیاز صنایع، افسوس و اندوه عمیقی را برای دلسوزان اقتصاد کشور در پی خواهد داشت. متاسفانه و به دلایل مختلف، «مرکز مبادلات ارزی» هنوز نتوانسته پاسخگوی نیازهای بخش بزرگی از بنگاه‌های تولیدی و وارد‌کنندگان کالاهای مورد نیاز آنها باشد و بحث‌های اخیر در مورد سرنوشت ارز حاصل از صادرات بخش خصوصی نیز، کمکی به ابهام‌زدایی از آینده بازار ارز و شفافیت آن نکرده است.

این مرکز می‌توانست راه‌حل قابل‌قبولی برای تامین ارز صنایع باشد؛ اما روند کند پیشرفت کار در این مرکز و ظرفیت محدود آن، بسیاری از وارد‌کنندگان کالا را دچار مشکل و سرگردانی کرده است. شاهد این مدعا اظهارات اخیر نایب رییس خانه معدن است که می‌گوید: «اتاق مبادلات ارزی نمی‌تواند پاسخگوی مناسبی برای وارد‌کنندگان باشد... ما ترجیح می‌دهیم جز در موارد ضروری، ارز مورد نیاز خود را از اتاق مبادلات ارزی تامین نکنیم.»(2) این زبان حال بسیاری از بنگاه‌های تولیدی و وارد‌کنندگان بخش خصوصی است.

آسیب‌های بلندمدت به واحدهای صنعتی مساله‌ای جدی‌تر و ماندگارتر از تورم است و پیامدهای آن در آینده متوجه تمام سطوح اقتصادی و اجتماعی کشور خواهد شد و متاسفانه صنعت کشور هرگز تا به این حد آسیب‌پذیر و نیازمند اقدامات جدی و کارساز توسط سیاست‌گذاران نبوده است.

در همین حال، دولت باید به سرعت نسبت به شکل‌دهی تشکیلات مشاوره‌ای و اجرایی حرفه‌ای و کارآمد برای تسهیل صادرات (به ویژه برای تازه واردها) اقدام کند. استفاده از ظرفیت دفاتر بازرگانی سفارت‌های جمهوری اسلامی یا اتاق‌های بازرگانی مشترک در دیگر کشورها در زمره ابتدایی‌ترین اقداماتی است که انتظار می‌رود دولت برای صادراتی کردن اقتصاد ایران در پیش گیرد.

منابع
(1) دنیای اقتصاد، 18 شهریور 1391، «تلاطم نرخ ارز و وعده‌های خسارت بار»
(2) تابناک، 4 آبان 1391، «اتاق مبادلات ارزی پاسخگوی وارد‌کنندگان نیست»

گسترش صنعت:رونق در مناطق محروم با توسعه صادراتی

«رونق در مناطق محروم با توسعه صادراتی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم غلامرضا کرامتی فرد است که در آن می‌خوانید؛از دیرباز در کنار صنایع بزرگی که در مناطق کمتر توسعه‌یافته ایجاد شده، صنایع کوچکی توسط بومی‌های آن منطقه به‌وجود آمده که یا جنبه خدماتی به صنایع بزرگ را داشته یا تامین‌کننده کالا و خدمات صنایع بزرگ بوده‌اند. این امر نه‌تنها باعث رونق اقتصادی این مناطق شده بلکه عاملی برای ارتقای دانش فنی، بومی‌و تخصصی مناطق کمتر توسعه‌یافته شده، که درنهایت رشد و تعالی صنعت و مردم را در پی داشته است.

اما آن‌چه از بررسی‌ها به‌دست می‌آید این است که توسعه صنایع بزرگ و مادر در مناطق کمتر توسعه‌یافته رشد چشم‌گیری نداشته که دلیل آن مناسب نبودن حجم سرمایه‌گذاری، عدم تامین مالی طرح‌های مذکور و قوانین محدود‌کننده سرمایه‌گذاری در این مناطق بوده است. این در حالی است که تلاش دولت در چند سال گذشته، رشد بیشتر مناطق کمتر توسعه یافته و ایجاد صنایع مادر در این مناطق بوده است.

با این وجود قوانین محدود‌کننده سرمایه‌گذاری برای سازمان‌های توسعه‌ای مانند ایدرو و ایمیدرو و همچنین عدول از قانون تاسیس این سازمان‌ها را می‌توان یکی از دلایل عدم موفقیت کامل توسعه در مناطق توسعه یافته در سال‌های گذشته دانست. این سازمان‌ها در اساسنامه تاسیس خود قوانین خاصی برای سرمایه‌گذاری دارند که سرپیچی از آن باعث کاهش سرعت سرمایه‌گذاری در این مناطق شده است.

در حالی‌که عملکرد «ایدرو» به عنوان یک ابزار توسعه‌ای در سنوات گذشته نشان داده که با استفاده از قانونی خاص و اختیار سرمایه‌گذاری در حوزه‌های مختلف می‌توان صنایع بزرگی همچون ذوب‌آهن، فولاد اسفراین‌، ماشین‌سازی تبریز و اراک ایجاد کرد‌.

از چند سال گذشته قوانین سرمایه‌گذاری ایدرو در مناطق کمتر توسعه یافته با محدودیت‌هایی مواجه شده و بخش خصوصی را برای سرمایه‌گذاری در این مناطق مسوول می‌داند در حالی‌که به‌دلیل عدم وجود زیرساخت‌های مناسب در این مناطق بخش خصوصی چندان تمایلی برای حضور در آن‌ ندارد. همین امر باعث شده در چند سال گذشته موفقیت چندانی در توسعه این مناطق حاصل نشود.

آنچه در این مسیر، راهگشای این مشکلات خواهد بود، رفع موانع و محدودیت‌های قوانین است چراکه با رفع این موانع دست سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران به عنوان یک سازمان توسعه‌ای باز خواهد شد و بر‌اساس قانون تاسیس خود عمل خواهد کرد.

مسوولان قانون‌گذار باید بدانند که صنایع بزرگی که هم‌اکنون در اختیار بخش خصوصی است توسط سازمان‌های توسعه‌ای تاسیس شده و این بخش قدرت تاسیس آن را نداشته است، بنابراین لازم است نسبت به رفع محدودیت‌ها اقدام کنند که در همین راستا کمیسیون صنایع و معادن مجلس طرحی را در دست بررسی دارد.

هم‌اکنون نیز مصوبه حدود ۱۲۱ پروژه در مناطق کمتر توسعه یافته از دولت اخذ و اقدامات اولیه آن انجام شده که امیدواریم با رفع این محدودیت‌ها شاهد توسعه مناطق کمتر توسعه‌یافته باشیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها